روند كنوني، هر فرد متدين و دلسوز به اسلام و انقلاب را ناراحت مي كند. واقعاً چرا معيارها و ارزشهاي اخلاقي در بين جوانان و نوجوانان رو به انحطاط است؟! بررسي كامل و همه جانبة اين موضوع فرصت ديگري را مي طلبد. آن چه در اين مجال مي توان بيان كرد، اصول كلي و محورهاي عمدة بحث است.
نگاهي گذرا به روند تغيير و تحولاتي كه در جامعه رخ مي دهد حكايت از اين دارد كه همواره حفظ و نگهداري يك پديده از ايجاد آن مشكل تر است. انقلاب ها و خيزش هاي مردمي از اين قاعده مستثني نيستند. در جهان معاصر كه در آن تحولات، سريع به وقوع مي پيوندد و شبكه هاي گسترده اي بين جوامع وجود دارد، تعامل و برخورد بين فرهنگ ها و نظام هاي ارزشي آن ها با يكديگر، ارزشها و هويت هاي جوامع را به چالش كشانده است. تضعيف باورها و ارزشهاي اخلاقي در جامعه و گرايش جوانان و نوجوانان به فرهنگ غربي، همه ناشي از وجود نظام هاي ارزشي متعدد در جامعه است.
به طور كل انحطاط فرهنگي در جامعه برخاسته و متأثر از عوامل زير است:
الف. ضعف در آسيب شناسي مشكلات نسل جوان
يكي از موارد ضروري در جلوگيري از انحراف جوانان اين است كه دردها و دغدغه هاي فكري نسل جوان مورد بررسي و توجه قرار گيرد و اين طور تصوّر نشود كه هميشه وجود درد نشانة بيماري است بلكه نشانة بيداري نيز هست.
پس از شناسايي دردها به درمان آن پرداخت و در هنگام درمان هم بايد برخوردهاي مناسب و منطقي داشت، زيرا عدم برخورد مناسب و منطقي، نسل جوان را به انحرافات گوناگون مي كشاند.
استاد شهيد مرتضي مطهري رمز انحرافات نسل جوان را در عدم پاسخگويي منطقي به نيازهاي او مي داند و مي فرمايد: ريشه بيشتر انحرافات ديني و اخلاقي نسل جوان را در لابه لاي افكار و عقايد آنان بايد جُست. فكر اين نسل از نظر مذهبي چنان كه بايد راهنمايي نشده است، و از اين نظر فوق العاده نيازمند است.[1]ب. عدم درك روحية جوان
ما جوان را نمي شناسيم و جاهل به نيازهاي آنان مي باشيم. جوانان ما اغلب افرادي سرگردان هستند و مسألة تضاد در درون آنان غوغا مي كند و در افكار خود سرگردان هستند. چون از كودكي به بزرگسالي رسيده و در يك عالم برزخي قرار دارند و ارزشهاي اجتماعي و ديني براي آنان تثبيت نشده است، و لذا عدم آشنايي ما با نيازهاي آنان و روحيّات آنان باعث جدايي آنان از ما شده و بعضاً به انحراف منجر شده است.[2]ج. اَعمالِ خلافِ الگوها
عامل ديگري كه در انحراف جوانان دخالت دارد اعمال خلاف الگوهاي جامعه است. از آنجايي كه جوان هنوز به آن پختگي لازم نرسيده است و به آن حدّ از شناخت نايل نشده تا حساب ها را از هم جدا نمايد و لغزش افراد را به حساب آنها گذارد و نه دين و مذهب آنها، لذا به محض ديدن خطا و اشتباه در رفتار الگوها، آن را به حساب دين و اخلاق مي گذارد و تمام ديدگاهها و اعتقاداتش يكباره فرو ريخته، نسبت به همه چيز بدبين مي شود. و لذا مي گويند لغزش الگو خطرناكترين وضع براي نسل جوان است. البته براي افرادي كه دين و مذهب كاملاً برايشان روشن است، اين مسايل مشكلاتي ايجاد نمي كند، زيرا آنان مي دانند كه هر شخص ممكن است دچار اشتباه شود و كارهاي خلاف افراد را به حساب دين و مذهب نمي گذارند.
د. تضاد در روش تربيتي بين خانواده، آموزشگاه و جامعه
از آنجايي كه روش تربيت در كودك و جوانان متأثر از عوامل متعددي است و لذا روشهاي تربيتي و الگوهاي تربيتي كه خانواده و جامعه و آموزشكاه ارائه مي دهد بايد هماهنگ باشد و اِلّا جوان و نوجوان به سردرگمي گرفتار شده و چه بسا از انحراف سر در آورد. چون هيچ ارزشي براي او تثبيت نشده است.
هـ . عدم وجود عدالت اجتماعي و اقتصادي
ما اقتصاد را جزء عوامل اصلي ناهنجاري نمي دانيم امّا در عين حال نقش اقتصاد و عدم عدالت اقتصادي را نمي توان در انحراف جوانان ناديده گرفت. اگر خانواده اي از حدّ اقلّ معيشت برخوردار نباشند، فرزندان اين خانواده، ممكن است حالت طغيان و شورش و بزهكاري داشته باشند و به صورت عقده اي بزرگ شده و در صدد انتقام از جامعه برآيند و به ارزشهاي اعتقادي پشت پا زنند.[3]و. عدم توجه به نيازهاي اساسي نسل جوان
عدم توجه به نيازهاي اساسي جوان از جمله ازدواج، مسكن و شغل باعث بسياري از انحرافات آنان شده است. زيرا جواني كه توانايي ازدواج ندارد و از طرفي شغل و كاري هم ندارد كه با آن خود را مشغول كرده و انرژي بدني خود را مصرف كند، به فساد و انحراف روي مي آورد. چون غريزة جنسي در او قوي بوده و بيكاري و نداشتن همسر هم باعث تشديد آن شده است.[4]ز. ضعف و ناهماهنگي نهادهاي اجتماعي:
هر يك از نهادهاي اجتماعي عهده دار مسئوليت ها و وظايف مشخصي از كاركردهاي يك جامعه هستند. فرآيند عملكرد اين نهادها چگونگي تحولات فرهنگي يك جامعه را مشخص مي سازد. اگر هر يك از نهادهاي اجتماعي وظايف خويش را به خوبي انجام داده و با هماهنگي ساير نهادها در حفظ و حراست از فرهنگ خودي و هويت اسلامي تلاش نمايند، فرهنگ جامعه دچار انحطاط نخواهد شد.[5]شواهد نشان مي دهد كه خانواده، نهادهاي فرهنگي و رسانه ها در انجام نقش و رسالت خويش دچار ضعف گرديده و هم سو و هماهنگ نيستند. نهادهاي اجتماعي در راستاي اهداف كلي جامعه برنامة خاصي را دنبال نمي كنند بلكه هر كدام در زمينه و بستر جداگانه اي برنامه ريزي نموده اند كه اين به نوبة خود باعث ناكار آمدي و ضعف آن ها گرديده است.[6]ح. تبليغات رسانه هاي خارجي
علاوه بر ناهماهنگي ميان نهادهاي اجتماعي، رسانه هاي خارجي نيز با تبليغ الگوهاي منفي و ضد ارزشي سعي در تحريف افكار عمومي دارند. مهاجمان فرهنگي با درك قابليت هاي فراوان هنر و با استفاده از اصول روان شناختي سعي كرده اند پيام هاي زهرآگين خويش را در قالب زيبا و جذّاب هنري عرضه نمايند. آنان همان گونه كه كالاها و توليدات خود را با بهترين بسته بندي ها و جذّاب ترين رنگها و فريبنده ترين تبليغات ارايه مي نمايند، هم چنين افكار و انديشه هاي شيطاني و دنيا پرستانة خود را در قالب دلفريب و تحريك آميز به فكر و جان مخاطبين القاء مي كنند و معمولاً براي پر جاذبه تر شدن آثار هنري خود آن ها را با مسايل جنسي و عوامل تحريك كننده همراه مي كنند.[7] به طوري كه هنر امروز غرب با بي بند و باري و سكس مترادف شده و تا حدود زيادي توانسته است بر فكر و انديشة جوانان و نوجوانان مسلط گردد. استراتژي دنياي غرب و رسانه هاي غربي در واقع اين است كه شخصيت و هويت ديني و فرهنگي ما را در برابر يك چالش جدّي قرار دهد و به جرأت مي توان گفت كه رسانه هاي غربي به ويژه ماهواره و اينترنت در نيل به اين هدف تا حدود زيادي موفق بوده و توانسته است زمينة انحرافات اخلاقي، ترويج و اشاعه انواع مُد و الگوهاي رفتاري ناسازگار با فرهنگ و ارزش هاي ديني را در ميان جوانان و نوجوانان فراهم سازد. از همين رو برخي نظريه پردازان ارتباطات بيان كرده اند كه امروز جهان در دست كسي است كه رسانه را در اختيار دارد.
ط. ضعف روحية ديني و مذهبي افراد
رفتار انسان محصول انديشه و بينش او است. تا زماني كه خود فرد آمادگي پذيرش القائات و شبهات را نداشته باشد، رسانه ها و عوامل خارجي نمي توانند او را به رفتارهاي ضداخلاقي وادار كنند. معمولاً افرادي دچار آشفتگي مي شوند و تحت تأثير تبليغات رسانه هاي خارجي قرار مي گيرند كه شخصيت متزلزل و نامتوازن داشته باشند. بنابراين، تهاجم فرهنگي به خودي خود كارساز نيست بلكه نياز به زمينة مساعد يعني خلأ فرهنگي و فكري دارد.[8]آنچه بيان شد عوامل و زمينه هاي رشد نابهنجاري در رفتارها و افكار جوانان امروزي جامعه ما است. اگر بنا است در اين زمينه كاري شود و از انحطاط فكري و فرهنگي در جامعه جلوگيري به عمل آيد، بايد در همين سه زمينه برنامه ريزي شود. بنابراين براي جلوگيري از انحطاط فكري در جامعه بايد به اصول زير توجه شود:
1. نهادهاي اجتماعي هم چون خانواده، مدرسه، دولت و رسانه ها بايد هماهنگ و در راستاي يك هدف ارزشمند و متعالي حركت نمايند. تا زماني كه نهادهاي اجتماعي هم سو و هم راستا با اهداف كلي جامعه حركت ننمايند، جامعه روي خوش را نخواهد ديد. اگر در جامعة انقلابي و اسلامي ما هر يك از نهادهاي فرهنگي نقش و رسالت خويش را به خوبي انجام دهند، در نتيجه از انحرافات اخلاقي جلوگيري خواهد شد.[9]2. رسانه ها بايد به جاي الگوبرداري و تبليغ فرهنگ بيگانه، الگوهاي خودي و ارزشهاي اسلامي را تبليغ كنند.[10] رسانه هاي خودي بايد در برابر تلاش رسانه هاي بيگانه كه سعي در تضعيف باورهاي اعتقادي جوانان و نوجوانان ما دارند، از ارزشهاي فرهنگي و ديني خود پاسداري كنند. به ميزاني كه رسانه ها مسئوليت خود را در جهت حفظ ارزش ها و اراية مدلهاي هويتي سالم به جوانان و نوجوانان درك كنند، مي توانند از پيامدهاي منفي رسانه هاي مهاجم و در نتيجه انحطاط فكري جوانان پيشگيري كنند. رسانه ها بايد هنجارها، ارزش ها، و ميراث فرهنگي جامعه را در قالب فيلم، داستان، مقاله، گزارش مستند و… به نسل جوان و نوجوان معرفي كنند و از اين رهگذر درك آن ها را از دين كه چه كسي هستند، سابقة تاريخي آن ها چيست، افزايش داده و اين امكان را فراهم سازند تا جوانان و نوجوانان به هويت اصيل فرهنگي، تاريخي، سياسي و اجتماعي خويش آگاه شوند.[11]3. در شرايط كنوني عقايد، افكار، رفتار و اخلاق جوانان و نوجوانان مورد هجوم قرار گرفته است. براي مقابله با اين وضعيت و پيشگيري از انحرافات اخلاقي جوانان و نوجوانان بايد به دنبال مصون سازي افراد بود. جوانان و نوجوانان بايد به گونه اي تربيت شوند كه آگاهانه و به ارادة خود از آلودگي و گناه پرهيز نمايند. اميد است همه مسئولان و نهادهاي فرهنگي و اجتماعي به نقش و رسالت خويش عمل نموده و بتوانند ارزشهاي انقلاب اسلامي را كه به بهاي سنگيني فراهم شده، حفظ نمايند. بنابراين همه ما وظيفه داريم كه در جهت مصون سازي و تربيت نسل جوان و نوجوان تلاش كنيم. صِرف دانستن و گفتن و نوشتن كافي نيست بايد اقدام كنيم و عمل نماييم. علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: فبادروا العمل و خافوا بغتةً الاجل[12]؛ شتابان عمل كنيد و بترسيد كه ناگهان اجل فرا برسد. همة ما سعي مي كنيم اين فرمايش مولا را چراغ راه خود قرار داده و به انجام اعمال شايسته و خدمت به ديگران مبادرت ورزيم.
در پايان بايد اشاره كنم كه مهاجمان فرهنگي و دشمنان اسلام با وجود اينكه براي انحطاط جوانان و دوري آنان از ارزشهاي اخلاقي، تلاش هاي وسيع و سرمايه گذاري هاي كلاني انجام داده اند، اما در اين كار به صورت كامل موفق نشده اند. ما همچنان در جامعه جواناني را مي بينيم كه به ارزش هاي اخلاقي پايبند بوده و در برابر طوفان تهاجمات فرهنگي مقاومت مي نمايند. البته ما نيز بايد با تلاش فوق العاده و هماهنگي اساسي، به تربيت نسل جوان بپردازيم و زمينة رشد و تعالي آنها را فراهم نمائيم تا از انحطاط آنها جلوگيري نائيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. هربرت شيلر، وسايل ارتباط جمعي و امپراطوري آمريكا، ترجمه: عباديني، سروش، 1377.
2. مرتضي حسيني، اسلام و آزادي، دفتر انتشارات اسلامي، 1379.
3. علي قائمي، دنيايي نوجواني، سازمان ملي جوانان، 1381.
4. محمد تقي مصباح يزدي، تهاجم فرهنگي، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1376.
5. غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، انتشارات سروش، 1372.
6. علي اصغر حاج سيد جوادي، در بحران ارزشها، انتشارات جاويدان، بي تا.
پي نوشت ها:
[1] . مطهري، مرتضي، مسئله حجاب، انتشارات صدرا، 1353، ص 13.
[2] . صادقي، نبي، شيوه هاي صحيح امر به معروف و نهي از منكر، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، 1369.
[3] . همان، ص 20 الي 40.
[4] . نفوذ و استحاله، تهران، انتشارات معاونت سياسي نمايندگي وليّ فقيه در قرارگاه ثارالله، 1377، ص 87.
[5] . بانكي پور فرد، امير حسين، تعليم و تربيت از ديدگاه مقام معظم رهبري، مركز مطالعات تربيت اسلامي، 1380، ص 243ـ256.
[6] . قائمي، علي، شناخت هدايت و تربيت نوجوانان و جوانان، شفق، 1343، فصل دوم.
[7] . استوارت هرور، باز انديشي دربارة رسانه، دين و فرهنگ، ترجمه: مسعود آريايي نيا، سروش، 1382، ص 61ـ85.
[8] . صادق زادة قمصري، عليرضا، تربيت اسلامي (ويژة آسيب شناسي تربيت ديني)، نشر تربيت اسلامي، 1380، ص 13ـ25.
[9] . بانكي پور فرد، امير حسين، تعليم و تربيت از ديدگاه مقام معظم رهبري، نشر تربيت اسلامي، 1380، ص 153.
[10] . قائمي، علي، شخصيت زدگي، انتشارات پيام آزادي، 1374، ص 32ـ34 و ص 125ـ129.
[11] . ملكي فرد، امير حسين، همان، ص 156.
[12] . نهج البلاغه، خطبه 13.