طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا در دين بودا با گذشت قرن هاي بسيار، بت به عنوان خدا مورد ستايش است؟

چرا در دين بودا با گذشت قرن هاي بسيار، بت به عنوان خدا مورد ستايش است؟

پاسخ به اين سؤال  مستلزم كنكاش در مورد معبود آيين بودا و اثبات بت پرستي آنان است براي همين بايد بين دو امر يعني ادعاي بودائيان و عملكرد آنان فرق گذاشته شود؛ چرا كه آنان ادعا مي كنند كه بودا در زمينه خدا و خالق هستي سخني به ميان نياورده و به گفته ويل دورانت بودا الهياتي بدون خدا عرضه كرده است.[1]در منابع بودايي از وي نقل كرده اند كه بودا مي گفت: «من در باب قدمت عالم و ازليت جهان توضيحي نداده و هم چنين در باب محدوديت و تناهي وجود تفسيري نكرده ام… زيرا بحث در اين امور فايدتي را متضمن نيست و اين مسائل پايه و بنيان دين نمي باشد…»[2] و حتي در برخي ديگر از منابع گفته شده كه وي نه تنها در مورد خدا سخني نگفته بلكه منكر خدا و خالق و معبود هم بوده است چنان كه نقل مي كنند وي در جواب اين سؤال كه «جهان ساختة كيست؟ پاسخ داده که به نظر من جهان ابدي است و آغاز و انجامي ندارد.»[3]بنابراين طرفداران آيين بودا بر طبق آيين خود خدايي ندارند كه آن را پرستش كنند آيين آنها نه خدايي معرفي كرده و نه معبودي كه بتوان براي آن بت ساخت و نه نحوه پرستش خدا يا بتي را بيان كرده است.
اما عملكرد بودائيان برخلاف چيزي است كه از بودا نقل شده و آنان در عمل نه تنها خداياني براي خود ساخته اند بلكه به پرستش انسان هاي خدانما رو آورده و در دام شرك و بت پرستي خاصي گرفتار آمده اند.
براساس منابع موجود آغاز پرستش معبود ساختگي از زمان خود بودا آغاز مي شود و به تعبير ويل دورانت «پيروان استاد (بودا) در پايان عمر دراز او كم كم به خدا كردن او رو آورده بودند.»[4] بعد از مرگ بودا اين خدا كردن بودا ادامه يافت و با ساختن مجسمه هاي بودا پرستش بودا و مجسمه هاي او متداول گشت و معابد را كه هر روز به تعداد آنها افزوده مي شد به بت خانه هاي بزرگ تبديل كردند. اين گرايش به بوداپرستي و بت پرستي خاص بوديسم علل و عوامل متعددي مي تواند داشته باشد كه در ذيل به ذكر دو مورد اكتفا مي شود.
1. فطرت: از ديدگاه انسان شناسي اسلامي انسان فطرتاً موجودي خداپرست است و از بدو خلقت سعي در شناخت خدا و پرستش آن دارد چنان كه قرآن مي فرمايد: «پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتي است كه خداوند انسان ها را بر آن آفريده؛ دگرگوني در آفرينش الهي نيست…»[5]بنابراين اموري چون بت پرستي. شرك، الحاد و… همگي انحرافاتي هستند كه به دليل تبعيت از هوا و هوس هاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني به وجود آمده اند و الا در حقيقت حتي بت پرستان هم منكر وجود خدا نبودند چنان كه قرآن مي گويد: «آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست و آنها كه غير خدا را اولياي خود قرار دادند (دليلشان اين بود كه) اينها را نمي پرستيم مگر به خاطر اين كه ما را به خداوند نزديك كنند…»[6]پس مي توان نتيجه گرفت كه حتي بر فرض اين كه بودا سخني در مورد خدا و معبود نگته و آدابي براي پرستش خدا بيان نكرده است باز پيروان وي براساس فطرت خود به پرستش معبود رو آورده و معبودي براي خود جستجو کرده هر چند در اين كار به خطا رفته و دچار پرستش بودا و مجسمه هاي او شده اند.

2. تأثيرپذيري از ديگر اديان:
همه اديان قبل از بوديسم به خصوص آيين هندوئيسم بر محور پرستش خالق هستي بنيان گذاشته شده بودند و آيين هندوئيسم كه دچار انحراف شده بود در اين امر چنان به افراط گرائيده بود كه به عده بي شماري از خدايان آسماني و زميني با اسماء و صفات عجيب و غريب معتقد شده بود و به شدت در غرقاب بت پرستي دچار آمده بود.[7]پيروان بودا كه قبل از ايمان آوردن به وي پيرو آيين هندوئيسم بود و در آن فرهنگ تربيت يافته بودند. به سادگي نمي توانستند از پرستش معبودهاي خود دست بردارند و تنها تأثيري كه بودا مي توانست داشته باشد تغيير نام اين معبودها از خدايان فراوان به بودا، بود و مريدان وي به جاي الهه هاي هندوئيسم به پرستش بودا و مجسمه هاي وي رو مي آوردند.
نتيجه اين كه انسان فطرتاً خداپرست است لكن در اين راه دچار انحراف مي شود و اگر راه راست به او نشان داده نشود هر چند از الهه ها و بت هاي هندوئيسم هم دست بردارد دچار صنم پرستي بودايي مي شود بنابراين تنها راه نجات از اين انحرافات چنگ زدن به ريسمان الهي و دين راستين اسلام است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. چنين گفت بودا، ترجمه هاشم رجب زاده.
2. بودا و انديشه هاي او، نوشته سادهاتيسا، ترجمه محمدتقي بهرامي حرّان.

پي نوشت ها:
[1] . ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه گروهي، ج 1، ص 500، (انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ ششم، 1378، تهران).
[2] . جان بي ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، ص 188 (انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ پنجم، 1370).
[3] . حسين توفيقي، آشنايي با اديان بزرگ، ص 47، (انتشارات سمت، چاپ اول، 1379، تهران).
[4] . تاريخ تمدن ويل دورانت، ج 1، ص 504.
[5] . روم، 30.
[6] . زمر، 3.
[7] . آشناي با اديان بزرگ، ص 32.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد