بحث “الاقرب فالاقرب” در موارد متعددی از فقه به کار برده می شود که به برخی از آنها اشاره می نماییم.
1. اگر کسی عمداً کسی را بکشد و فرار کند نخست دیه را از مال او می گیرند و اگر نداشته باشد از بستگانش بر اساس الْأَقْرَبِ فَالْأَقْرَبِ گرفته می شود. [1]
2. دیه عاقله[2] که بر اساس الاقرب فالاقرب تقسیم می شود.[3]
3.در پرداخت نفقه نیز گفته شده الأقرب فالأقرب رعایت می شود.[4]
4. اما این اصطلاح بیشتر در بخش ارث مطرح می شود و معنای قاعده “الاقرب فالاقرب” این است که با وجود دسته اول، ارث به دسته دوم و سوم نمی رسد و در صورت نبودن دسته اول، ارث به دسته دوم می رسد و به دسته سوم نمی رسد و با نبودن دسته اول و دوم ارث به دسته سوم می رسد.
وارثان خویشاوند نسبى در سه طبقه قرار دارند.
طبقه اوّل: داراى دو بخش است: بخش اوّل: پدر و مادر. بخش دوم: فرزندان (بى واسطه یا با واسطه).
طبقه دوم: داراى دو بخش است: بخش اوّل: پدر بزرگ و مادر بزرگ (بى واسطه یا با واسطه). بخش دوم: برادر و خواهر و برادرزاده و خواهرزاده (بى واسطه یا با واسطه).
طبقه سوم: که یک بخش است: عمو و عمّه و دایى و خاله و فرزندان آنها.[5]
به عبارت دیگر؛ کسانى که بواسطه خویشاوندى ارث مىبرند سه دسته هستند:
دسته اول: پدر و مادر و اولاد میت است و با نبودن اولاد، اولادِ اولاد هر چه پایین روند هر کدام آنان که به میت نزدیکتر است ارث مىبرد و تا یک نفر از این دسته هست دسته دوم ارث نمىبرند.
دسته دوم: جد یعنى پدر بزرگ و پدر او هر چه بالا رود و جدّه یعنى مادر بزرگ و مادر او هر چه بالا رود پدرى باشند یا مادرى و خواهر و برادر و با نبودن برادر و خواهر، اولاد ایشان هر کدام آنان که به میت نزدیک تر است ارث مىبرد و تا یک نفر از این دسته هست دسته سوم ارث نمىبرند.
دسته سوم: عمو و عمه و دایى و خاله (هر چه بالا روند) و اولاد آنان هر چه پایین روند و تا یک نفر از عموها و عمهها و دایىها و خالههاى میت زندهاند، اولاد آنان ارث نمىبرند ولى اگر میت عموى پدرى و پسر عموى پدر و مادرى داشته باشد (و غیر از اینها وارثى نداشته باشد) ارث به پسر عموى پدر و مادرى مىرسد و عموى پدرى ارث نمىبرد.[6]
[1] کلینی، کافی، ج 7، ص 365، چاپ چهارم دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.
[2] عاقله کسانی هستند که خویشاوندی و بستگی نزدیک از جانب پدر به قاتل داشته باشند؛ مانند برادران ، عموها و فرزندان آنان. دیه قتل خطائی محض بر عهده عاقله است که در مدت سه سال باید آن را بپردازند و هر سال قسطی از آن که برابر یک سوم دیه است در ذمه عاقله موجود در وقت آن قسط ثابت می شود.
[3] حلی، حسن بن یوسف بن مطهر أسدی، تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص: 206، ناشر: مؤسسة طبع و نشر وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، تهران، 1411 هـ ق.
[4] فخر المحققین، محمد بن حسن بن یوسف اسدی حلّی، إیضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، ج 3، ص 286، ناشر: مؤسسة إسماعیلیان برای چاپ و نشر، چاپ اول، قم، 1387 هـ ق.
[5] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج 2، ص 704.
[6] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج 2، ص 706، مسأله 2728.