بر اساس آيات قرآن و دعاهايي كه از اهل بيت عصمت و طهارت به ما رسيده است خداوند مجيب الدعوات است:
«اذا سألك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان»[1]«ادعوني استجب لكم»[2]در دعاي جوشن كبير داريم: «يا مجيب الدعوات»[3]با توجه به اين تعبير كه ميفرمايد خداوند دعا را، بلكه همه دعاها را اجابت ميكند، اين پرسش مطرح ميشود كه چرا بسياري از دعاهاي ما به اجابت نميرسد؟ در ابتدا براي پاسخ به اين پرسش، به بيان حقيقت دعا، و معناي اجابت مي پردازيم.
دعا يعني نظر كسي را به سوي خود متوجه کردن . هنگامي كه بندهاي خدايش را ميخواند يعني عنايت و توجه پروردگارش را طلب ميكند[4] و اين دعا وقتي به سوي خدا محسوب ميشود كه خالص بوده و فقط خدا مدنظر باشد؛ و لذا مادام كه خاطر انسان به غير خدا مشغول است، در حقيقت به سوي خدا دعا نكرده است.
با توجه به معنايي كه براي دعا ذکر شد، معلوم ميشود كه دعا خود عبادت است، چنانكه در روايات نيز به همين مطلب تصريح شده است بلكه مغز و لبّ عبادات همين دعا مي باشد؛[5] لذا ميبينيم كه خداوند در آيه 60 سوره مؤمنون به كسي كه از دعا اعراض كرده و رويگردان است وعده عذاب داده است.
اكنون كه معناي دعا روشن شد، ميگوييم كه هيچ دعايي بي پاسخ نميماند؛ چون اولاً: عنايت خداوند به سوي بنده متوجه شده و اين خود پاسخي است به دعاي انسان و بلكه بهترين پاسخ همين است،
زيرا حقيقت دعا براي آن است که خدا انسان را به حضور بپذيرد و به او رو کند و انسان او را زيارت کند، لذا در ميان برجسته ترين تعبيرات مناجات شعبانيه است که: «و أقبل الي اذا ناجيک» يعني مناجات من تنها براي آن است که تو به من رو کني؛ نه براي آن که چيزي به من بدهي.
ثانياً: از آنجا كه دعا عبادت است، خداوند پاداش و ثوابي را كه براي عبادت كنندگان و مطيعان در نظر گرفته به او ميدهد، مضافاً بر اين كه سكينه و آرامش قلبي كه برايش حاصل ميشود و شرح صدر و صبر كه به واسطه آن تحمل بلا برايش آسان ميشود، نبايد مورد غفلت قرار گيرد و اينها همه خود استجابت دعاست.
تا اينجا اين مطلب روشن شد كه دعا بي پاسخ نميماند، لكن اين پرسش باقي است كه چرا بسياري از حاجاتي كه در ضمن دعا از خدا ميخواهيم به اجابت نميرسد؟ در جواب ميگوييم اگر دعاي حقيقي با توجه به نياز و استعداد واقعي انسان صورت بگيرد و خواستن هم فقط از خدا باشد، قطعاً به اجابت ميرسد. مواردي هم كه فكر ميكنيم به اجابت نرسيده از چند حال خارج نيست:
1. يا دعاي ما دعاي واقعي و حقيقي نبوده است، مثل اين كه ما چيزي را خواستهايم كه تحقق پذير نيست يا اصلاً تحقق آن در خارج ممكن نيست و يا بر خلاف سنت الهي است؛ مثل اين كه از خدا بخواهيم كه نميريم، يا از خدا بخواهيم كه ما را امتحان نكند. يا اين كه آن چه خواستهايم نفعي به حال ما نداشته، لكن چون بي اطلاع بودهايم آن را از خدا درخواست كردهايم، به اين معني كه اگر از حقيقت امر مطلع بوديم آن را درخواست نميكرديم. لذا در همه اين موارد درخواست به معناي واقعي صورت نگرفته است.
2. يا اين كه خلوص در كار نبوده؛ يعني در عين حال كه از خدا درخواست ميكنيم، دل و قلب ما تعلق به اسباب عادي دارد و آنها را بالاستقلال مؤثر در كار ميداند. (به سراغ اسباب رفتن مانعي ندارد و منافي با توحيد ودرخواست از خدا نيست، لكن دل بستن به آنها و آنها را به نحو مستقل در برابر خدا مؤثر دانستن اشكال دارد.)
3. صورت سوم اين است كه دعا حقيقي است، خلوص هم وجود دارد و دعا به اجابت هم رسيده است؛ لكن ما اطلاع نداريم. چون اجابت به چند نحو است:
گاهي به خاطر مصالحي با تأخير اجابت ميشود.
گاهي آن خواسته ما را نميدهند، ولي بهتر از آن در همين دنيا به ما عطا ميشود.
گاهي بهتر از آنچه خواستهايم براي آخرت ما ذخيره ميكنند.
گاهي به خاطر اين دعا و درخواستي كه داشتهايم، خدا مفسدهاي را از ما دفع ميكند.
در تمام اين موارد، اگر دعا كننده مطلع شود، از اين نحوه اجابت بسيار راضي خواهد بود. در پايان با توجه به نكاتي كه عرض شد ميگوييم كه تمام شرايط و آدابي كه در روايات براي دعا آمده است، به همين سه نكته برميگردد ،كه اجمالي از آن شرايط و آداب را ذكر ميكنيم:[6]1- در حال دعا يقين به اجابت داشته باشد. (به خداوند خوش گمان باشيد)
2- در همه حال حتي در آن حال كه گرفتاري و بلايي دامنگيرش نيست دعا كند.
3- توجه و حضور قلب داشته باشد.
4- اصرار در دعا داشته باشد.
5- صلوات بر محمد و آل آن حضرت بفرستد.
6- چيزي كه امكان اجابت آن هست درخواست كند.[7]همه اين نكات كه در روايات وارد شده اشاره به اين است كه اگر اين شرايط در ميان نباشد، واقعاً دعايي صورت نگرفته و يا دعايي ناقص و ناتمام صورت گرفته است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج2.
2. آيه الله جوادي آملي، حکمت عبادات.
پي نوشت ها:
[1] . بقره/ 186.
[2] . مؤمن/60.
[3] . دعاي جوشن كبير، فصل 2.
[4] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج2، ص 3؛ و تفسير كبير، ج 5، ص 97.
[5] . كليني، محمد بن يعقوب، كافي، ج 2، ص 467؛ و مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج93، ص 300.
[6] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج 2، ص 33، ذيل آيه 186 بقره.
[7] . كليني، محمد بن يعقوب، كافي، ج2، ص 472-491.