خداوند در قرآن کریم خطاب به مؤمنان میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالله وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً»؛[1] اى کسانى که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبرش، و کتابى که بر او نازل کرده، و کتب [آسمانى] که پیش از این فرستاده است، ایمان (واقعى) بیاورید. کسى که خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهى دور و درازى افتاده است.
پرسش اینجا است که دعوت مجدّد افراد مؤمن و با ایمان به ایمانآوردن چه معنا و مفهومی خواهد داشت؟! در ارتباط با این پرسش تفاسیر گوناگونی ارائه شده است؛ مانند:
1. آیه خطاب به مؤمنانی است که شهادتین گفتهاند و به خدا، پیامبر اسلام(ص) و معاد اجمالاً ایمان آوردهاند. پس از این ایمان اجمالی و سربسته، دوباره به آنان امر میشود که به خصوصیات معارف الهى و به صفات والاى خداوندى؛ از عموم قدرت و احاطه علمیه حق تعالى، خصوصیت و مقام انبیا و کتابهاى آسمانی؛ مانند تورات، انجیل و… و خصوصیات قرآن و اعجاز آن و دیگر معارف دینی ایمان حقیقى بیاورند و به ایمان اجمالى خود بسنده نکنند که کافى نیست؛ لذا توصیه آیه این است که مؤمنان باید ایمان سربسته و اجمالى خود را بر تکتک این جزئیات بگسترانند؛ براى اینکه این جزئیات معارفى هستند که به یکدیگر مرتبط و وابستهاند و هر یک مستلزم بقیه است.
توضیح اینکه؛ خداى متعال داراى اسمای حسنا و صفات بزرگی است و همین خود باعث آن شده، تا خلایقى را بیافریند و آنها را به سوى آنچه مایه رشد و سعادت آنان است راهنمایی و هدایت کند. سپس همه آنها را به صورت پیاپی از دنیا برده، و در روز جزا یکجا مبعوث نموده و به نتیجه اعمالشان برساند، این هدف زمانی به دست میآید که پیامبرانی مبشر و هشدار دهنده مبعوث نموده، کتابهایى با آنان نازل کند تا آن پیامبران به وسیله آن کتابها در بین مردم، در آنچه اختلاف میکنند حکم کنند، و در آن کتب معارف مبدأ و معاد و اصول شرایع و احکام را براى خلق بیان کنند.
پس ایمان به یکى از آن حقایق و معارف کامل نمیشود، مگر با ایمان به همه آن معارف، بدون اینکه یکى از آنها استثنا شده باشد، تا بتوان به بعضى از آنها ایمان آورده و به بعضى دیگر کفر ورزید.[2]
2. اساساً خطاب در این آیه متوجه مسلمانان نیست تا اشکال لغو بودن دعوت مجدد مؤمنان به ایمان پدید آید، بلکه خطاب به اهل کتاب است [که مؤمنانی ناتمام هستند]؛ چرا که آنان به بعضی کتابهای آسمانی و پیامبران ایمان آوردند و به بعضى کافر شدند: «وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ».[3]
در همین راستا نقل شده است که جمعى از بزرگان اهل کتاب؛ مانند عبد الله بن سلام، اسد و اسید فرزندان کعب، ثعلبة بن قیس و … به پیامبر(ص) عرضه داشتند: یا محمد، ما تو، موسى و عزیر و نیز قرآن و تورات را به رسمیت میشناسیم، اما دیگر پیامبران و کتابهای مقدس را قبول نداریم! پروردگار در این آیه به آنها امر کرد تا به خدا، پیامبر اسلام(ص)، قرآن و به تمام کتابهایی که پیش از این نازل شد، ایمان بیاورید.[4]
3. آیه خطاب به منافقان است و به آنها میگوید: ای کسانی که تنها با زبان و از روى نفاق ایمان آوردهاید، اکنون از صمیم قلب و از روی اخلاص ایمان آرید.[5]
4. منظور از ایمان بعد از ایمان، دوام و استمرار و ثبات قدم در آن است. به این معنا که ایمانی که در گذشته آوردید و اکنون بر آن هستید، در آینده نیز بر آن باقی بمانید.[6]
آیه چهارم سوره فتح نیز با این تفسیر همخوان است، آنجا که میفرماید: «لِیَزْدادُوا إیماناً مَعَ إیمانِهِم».
5. و در نهایت یک احتمال وجود دارد مبنی بر اینکه مخاطب آیه، افرادی هستند که از روی تقلید ایمان آوردهاند و به آنان توصیه میشود که اکنون با استدلال و دلیل ایمان آورند.[7]
در ادامه میفرماید: «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً». و کسی که به یکى از مواردی که در آیه ذکر شد؛ به خدا، به پیامبران، به کتابهاى آسمانى و به معاد کافر گردید و آنها را انکار نمود، همانا چنین کسى گمراه گردیده و از جاده حق تعالى منحرف شده است.
در حقیقت آیه در مقام بیان این است که هر آنکس به یکى از این معارف کفر ورزد – هر چند که به بقیه ایمان داشته باشد- کافر است؛ هر کس به تمام این مجموعه ایمان نیاورد، دچار گمراهی زاید الوصفی شده است، چه اینکه تنها به خدا کفر ورزد، یا به ملائکه او، یا به کتب او، یا به رسل او، و یا به روز جزا.[8]
پرسش اینجا است که دعوت مجدّد افراد مؤمن و با ایمان به ایمانآوردن چه معنا و مفهومی خواهد داشت؟! در ارتباط با این پرسش تفاسیر گوناگونی ارائه شده است؛ مانند:
1. آیه خطاب به مؤمنانی است که شهادتین گفتهاند و به خدا، پیامبر اسلام(ص) و معاد اجمالاً ایمان آوردهاند. پس از این ایمان اجمالی و سربسته، دوباره به آنان امر میشود که به خصوصیات معارف الهى و به صفات والاى خداوندى؛ از عموم قدرت و احاطه علمیه حق تعالى، خصوصیت و مقام انبیا و کتابهاى آسمانی؛ مانند تورات، انجیل و… و خصوصیات قرآن و اعجاز آن و دیگر معارف دینی ایمان حقیقى بیاورند و به ایمان اجمالى خود بسنده نکنند که کافى نیست؛ لذا توصیه آیه این است که مؤمنان باید ایمان سربسته و اجمالى خود را بر تکتک این جزئیات بگسترانند؛ براى اینکه این جزئیات معارفى هستند که به یکدیگر مرتبط و وابستهاند و هر یک مستلزم بقیه است.
توضیح اینکه؛ خداى متعال داراى اسمای حسنا و صفات بزرگی است و همین خود باعث آن شده، تا خلایقى را بیافریند و آنها را به سوى آنچه مایه رشد و سعادت آنان است راهنمایی و هدایت کند. سپس همه آنها را به صورت پیاپی از دنیا برده، و در روز جزا یکجا مبعوث نموده و به نتیجه اعمالشان برساند، این هدف زمانی به دست میآید که پیامبرانی مبشر و هشدار دهنده مبعوث نموده، کتابهایى با آنان نازل کند تا آن پیامبران به وسیله آن کتابها در بین مردم، در آنچه اختلاف میکنند حکم کنند، و در آن کتب معارف مبدأ و معاد و اصول شرایع و احکام را براى خلق بیان کنند.
پس ایمان به یکى از آن حقایق و معارف کامل نمیشود، مگر با ایمان به همه آن معارف، بدون اینکه یکى از آنها استثنا شده باشد، تا بتوان به بعضى از آنها ایمان آورده و به بعضى دیگر کفر ورزید.[2]
2. اساساً خطاب در این آیه متوجه مسلمانان نیست تا اشکال لغو بودن دعوت مجدد مؤمنان به ایمان پدید آید، بلکه خطاب به اهل کتاب است [که مؤمنانی ناتمام هستند]؛ چرا که آنان به بعضی کتابهای آسمانی و پیامبران ایمان آوردند و به بعضى کافر شدند: «وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ».[3]
در همین راستا نقل شده است که جمعى از بزرگان اهل کتاب؛ مانند عبد الله بن سلام، اسد و اسید فرزندان کعب، ثعلبة بن قیس و … به پیامبر(ص) عرضه داشتند: یا محمد، ما تو، موسى و عزیر و نیز قرآن و تورات را به رسمیت میشناسیم، اما دیگر پیامبران و کتابهای مقدس را قبول نداریم! پروردگار در این آیه به آنها امر کرد تا به خدا، پیامبر اسلام(ص)، قرآن و به تمام کتابهایی که پیش از این نازل شد، ایمان بیاورید.[4]
3. آیه خطاب به منافقان است و به آنها میگوید: ای کسانی که تنها با زبان و از روى نفاق ایمان آوردهاید، اکنون از صمیم قلب و از روی اخلاص ایمان آرید.[5]
4. منظور از ایمان بعد از ایمان، دوام و استمرار و ثبات قدم در آن است. به این معنا که ایمانی که در گذشته آوردید و اکنون بر آن هستید، در آینده نیز بر آن باقی بمانید.[6]
آیه چهارم سوره فتح نیز با این تفسیر همخوان است، آنجا که میفرماید: «لِیَزْدادُوا إیماناً مَعَ إیمانِهِم».
5. و در نهایت یک احتمال وجود دارد مبنی بر اینکه مخاطب آیه، افرادی هستند که از روی تقلید ایمان آوردهاند و به آنان توصیه میشود که اکنون با استدلال و دلیل ایمان آورند.[7]
در ادامه میفرماید: «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً». و کسی که به یکى از مواردی که در آیه ذکر شد؛ به خدا، به پیامبران، به کتابهاى آسمانى و به معاد کافر گردید و آنها را انکار نمود، همانا چنین کسى گمراه گردیده و از جاده حق تعالى منحرف شده است.
در حقیقت آیه در مقام بیان این است که هر آنکس به یکى از این معارف کفر ورزد – هر چند که به بقیه ایمان داشته باشد- کافر است؛ هر کس به تمام این مجموعه ایمان نیاورد، دچار گمراهی زاید الوصفی شده است، چه اینکه تنها به خدا کفر ورزد، یا به ملائکه او، یا به کتب او، یا به رسل او، و یا به روز جزا.[8]
[1]. نساء، 136.
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 111- 112، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. نساء، 150.
[4]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 3، ص 191، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. همان.
[6]. ر. ک: فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 11، ص 242، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[7]. مفاتیح الغیب، ج 11، ص 242.
[8]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 112.