«فِيهِ ءَايَاتُ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَ مَن دَخَلَهُ كاَنَ ءَامِنًا وَ لِلَّهِ عَلىَ النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىٌِّ عَنِ الْعَالَمِين»
در آن، نشانه هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است و هر كس داخل آن [خانه خدا] شود در امان است، و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان، بى نياز است.[1] ممكن است براي برخي اين سوال پيش بيايد كه اگر خانه خدا محل امني در قرآن معرفي شده پس چگونه برخي اتفاقات ناگوار در آن رخ مي دهد كه مخالف امنيت آن است. مثلا در زمان عبدالله بن زبير دشمنان او خانه كعبه را آتش زدند ولي هيچ معجزه اي رخ نداد و خانه كعبه در آتش سوخت و مردم آن را خاموش كردند؛ يا مواردي ديگر از اين قبيل.
در پاسخ بايد گفت جمله «وَ مَن دَخَلَهُ كاَنَ ءَامِنًا» در صدد بيان يك حكم تشريعي است نه حكم تكويني. به عبارت ديگر در اين آيه امر شده كه امنيت خانه خدا حفظ شود؛ چنانچه قبل از اسلام هم حكم امنيت اين خانه تشريع شده بود. اين معنا از دعاى ابراهيم در دو سوره ابراهيم و بقره استفاده مي شود كه مي فرمايد: «رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً»[2]. در اين دعا حضرت ابراهيم از خداى تعالى درخواست مى كند مكه را بلد امن كند، و خداى تعالى به زبان تشريع دعايش را مستجاب مى كند، و همواره دلهاى بشر را به قبول اين امنيت سوق مى دهد. بنابراين اين رسم به زمان ابراهيم عليه السلام مي رسد.[3]
از حضرت امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نيز نقل شده كه هر كه حد بر او واجب شود و به حرم پناهنده شود به او چيزى نفروشند و از او چيزى نخرند و با او معامله اى نكنند تا از حرم خارج شود و حد در بيرون حرم بر او جارى شود. طبق اين روايات معناي آيه چنين است: «هر كه داخل آن شود او را ايمن شماريد و امان دهيد». يعني اين جمله خبري به عنوان جمله امري در نظر گرفته شده است و حفظ امنيت خانه خدا وظيفه تمام مردم دانسته شده است.[4]
پي نوشت:
[1] آل عمران،97
[2] .ابراهيم،35؛ و « رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً» در بقره،126
[3] . الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1417ق ،ج3، ص: 354-355
[4] . مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو ،تهران،1372، ج2، ص: 799