خانه » همه » مذهبی » چرا خداوند در آفرينش برخي انسان‎ها، چون انبيا و امامان تفاوت قائل شده و آنها را قبل از آمدن به اين جهان مادي انتخاب كرده و در اين دنيا جز بندگان خاص و مخلص هستند و مورد توجه و الطاف خاص خداوند هستند، ولي انسان‎هاي ديگر اينگونه نيستند، اين با عدل الهي چگونه قابل توجيه است؟

چرا خداوند در آفرينش برخي انسان‎ها، چون انبيا و امامان تفاوت قائل شده و آنها را قبل از آمدن به اين جهان مادي انتخاب كرده و در اين دنيا جز بندگان خاص و مخلص هستند و مورد توجه و الطاف خاص خداوند هستند، ولي انسان‎هاي ديگر اينگونه نيستند، اين با عدل الهي چگونه قابل توجيه است؟

پاسخ در چند محور ارائه مي‎شود
1. قبل از هر چيز بايد معلوم شود كه مراد از عدل الهي چيست؟ چون اگر معناي عدل الهي معلوم نشود، شايد همواره اين ذهنيت در امور تشريعي و تكويني براي انسان وجود داشته باشد كه هر چيز را نفهميد و از اسرار آن سر در  نياورد و به حكمت آن نرسيد و يا برابر سليقه و دانش و معرفت خودش نبود، سراغ اين قضيه برود كه مثلاً فلان چيز مطابق عدل الهي نيست و يا چگونه با عدل الهي سازگار است و مانند آن. پس بدين جهت, اول بايد مفهوم عدل الهي بخوبي مشخص شود.
عدل يكي از صفات الهي است، بسياري از مباحث عدل الهي با بحث حكيم بودن او پيوند ناگسستني دارند. پس اگر از عدل خدا سخن گفته مي‎شود معنايش آن است كه كارهاي او همواره و در همه چيز, چه در تشريع و چه در تكوين، بر اساس حكمت بالغه انجام مي‎گيرد و هرگز كار قبيح از جمله ظلم كه با عدل او كاملاً ناسازگار است، از او سرنمي زند، و هر كس را و هر موجودي را برابر لياقت، استعداد، ظرفيت، مسؤليت او مي‎آفريند و از او در برابر توان و قدرت و ظرفيتش تكليف مي‎خواهد، و به كسي و به هيچ موجودي در نظام تشريع و تكوين ظلم روا نمي‎دارد. لذا در حديثي در تفسير صافي ذيل آيه مباركه سوره الرحمن كه فرمود: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ»[1] يعني آسمان‌ را برافراشت و ترازو را گذاشت، آمده: «بالعدل قامتٍ السموات و الارض»‎يعني زمين وآسمان‎ها به عدل استوار است،
 مراد اين حديث نوراني آن است كه تمام نظام آفرينش برابر عدل اداره مي‎شود و به هيچ پديده ظلم نمي‎شود و آفرينش همه بر اساس حكمت بالغه الهي انجام مي‎گيرد، بنابراين، مراد از عدل الهي آن است که كارهاي خداوند برابر حكمت الهي انجام مي‎شود و در كار حكيم بي عدالتي راه ندارد. (چون اين بحث نياز به تفصيل دارد به منابع ذيل مراجعه شود.)[2]2. بر اساس معنايي كه از عدل الهي ارائه شد، درباره پرسش بايد گفت؛
اولاً: آنچه در نظام آفرينش و خلقت انسان وجود دارد، تفاوت استعداد و توانايي‎هايي است كه بر اساس حكمت الهي و هزاران عوامل ديگر، در افراد بشر وجود دارد، و چون اين تفاوت‎ها نتايج مفيدي را براي مجموعه افراد بشر به همراه دارد، لذا هرگز بي‎عدالتي شمرده نمي‎شود, بلكه عين عدالت است و نبود آن تفاوت‎ها, چه بسا سبب بي‎عدالتي مي‎شود. لذا يکي از بزرگان در اين‎باره مي‎گويد: ايرادكنندگان از يك اصل اساسي غفلت كرده‎اند و آن اين كه اختلاف در ذوق و هوش و درك، ماية بقاء زندگي اجتماعي انسان است و اگر همه افراد از نظر ذوق و استعداد يكنواخت بودند، رشتة زندگي اجتماعي از هم مي‎گسست، زيرا اختلاف ذوق‎ها سبب مي‎شود كه افراد جامعه به صورت يك فردي درآيند كه داراي اعضاي مختلف بوده و هر عضوي از او رافع قسمتي از نيازهاي او باشد. روان‎شناسان مي‎گويند: تمام افراد بشر با استعدادهاي ويژه‎اي آفريده شده‎اند، آنچه مهم است اين است كه شخصي ذوق خود را دريابد و بداند كه عقربة استعداد را بايد به چه سمتي متوجه سازد، و در اين صورت مأيوس‎ترين افراد مي‎توانند در كاري كه شروع مي‎كنند پيروزي كامل به دست آورند.[3] بنابراين اگر شخصي به دليل تنبلي و بي‎حالي و تن‎پروري و علل ديگر نتوانست استعداد خدادادي خود را شكوفا كند، نبايد به حساب عدل الهي گذاشته شود.
ثانياً: آنچه در نظام آفرينش و خلقت انسان وجود دارد تفاوت‎هاست و نه تبعيض‎ها، و چون در نحوة گرفتن فيض الهي از سوي موجودات تفاوت‎هايي پديد مي‎آيد و هر كدام به اندازه ظرفيت خود از باران رحمت خداوند مي‎توانند بهره بگيرند، لذا هر انساني به اندازه ظرفيت وجودي خود فيض را مي‎گيرد. نه اين كه فيّاض مطلق در دادن فيض به موجودات تبعيض روا مي دارد.
شهيد مطهري در تحليل اين مسئله مي‎گويد: آنچه در خلقت وجود دارد تفاوت است و نه تبعيض، تبعيض آن است كه در شرايط مساوي و استحقاق‎هاي همسان بين اشياء فرق گذاشته شود، ولي تفاوت آن است كه در شرايط نامساوي فرق گذاشته شود. به عبارت ديگر تبعيض از ناحية دهنده است و تفاوت مربوط به گيرنده است. با يك مثال ساده مطلب روشن مي‎شود: اگر دو ظرف را كه هر كدام ده ليتر آب دارند در مقابل شير آب قرار دهيم و در يكي ده ليتر آب بريزيم و در ديگري پنج ليتر، در اين جا تبعيض صورت گرفته است، منشأ اختلاف، نيروئي است كه آب در ظرف مي‎ريزد. و اما اگر دو ظرف داشته باشيم يكي به ظرفيت ده ليتر و ديگري به ظرفيت پنج ليتر و هر دو را در دريا فرو بريم باز هم اختلاف است، اما منشأ اختلاف تفاوت است كه خود آن دو ظرف از نظر گنجايش و استعداد دارند نه دريا و نيروي فشار آب.[4]بنابراين در تبعيض‎ها ممكن است گفته شود كه چرا بي‎عدالتي صورت گرفته، اما در تفاوت‎ها هرگز نمي‎توان گفت چرا تفاوت صورت گرفته است، چون پديدآمدن تفاوت مربوط به گيرنده است و نه دهنده و در خلقت انسان‎ها تفاوت وجود دارد و نه تبعيض پس منافات با عدالت الهي ندارد.
ثالثاً: افرادي كه جزء بندگان صالح و مخلص خداوند هستند، به طور كلي، دو گروهند. عده‎اي از آنها جزء افراد عادي هستند كه با عمل‎كرد درست و تصميم به موقع و تسليم شدن در برابر احكام خداوند و پذيرش بندگي الهي در راه اخلاص و توحيد و حق حركت كرده اند و به مقامات بلند معنوي رسيده و جزء مخلصين شده اند. افرادي مثل: ابوذر، مقداد، سلمان، اويس قرني، عمار، مالك اشتر و امثال آن ها جزء اين دسته‎اند كه هرگز قبل از آمدن به دنيا به عنوان افراد مخلص آفريده نشده بودند، بلكه با دريافت پيام وحي، در برابر نداي فطرت كه همه انسان‎ها از آن بهره‎مند هستند، لبيك گفته و با پذيرش حق و توحيد، به مقامات ارجمند اخلاص و مخلص باريافته اند. از جمله اين گروه آسيه، همسر فرعون است كه جريان او در قرآن بسيار زيبا و آموزنده بيان شده و از او به عنوان زني كه بايد الگو و سرمشق براي ساير مردم باشد ياد شده است.
قرآن درباره او مي‎فرمايد: (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)[5] يعني براي كساني كه ايمان آورده‎اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه كه گفت: پروردگارا پيش خود در بهشت خانه‎اي برايم بساز و مرا از فرعون و كردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان.
از مجموع اين حقايق به آساني بدست مي‎آيد كه اين طور نيست كه همه افراد كه مخلص هستند و جزء مخلصين‎اند، پيش از خلقت انتخاب شده‎اند، بلكه عده اي از مخلصين تنها با كسب اخلاص, مخلصين شده‎اند، نه اين كه ذاتاً مخلص آفريده شده باشند.
اما گروه ديگر كه انبياء و اوصياء الهي و ائمه معصومين ـ عليه السلام ـ هستند: اين دسته طبق روايات و آيات قرآن از اول جزء برگزيدگان معرفي شده‎اند. البته بايد توجه داشت كه آنها نيز بسياري از مراحل را از راه بندگي و پرستش طي كرده‎اند و در كنار كمالات ذاتي و موهبتي از سوي خداوند، كمالات بي‎شماري را خود كسب کرده ‎اند.
بدين معنا که آنها ابتدا ظرفيت وجودي خود را براي دريافت کمالات و مواهب الهي فراهم کرده اند سپس خداوند به آنها فيوضاتي را اعطاء کرده است. قرآن تصريح مي‎كند كه پيامبر خاتم بگونه‎اي در عبادت خود را به زحمت مي‎انداخته است كه خداوند خطاب به او فرمود: (ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى)[6]يعني قرآن را به تو نازل نكرديم تا به رنج اُفتي.
استاد علّامه طباطبايي در اين رابطه مي‎فرمايد: مخلَّص كسي است كه خدا او را براي خود خالص كرده، بعد از آن كه او خود را براي خدا خالص نموده و تنها براي خدا عمل كرده است.[7] طبق اين بيان نيز كسي به درجه اخلاص مي‎رسد كه خود را با عمل براي خدا خالص كند.
با توجه به اين مطلب مي‌توان گفت از آنجا كه خداوند متعال اين مسؤليت و امانت بزرگ و خطير نبوت و امامت را بايد به كساني بسپارد كه واقعا از هر نظر، هم در مقام عمل و هم در مقام نظر، كامل باشد و شايستگي پذيرش اين منصب را داشته باشند، از اين روي چون خداي سبحان با علم پيشين و ازلي خويش مي‌دانست كه اين دسته از افراد خاص، بيش از ساير افراد، در آينده با تلاش و كوشش خويش و همچنين با اراده و اختيار خويش، اين شايستگي و استحقاق را در خود فراهم مي‌آورند و سر آمد همگان خواهند شد؛ لذا اين سير تكاملي آنان سبب گرديد كه خداوند موهبت ويژة خويش را به آنان عطا نمايد و ايشان را از علم و اراده‌اي برخوردار كند كه به واسطه آن، به مصونيت كامل نائل شوند و به هيچ وجه گرد گناه و لغزش نگردند تا بتوانند راهنماي مطمئني براي هدايت تمامي انسان‌ها بشوند.
اين نكته را مي‌توان به خوبي از آيات و روايات و ادعيه، استفاده نمود.
قرآن مي‌فرمايد: «و لقد اخترناهم علي علم علي العالمين و آتيناهم من الايات ما فيه بلاء مبين».[8] و ما آنان را از دير باز بر جهانيان به علم و دانش برگزيديم و آيات و معجزاتي براي آنان آورديم كه در آن آزمايش روشن است.
بنابراين انبياء و پيشوايان ديني زمينه‌هاي شايسته‌اي داشته‌اند كه مفتخر به موهبت اصطفا و معجزه و ساير آيات الهي شده‌اند.
همچنين مي‌فرمايد: «… الله اعلم حيث يجعل رسالته…» [9]. خدا آگاه‌تر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.
پس خداوند متعال، سِمت‌هاي كليدي و پُست‌هاي حساس نمايندگي را به هر كس، نمي‌دهد.
در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ دربارة موهبت‌هاي ويژة پيامبران، چنين آمده است: «از آن جا كه خداوند به هنگام آفرينش پيامبران، مي‌دانست كه آنان از او فرمان‌برداري مي‌كنند و تنها او را عبادت نموده، هيچ گونه شركي روا نمي‌دارند (از موهبت‌هاي ويژة خويش، برخوردار‌شان ساخت) . پس اينان به واسطة فرمان برداري از خداوند به اين كرامت و منزلت والا رسيده‌اند».[10]همين مطلب را مي‌توان در مظامين ابتدايي دعاي ندبه جستجو كرد. آنجا كه مي‌فرمايد:
 «…. بعد ان شرطت عليهم الزهدفي درجات هذه الدنيا الدنيه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و عملت منهم الوفاء به و زبرجها فشرطوا لك ذلك و عملت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدمت لهم الذكر العلي و الثناء الجليّ و اهبت عليهم ملائكتك و كرمتهم بوحيك و رفدتهم بعلمك…» [11] سپاس خداوندي را که ياراني را براي خود و براي دين خود, مخصوص گردانيد و بزرگترين نعمتهايي را که نزد تو بود و نابودي در آن راه نداشت, به ايشان کرامت فرمودي, پس از آنکه با ايشان پيمان بستي که از مراحل اين جهان فرو مايه با گامهاي زهد و پرهيز بگذرند و از زرق و برق آن چشم بپوشند. ايشان با تو پيمان بستند که چنين کنند و دانستي که بر پيمان خويش استوارند؛ پس ايشان را پذيرفتي و به مقام قرب حضرتت نائل ساختي و …
رابعا: اين كه انبيا و ائمه ـ عليه السلام ـ برخي كمالات‎شان ذاتي است و زمينه بيشتر براي مخلص شدن دارند، اين هيچ‎گونه منافاتي با عدل الهي ندارد، زيرا گذشته از آن كه آنها براي انجام مسؤليت بزرگ انسان‎سازي و هدايت بشر آفريده شده و مأموريت سنگين دارند، بايد برخي توانايي ‎هاي ذاتي و كمالات وجودي خدادادي داشته باشند؛ آفرينش آنها مي‎تواند نظير آفرينش فرشتگان باشد كه همه كمالات آنها ذاتي است و از طريق كسبي بدست نمي‎آورند. و همان‎طور كه اين نحوة آفرينش هرگز با عدل الهي منافات ندارد.
 آفرينش برخي انسان‎ها (انبياء و اولياء ـ عليه السلام ـ ) با برخي صفات ذاتي و گزينش براي اخلاص‎مندي نيز منافاتي با عدل الهي ندارد. چون عدل الهي برابر حكمت او اجرا مي‎شود و حكمت او بدليل هزاران اسرار نهفته, بر آن قرار گرفته كه برخي از افراد بشر با پيش‎زمينه‎ اخلاص‎مندي آفريده شوند همان‎طوري كه حكمت او اقتضا كرده فرشتگان را از اول كامل بيافريند. علاوه بر اين که در جريان خلقت خداوند، موجودات از نظر نزديکي به خداوند و دوري از او، درجاتي دارند. برخي از موجودات به گونه اي هستند که وجود ديگر موجودات به او بستگي دارد، و اين وابستگي هم به اين دليل است که آن ها کامل تر از بقيه هستند. بقيه چون ضعيف اند، بلا واسطه امکان ندارد که از سوي خداوند خلق شوند.  وسايط هم بايد موجودات کامل تري باشند.
خامساً: گرچه خداوند عده اي را با ويژگي خاصي و استعداد ويژه‎اي آفريده مثلاً از اول آنها را برگزيده تا جز‌ء مخلصين باشد، اما از هر كسي به اندازه استعداد و توانايش تكليف خواسته و برابر آن پاداش مي‎دهد. (لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها)[12] يعني خداوند همگان را به اندازه توانش تكليف مي‎دهد. گذشته از اين طبق بسياري از روايات اگر افراد عادي كه جزء برگزيده‎ها نيستند برابر شرايط به تكاليفش عمل كند، پاداش‎هاي نظير هم‎نشيني با صالحان و مخلصين به آنها عطا مي‎كند.[13] بنابراين هيچ بي‎عدالتي در نظام هستي صورت نگرفته است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.  امام خميني، نبوّت از ديدگاه امام خميني، نشر مؤسسه آثار امام سال 1380 ش.
2. مصباح، محمدتقي، راه و راهنماشناسي (بخش چهارم، معارف قرآن) نشر مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قم 1376 ش.
3. امام خميني، عدل الهي، نشر مؤسسه آثار امام، چاپ اول 1378 ش.
4. آية الله جعفر سبحاني، الالهيات، نشر، المركز العالمي للموراسات الاسلاميه 1409 ق.
5. آية الله جعفر سبحاني، راه خداشناسي و شناخت و صفات او، صفحة 490، انتشارات مكتب اسلام، قم 1375 ش.
6. آية الله احمدعلي احمدي شاهرودي، سيري در عقايد، نشر قطره چاپ 5، 1374 ش.
7. مطهري مرتضي، مجموعه آثار 4، صفحة 949، نشر انتشارات صدرا چاپ 5 مهر 1378 ش.
 
پي نوشت ها:
[1] . الرحمن/ 7.
[2] . سبحاني، جعفر، الهيات و معارف اسلامي، نشر مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ ، قم، چاپ سوم، 1372 ش، ص154 ـ 157، مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، نشر دارالكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1377 ش، ج 4، ص398 ـ 439.
[3] . سبحان، الهيات و معارف اسلامي، نشر پيشين، ص16.
[4] . مطهري، مرتضي، عدل الهي، تهران، نشر شركت سهامي انتشار، چاپ اول، 1352 ش، ص70.
[5] . تحريم/ 11.
[6] . طه/ 2.
[7] . طباطبايي، سي محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، نشر مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1403 ق، ج 12، ص165.
[8]. سوره دخان، آيه 32و33.
[9]. سوره انعام، آيه 124.
[10]. بحار الانوار، ج10، ص 170.
[11]. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، دعاي ندبه.
[12] . بقره/ 286.
[13] . صدوق، تواب الاعمال و عقاب اعمال، نشر اخلاق، چاپ پنجم، 1380 ش.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد