پرسش فوق را به سه قسمت تقسيم ميكنيم و پاسخ هر قسمت را جداگانه ارائه خواهيم نمود.
1. آيا ما مسلمانان نيز مانند غربيان داراي شعار يا كلمات قصار هستيم؟
شعار يا كلمات قصار را ميتوان گزيدهها و نمادهايي تعريف كرد كه محتوايي پراهميت را به كوتاهترين شكل نشان ميدهند.
البته بايد توجه داشت كه شعارها تنها در كلمات قصار منحصر نميشوند بلكه شعار ميتواند در قالبي ديگر همچون رفتاري خاص يا شيءاي خاص و مراسمي ويژه ارائه شود. از اينرو اكنون بررسي ميكنيم، آيا در اسلام و در ميان مسلمانان شعارهاي خاصي اعم از بياني، رفتاري و غيره وجود دارد؟ بدون شك پاسخ اين پرسش مثبت است و اينك به شعارهاي متفاوتي در شكلها و قالبهاي مختلف اشاره ميكنيم:
1. اذان: اذان كه در ابتداي هر نمازي مستحب است و اعلان آن بر مأذنها سفارش شده است، شعاري ميباشد كه در كوتاهترين بيان به نماي اصلي و كلي اسلام اشاره دارد. مانند: برتري خداوند از هر موجودي «الله اكبر» و پيامبري حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ «اشهد انّ محمدا رسولالله» و رستگاربخشي نماز كه نماد برترين عبادت در اسلام است «حي علي الفلاح» و نفي الوهيت از غير خدا «لا اله الا الله» .
2. حج: خداوند دربارة حج ميفرمايد: «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ» خداوند كعبه اين خانه محترم را وسيله قيام و پايداري مردم قرار داد.[1] حج مجموعهاي از شعارهاي كلامي، رفتاري و سمبلي را همراه خود دارد. شعار كلامي مانند تلبيه (لبيك اللهم لك لبيك) كه به معناي آري گفتن به دعوت الهي است. شعار رفتاري مانند يكدست پوشيدن لباس حاجيان در مراسم حج كه نماد يكدستي و وحدت است. شعار سمبلي مانند خانه خدا كه نماد محضر الهي براي اجتماع مسلمانان است.
امام خميني(رض) منجي قرن حاضر درباره جايگاه حج فرموده است:
«حج كانون معارف الهي است كه از آن محتواي سياست اسلام را در زواياي زندگي بايد جستجو كرد. حج پيامآور ايجاد و بناي جامعهاي بدور از رذائل مادي و معنوي است. حج تكرار همه صحنههاي عشقآفرين زندگي يك انسان و يك جامعة متكامل در دنياست.»[2]در خطابه حضرت زهرا آمده است «خداوند حج را پشتوانه استواري براي تحكيم دين قرار داد.»[3]يکي از محققين غربي درباره شأن و عظمت اسلام مي گويد: «مادام القرآن، يقرأ و الکعبه يحج و اسم محمد يذکر في المئاذن، النصرانيه علي خطر عظيم»،
يعني تا زماني که قرآن در بين مسلمانان تلاوت مي شود و حج بجا آورده مي شود و اسم «محمد» ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در مأذنه هاي مسلمانان برده مي شود، دين مسيحيت تهديد مي شود.
3. عاشوراي حسيني: تاريخ شرح زندگي انسانهاست، جوامع انساني نيز تابع اصول و قواعدي است كه در هر دوره با حصول شرايطش، قابل تكرار است[4] و از اينرو تاريخ بزرگان نشانگر چگونه بودن و چگونه زيستن است. گراميداشت عاشورا مايه ترويج و تبليغ و فرهنگسازي فرهنگ عاشورايي و تجليگر آموزههاي انساني مسلمانان و شيعيان به جهانيان است.
آموزههايي همچون شعار «هيهات منا الذله» كه شعار تن به ذلت ندادن در هر شرايطي و عزيزانه زيستن يك مسلمان است. عاشورا به جهت نقش گسترده و تأثير عميق اجتماعي ـ تاريخي خود به صورت فرهنگي ويژه با ساختاري منحصر به فرد در آمده است كه ميتوان از آن به عنوان «فرهنگ عاشورا» ياد كرد.[5]اينها نمونههايي از شعائر بياني، رفتاري و سمبلي در اسلام بود كه در شناساندن و ترويج فضيلتهاي انساني در جوامع بشري و تثبيت دين حق و تعاليم الهي نقش بسزايي داشتهاند.
و اما در ميان مسلمانان نيز شعارهاي بسياري در جوامع اسلامي خصوصاً جامعه مسلمان ايران رواج دارد كه در ادبيات مسلمانان بخوبي جلوهگر ميباشد. اينك نمونههايي ذكر ميشود.
1. شاهنامه:
بنام خداوند جان و خرد
كزين برتر انديشه بر نگذرد
2. نظامي گنجوي:
اي نام تو بهترين سرآغاز
بي نام تو نامه كي كنم باز
3. مولوي:
شكر نعمت نعمتت افزون كند
كفر نعمت از كفت بيرون كند
4. سعدي:
بني آدم اعضاي يك ديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
توكز محنت ديگران بيغمي
نشايد كه نامت نهند آدمي
اينگونه اشعار كه متأثر از فرهنگ اسلامي است كلمات قصاري است[6] كه فضيلتهاي انساني را در كوتاهترين بيان ترويج ميكند و پارهاي از اين كلمات حتي شهرت جهاني يافته است مانند همان شعر سعدي (بند4) كه بر سر درب سازمان ملل نوشته شده است كه برگرفته از آيه شريفه «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[7] هان اي مردم هر آينه شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را به صورت ملتها و طايفهها درآورديم تا يكديگر را بشناسيد همانا گراميترين شما نزد خدا با تقويترين شماست.
و اينگونه اشعار قصارگونه فراوان است مانند:
نابرده رنج گنج ميسر نميشود
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
برگرفته از: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»
و يا مانند: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»، حق آمد و باطل رفت به راستي باطل رفتني است. يا «ان الحسين و مصباح الهدي؛ سفينة النجاة امام حسين ـ عليهالسلام ـ كشتي نجات و چراغ هدايت است و يا مانند سخن مرحوم امام خميني(رض) كه آمريكا شيطان بزرگ است.
به هر حال همانگونه كه خود در پرسش اشاره كردهايد كلمات قصار در اسلام و ميان مسلمانان بسيار است و حتي بخشي از نهجالبلاغه كلمات قصار حضرت علي ـ عليهالسلام ـ است و نهجالفصاحه جمعآوري كلمات قصار پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ است و بهترين قصار، قرآن كريم است كه در يك كتاب تمام اصول و ضوابط زندگي را به بشر ارزاني داشته است.
2. اگر داراي كلمات قصار هستيم چرا ما مسلمانان از آنها استفاده نميكنيم؟
در اينجا دو نكته وجود دارد:
نكته اول: هر كلمة قصاري ارزش ندارد و كلمات قصاري كه بر فضيلتهاي انساني اشاره دارد تا كلمات قصاري كه برخاسته از ابعاد غيرانساني است برابر نخواهد بود و بدون شك تأثير ثمربخش اولي و پيامدهاي مخرب دومي از نظر دور نخواهد بود و چون طبيعت و فطرت انساني ـ آدمي پايدار است دوام و پايداري و پيروزي، از براي كلمات قصار برخاسته از فضائل انساني خواهد بود كه فرهنگ اسلامي مبلغ آنست.
نكتهدوم: بدون شك اگر مسلمانان جديتر پايبند به شعارهايشان بودند و با رفتار و گفتار در تبليغ آنها ميكوشيدند شاهد نتايج پرثمرتري بوديم شما ملاحظه كنيد حجاب كه يكي از آموزهها و شعائر اسلامي است امروزه در غرب چه غوغايي به پا كرده است به گونهاي كه در كشورهاي مختلف غربي از راههاي مختلف ميكوشند اين حكم و نماد اسلامي را در گلو خفه كنند و از جامعه خود بپيرايند تا مايه ترويج اسلام نگردد.
البته نبايد از نظر دور داشت كه غالب بودن فرهنگ غرب در جهان امروز و تسلط آنان بر رسانههاي جمعي دنيا و دستاوردهاي صنعتي و تكنولوژي غربيان در ترويج و جاافتادگي كلمات قصار و شعارهاي آنها مؤثر است به گونهاي كه با اينكه حتي برخي دانشمندان خودشان گفتهاند دموكراسي «فقط حرفي است مؤدبانه»[8] و به اسم دموكراسي مردم را چپاول ميكنند اما باز اين الفاظ فريبنده كار خود را ميكند و مايه اسارت بيشتر مردم ميشود.
3. شعار دين افيون تودهها يا ملتها يا هر دوست.
اين سخن و سخناني شبيه اين برخاسته از فطرت يا استدلال نيست. البته رفتار ناصواب برخي متدينان يا جوامع ديني بستر توهم درستي آن را ايجاد ميكند اما نهايتاً انسانها به بطلان آن ميرسند. بهترين شاهد آنست كه دين همانگونه كه از اول خلقت همراه انسان بوده است امروزه در قرن معاصر نيز همراه انسان است.
بلكه امروزه به جهت بحرانهاي معنوي، اخلاقي و انساني در جهان موج جديدي از دينگرايي به وجود آمده است و متفكران بسياري از بازگشت دين به جايگاه والاي خود سخن ميگويند مانند آقاي ديويد گريفين از بنيانگذاران نهضت پست مدرنيسم كه مينويسد: امروزه برخلاف گذشته متفكران پيشرو بر نتايج منفي انكار خدا و آثار مثبت خدا باوري تأكيد ميورزند.[9]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. گزيدهاي از تأثير قرآن بر نظم فارسي، سيد عبدالحميد حيرت سجادي، مؤسسه انتشارات امير كبير، 1371 تهران، چاپ اول.
2. ترجمه غررالحكم، سخنان قصار حضرت علي ـ عليهالسلام ـ ، سيد حسين شيخالاسلام، چاپ چهارم، 1378، انتشارات انصاريان، قم.
پي نوشت ها:
[1] . مائده/ 96.
[2] . موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفه نور، ج 20، ص 229.
[3] . دلائل طبري، ص 113، به نقل از رهتوشه حج، جمعي از نويسندگان، نشر مشعر، چاپ دوم، 1382، ج1، ص 22.
[4] . اسحاقي، سيدحسين، جام عبرت، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1380، ص 24.
[5] . مرتضوي، سيدمرتضي، عاشورا در فقه، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1377، ص 13.
[6] . مرزبانراد، علي، قرآن و حديث در ادب فارسي، تهران، مركز نشر دانشگاه صنعتي اميركبير، چاپ دوم، 1379، ص 20-1.
[7] . حجرات/ 13.
[8] . اسوالد اشپنگلر، فلسفه سياست، ترجمه هدايتالله فروهر، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1369، ص 82.
[9] . ديويد گريفين، خدا و دين در جهان پسامدرن، ترجمه حميدرضا آيتي، تهران، مركز مطالعات و انتشارات آفتاب، چاپ اول، 1381، ص134.