هر چند که زمان و مکان به گونهای در شیوه رفتار و عمل و نیز در احکام بیتأثیر نیست، ولی باید گفت که رفتار پیامبر گرامی اسلام(ص) در کلیت آن تغییری پیدا نکرده است.[1] رفتار حضرتشان با بتها و مشرکان مکه به گونهای بود که عاقبت تصمیم به قتل ایشان گرفتند و زمینه هجرت ایشان را به یثرب مهیا ساختند. این نشان میدهد که رفتار پیامبر با مشرکان، رفتاری سازشکارانه و محافظهکارانه نبود.
اما آنچه که در برخی از آیات آمده و خطاب به پیامبر میگوید که «تو فقط انذار دهنده هستی»،[2] بدین معنا نیست که کار پیامبر تنها موعظه کردن و انذار دادن است و هیچ کار دیگری همچون تشکیل حکومت و حرکات نظامی برعهده او نیست، بلکه این نوع حصر، حصر اضافی است؛ یعنی آیه در صدد این نیست که همه شئون حکومتی و ولایتی را از پیامبر نفی کند، بلکه فقط برای نفی یک مسئله و آنهم اجبار دیگران بر ایمان آوردن، بیان شده است. به عبارت دیگر؛ این آیه و آیات مشابه آن، در صدد بیان این نکته است که اصل هدایت به دست خدا است و پیامبر فقط وسیله و واسطهای برای هدایت خدا است و کسانی را که خدا نخواهد، پیامبر هم نمیتواند آنان را هدایت کند؛[3] از اینرو در آیاتی که در مدینه نازل شده نیز از این دست معانی وجود دارد. برای نمونه؛ در آیهای میفرماید: «پیامبر وظیفهاى جز رسانیدن پیام (الهى) ندارد».[4]
پس از اینکه حکومت اسلامی در مدینه تشکیل شد، این امکان برای پیامبر(ص) ایجاد شد تا با ایجاد نیروی نظامی، در مقابل کسانی که مصمم به نابودی اسلام و حکومت اسلامی بودند، بایستند.
حکم کلی اسلام در مورد رابطه با غیر مسلمانان این است که با آنها برخورد خوب و شایسته شود. خداوند میفرماید «با مردم به خوبی سخن بگویید»[5] و با آنها خوشرفتار باشید. در آیهای دیگر به صورت مفصلتر به این موضوع میپردازد و میفرماید: «خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمیکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد».[6] از این آیات برمیآید که اصل اولی، خوشرفتاری و رعایت انصاف درباره غیر مسلمانان است. اما دستور جنگ و جهاد، مربوط به کفاری میشود که با اسلام و مسلمانان دشمنی داشته و در صدد ضربه زدن به آنها هستند.
برای اطلاع بیشتر ر.ک:
رفتار مسالمت آمیز مسلمانان با پیروان ادیان(1619)
نیکی کردن به کافران دار الحرب(43560)
اما آنچه که در برخی از آیات آمده و خطاب به پیامبر میگوید که «تو فقط انذار دهنده هستی»،[2] بدین معنا نیست که کار پیامبر تنها موعظه کردن و انذار دادن است و هیچ کار دیگری همچون تشکیل حکومت و حرکات نظامی برعهده او نیست، بلکه این نوع حصر، حصر اضافی است؛ یعنی آیه در صدد این نیست که همه شئون حکومتی و ولایتی را از پیامبر نفی کند، بلکه فقط برای نفی یک مسئله و آنهم اجبار دیگران بر ایمان آوردن، بیان شده است. به عبارت دیگر؛ این آیه و آیات مشابه آن، در صدد بیان این نکته است که اصل هدایت به دست خدا است و پیامبر فقط وسیله و واسطهای برای هدایت خدا است و کسانی را که خدا نخواهد، پیامبر هم نمیتواند آنان را هدایت کند؛[3] از اینرو در آیاتی که در مدینه نازل شده نیز از این دست معانی وجود دارد. برای نمونه؛ در آیهای میفرماید: «پیامبر وظیفهاى جز رسانیدن پیام (الهى) ندارد».[4]
پس از اینکه حکومت اسلامی در مدینه تشکیل شد، این امکان برای پیامبر(ص) ایجاد شد تا با ایجاد نیروی نظامی، در مقابل کسانی که مصمم به نابودی اسلام و حکومت اسلامی بودند، بایستند.
حکم کلی اسلام در مورد رابطه با غیر مسلمانان این است که با آنها برخورد خوب و شایسته شود. خداوند میفرماید «با مردم به خوبی سخن بگویید»[5] و با آنها خوشرفتار باشید. در آیهای دیگر به صورت مفصلتر به این موضوع میپردازد و میفرماید: «خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمیکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد».[6] از این آیات برمیآید که اصل اولی، خوشرفتاری و رعایت انصاف درباره غیر مسلمانان است. اما دستور جنگ و جهاد، مربوط به کفاری میشود که با اسلام و مسلمانان دشمنی داشته و در صدد ضربه زدن به آنها هستند.
برای اطلاع بیشتر ر.ک:
رفتار مسالمت آمیز مسلمانان با پیروان ادیان(1619)
نیکی کردن به کافران دار الحرب(43560)