بايد دانست كه علت هاى گوناگونى در كار بوده است كه گاه ارتباط اجزاء قرآن را دچار ابهام و ترديد ساخته است و در اثر آنها اين تصور باطل جان گرفته است كه مطالب اين كتاب، گسسته و نامربوط است، چنانكه گويا نمى توان از مجموع آيات يك سوره، پيام و نتيجه اى متشكل و سازمان يافته به دست آورد. برخى از اين علتها درونى است و به خود قرآن بر مى گردد، مانند روش سخن گفتن قرآن. و برخى ديگر خارجى است و از بيرون موجب پديد آمدن اين توهّم شده است، مانند ترجمه ها و تفاسير اشتباهي كه از برخي آيات ارائه شده است. بديهى است هر كدام از اين علل در سطحى خاص كارايى يافته است و شايد در سطوح ديگر خالى از تأثير باشد:
1.روش مزجي در بيانات قرآني
شايد نخستين عامل پراكنده به نظر آمدن مفاهيم قرآن، روش خاصى باشد كه اين كتاب مقدس براى بيان حقايق و مطالب خود در پيش گرفته است. اين روش كه نامش را روش مزجى مى نهيم، يكى از اسباب حفظ و بقاى قرآن از دخل و تصرفهاى بشرى نيز محسوب مى گردد. بر طبق اين شيوه در بسيارى مواقع قرآن با جمله هاى معترضه به بيان مطلوب پرداخته و از برجسته شدن برخى مطالب حساسيت زا جلو گيرى شده است.
براى نمونه موضوع خلافت و امامت كه سخت مورد توجه افراد و قبايل بوده، به اين علت در يك جا و يك سوره نيامده است كه مبادا جلب نظر كند و چه بسا موجب انگيزش و هيجان گردد و در نهايت به تحريف قرآن بيانجامد. در عوض ديده مى شود كه اين موضوع غالبا به طور جمله معترضه ذكر شده است.
در اينجا كلام امام جعفر صادق (ع) بخوبى دريافتنى است كه فرمود: «قرآن به روش” اياك اعنى و اسمعى يا جاره” به معناي “به در مي گويم ديوار بشنود”؛ فرو آمده است.» منظور اين است كه سبك كلام قرآن در بعضى جاها نه چندان صريح و بى پرده كه بيانى اشارى و ايمايى است، خطاب به بزرگانى كه مخاطبان اصلى قرآنند و آنان كه دنبال حقيقت هستند، خود تكليفشان را خواهند فهميد و مقاصد و معانى حقيقى را در خواهند يافت.
2. نزول تدريجى آيات
نزول تدريجى قرآن كريم از مسلمات تاريخ و حديث است كه آياتى از خود قرآن نيز بر اين معنا دلالت دارد. نزول تدريجي قرآن باعث شد تا گاهي به دليل شرايط مسلمانان يا اتفاقاتي كه رخ مي داد، آياتي خاص نازل شود كه در پي پاسخ به پرسشي بود و يا براي حل مشكلي. اين آيات ممكن بود با آيات قبل و بعد هماهنگي نداشته باشد؛ چرا كه هريك در پي اتفاقي خاص نازل شده بود. اما در همان فضاي نزول با توجه به اتفاقات قبل از آن كاملا هماهنگ جلوه مي كرد. اما امروزه همين امر سبب ناهمگوني ظاهري آيات يك سوره گرديد. اگر امروزه با توجه به سير نزول تدريجي آيات و اسباب نزول قرآن را بخوانيم ديگر قرآن برايمان غير منسجم جلوه نمي كند. آيه الله مكارم شيرازى نيز در اين باره معتقد است كه قرآن كتابى است كه در طول 23 سال در شرايط و حالات گوناگون و كاملا متفاوت شكل گرفته، كتابى كه يك زمان، زبان يك اقليت محروم و ستمديده و تحت فشار و محاصره اجتماعى بوده و زمان ديگرى نماينده افكار يك اكثريت فشرده و پيروز و قدرتمند محسوب مى شده و در طى اين مدت از لابلاى هزاران حادثه تلخ و شيرين گذشته است.
3.ترجمه هاى لفظ به لفظ
يكى ديگر از عواملى كه در گسسته و بى ربط به نظر آمدن مفاهيم و محتواى قرآن، كمك عمده اى كرده است، ترجمه هاى تحت اللفظى و دور از فهمى است كه از قرآن كريم در دسترس همگان قرار گرفته است. راست است كه ترجمه كلام الهى و گنجانيدن آن در قالب كلام بشرى، همچون گنجانيدن آب اقيانوس در كاسه و سنجيدن نور خورشيد با پيمانه است. اما بايد دانست از قرنها پيش با شروع كار ترجمه قرآن، مترجمان و مفسران نخستين كه سخت پايبند متن تقدس آميز قرآنى بودند، در برگردان آيات، دقّتى توأم با وسواس از خود نشان دادند و به دام ترجمه هاى لفظ به لفظ و استقلالى آنها در افتادند. اين چنين بود كه الفاظ و تعابير قرآن در ترجمه هايى كه اينان ارائه دادند، گاه رنگ و بويى ديگر جدا از آنچه در متن اصلى احساس مى شود، به خود گرفت. وقتى اين ترجمه ها در دسترس عموم قرار گرفت، ملاحظه شد كه در اغلب آنها رشته مطلب پاره شده و ابهامى اعجاب انگيز بر قرآن چيره گشته است. افزون بر اين، التهاب و شور متن مبدأ نيز در متن مقصد به سردى ركود زايى تبديل شده است.
4. غفلت از زمينه ها و اسباب نزول
آيات قرآن اغلب مفهومى كلى دارد و به موارد مشابه قابل تعميم است. با وجود اين، زمينه ها و اسبابى براى نزول آيات وجود داشته كه دانستن آنها مى تواند مفسران را در فهم بهتر مطالب قرآن يارى رساند. در بعضى مواقع، عدم توجه و ناديده گرفتن زمينه ها و اسباب نزول، موجب پديد آمدن مشكلاتى در فهم چگونگى ارتباط بخشهاى قرآن شده است.اين مشكلات گاه در شناخت معنى دقيق يك آيه رخ داده است، آنجا كه برخى گمان برده اند كه ميان صدر و ذيل آيه تناسب معنايى وجود ندارد. اما اگر به سبب نزول آيات توجه شود ارتباط بسياري از آيات روشن مي شود. بنابراين سوره هاى قرآن همچون فصول منظم يك كتاب نيست كه حتما رابطه با هم داشته باشند، بلكه هر چند آيه به مناسبتى در يك واقعه و بر طبق نيازمندى و احتياج خاصى نازل گرديده است.
5.ناديده گرفتن حذف ها
گاه در برخي آيات براي رعايت اصول بلاغت برخي كلمات و عبارات حذف مي شود اما قرينه هايشان باقي مي ماند. شايد در نگاه اول انسان متوجه ارتباط مفاهيم نشود، اما با كمي دقت قرينه را مي يابد و به مفهوم اصلي دست مي يابد. به اين صنعت در علم بيان، صنعت احتباك گفته مي شود و به كثرت در قرآن ديده مى شود و اغلب از ديد مفسرين و مترجمين بدور مانده است.[1]
بحث را با جملاتي از امام خميني رحمه الله عليه درباره اين كتاب مقدس خاتمه مي دهيم. ايشان مي فرمايد:
«قرآن شريف با آنكه جامع همه معارف و حقايق اسما و صفات است و هيچ كتابى، آسمانى و غير آن، مثل آن معرفى ذات و صفات حق تعالى را ننموده و همين طور جامع اخلاق و دعوت به مبدأ و معاد و زهد و ترك دنيا و رفض طبيعت و سبكبار شدن از عالم ماده و رهسپار شدن به سرمنزل حقيقت است، به طورى كه مثل آن متصور نيست، با اينحال همانند ساير كتب، مشتمل بر ابواب و فصول و مقدمه و خاتمه نيست و اين از قدرت كامل منشى آن است كه در القاى غرض خود محتاج به اين وسائل نبوده و از اين جهت مى بينيم كه گاهى با نصف سطر برهانى را كه حكما با چندين مقدمه بيان مي كنند، به صورت غير شبيه به برهان، بيان مى فرمايد.»[2]
پي نوشت:
[1] . پژوهشى در نظم قرآن، عبد الهادى فقهى زاده، جهاد دانشگاهي، تهران،1374، ص: 141-158
[2].تحليل زبان قرآن، محمد باقر سعيدى روشن، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى / موسسه پژوهشى حوزه و دانشگاه، تهران،1383، ص: 374