خانه » همه » مذهبی » چرا در دنياي امروز بشر به ماديات فكر مي‌كند و كمتر ايمان دارند در حاليكه در زمان‌هاي قديم مردم ساده مي‌زيستند و ايمانشان قوي و محكم بود؟ آيا اين به دليل زندگي ماشيني مي‌باشد؟

چرا در دنياي امروز بشر به ماديات فكر مي‌كند و كمتر ايمان دارند در حاليكه در زمان‌هاي قديم مردم ساده مي‌زيستند و ايمانشان قوي و محكم بود؟ آيا اين به دليل زندگي ماشيني مي‌باشد؟

وضعيت نابهنجار انسان‌ها در جهان معاصر در دو محور قابل بررسي مي‌باشد. 1. علل و ريشه‌هاي ماديگرايي در جهان امروز. 2. نقش زندگي ماشيني در ماديگرايي آدميان.

محور اول: علل و ريشه‌هاي ماديگرايي و ضعف ايمان
انسان از نگاه ديني موجودي فطرتاً خداجو و خداخواه است و بر فطرت توحيد سرشته شده است. قرآن مي‌فرمايد: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها؛[1] صورتت را به سمت دين حنيف متوجه كن همان ديني كه فطرت الهي است كه خداوند آدميان را بر آن فطرت سرشته است.»
از اينرو گرايش آدميان به ماديگرايي و ضعف ايمان در ميان آنها معلول يك سلسله عوامل بيروني و عارضي است كه بايد شناخته و زائل گردد تا دوباره ايمان و خداگرايي رشد يابد. علل كمرنگ شدن دين در زندگي انسان‌ها و احياناً انكار وجود خدا را دست كم در دو موضوع مي‌توان جستجو كرد. 1. علل ماديگرايي چيست؟ 2. ريشه‌هاي سكولاريسم كدام است؟

علل ماديگرايي يا ماترياليسم
ماترياليسم را مي‌توان به دو نوع تقسيم نمود 1. ماترياليسم اعتقادي 2. ماترياليسم اخلاقي.
ماترياليسم اعتقادي يعني انكار وجود خدا و باور به اينكه در جهان هستي جز ماده و طبيعت چيزي وجود ندارد كه غالباً كلمه ماترياليسم بر اين معنا اطلاق مي‌گردد و ماترياليسم اخلاقي يعني اينكه شخص هر چند از نظر اعتقاد معتقد به ماوراء طبيعت است وليكن از نظر اخلاق و عمل، مادي است البته ماديت اخلاقي خودش يكي از علل و موجبات ماديت اعتقادي است. به عبارت ديگر شهوت‌راني‌ها و افسارگسيختگي‌ها و غرق شدن در منجلاب شهوت‌پرستي يكي از موجبات گرايش فكري مادي است. ماديت اخلاقي يعني اينكه انسان از حيات و زندگي هيچگونه ايده اخلاقي و معنوي نداشته باشد.

رابطه ماديت اخلاقي و ماديت اعتقادي
همانگونه كه شهيد مطهري بدرستي فرموده‌اند: «اين دو نحو ماديت، ماديت اعتقادي و ماديت اخلاقي ـ علت و معلول يكديگرند و از نوع علت و معلول‌هاي متقابل هستند يعني هر كدام هم علت ديگري واقع مي‌شوند و هم معلول آن»[2] وقتي انسان فكرش به اينجا منتهي شد كه جهان بدون هدف است و خلقت انسان‌ها هم تصادفي است و پرونده انسانها پس از مرگ بكلي بسته مي‌شود طبعاً به فكر مي‌افتد که دم را بايد غنيمت شمرد و در عيش و عشرت چند روز باقي را صرف كرد. عكس اين حالت نيز ممكن است يعني همانگونه كه فكر و انديشه (ماديت اعتقادي) بر روي اخلاق و عمل (ماديت اخلاقي) اثر مي‌گذارد اخلاق و عمل نيز روي فكر و اعتقاد و انديشه اثر مي‌گذارد. توحيد اقتضا مي‌كند يك زمينه آماده روحي را براي تعالي و از طرفي عصيان‌هاي اخلاقي و عملي روح را از آن مقام قدس والا تنزل مي‌دهند. البته اين اختصاص به مفاهيم ديني ندارد بلکه تمام مفاهيم مقدس براي رشدشان نياز به بستر مناسب دارند. شرافت، شهامت و شجاعت روح در همه كس رشد نمي‌كند. عزت و آزادگي و عدالتخواهي و خيرخواه بشر بودن در همه كس رشد ندارد. در انسان شهوتران و عياش اينها رو به زبوني و فرسودگي مي‌روند و در انسان از خود گذشته و از تن رهيده رشد مي‌كنند. اكنون مي‌توان اين نتيجه را از مطالب فوق بدست آورد كه يكي از علل ماديگرايي اعتقادي رشد فساد و ناهنجاري‌هاي اخلاقي در جهان معاصر است و يكي از ريشه‌هاي مهم رشد چنين فسادهايي، گسترش تفكرات الحادي و ضدديني در تاريخ بشر است.
پيدايش فلسفه‌هاي شكاكيت، لاادري‌گرايي و الحادي در غرب و خودباختگي انسان در برابر دستآوردهاي علمي در جهان معاصر را از عوامل مهم گسترش تفكرات الحادي و ضدديني مي‌توان به شمار آورد و در اين باره مي‌توان به گفته‌هاي پاره‌اي از متفكران غرب توجه كرد:
براين ويلسون در زمينه خودباختگي آدميان در برابر دستآوردهاي علم مي‌گويد: «كار بست علم ـ به ويژه در فعاليت‌هاي توليد ـ و پيدايش و تحول فنون جديد، از احساس وابستگي انسان به الوهيت كاست.»[3]و دان كيوپيت درباره نقش فلسفه‌هاي شك‌گرايانه و لاادري‌گري در الحاد و بي‌ديني مي‌گويد: «كانت با غير قابل شناخت قلمداد كردن خدا و ماوراءالطبيعه، تا حد زيادي آنها را از حيّز انتفاع خارج ساخت.»[4] و نقش و تأثير خدا و ماوراءالطبيعه در جهان را كمرنگ كرد.
البته علل و عوامل متعددي براي گرايش به ماديگري ذكر شده است. شهيد مطهري در اين باره مي‌گويد: «علل و عواملي كه قبلاً تحت عناوين: نارسائي مفاهيم كليسا، نارسايي مفاهيم فلسفي، نارسايي مفاهيم اجتماعي و سياسي، نقص روش‌هاي تبليغي و نامساعد بودن جو اخلاقي و اجتماعي از آنها ياد شد، يا تنها به گذشته و تاريخ مربوط است و در گرايش‌هاي مادي عصر ما نقشي ندارد و يا از عوامل مشترك همه عصرها است و در عصر ما نقش بخصوصي ندارد.»[5] كه توضيح اين عوامل را در كتاب ايشان «علل گرايش به ماديگري» مي‌توان يافت. و همانگونه كه در ابتدا گفته شد در باب ريشه‌ها و عوامل رويكرد جهان معاصر به ماديت و رشد گرايش‌هاي ضد ديني و كمرنگ شدن دين در ميان انسان‌ها مي‌توان به آثار تأليفي در باب سكولاريسم و سكولاريزاسيون مراجعه كرد. اكنون به محور دوم يعني نقش زندگي ماشيني در ضعف ايمان و رشد ماديگرايي انسان‌ها مي‌پردازيم.

محور دوم: نقش زندگي ماشيني در ضعف ايمان
ماشين و صنعت به عنوان دو نماد از پيشرفت‌هاي علمي جهان معاصر بطور ذاتي به شمار رفته و اصالتاً مخالفتي با دين و ايمان ندارند و رويكرد به آنها لزوماً الحاد و ضعف ايمان را بدنبال ندارد و بي‌ايماني‍ها و ناهنجاري‌هاي دنياي معاصر بدليل صنعتي بودن و ماشيني بودن آن نيست بلكه ريشه اصلي ضعف ايمان در دنياي معاصر، فرهنگي است كه همراه صنعت و ماشين بر انسان‌ها تحميل مي‌شود و اين دقيقاً همان چيزي است كه متفكران بزرگ دنياي غرب نيز اعتراف دارند.
دكتر آلكسيس كارل مي‌گويد: «عدم تعادل رواني، گويي كفاره‌اي است كه ما بايد در ازاي تمدن صنعتي و تغييراتي كه در طرز زندگي ما رخ داده است ادا كنيم.»[6] مراد از تمدن صنعتي چيست؟ بدون شك مراد تمدني است كه در آن خدا به فراموشي سپرده شده است و همه چيز براساس خودمحوري شكل مي‌گيرد و اين همان چيزي است كه فرهنگ ليبراليسم ساليان متمادي در غرب ترويج مي‌كند يكي از جامعه‌شناسان آمريكايي دربارة عامل اصلي ناهنجاري‌هاي جامعه غربي خصوصاً جامعه آمريكايي مي‌نويسد: «دشمن ما، يك دشمن داخلي است، ليبراليسم مدرن است يعني همان عامل تباه‌كننده و فاسدي كه به همراه خود روحيات، برنامه‌ها، رفتارها و اصولاً طرز تفكر جديدي را در جامعه ما بنيان گذارده و اشاعه داده است.»[7] و از نظر اين متفكر حتي علم و تكنولوژي هم مورد هجوم اين فرهنگ مي‌باشد.[8] و همانطور كه «پستمن» يكي از جامعه‌شناسان آمريكايي گفته است، فرهنگ در جهان غرب تسليم تكنولوژي شده است و بجاي آن که تكنولوژي در خدمت فرهنگ باشد فرهنگ در خدمت تكنولوژي قرار گرفته است.[9]از ديدگاه اسلام نيز صنعت و پديده‌هايي كه مايه آسايش زندگي انسان‌ها مي‌شود مذموم نيست بلكه مي‌توان گفت اسلام به توسعه در زندگي دنيوي متناسب با آخرت توصيه كرده است كه به نمونه‌هايي اشاره مي‌شود.
1. امام باقر ـ عليه‌السلام ـ مي‌فرمايد: كسي كه براي حفظ آبروي خود بي‌نيازي از مردم و ايجاد گشايش بر خانواده و لطف به همسايه‌اش، دنيا را طلب نمايد، در روز قيامت خداوند متعال را ملاقات مي‌كند در حالي كه صورت او، چون ماه شب چهاردهم است.[10]2. امام صادق ـ عليه‌السلام ـ مي‌فرمايد: زماني كه نعمت‌ها وفور يافت و دنيا به انسان رو آورد بندگان شايسته و افراد با ايمان در استفاده از آنها سزاوارترند.[11]بنابراين در فرهنگ اسلامي، دنيا و توسعه دنيوي مذموم نيست بلكه اگر در راستاي خدمت‌رساني به جامعه باشد و در جهت آخرت و رضايت الهي باشد كاري اخروي و الهي مي‌باشد و از آنرو كه صنعت و ماشين در تسهيل زندگي مؤثر است اگر در جهت ديني و رضاي الهي بكار رود پديده‌هايي مفيد و باارزش خواهند بود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ محمدجمال خليليان، اسلام و توسعه، مركز مطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه، قم، 1381.
2ـ مرتضي مطهري، علل گرايش به ماديگري، تهران انتشارات حكمت، چاپ پانزدهم، 1368.
3ـ علي رباني گلپايگاني، نقد مباني سكولاريسم،‌ قم، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه، 1382.
4ـ عليرضا شجاعي‌زند، عرفي شدن در تجربه مسيحي و اسلامي، تهران، مركز بازشناسي اسلامي و ايران، 1381.
5. سيدمرتضي آويني، فردايي ديگر، تهران، نشر ساقي، 1381.

پي نوشت ها:
[1] . روم/30.
[2] . مطهري، مرتضي، علل گرايش به ماديگري، انتشارات صدرا، چاپ پانزدهم، 1368، ص201.
[3] . ميرچا الياده، فرهنگ و دين، هيأت مترجمان، مقالة جداانگاري دين و دنيا، تهران، طرح نو، 1374، ص139ـ141.
[4] . دان، كيوپيت، درياي ايمان، ترجمه حسن كامشاد، تهران، طرح نو، چاپ اول، 1376، ص17.
[5] . علل گرايش به ماديگري، همان، ص212.
[6] . قرباني،زين‌العابدين، بزرگترين بيماري قرن ما، تهران، نشر سايه، 1378، ص12.
[7] . رابرت. اچ. بورك، ليبراليسم مدرن و افول آمريكا، ترجمه الهه هاشمي حائري، انتشارات حكمت، 1378، ص21.
[8] . همان، ص16.
[9] . نيل پستمن، تكنوپولس، مترجم صادق طباطبايي. تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ سوم، 1381.
[10] . خليليان، محمدجمال، اسلام و توسعه، قم، مركز مطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه علميه، 1381، ص47.
[11] . اسلام و توسعه، همان، ص57.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد