در ادبيات و عرف عرب هرگاه به اول اسم، پسودهاي«ابو، ابي و ابا» بيايد آن را كنيه ميگويند.[1]ابوتراب به معناي پدر خاك، يكي از كنيههاي امير المؤمنين است و اين كنيه را پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به آن حضرت دادهاند. در اين مورد بعضي نوشتهاند كه روزي حضرت در مسجد خوابيد و خاك به لباس آن جناب ماليده شد، از اين رو چون پيامبر ايشان را ديدند فرمودند: برخيز يا اباتراب.[2] و بعضي نيز نقل كردهاند در غزوه «ذي العشيره» پيامبر آن حضرت را همراه عمار به شناسايي فرستاده بود، آنها هنگام برگشتن خسته شده و روي زمين به خواب رفته بودند. وقتي كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به بالاي سر آنها رسيد و لباس امير المؤمنين را خاك آلوده ديد، فرمودند: برخيز اي اباتراب.[3]اين كنيه به جهت آن كه معنايي از تواضع را دارد از محبوبترين القاب نزد اميرالمؤمنين بود.[4] ولي بني اميه كه غافل از معنويت بودند براي تحقير آن حضرت پيوسته آن جناب را با اين لقب مخاطب قرار ميدادند و با اين كنيه آن حضرت را سب ميكردند. حتي به شيعيان آن حضرت ترابيه ميگفتند.
اين كنيه را اكثر علماي شيعه و اهلسنت براي حضرت نقل كردهاند. موصلي شافعي در كتاب خود چنين ميگويد: «… ابوتراب و اتاه النبي و هو مضطجع بالمجد و قد سقط ردائه عن سقه فاصاب التراب فجعل النبي يمسحه و يقول: قم ابا تراب»؛[5] مرحوم مجلسي تمام منابع اهل سنت و تشيع را درباره اين كنيه در كتاب خود، بحارالانوار، آورده است. از مجموع روايات اينها چنين استنباط ميشود كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السلام ـ را چندين بار و در مناسبتهاي متعددي با اين كنيه خطاب كرده است و آن حضرت را در پيش تمام اصحاب سرافراز و مورد نوازش خاصي قرار داده است، يك بار با عمار ياسر در غزوه ذي العشيره[6]، بار ديگر در مسجد كه پيامبر سراغش را از فاطمه ـ عليها السلام ـ گرفت ديد كه ردايش خاكي شده بر پيشاني آن حضرت بوسه زد و خاكها را از عبايش با دست مبارك پاك نموده فرمود: يا اباتراب.[7]رسول خدا فقط به خاطر مسائلي نظير خاكي شدن رداء كنيه ابوتراب را بدون توجه به معاني ژرف و عميق به امير المؤمنين نداده، بلكه در وراي امر مطلبي دقيقتر و عميق تر نهفته است كه بسي بالاتر از فروتني و تواضع است و نميتوان اين واژه را با فقط فروتني و تواضع مساوي دانست، چرا كه مورخان و محدثان در مورد تواضع آن حضرت به اين حديث اشاره نكردهاند، به اين معني كه علي ـ عليه السلام ـ به خاطر تواضعش به ابوتراب مكني شد، بلكه براي تواضع حضرت روايات ديگري وارد شده كه در جاي خود قابل توجه است ؛ شيخ صدوق و برخي ديگر در علت مكني شدن علي ـ عليه السلام ـ به آن كنيه اين روايت را آوردهاند كه: «عباية بن ربعي ميگويد: از ابن عباس پرسيدم چرا رسول خدا كنيه علي را ابوتراب قرار داد؟ ابن عباس گفت: زيرا امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ صاحب زمين وحجت خدا بعد از رسول خدا بر اهل زمين بوده و به وجود حضرتش زمين باقي است و آرامش آن منتهي به آن جناب ميشود.[8] از رسول خدا شنيدم كه ميفرمود چون روز قيامت، كفار، ثواب و قرب و كرامتي را كه حق تبارك و تعالي براي شيعيان علي ـ عليه السّلام ـ آماده نموده ملاحظه كنند ميگويند: كاش ما خاك بوديم، يعني كاش شيعه علي بوديم، به همين معنا اشاره است به آيه شريفة: «و يقول الكافر يا ليتني كنت تراباً»؛[9] پس سرّ ديگر مكني شدن امير المؤمنين به ابوتراب، ولايت تكويني و تشريعي آن حضرت، پس از رسول خدا به تمام هستي است و به معني اين روايت: «لولا الحجة لساخت الارض علي اهلها» اگرحجت الهي درزمين نباشد زمِن اهل خودرا هلاک مي کند؛ميباشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ احقاق الحق، جلد چهارم، قاضي نور الله شوشتري.
2ـ كشف المحجه، سيد بن طاووس.
پي نوشت ها:
[1] . براي آگاهي از فرق لقب و كنيه؛ الهداية في النحو و ساير كتابهاي نحوي حوزه.
[2] . مجلسي، بحار الانوار، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1363، ج36، ص 64.
[3] . مجلسي، همان، ج 35، ص 62 ـ 65.
[4] . مجلسي، پيشين، ص650.
[5] . عمر بن شباع الدين موصلي، مناقب آل محمد، بيروت، اعلمي، 1424، ص 55؛ و همچنين صحيح بخاري، ح 1، ص 120؛ و صحيح مسلم، ج 4، ص 1874؛ و مسند احمد حنبل، بيروت، ج4، ص263.
[6] . مجلسي، همان، ص62.
[7] . عمربن شباع، همان.
[8] . شيخ صدوق، علل الشرايع، ج اول، ص 522.
[9] . همان، ص 523.