در دین اسلام ترک دنیا و لذتهاى حلال و مشروع آن، کار پسندیدهاى نیست و رهبانیت از نظر اسلام ممنوع است. انسان باید در میان مردم باشد؛ با مردم زندگی کند؛ تشکیل خانواده دهد؛ از لذایذ حلال و مشروع بهرهجویى کند و اگر در بعضى از متون اسلامى، حبّ دنیا مذمت شده است، منظور از آن دلبستگی به دنیا و دنیازدگى است و اینکه انسان دنیا و لذتهاى آنرا هدف خود قرار دهد و از آخرت و معنویات غفلت کند و این خود گمراهى بزرگى است و انسان را به سوى آلودگیها و دورى از خدا مىکشاند.
در همین راستا چیزهای بسیاری میتوانند از عوامل دلبستگی به دنیا و دنیازدگی باشند، چنانچه دنیازدگی هم خود عامل انحرافات فراوانی خواهد.
1. نداشتن ایمان قوی: یکی از بهترین راهها برای دلبستهنشدن به دنیا، ایمان قوی و راسخ به مبدأ هستی است. کسی که مبدأ و سرآغاز هستی را بشناسد و به او ایمان داشته باشد، به دنیا دل نمیبندد؛ زیرا تمام هستی و دنیا تحت قدرت او است و اگر او اراده کند ممکن نیست کسی بتواند خود را در بیرون از قدرت او قرار دهد.
2. فراموشی هدف از آفرینش: بر اساس آموزههای دینی، انسان برای این چند روز دنیا و عبث آفریده نشده است، بلکه خداوند حکیم انسان را برای رسیدن به تعالی و کمال خلق کرده است؛ بنابر این اگر کسی با هدف آفرینش آشنا باشد هرگز دلبستگی به لهو و لعب دنیا پیدا نمیکند.
3. فراموشی آخرت: همانطور که جنین در شکم مادرش نمیتواند نعمتهای دنیا را بفهمد، ما نیز هرگز نمیتوانیم نعمتهای آخرت را درک کنیم، قرآن و روایات تنها کاری که انجام دادهاند این بوده است که به اندازه درکمان، تصویری اجمالی از آخرت را برای ما عرضه کنند. در این میان برخی به دنیای نقد چسبیده و به آن دلبستگی پیدا نمودهاند، از این لحاظ جزو محرومان قرار گرفتهاند و برخی نیز آخرت، قرب الهی و بهشت را باور کردند و سعادتمند شدند.
به عنوان نمونه همسر فرعون جوار رحمت پروردگارش را خواسته و قرب خدا را بر جلب رضایت فرعون ترجیح داده، با اینکه اطاعت او از فرعون میتوانست همه لذات دنیایی را برایش در پى داشته باشد زیرا در دربار او آنچه از نعمتهای مادی آن روز را که در دل آرزو میکرد یافت میشد، پس معلوم میشود همسر فرعون چشم از تمامى لذات زندگى دنیا دوخته بود، آن هم نه به دلیل اینکه دستش به آنها نمیرسید، بلکه در عین اینکه همه آن لذات برایش فراهم بود، در عین حال از آنها چشم پوشید، و به کراماتى که نزد خدا است، و به قرب خدا دل بسته بود، و به غیب ایمان آورده، و در برابر ایمان خود استقامت ورزیده، تا از دنیا رفته است.
این قدمى که همسر فرعون در راه بندگى خدا برداشت، قدمى است که میتواند براى همه پویندگان این راه، الگو باشد، و به همین جهت خداى سبحان حال او و آرزوى او و عمل در طول زندگى او را در دعایى مختصر خلاصه کرد، دعایى که جز این معنا نمیدهد که او از تمامى سرگرمیهاى دنیا و هر چیزى که آدمى را از خدا بیخبر میکند قطع رابطه کرد، و به پروردگار خود پناهنده شد، و جز این آرزویى نداشت که به خدا نزدیک باشد، و در دار کرامت او منزل گزیند.[1]
قرآن میفرماید: و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!»[2]
4. عدم انس با معنویات و نچشیدن لذت عبادت: برخی نخواسته و یا نتوانستهاند با معنویات انس بگیرند و رابطه برقرار کنند، به این دلیل دنیازده شدهاند. کسانی که با خدا رابطه برقرار کردهاند هرگز حاضر نیستند یک لحظه از این ارتباط را با تمام دنیا عوض کنند؛ این افراد چنان از ترک نفسانیات لذت میبرند که هرگز دنیاگرایان از خود آن نفسانیت لذت نخواهند برد.
امام حسین(ع) در دعای عرفه به خداوند عرض میکند: «]إِلَهِی] مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک»؛[3] خدایا هرکس تو را دارد پس چه چیزی ندارد و کسی که تو را ندارد چه چیزی دارد.
یعنی خدایا هر کس تو را دارد همه چیز دارد و هر کس که تو را از دست دهد هیچ چیز ندارد.
در همین راستا چیزهای بسیاری میتوانند از عوامل دلبستگی به دنیا و دنیازدگی باشند، چنانچه دنیازدگی هم خود عامل انحرافات فراوانی خواهد.
1. نداشتن ایمان قوی: یکی از بهترین راهها برای دلبستهنشدن به دنیا، ایمان قوی و راسخ به مبدأ هستی است. کسی که مبدأ و سرآغاز هستی را بشناسد و به او ایمان داشته باشد، به دنیا دل نمیبندد؛ زیرا تمام هستی و دنیا تحت قدرت او است و اگر او اراده کند ممکن نیست کسی بتواند خود را در بیرون از قدرت او قرار دهد.
2. فراموشی هدف از آفرینش: بر اساس آموزههای دینی، انسان برای این چند روز دنیا و عبث آفریده نشده است، بلکه خداوند حکیم انسان را برای رسیدن به تعالی و کمال خلق کرده است؛ بنابر این اگر کسی با هدف آفرینش آشنا باشد هرگز دلبستگی به لهو و لعب دنیا پیدا نمیکند.
3. فراموشی آخرت: همانطور که جنین در شکم مادرش نمیتواند نعمتهای دنیا را بفهمد، ما نیز هرگز نمیتوانیم نعمتهای آخرت را درک کنیم، قرآن و روایات تنها کاری که انجام دادهاند این بوده است که به اندازه درکمان، تصویری اجمالی از آخرت را برای ما عرضه کنند. در این میان برخی به دنیای نقد چسبیده و به آن دلبستگی پیدا نمودهاند، از این لحاظ جزو محرومان قرار گرفتهاند و برخی نیز آخرت، قرب الهی و بهشت را باور کردند و سعادتمند شدند.
به عنوان نمونه همسر فرعون جوار رحمت پروردگارش را خواسته و قرب خدا را بر جلب رضایت فرعون ترجیح داده، با اینکه اطاعت او از فرعون میتوانست همه لذات دنیایی را برایش در پى داشته باشد زیرا در دربار او آنچه از نعمتهای مادی آن روز را که در دل آرزو میکرد یافت میشد، پس معلوم میشود همسر فرعون چشم از تمامى لذات زندگى دنیا دوخته بود، آن هم نه به دلیل اینکه دستش به آنها نمیرسید، بلکه در عین اینکه همه آن لذات برایش فراهم بود، در عین حال از آنها چشم پوشید، و به کراماتى که نزد خدا است، و به قرب خدا دل بسته بود، و به غیب ایمان آورده، و در برابر ایمان خود استقامت ورزیده، تا از دنیا رفته است.
این قدمى که همسر فرعون در راه بندگى خدا برداشت، قدمى است که میتواند براى همه پویندگان این راه، الگو باشد، و به همین جهت خداى سبحان حال او و آرزوى او و عمل در طول زندگى او را در دعایى مختصر خلاصه کرد، دعایى که جز این معنا نمیدهد که او از تمامى سرگرمیهاى دنیا و هر چیزى که آدمى را از خدا بیخبر میکند قطع رابطه کرد، و به پروردگار خود پناهنده شد، و جز این آرزویى نداشت که به خدا نزدیک باشد، و در دار کرامت او منزل گزیند.[1]
قرآن میفرماید: و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!»[2]
4. عدم انس با معنویات و نچشیدن لذت عبادت: برخی نخواسته و یا نتوانستهاند با معنویات انس بگیرند و رابطه برقرار کنند، به این دلیل دنیازده شدهاند. کسانی که با خدا رابطه برقرار کردهاند هرگز حاضر نیستند یک لحظه از این ارتباط را با تمام دنیا عوض کنند؛ این افراد چنان از ترک نفسانیات لذت میبرند که هرگز دنیاگرایان از خود آن نفسانیت لذت نخواهند برد.
امام حسین(ع) در دعای عرفه به خداوند عرض میکند: «]إِلَهِی] مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک»؛[3] خدایا هرکس تو را دارد پس چه چیزی ندارد و کسی که تو را ندارد چه چیزی دارد.
یعنی خدایا هر کس تو را دارد همه چیز دارد و هر کس که تو را از دست دهد هیچ چیز ندارد.