خانه » همه » مذهبی » چرا روحانيّت در مراكز تحصيلي و آموزشي حضور كمتري دارند و چرا دشمنان انقلاب اسلامي ضد روحانيّت تبليغ مي كنند؟

چرا روحانيّت در مراكز تحصيلي و آموزشي حضور كمتري دارند و چرا دشمنان انقلاب اسلامي ضد روحانيّت تبليغ مي كنند؟

روحانيّت به مفهوم خاص عبارتست از كسي كه در سلك روحانيّت با دو ويژه گي مقدس، لباس روحانيّت و علوم ديني در حوزه علميه مشغول به تحصيل علوم ديني هستند و پس از اتمام آن به امر تبليغ و روشنگري مي‎پردازند. اما در حقيقت، با مراجعه به قرآن و روايات اهل‎بيت عصمت _ عليهم السّلام _ و اظهارات عالمان دين، مي‎توان روحاني يا عالم ديني را اين گونه تعريف نمود: «كسي كه دين‎شناس و دين‎دار عصر خويش بوده و به عنوان الگوي عيني اجراي دين و هادي خود و جامعه و ناظر بر اجراي دين قلمداد مي‎گردد و همه اين مسائل به منظور عروج و رسيدن انسان به كمال نهايي مي‎باشد.[1]» روحانيون معظم در طول تاريخ پاسدار اصول و ارزش هاي اسلام بوده‎اند. اين نهاد به يك معنا در زمان ائمه اطهار _ عليهم السّلام _ و پيرامون وجود مبارك آن بزرگواران شكل گرفت و بخصوص در دوران غيبت، از همان قرن سوم و چهارم، منسجم شد و در طول تاريخ تداوم يافت. ابتدا به همت شيخ بزرگوار، محمد بن محمد بن نعمان «شيخ مفيد» و بعد شاگرد بزرگوار ايشان، شيخ الطائفه «شيخ طوسي»، نجف پايگاه روحانيّت تشيع شد[2] و تا امروز روحانيون بزرگوار، ادامه دهنده راه سلف صالح خود براي حفظ دين از رسوبات فكري و هجمه‎هاي فرهنگي و سياسي بوده‎اند.
اما حضور روحانيت در مدارس و آموزشگاه هاي تحصيلي مربوط به نظام اداري كشور بوده و همچنين به علاقه و استعداد خود روحانيون برمي‎گردد، هر چند بديهي است که وجود روحانيون معلم، بسيار در هدايت و تنوير افكار دانش آموزان تأثيرگذار خواهد بود.اگر منظور شما، اين است كه حضور تبليغي روحانيون در سطح مدارس ضروري و بايسته است، اين مسئله تا حدودي صورت مي‎پذيرد و دراكثر مدارس و دانشگاهها و ديگر مراکز آموزشي، مراسم اقامه نماز جماعت،دعا و تبيين احكام شرعي و… توسط روحانيون صورت مي‎پذيرد.البته دراين زمينه بايدگفت،سطح اين فعاليت ها درشهرها و استانها به رابطه حوزه ومراکزآموزشي وکارداني ودلسوزي مسؤلين ذي ربط بستگي دارد. اما درباره علت بدگويي دشمنان انقلاب عليه روحانيّت، بايد گفت كه بطور كلي معاندين ودشمنان  روحانيّت دو گروه هستند:
 1. مخالفان انقلاب اسلامي. 2.دشمنان اسلام.
الف) مخالفان انقلاب اسلامي: طبيعتاً آنهايي كه با انقلاب اسلامي رابطه كينه توزانه‎اي دارند از رهبران اين انقلاب يعني روحانيون هم كينه به دل گرفته و نسبت به آنها هتك حرمت و اسائه ادب مي‎نمايند و بر عليه اين قشر تبليغات منفي نموده و دست به توطئه چيني و بدگويي مي‎زنند. مخالفان انقلاب اسلامي به خاطر ازدست دادن منافع خوددر  ايران، كينه روحانيون را در دل دارند و از هر طريق ممكن قصد ضربه زدن به اين قشر عظيم را دارند. آنها به دو دسته تقسيم مي‎شوند،يک عده‎اي به خاطر اين انقلاب ،به پست و مقام نرسيده و يا پست و مقام خود را از دست داده‎اند كه مي‎توان به عنوان نمونه: سلطنت‎طلب ها، منافقين، حزب توده و… را نام برد. و گروه ديگر بر اثر نهضت روحانيون منافع دراز مدت خود را در ايران به عنوان شاهراه جهان اقتصادي از دست داده‎اند كه اين گروه عمدتاً كشورهاي استعماري دنيا نظير آمريكا، انگليس، روسيه و… را شامل مي‎شود. اين دو گروه تمام عامل بدبختي و قطع منفعت خود از ايران را به روحانيون ربط مي‎دهند، زيرا به خاطر جايگاه رفيع روحانيّت شيعه درميان مردم، نهاد روحانيّت،درجريان انقلاب اسلامي،به عنوان فرمانده و مرجع امت اسلامي عمل کرد. حضرت امام امت (ره) به جمله زيبايي اشاره مي‎فرمايندو مي‎گويند: «دولت‎هاي جابر از اين آبرويي كه اين ها (يعني نهاد روحانيّت) دارند مي‎ترسند، از من و جناب عالي كه نمي‎ترسند، من و شما كه قدرتي نداريم. اگر از يك آخوندي، از يك مرجعي بترسند، نه از دعاي او مي‎ترسند و نه از نفرين او مي‎ترسند. كي آنها اعتقاد به دعا و نفرين دارند؟ آنها از ملت‎ها مي‎ترسند، مي‎ترسند كه اگر اهانتي به فلان آقا بكنند، ملت‎ها بر آنها چيره بشود، (ملت‎ها عليه آنها قيام كنند)»[3] اين جملات امام دقيقاً به اين معنا اشاره دارد كه علت ترس و بلكه تنفر مخالفان انقلاب اعم از داخلي و خارجي به خاطر جايگاه عظيم اجتماعي روحانيّت كه همان بحث اعتماد عمومي ملت نسبت به اين قشر مي‎باشد، بوده است.از آنجا كه روحانيّت با سخنان هدايتگرانه خود دسائس دشمنان را نقش بر آب مي‎كند، موجب ناخرسندي و البته تنفر آنان مي‎گردد. ايشان در جاي ديگر اين نكته را مورد تأكيد مجدد قرار مي‎دهند که: «اگر نفوذ روحانيون باشد نمي‎گذارند، اين ملت اسير انگليس…. باشد. اسير آمريكا…. باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمي‎گذارد كه اسرائيل قبضه كند اقتصاد ايران را…»[4]بر اين اساس همان طوري كه گفته شد مخالفان انقلاب به خاطر قطع منافع خود در ايران، مسبب اين امر را روحانيون مي‎دانند چون آنها به خاطر نفوذي كه در ميان مردم دارند، با رهبري انقلاب موجب شوراندن مردم عليه آنها و قطع منافعشان شده‎اند، لذا طبيعي است كه به بدگويي، هتاكي و توطئه‎سازي بر عليه اين قشر از جامعه بپردازند.
ب) دشمنان اسلام: در بعد كلان‎تر و گسترده‎تر بايد گفت افرادي كه نسبت به اسلام، به ويژه مكتب تشيع، كينه  فروخفته دارند، نسبت به مروّجين اين دين نيز كينه و نفرتي عميق‎تر خواهند داشت. به جرأت مي‎توان گفت كه هر جا نشاني از اسلام هست، نشانه‎اي از روحانيّت نيز يافت مي‎شود. در سراسر كشورهاي اسلامي هيچ نهادمردمي به اندازه روحانيّت در جامعه بسط و گسترش ظاهري ومعنوي ندارد و در حقيقت حضور اجتماعي روحانيّت در ميان مردم و ارتباط قلبي با آنان موجب ايجاد جايگاه رفيع و محوري براي اين قشر شده است .آنچه مردم را با روحانيون پيوند مي‎دهد، اين است كه مردم به دين و مكتب خود ايمان و اعتقاد خاصي دارند. آنان معتقدند كه اطاعت از احكام ودستورات ديني، اطاعت از حكم خداوند است كه در دنيا مايه آرامش و كمال و در آخرت موجب سعادت و رستگاري مي‎شود. آنان عاملان بسط و ترويج دين را روحانيون مي‎دانند لذا نسبت به آنها علقه خاصي دارندو به سخنانشان گوش مي‎دهند. در واقع بايد گفت قشر روحاني به عنوان يك نظام فرعي از نظام اجتماعي ايران داراي يك سرمايه غير قابل انكار تاريخي در جامعه اسلامي ايران است. زيرا شكل‎هاي سرمايه اجتماعي يعني: اقتدار، اعتماد و اعتبار براي اين قشر در بين مردم وجود دارد. روحانيّت هم از اقتدار و اعتبار زيادي برخوردار بوده و هم تعيين كننده هنجارها و ارزش ها و ضامن اجرايي مؤثّري براي احكام ديني محسوب مي‎گردد و در يك كلام به عنوان رهبر فكري و عقيدتي مردم مسلمان نيز تلقي مي‎شود. بر اين اساس آنهايي كه نسبت به اسلام دشمني و غرض دارند بديهي است که نسبت به مجريان و رهبران آن نيز تنفر و كينه خواهند داشت.
به همين خاطر حضرت امام (ره) هويت واقعي روحانيّت اصيل را متشكل از مسائل و مشخصه‎هاي زير مي‎دانند:
« جانشين انبياء، حافظ شريعت، مبلغ رسالت، ناصح و مشفق امت، امين و خادم مردم، دژ اسلام و سنگر مقاومت، پشتوانه ملت و حافظ استقلال كشور اسلامي.»[5] نيز از ديدگاه امام مسئوليت هايي كه به شكل سنتي بر دوش روحانيّت قرار داشته و دارد چه حكومت اسلامي باشد و چه نباشد ،عبارتند از:[6] 1. ارشاد و هدايت. 2. تبليغ و ترويج اسلام و احكام آن. 3. تربيت و تهذيب نفس. 4. آگاه و بيدار كردن مردم. 5. پاسداري و دفاع از اسلام. 6. شناخت اسلام و دفاع از آن. 7. ظلم ستيزي و شهادت طلبي در راه اسلام. 8. حفظ سنگر مساجد، جمعه و جماعات. 9. پيوند با سياست و جامعه. 10. دخالت در سياست و حضور در صحنه. 11. فقر ستيزي و حمايت از محرومان. 12. حفظ وحدت.
كاركردهايي كه نام برده شد به علاوه شاخصه‎هاي هويت روحانيّت، همه از مسائلي است كه موجب نارضايتي افراد مخالف با اسلام مي‎باشد، زيرا در صورت عملي شدن مسائل فوق الذكر سلطه‎جويي و اسلام ستيزي معاندان، به واسطه روشنگري و افشاگري‎هاي روحانيون محکوم به شكست خواهد بود  لذا طبيعي است كه آنها به بدگويي و هتاكي نسبت به اين قشر بپردازند ، چون هر جا روشنگري و قيام به حقي بود؛ توسط روحانيّت آگاه شكل گرفت. جرياناتي از قبيل: نهضت تنباكو، انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامي و… به رهبري و هدايت روحانيّت انجام شده، پس بي‎دليل نيست كه امروزه روحانيّت راستين مورد هجوم تبليغاتي و بدگويي معاندان داخلي و خارجي قرار گرفته است. به ويژه آن كه حضرت امام (ره) تأكيد مي‎فرمايند: «ترديدي نيست كه حوزه‎هاي علميه و علماي متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهم‎ترين پايگاه محكم اسلام در برابر انحرافات و كجروي‎ها بوده‎اند.»[7]البته حضرت امام (ره) در باره آسيب ها و آفت هايي که ممکن است  روحانيون را تهديد نمايد با هوشياري تمام بدين صورت هشدار داده و مطالبي را متذكر مي‎شدند و مي فرمودند : «من خوف اين را دارم كه در اين انقلاب كه بايد روحانيّت تقويت بشود… مبادا خداي نخواسته به واسطه بعضي از اعمالي كه از بعضي از اين روحانيون و معمّمين صادر مي‎شود، اين موجب بشود كه يك وقت يك سستي در روحانيّت پيدا شود يك قضيه اين كه او ،آن زيّ روحانيّت كه زيّ طلبگي بوده است اگر ما خارج بشويم… خوف اين است، كه يك شكستي به روحانيّت بخورد و شكست به روحانيّت شكست به اسلام است، اسلام با استثناء روحانيّت محال است كه به حركت خودش ادامه بدهد.»[8]البته اين معضل كه مع الاسف ممکن است مشمول برخي از روحانيون شود ،نبايد باعث گردد كه برخي از مردم اين كجروي ها را به حساب كل روحانيّت بگذارند در حالي كه هيچ وجدان آگاهي نمي‎تواند  نقش و خدمات عظيم حوزه‎ها و روحانيّت و وجود مفاخر بزرگ آن را انكار كند. در هر حال با شناخت آسيب‎هاي وارده بر قشر روحانيّت و برطرف نمودن آن مي‎تواند اعتماد مردم را بيشتر نمايد.
بطورخلاصه مي توان، علل عناد و دشمني يا بدگويي عده‎اي نسبت به روحانيون را بصورت زير بيان كرد:
1. برخي به علت از بين رفتن منافع خود در ايران، به خاطر انقلابي كه رهبري آن بر عهده روحانيّت بود، كينه روحانيون را به دل گرفتند، لذا از آنها بدگويي مي‎كنند، برخي مانند: سلطنت طلب ها، منافقين، كمونيست‎ها، بهايي‎ها و كشورهاي استعماري دنيا مانند: آمريكا و كشورهاي استکباري غربي .
2. در بعد وسيع‎تر بايد گفت به خاطر جايگاه رفيع روحانيّت در بين امت اسلامي، آنهايي كه ضد اسلام هستند، نيز نسبت به اين قشر بدبين و هتاك گرديده‎اند.
3. يك دليل هم به خاطر نفوذ برخي آسيبها و آفتها مي باشد و به دليل اينکه اقشار مختلف مردم انتظارات خاصي از اين قشر دارند، هرگونه دنياگرايي و عدم رعايت مسائل اخلاقي توسط عده‎اي را تحمل نمي‎كنند. لذا وقتي تحليلي كامل از اين قضيه نداشته باشند، چه بسا اين جريان را به كل قشر روحانيّت تعميم داده و از آنها بدگويي كنند،البته حساب اين افرادباگروه هاي معاندودشمنان قسم خورده تفاوت دارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. هويت صنف روحاني، محمد رضا حكيمي، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، 1361.
2. تهاجم به روحانيّت و حوزه‎هاي علميه در تاريخ معاصر، مؤسسه قدر ولايت، 1379.
3. حوزه و روحانيّت در آيينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري، دفتر معظم له، تهران، 1375.

پي نوشت ها:
[1] . مجموعة آثار امام خميني (ره) حكومت اسلامي، كنگره امام خميني(ره) و انديشه حكومت اسلامي، نشر مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره)، ج 8، ص 166.
[2] . خاتمي، سيد محمد، اسلام، روحانيّت و انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات طرح نو، 1379، ص 123.
[3] . سخنراني حضرت امام خميني(ره) در جمع طلاب و فضلاي ايراني مقيم نجف اشرف، ر. ك: كوثر، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره) 1373، ج 1، ص 209.
[4] . همان، ص 171.
[5] . مجموعه كوثر «تبيان» آثار موضوعي، روحانيّت و حوزه‎هاي علميه از ديدگاه امام(ره)، دفتر دهم، ص 63.
[6] . همان، ص 115.
[7] . منشور روحانيّت، امام خميني، ويژه نامه مجلة حوزه ص 11.
[8] . تبيان، دفتر دهم، ص 390، يا صحيفة نور، ج 18، ص 44.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد