به تأخير افتادن ظهور و به درازا كشيده شدن غيبت دلايل متعددي دارد از جمله:
1. آمادگي نداشتن نوع بشر[1]:
تا نوع بشر به حدّ كمال و رشد نرسد، و براي پذيرفتن حكومت حق آماده نگردد، مهدي موعود ظاهر نخواهد شد. البته رشد فكري يك حادثة آني نيست. بلكه در طول ايام و به واسطة پيشآمدهاي روزگار پيدا ميشود و رو به كمال ميرود. بشر هنوز حاضر نيست در مقابل برنامههاي خدا تسليم شود. گمان ميكند كه به وسيلة علوم و اختراعات ميتواند اسباب سعادت انسانها را فراهم سازد، لذا برنامههاي الهي و معنويات را كنار گذاشته و دو اسبه به دنبال ماديات ميدود.
هشام بن سالم از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ روايت كرده كه فرمود: «تا همة اصناف مردم به حكومت نرسند صاحب الامر قيام نميكند، براي اينكه وقتي حكومتش را تشكيل داد كسي نگويد، اگر ما هم به حكومت ميرسيديم با عدالت رفتار ميكرديم.[2] امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: «دولت ما آخرين دولت است، هر خانداني كه لياقت حكومت داشته باشند، قبل از ما به حكومت ميرسند، تا وقتي حكومت ما تأسيس شد و رفتار آن را ديدند نگويند: ما هم اگر به حكومت رسيده بوديم مانند آل محمّد عمل ميكرديم و اين است معناي آية « والعاقبة للمتقين.[3] »
2. عدم زمينه براي حكومت مهدي ـ عليه السّلام ـ
انقلاب حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ از نظر اجرا همانند همة انقلابها به زمينههاي عيني و خارجي بستگي دارد و بايستي فضاي مناسب موجود باشد.[4] براي اجراي چنين تحوّل بزرگي، تنها وجود رهبر صالح كافي نيست و گرنه در همان زمانِ پيامبر، اين شرط وجود داشت؛ پس اين تحوّل بزرگ فضاي مناسب جهاني ميطلبد كه همة زمينههاي خارجي لازم براي انقلاب عمومي در آن وجود داشته باشد. سنّت تغيير ناپذير الهي بر اين است كه اجرا و ايجاد تغييرات اصلاحي بستگي به عوامل خارجي، فضاي مناسب و جو عمومي داشته باشد، پس با اينكه خداي بزرگ، توانايي دارد همة مشكلات و همة سختيها را براي پيامرسان هاي آسماني، هموار و به وسيلة اعجاز فضاي مناسب ايجاد كند، اين روش را انتخاب نكرده است، زيرا امتحان و ابتلاء و رنجي كه ماية تكامل انسان ميشود در صورتي تحقّق مييابد كه تحوّلات طبيعي و مطابق با شرايط خارجي باشند.
3. فقدان ياران كارآمد:
عنصر سومي كه براي ظهور امام مهدي ـ عليه السّلام ـ نياز است فراهم شدن ياران توانمند و كارآمد است. نيروهايي كه از نظر روحي و فكري به اندازة كافي رشد كرده باشند، كه بتوانند پا به پاي حضرت حركت كنند و خود را با اهداف بلند آن امام مهربان هماهنگ كنند و از سوي ديگر توانايي انجام مسئوليتهاي سنگين كه لازمة يك حكومت عادلانة جهاني است را داشته باشند و بتوانند مرارتهاي اين مسير را به جان بخرند. علاوه بر اين اولاً آنچه زمينة ظهور است اشتياق و ميل واقعي به ظهور امام مهدي ـ عليه السّلام ـ است. يعني اينكه انسانها واقعاً حضرت را براي خودش بخواهند. در حالي كه به نظر ميرسد بسياري از مردم اگر به امام مهدي ـ عليه السّلام ـ توجّه يا توسّلي دارند، آن حضرت را وسيلهاي براي رسيدن به آرمان و آرزوهاي خود قرار ميدهند. و ثانياً: از آنجا كه حكومت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ جهاني است بايد ميل و اشتياق به ظهور موعود، در همة جهان به وجود بيايد و تحقق اين ميل و اشتياق در ميان شيعيان تنها، كافي نيست.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عصر ظهور، حكيمي.
2. امامت و مهدويت، صافي گلپايگاني.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: اميني، ابراهيم، دادگستر جهان، چاپ14، ص 241.
[2] . بحار الانوار، ج 52، ص 244.
[3] . همان، ص 332.
[4] . ر.ك: صدر، محمّد باقر، رهبري بر فراز قرون، ص 108.