جريان سقيفه چنانکه عمر خود ازآن به فلته ياد کرده بيشتر به کودتا شباهت دارد تا انتخاب جانشين براي پيامبر،مردم درقبال کودتاهاي ديگر که درجهان بوقوع مي پيوندد نمي توانند نقش چندان تعيين کننده اي داشته باشند؛ آنهم مردم عربستان آنروز که جز اندکي فاقد بلوغ سياسي لازم بودند؛دراين راستا مي توان عوامل ديگري را نيز موثر دانست:
1- اولين عامل در اين راه، برگشت مردم به تفكّر زمان جاهلي بود، تفكّري كه در آن همه چيز دور قبيله و بزرگ آن ميچرخيد، چون هنوز عقيدة اسلامي در دلهاي آنها رسوخ نكرده و قوميت و قبيلهگرايي در تفكّر آنها جاي داشت از اين رو منافع و مصالح اسلام را فداي منافع و خواستههاي قبيلهاي خود كردند و با اينكه امام علي ـ عليه السّلام ـ از نظر قرابت و خويشاوندي، پيوندي نزديك با پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ داشت و از نظر علم و دانش و عدالت و اطلاع از سياست، سرآمد همة ياران پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ بود، ولي با همة اين شايستگيها، مردم به سراغ او نرفتند چون تابع سران قوم خود بودند و سران آنها غير او را برگزيدند و مردم سراغ غير او رفتند.[1]2- حسادت و كينه توزي و انتقام جويي بود، كه اين هم به تفكّر جاهلي آنها باز ميگردد چون عرب جاهلي به انتقام جويي و كينهتوزي مشهور بود و هيچ گاه از فكر انتقام بيرون نميآمد و بارها به خاطر مسائلي بيارزش سالها با هم به جنگ و خونريزي ميپرداختند. اكنون نيز گروهي از مسلمانان دشمنان و رقباي حضرت علي ـ عليه السلام ـ به شمار ميآمدند و گروهي ديگر كه دين و ايمان خوبي نداشتند و چون ديدند بزرگان اصحاب در خلافت بر امام علي ـ عليه السّلام ـ سبقت گرفتند، گمان كردند اين به خاطر دستور خاصي از جانب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميباشد، و گروهي ديگر كه اكثريت را تشكيل ميدهد، و رأي ثابتي از خود نداشتند و هميشه تابع و پيرو قدرت حاكم هستند، به حدي كه اگر نماز واجب را از دين حذف كنند، آنها نيز آن را ترك ميكنند به اين جهت دستورات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مورد خلافت امام علي ـ عليه السّلام ـ پايمال و كهنه گرديد و پنهان ماند.[2]و به قول ابوجعفر نقيب، بعضي به خاطر حسادت، برخي ديگر به خاطر جواني حضرت، دوست نداشتند امام علي ـ عليه السّلام ـ بر آنها مسلط شود، و بعضي ديگر از بيم پايبندي شديد، و سختگيري او در امور ديني و برخي به خاطر دشمني كه با او داشتند، خلافت را از امام علي ـ عليه السّلام ـ سلب نمودند.[3] و با اين كار ثابت كردند كه اسلام و ايمان جز سرپوشي بر چهرة جاهليت ايشان نبوده است.
3- جريان رقابت گروههاي حاكم بر مدينه بود كه اين گروهها از زمان جاهليت دائماً بر سر قدرت، جنگ و خونريزي داشتند، بعد از رحلت پيامبر اين اختلافات چنان آتشي زير خاكستر دوباره سر برآورد، انصار كه پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ و مهاجرين را پناه داده بودند و در اين راه از جان و مال خود ايثار كرده بودند و احاديث زيادي از پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ در مورد فضل آنها وجود داشت، در امر خلافت براي خود حقي غيرقابل انكار قائل بودند و با اين تفكّر قدم به سقيفه گذاردند كه به خاطر اختلافت جاهلي و ديرينة داخلي خود نتوانستند به اين مهم دست پيدا بكنند.[4]گروه دوّم مهاجريني بودند كه به خاطر نزديكي و خويشاوندي با پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ خود را سزاوارترين مردم به خلافت ميدانستند ولي اينها نيز مانند گروه انصار درگير اختلافات داخلي و قومي بودند كه بيشترين آن بين بنيهاشم و ديگر تيرههاي قريش (بني اميه)بود.
4- قريش به خاطر موقعيت ممتازي كه قبل از اسلام در سرزمين مكه داشت و به خاطر نزديكي و هم قومي با پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در زمان اسلام، و با تمسك به روايت ساختگي «الائمة من القريش» نتوانستند امر خلافت را به نفع قبيله خود به پايان برسانند.
5- کودتاگران :با توجه به روند قدرت گيري عده اي که پشت سرهم به توصيه ي يکديگر به قدرت رسيدند ازمهمترين عواملي بودند که درکنار عوامل ديگري مانند حسادت و طمع قدرت و قرار دادن مردم در مقابل عمل انجام شده و فشار و زور و تهديد كه همه و همه باعث شدند تا مردم فضايل و شايستگيهاي وصي پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ امير مؤمنان علي عليه السّلام ـ را ناديده گرفته و به سراغ شخصي ديگر بروند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ فروغ ولايت، آيت الله جعفر سبحاني.
2ـ جنگهاي ارتداد و بحران جانشيني پيامبر، علي غلامي.
3ـ حكومت و سياست، علي اكبر ذاكري.
پي نوشت ها:
[1] . سبحاني، جعفر، فروغ ولايت، ص153.
[2] . ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، بيروت، داراحياء العربي، ج12، ص86.
[3] . همان، ص87.
[4] . مظفر، السقيفه، ص88.