برخي معتقدند با توجه به اينكه نام پيامبر(ص) در تورات به عنوان بشارت و علامت حقانيت ذكر شده، چرا نام حضرت مهدي (عج) به صورت صريح در قرآن نيامده است؟! قابل ذكر است غير از وجود مقدس امام مهدي (عج) موارد فراوان ديگري نيز هست كه در قرآن به صراحت از آنها سخن به ميان نيامده است. اينكه نام پيامبر اسلام (ص) با صراحت در تورات آمده است، دليل بر اين نيست كه بايد نام امام مهدي (عج) هم در قرآن با صراحت بيايد؛ چون ممكن است همانگونه كه آنجا مصلحت در ذكر صريح نام پيامبر (ص) بود، اينجا مصلحت در عدم تصريح به نام امام مهدي (عج) باشد، اگر چه با تصريح نام نيز مشكل حق ستيزان حل نمي شود؛ چنانكه بشارت پيامبر (ص) در تورات و انجيل آمد ولي بسياري از اهل كتاب ايمان نياوردند.
مخالفت بني اسرائيل با پيامبر زمان خود، درباره فرماندهي طالوت [1] دليل ديگري است بر اينكه ذكر نام همه جا و هميشه اختلاف را از بين نمي برد. بني اسرائيل در مخالفتي آشكار با پيامبرشان – با اينكه نام فرمانده به صراحت گفته شده بود- گفتند: («أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمال»)[2]؛ «چگونه او فرمانرواي ما باشد، با اينكه ما براي فرمانروايي از او سزاوارتريم و به او مال گسترده اي هم داده نشده است.»
برخي از بزرگان گفته اند اگر نام امام مهدي (عج) يا ساير امامان با صراحت در قرآن ذكر مي شد، انگيزه مخالفان براي تحريف قرآن، فراوان مي شد و اين سند جاويد الهي، در خطر تحريف قرار مي گرفت.
به علاوه اين گونه نيست كه تنها راه بيان حقائق، تصريح به اسم و رسم آنها باشد؛ بلكه در بسياري از موارد، با بيان ويژگي هاي يك حقيقت، البته به صورتي آشكار و روشن مي توان حقيقتي را به ديگران معرفي كرد. قرآن كريم در مساله امامت و ولايت و نيز مهدويت و حكومت عدل جهاني، از اين شيوه بهره برده است. در آيات متعدد ولايت پس از پيامبر(ص)[3] و حكومت جهاني حضرت قائم (عج)[4] را در قالب بيان ويژگيها و صفات بيان كرده است. بعضي از آنها عبارت است از:
(«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ * إِنَّ في هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدينَ»)[5]: «به تحقيق در زبور، از پس تورات نوشتيم كه مسلما زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد. به يقين در اين سخن، پيام آشكاري است براي قومي كه بندگان خدايند.»
(«وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»)[6]: خداوند كساني از شما را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وعده فرمود كه آنان را قطعا در زمين به خلافت خواهد گمارد؛ همانگونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند به خلافت گمارد و قطعا برايشان دينشان را مستقر خواهد كرد؛ ديني كه آن را برايشان پذيرفت و آنان را پس از خوفشان به حالت امنيت، دگرگون مي كند؛ آنچنانكه مرا عبادت مي كنند و چيزي را با من شريك نگردانند و هركس بعد از آن كفر ورزد قطعا آنان فاسقند.»
پي نوشت:
[1] بقره، آيات 246-252. [2] بقره، آيه247. [3] مائده، آيه55. [4] نور، آيه55. [5] انبياء، آيات105-106. [6] نور، آيه55.آفتاب مهر، مركز تخصي مهد.ويت، ص 71-73.