بر اثر حكمت خداي سبحان، هيچ كاري بيهوده از او صادر نميشود، چون خداوند حكيم است و هر حكيمي كارش را با هدف انجام ميدهد؛ پس كار خداوند داراي هدف است و بر اثر غناي ذاتي او هيچ چيزي نميتواند هدف ذات حق باشد؛ زيرا لازمهاش آن است كه ذات حق بدون آن هدف كامل نبوده و با نيل به آن هدف كامل شود و حال آنكه واجب الوجود عين كمال و نامحدود است و كمالي خارج از ذات او فرض نميشود.
عبادت به عنوان هدف آفرينش انسان تعيين شده است و اين تعيين، حكمتي دارد که غير از آداب و احكام آن است. احكام عبادات ، واجباتي است كه در كتب فقهي، مثل چگونگي وضو و نماز خواندن و واجبات نماز آمده است.[1]از مهمترين عبادتها نماز است، زيرا نماز روح بندگي را در انسان تقويت ميكند.
چنانکه حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در پاسخ نامهاي كه از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود، چنين فرمودند: علت تشريع نماز توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار، مبارزه با شرك و بتپرستي، قيام در پيشگاه پروردگار و در نهايت خضوع و نهايت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاي بخشش از گناهان گذشته و نهادن پيشاني بر زمين، هر روز براي تعظيم پروردگار است.[2]و نيز از اهداف خواندن نماز و دستور به آن اين است كه ضِمن مُداومت با ياد او و ذكر خداوند با توجه به شكل و قالب نماز كه ركوع و سجده بر خاك است، روح سركش و طغيانگري در انسان خاموش شده و توجه به خداوند و خضوع در برابر او انسان را از معاصي باز مي دارد.
از حضرت امام محمد باقر ـ عليه السّلام ـ منقول است كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: در وقتي كه بنده در نماز ميايستد، خداي متعال به او نظر ميافكند (خداي تعالي اقبال بر او ميكند) تا آنكه از نماز فارغ شود و رحمت بر او سايه افكند و از بالاي سرش تا افق آسمان، ملائكه او را احاطه كنند و از اطرافش تا آسمان، خداي تعالي ملكي را موكل او كند كه بالاي سرش ايستد و بگويد اي مصلي اگر بداني چه كسي بسوي تو نظر ميكند و با چه كسي مُناجات ميكني، توجه به غير نميكني و از اين موضع خود هيچ گاه مفارقت نميكني.[3]با توجه به حكمت عبادات و اهميت عبادات بخصوص نماز كه احاديث روايت شده از معصومين ـ عليهم السّلام ـ و حتي آيات قرآن نيز بر آن تأكيد ميكند، معلوم ميشود خود نفس عمل و شكل ظاهري هم بدون تأثير نيست، اگر چه براي نماز شكل باطني و حقيقي هم قائل شدهاند،[4] لذا ميتوان نتيجه گرفت كه خداوند به دليل علاقه به انسان و عشق به او، نماز را كه يك حقيقتي نوراني است واجب كرد. تا آدمي هرچه سريعتر و بهتر به خداوند نزديك گشته و سير تکامل را طي نمايد.
نماز در همه اديان بوده به دليل اهميت آن، حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: نزد خداوند محبوبترينِ اعمال نماز است و نماز آخرين وصيت انبيا است.[5]و باز حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: نماز وسيله تقرّب پرهيزكاران به خداست.[6] نماز ستون دين است.[7] و پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: هر چيزي چهره و نشانهاي دارد و صورت و نشانه دين شما نماز است، پس نبايد كسي از شما صورت دينش را ترك كند.[8]ديگر اين که اگر مشكلات روزمره بشر را در نظر بگيريم، ميبينيم عمده آن ها به خاطر فراموشي و يا بيتوجهي به قيامت است كه بوجود آورنده مشكلات و سختيهاي طاقت فرساي بشري است و دليل فراموشي قيامت، سُستي و يا بيتوجهي و يا غفلت از ياد خداست است. و قرآن علت تبهكاران را كه ميشمارد، ميفرمايد: چون روز حساب را فراموش كردند، مُستحق عذاب هستند.[9] و نمازگزار واقعي قيامت را فراموش نميكند، و آن را باور دارد.
يكي از فوائد مهم عبادت ،كه عقل و نقل بر آن اتفاق دارند و بايد آنرا يكي از اسرار عبادت بشمار آورد، آنست كه، از هر عبادتي در قلب اثري حاصل مي شود، كه از آن در روايات به زيادت يا توسعة نقطه سفيد در دل تعبير شده است و بايد دانست كه بين ظاهر و باطن و غيب و شهود انساني، يك ارتباط و علاقهاي نهفته است كه آثار هر يك و افعال و حركات هر يك در ديگري سرايتي عظيم و تأثيري شگرف دارد و اين مطلب، هم برهاني است و هم وجدان و كشف و شهود بر آن صحه ميگذارد.
چنانچه حالات صحت و مرض بدن و عوارض مزاجيه و حالات داخليه و خارجية بدن در روح و باطن مؤثر است، و به عكس حالات روحي و خلقي و ملكات نفساني آدمي در حركات و افعال بدن مؤثر است، حتي در ديگران نيز اثر ميگذارد. پس ميتوان نتيجه گرفت كه هر يك از اعمال و حتي گفتار چه خوب و چه بد در نفس تأثير گذار است. كه يا آدمي را متوجه به دنيا و زخارف آن ميكند و يا آدمي را متوجه به آخرت و محبوب حق و حقيقت مينمايد و قلب را الهي مينمايد.[10]اينجا ميتوان نتيجه گرفت كه با توجه به اهميت و سفارش قرآن و ائمه ـ عليهم السّلام ـ به نماز و سفارش به رعايت آداب و احكام آن و توجه به باطن و با توجه به اينكه براي هر عملي و سخني، صورت حقيقي و شكل باطني وجود دارد و با در نظر گرفتن اين كه نماز محبوبترين عبادت نزد خدا و بهترين وسيله براي تقرب است و با ذكر تأثيرگذاري هر عملي و گفتاري بر نفس و قلب آدمي و تأثيرگذاري آن بر حركتها و جهتگيريها و در نهايت تعيين خط مشي و سعادت و شقاوت. معلوم ميشود كه چرا خداوند نماز را واجب كرد و چرا نميشود به جاي نماز عملي ديگري را انجام داد. چون هر عملي اثر خودش را دارد و معلوم است هيچ عملي به اندازه نماز وسيله قرب به خداوند نيست.
و نيز ميتوان به اين نتيجه رسيد كه ترك امري با اين اهميت و عظمت، كمكم منجر به ترك اعمال ديگر و بيتوجهي به آن ها و در نهايت ترك امور دين و اعمال اساسي آن و دوري از خداوند (كه خود بدترين عذاب ها است،) خواهد ديد.
با ذكر مطالب گذشته، روشن ميشود كه نماز همهاش تشكر نيست و نفس نماز براي صرف تشکر نميباشد. بلکه نماز در وهله ي اول وسيله تقرب به خداوند مي باشد.
با توجه به مطالبي كه بيان شد. معلوم ميگردد كه خداوند متعال نيازي به عبادت بندگان ندارد و اگر دستور به عبادت ميدهد، بدليل اثرگذاري هر عبادت در نفس آدمي براي كماليابي و تقرب آدمي به خداوند است.
رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: هنگامي که وقت نماز مي رسيد، فرشتهاي به مردم ميگويد: اي مردم، برخيزيد و آن آتشهايي كه پشت سر خود (با گناهانتان) روشن كردهايد با نماز خاموش كنيد.
پس معلوم ميشود كه اگر كسي نماز نخواند، هم گرفتار گناه ميشود و هم گناهان قبل را از بين نبرده است و اين چيزي در پي ندارد جز غضب و عذاب الهي.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آيه الله جوادي آملي، حکمت عبادات.
2. امام خميني (ره) سر الصلاه.
3. آيه الله علي نمازي شاهرودي، ابواب رحمت.
پي نوشت ها:
[1] . جوادي آملي، عبدالله، حكمت عبادات، چاپ سوّم، قم، اسرار، 1379، ص 33.
[2] . جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، چاپ شانزدهم، ص 2 و 4.
[3] . موسوي خميني، روح الله، سر الصلوة، تهران، 1360، ص 51.
[4] . همان، ص 33.
[5] . کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج 3، ص 244.
[6] . حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج 3، ص 30 و 18.
[7] . همان.
[8] . الكافي ، ج 3، ص 270.
[9] . ص/ 26.
[10] . سرالصلاه، با تصرف، ص 52 و 53.