علت به وجود آمدن مکاتب فلسفی؛ دیدگاههای مختلف فیلسوفان نسبت به تعریف فلسفه است که سبب اختلاف در اصول و در نتیجه پایه گذاری مکاتب شده است.
از لحاظ نظرى مکتبهاى فلسفى در تمدن اسلامى، دو مکتب «مشاء» و «اشراق» بوده است. منشأ این دو مکتب را به طور اصولى یونان باستان میدانند. مکتب یا روش فکرى ارسطو را که یک روش عقلی منضبط بود، روش مشائى نامیدند و روش فکرى افلاطون را که یک روش ذوقى الهامى بود، روش اشراقى نامیدند که البته این روش اشراقى در تمدن یونان منتهى به فیثاغوریان مىشود.
بعد از کتاب شفاى ابن سینا و به طور کلى دستگاه فلسفى ابن سینا، یکى از مهمترین کتب فلسفى، کتاب اسفار اربعه ملا صدرا است و بعد از رواج فلسفه ملا صدرا، بسیاری از متأخرین تابع فلسفه او شدند و کتابهای زیادی در تبیین مبانی او و بر مبنای او نوشتند و هم اکنون نیز فلسفه اسلامی رایج همین حکمت متعالیه ملا صدرا است.
از لحاظ نظرى مکتبهاى فلسفى در تمدن اسلامى، دو مکتب «مشاء» و «اشراق» بوده است. منشأ این دو مکتب را به طور اصولى یونان باستان میدانند. مکتب یا روش فکرى ارسطو را که یک روش عقلی منضبط بود، روش مشائى نامیدند و روش فکرى افلاطون را که یک روش ذوقى الهامى بود، روش اشراقى نامیدند که البته این روش اشراقى در تمدن یونان منتهى به فیثاغوریان مىشود.
بعد از کتاب شفاى ابن سینا و به طور کلى دستگاه فلسفى ابن سینا، یکى از مهمترین کتب فلسفى، کتاب اسفار اربعه ملا صدرا است و بعد از رواج فلسفه ملا صدرا، بسیاری از متأخرین تابع فلسفه او شدند و کتابهای زیادی در تبیین مبانی او و بر مبنای او نوشتند و هم اکنون نیز فلسفه اسلامی رایج همین حکمت متعالیه ملا صدرا است.