مسئلة شناخت خداوند و توصيف ذات باري تعالي از همان آغاز جريان سقيفه بحران عقيدتي دردناكي آفريد. سختگيريهاي عمر بن خطاب و خفقان فكري خاصي كه او در سراسر قلمرو خلافت ايجاد كرد، به بحراني شدن اوضاع فكري جامعه انجاميد. از طرفي رژيم اموي كه محصول اين جريان بود براي سرگرم كردن عوام و خواص و انحراف اذهان به بحثهاي انحرافي و اوهام و خرافات جاهلي دامن زد و در نتيجه آن قرن دوم هجري شاهد بروز عقايد شگفتي در باب ذات و صفات باري تعالي گرديد. اين عقايد گوناگون محصول خشك مغزي اهل حديث و اخباريون بود. آنان با جعل احاديث و روايات به ترسيم چهرههاي گوناگوني از خداوند ميپرداختند. از وقتي ستيز با مسائل عقلي و كلامي آغاز شد، تصاويري از خداوند پديدار گشت كه پايههاي فرقههاي مجسمه و مشبهه را پي ريخت.[1] تأويل و تحريف آيات و روايات زمينةمساعدي براي خلق اين عقايد ايجاد كرد. گوينده ايدة تشبيه در آغاز از سوي افرادي چون يحيي بن معين و احمد بن حنبل و سفيان ثوري و اسحاق بن راهويه و داود اصفهاني و هشام بن حكم و هشام بن سالم جواليقي عنوان شد. اما واقعيت اين است كه با نگاهي بر سير عقايد و آراء مسلمانان از همان قرن اول هجري تصورات نامعقول و شرك آلودي از خداوند در مخيله بسياري از اصحاب و تابعين و پيروانشان وجود داشت اين ميراث فكري كه جايگاه مناسب خود را در احاديث و روايات اسرائيلي يافت، همچنان دست نخورده نسل به نسل منتقل گرديد.[2]شهرستاني در رابطه با عقيده فرقه «حشويه» كه از مشبهه ميباشند به نقل از داود جواربي كه قائل به تشبيه بوده ميآورد: خداوند جسم دارد و گوشت و خون و اعضاء و جوارح او همچون دست و پا و سر و زبان و چشم و گوش ميباشد و ليكن جسم و گوشت و خون و… او همچون جسم و گوشت و خون ما نيست.[3] و در ادامه مينويسد: اين گروه عقايد خود را از يهود گرفتهاند چرا كه يهوديان قائل به تشبيه ميباشند و از جمله رواياتي را كه نقل ميكنند اين است كه: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: من خدا را ملاقات نموده و با او مصافحه نمودم و او دست خود را كتف من نهاد تا آنجا كه سردي آنگشتهاي او را احساس كردم.[4] اين تلقي شرك آلود همچنان بقاي خود را در اذهان عامه مسلمين حفظ كرده است و در اشكال گوناگون خود را نشان ميدهد. شايد شگفت انگيزترين موارد اين اوهام و اساطير اسرائيلي در داستان خلقت آدم و پيامبران و اولياء و اوصياء جاي گرفته باشد، و در تفسير و تأويل آيات قرآن، مخصوصاً آنجا كه زبان سمبليك بكار رفته و حقايقي در قالب داستان و ضرب المثل بيان شده است. زلزله نتيجه پائين آمدن خداوند به زمين است و جزر و مدها نتيجه شناي فرشتگان.[5]براي آشنائي بيشتر اين گروه و عقايد آنها يك مورد از مطالبي را كه در اين باره ذكر ميكنند ميآوريم: گفته شده يك بار كه جناب احمد حنبل به حج رفته بود در عرفات شتر سواري ميكرد. در آنجا خدا را ديد كه حج ميگذارد، او را شناخت و به دنبال شتر خدا رفت. خداوند نيز شترش را تند به حركت درآورد كه احمد حنبل او را نبيند ولي احمد حنبل دم شتر خدا را گرفت و مقداري پشم آن را به چنگ آورد كه هنوز اين پشمها در دست حنبليان است.[6]حال با گذري اجمالي از اين گونه مطالب در مييابيم كه علت روي آوري اين افراد به اين گونه عقايد از عوامل زير برخاسته است:
1. دوري از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ : اهل بيت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به عنوان مفسرين حقيقي كتاب و سنت الهي كوشيدهاند با شرح و بسط عقايد اصيل اسلامي، راه را براي سعادت بشري آماده سازند و مانع از انحراف در اين دين مقدس گردند. ولي برخي با روي گرداني از مكتب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ كه يكي از دو امانت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميباشد و نيز بخاطر عناد و دشمني كه نسبت به آن حضرات داشتند سعي كردند با جعل احاديث و تأويل روايات مانع از پيشرفت اسلام راستين شوند و در اين راه بود كه خرافات را نيز داخل در دين نموده و سپس همان خرافات را از اصول آن پنداشتند.
2. ظاهرگرايي و تمسك به ظاهر آيات و روايات و ناديده گرفته شدن حكم عقل:
اين گروه بدون اينكه به آيات از ديد علمي و عقلي بنگرند و در تفسير آنها به روايات اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ رجوع كنند، خود هر آنچه كه از ظاهر آيات برداشت ميكردند را عنوان اصلي و هدف غائي آيات تلقي ميكردند و آن را سرلوحه عقايد خود قرار ميدادند در صورتي كه بنابه تصريح پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ ، آيات قرآن هفت و يا هفتاد بطن دارد كه هر بطنش بطني ديگري دارد[7] و به اين معارف قرآن كسي جز خداوند و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و نيز ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه راسخين در علماند، كسي ديگر آگاه نيست.
3. اعتماد به اسرائيليات و روايات جعلي
در طول سالهاي اوليه اسلام بنابه نزديكي مسلمانان با يهوديان، و وجود خرافات بسيار در عقايد يهوديان، آرام، آرم، اين عقايد در سبكهاي جديد و در قالب مطالب اسلامي وارد جامعه اسلامي ميشد و چه بسا يهودياني كه با اهداف سودجويانه مسلمان ميشدند، باعث انتقال اينگونه موارد ميشدند و افراد فرصت طلب براي رسيدن به قدرت و كسب وجهه اجتماعي از اينها استفاده مينمودند و اسرائيليات را وارد مسائل اسلامي مينمودند كه از جمله آنها قائل بودن به تجسيم است كه در يهوديت ريشه داشت:
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. جامع الفرق والمذاهب الاسلاميه، نوشتة: امير مهنا و علي خريس.
2. معجم الفرق الاسلاميه، نوشته: شريف يحيي اميني.
3. فرهنگ فرق اسلامي، محمد جواد مشكور.
4. تاريخ مذاهب اسلام، محمد جواد مشكور.
پي نوشت ها:
[1] . مبلغي آباداني، عبدالله، تاريخ اديان و مذاهب جهان، انتشارات منطق (سينا)، چاپ اول 1373 هـ ش، ج 3، ص 1308.
[2] . همان، ج 3، ص 1309.
[3] . در اين رابطه رجوع شود به: ترجمه الفرق بين الفرق در تاريخ مذاهب اسلام، ترجمه محمد جواد مشكور، انتشارات اشراقي، چاپ چهارم، 1367 هـ ش، ص 165 و نيز ابي خلف اشعري قمي، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق،انتشارات علمي و فرهنگي چاپ سوم 1361 هـ ش، ص 136 و نيز: شريف يحيي الامين، معجم الفرق الاسلاميه، دارالاضواء، چاپ اول 1406 هـ ق، ص 98 و 213 «حشويه و مجسمه».
[4] . شهرستاني، محمد بن عبدالكريم (479 ـ 548 هـ)، الملل والنحل، دارالمعرفه بيروت، (1387 هـ ق، 1967 م ج 1،ص 105 و 106 و نيز ر. ك: مشكور، دكتر محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، چاپ دوم 1372 هـ ش، ص 390 (مجسمه).
[5] . تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
[6] . تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
[7] . ر. ك: بحارالانوار، ج 89، (كتاب القرآن)، ص 78 كه احاديث در رابطه با اينكه قرآن ظاهري دارد و باطني در اين بخش گردآوري شده است.