چهارمين دوره ي تاريخي امامت(6)
چهارمين دوره ي تاريخي امامت(6)
دوران امامت امام حسن عسكري(ع)
ولادت امام حسن عسكري(ع)
امام حسن عسكري(ع) در روزجمعه ربيع الثاني سال 232 هجري قمري درمدينه منوره به جهان گشود.خود آن حضرت فرموده است: «ولادت من در ماه ربيع الآخر سال 232 در مدينه واقع شد» (مجلسي، 1987 ،ج 51، ص 238).
نقل فوق دركتب تاريخي فراواني ازآن حضرت،مورد تأييد واقع شده است.
پدربزرگوارش امام هادي(ع) مادرگراميش كنيزي پرهيزگار و با تقوي بود.
امام هادي (ع) درباره اش فرموده است: «سليل مسلولهًْ من الآفات و العاهات و الارجاس و الانجاس» (مجلسي، 1987 ،ج 50، ص 238)؛ سليل (يكي از اسامي آن بانو) از هر آفت و نقص و پليدي مبرا است.
درگذشته، مورد اشاره قرار داديم كه امام حسن عسكري (ع)، در دوران كودكي به همراه پدر گراميش جبراً مهاجرت فرموده و از سال 236 هجري قمري، تازمان شهادت در سامرا بوده اند.
انتقال امامت، به امام عسكري(ع)
پس از شهادت امام هادي(ع)، رسماً امامت اسلامي، در سال 254 هجري قمري، به امام عسكري (ع) انتقال يافت و دوران سختي را كه در واقع دوره انتقال به عصرغيبت هم هست، گذراند، تصويري كوتاه از اين دوراه را مورد اشاره قرار مي دهيم.
موقعيت سياسي، اجتماعي عصر امام عسكري (ع)
جامعه اسلامي، در عصر آن امام مظلوم همچون بيشتر دوران خلافت بني عباس، از نظر سياسي و اجتماعي وضعيت ملتهب و به شدت ناآرامي داشت، كه اين التهابات در تمام سطوح، خود را نشان مي داد.
دربارخلافت، بيش از همه سطوح اجتماعي، در معرض اين التهاب ها قرار داشت كه البته مي توان عواملي چند را ريشه اين التهاب ها برشمرد، همچون تعداد همسران خليفه، تعداد فرزندان، اعمال نفوذ همسران و هوادارن و بستگان و فرزندان. به نفع وليعهد مورد نظر خود و تشنج هاي داخلي دربارخلافت و نيز تسلط بيروهاي خارجي برامور خلافت و…
اين ناآرامي ها، خود را در قالب شورش هاي داخلي دربار، تحركات سياسي و مشكوك درون دربار نشان مي داد كه از جمله آنها، قتل معتزرا مي توان ياد كرد.
«متوکل در سال 235هجري ،براي سه فرزندش به ترتيب ،منتصر،معتز،مويدبه عنوان وليعهد از مردم بيعت گرفت »(مجلسي،1987،285)
اما بنا بر اينکه متوکل ،تحت تاثير مادر معتز قرار گرفت ،معتز بر منتصر مقدم داشته شد و ولايتعهدي تعيين شد . درپي قتل متوکل ،منتصر به حمايت سرداران ترک روي کار امد و بردانش معتز و مويد را از ولايتعهدي عزل کرد.
«پس از قتل منتصر(248 هجري)، سردارن ترك از بيم انتقام جويي فرزندان متوكل، تصميم گرفتند كه نگذارند فرزندان متوكل به خلافت برسند، لذا با مستعين، نوه معتصم بيعت كردند. مستعين جهت اطمينان خاطر، معتز و مؤيد را محبوس ساخت، طولي نكشيد كه بر اثر جناح بندي ها ورقابت هاي سردارن خليفه و مطلع شدن مستعين ازتوطئه قتل خويش توسط سرداران ترك،به عنوان اعتراض و نارضايتي، سامرا را به قصد بغداد ترك كرد».
نكات فوق، نشان گر آن است كه قلمرو حكومت عباسيان به شدت متشنج است.
علاوه بر اين تشنج ها و التهابات سياسي، تحركات عقيدتي سياسي فراواني هم شكل گرفت، مانند تحركات خوارج، خروج مساور، شورش صاحب الزنج، و در رأس همه آنها قيام هاي علويان. مانند قيام حسين بن محمدبن حمزه، ملقب به حرون، ازنوادگان امام سجاد (ع)، و مانند قيام علي بن زيد بن الحسين(ع) از نوادگان زيدبن علي (ع)، قيام احمد بن محمد بن عبدالله، از نوادگان امام مجتبي (ع)، و قيام عيسي بن جعفر از علويان و ابراهيم بن محمد بن يحيي و…
اما بر اثر عدم رشد و آگاهي عميق هواداران، خستگي مردم از تكركات سياسي، عدم شايستگي برخي رهبران جنبش ها و در اقلب بودن اين تحركات و تفرقه سياسي، اين قيام ها، عمدتاً در معرض شكست هاي پي درپي قرار گرفتند.
امام عسكري(ع) و قيام هاي علويان
اامام حسن عسكري(ع) نسبت به برخي از قيام هاي علويان، روي خوش نشان مي دادند و حمايت هاي معنوي مي كردند و گاهي هم از طريق وكلا، از حمايت هاي مادي دريغ نمي ورزيدند.
«حكومت ها، امامان را رهبران پشت پرده اين حركت ها و قيام ها مي دانستند، اگر چه كمتر توانستند مدركي عليه ائمه ارائه دهند و گاه كه ادعا مي كردند، سلاح و اموال و يا نامه هايي از سوي شيعيان به ايشان رسيده است، پس از احضار ائمه و يا تفتيش منزلشان، ادعايشا ثابت نمي شد و علت اين امر، تدبير ويژه ائمه و اطرافيان و رعايت نهايت دقت در روابطشان بوده است» ( عظيمي، 1377، 198).
موقعيت امام عسكري(ع) در شرايط ملتهب سياسي
حكومت بني عباس، همچون نمونه فاسد پيشين خود، يعني حكومت امويان، هرگونه معارضه اي را با خشونت و بي رحمي تمام پاسخ مي داد. شخص خليفه و مجموعه دست اندر كاران حكومت عباسي كه منافعشان با ادامه حيات اين حكومت، وابستگي داشت، امام عسكري(ع)را به عنوان كانون اصلي نارضايتي ها مي دانستند.چه اين كه در گستره ي تريخي، جريان امامت، همواره ناراضي و مخالف سيستم هاي غاصبانه حكومتي و سياسي بوده است. از اين رو، فشارها و تنگناها براي امام هر روز افزايش و گسترش مي يافت، در عين كه آنان، هيچ مدركي دال بر اقدامات براندازنه امام عسكري (ع) در دست نداشتند. از اين رو همه حاكمان اين دوره، امام را مانعي بزرگ بر سر راه خويش مي دانستند و همگي آنان تصميم برقتل امام داشتند.
«معتز نزد حاجب خود، سعيد آمد و به او گفت:ابو محمدامام عسكري(ع) را به طرف كوفه ببر و در بين راه گردن او را بزن. اين خبر به طريقي در ميان شيعيان منتشر شد و موجب اضطراب و نگراني شيعيان شد، حضرت(ع)، طي نامه اي به ايشان نوشتند، خطري كه خبر آن را شنيديد، برطرف خواهد شد.پس از سه روز از وصول نامه ي حضرت، معتز، از خلافت خلع و کشته شد» (ابن شهرآشوب، 1368 ، ج4 ، ص 431). مهتدي نيز، مانند معتز، تصميم به قتل امام گرفته است، كه در گزارش هاي تاريخي، در مروج الذهب و در معالم العلماء ابن شهر آشوب،در كتاب كامل ابن اثير وبحار الانوار مرحوم مجلسي انعكاس كامل دارد.
همچنين معتمد عباسي همين تصميم را گرفته كه هر كدام به نوعي، نابود شده و دوران حاكميتشات به پايان رسيده، بالاخره، امام عسكري، همراره مورد توجه بوده كه نتواند اقدامي انجام دهد و يا تحركي سياسي داشته باشد، و همواره مورد بغض خلفا قرار داشته.
فعاليت هاي امام عسكري(ع)
به طوراشاره، به رئوس فعاليت هاي امام عسكري(ع) اشاره مي كنيم.
1)رهبري همه جانبه امت اسلامي
ايشان در پست رهبري معنوي و سياسي و اجتماعي، به طور همه جانبه و جامعه قرار داشتند و از آنجا كه رهبري سياسي و معنوي از يكديگر انفكاك ندارند، امام، مبين شريعت و حافظ اصالت آن، و راهنماي مردم و مربي و هدايت گر آنان، به صراط مستقيم است و بدون انفكاك بين رهبري معنوي و سياسي، هم به رهبري معنوي جامعه پرداختند و هم به رهبري و زعامت سياسي، اجتماعيو…
2) موضع گيري هاي سنجيده سياسي
امام، براساس معيارهايي كه كتاب و سنت ارائه نموده اند، با توجه به شناخت موقعيت زمان و در راستاي طرح كلي امامت و استراتژي مبارزه با ظلم و انحراف و طغيان گري و برپايي نظام عادله توحيدي و الهي به تلاش هاي سياسي، وعقيدتي و معرفتي خويش مي پرداخت. به رغم اين كه دستگاه خلافت مي خواست چنين وانمود كند كه امام (ع) يكي از درباريان خليفه است، آن حضرت، با رد هرگونه مسؤوليتي از ناحيه دستگاه خلافت، به عموم مردم فهماند كه هرگزحاضر به همكاري با خليفه نبوده و نيست.
3)سكوت معنادار در برابر حوادث سياسي اجتماعي
در دوران كوتاه امامت ايشان،حوادث فراواني رخ دادند كه در برخي از اين حوادث، موضع گيري حاد و تند به صلاح مي دانستند.اما در برابر اكثريت آنها، سكوت را پيشه ساختند. مثلاً در برابر صاحب الزنج كه مدعي وابستگي به اهل بيت(ع) بود، حضرت چنين نگاشتند:
«محمد بن صالح خثعمي طي نامه اي به امام عسكري(ع)، از مطالبي، از جمله در مورد قيام صاحب الزنج سؤال كرد، حضرت، در اين باره، طي عبارتي كوتاه فرمودند: و صاحب الزنج ليس منا اهل البيت، صاحب الزنج از ما اهل بيت نيست» (ابن شهر آشوب، 1368 ، ج 4، ص 428).
4) انتظار بر پايي حكومت الهي
چنان كه از متون تاريخي و اقدامات خود آن حضرت بر مي آيد، آن حضرت تا پيش از سال260 هجري پيوسته منتظر فرصتي بوده اند، كه در آن فرصت، حكومت اسلامي را تشكيل دهند، ليكن چون سال دويست و شصت فرا رسيد، آن حضرت اطمينان يافتند كه در علم الهي، فرصتي ديگر براي تشكيل جهان شمولي اسلامي در نظر گرفته شده است.
«وقال(ع) لشيعته في سنهًْ ستين و مأتين امرناكم بالتختم في اليمين و نخن بين ظهر انيكم والان فامركم بالتختم في الشمال لغيبتنا عنكم الي ان يظهر الله امرنا و امركم فانه من ادل دليل عليكم في ولايتنا اهل البيت. فخلعوا خواتيمهم من ايمانهم بين يديه و لسوهاني شمائلهم و قال(ع): حدثوا بهذا شيعتنا» (كليني، بي تا، 320)؛ در سال دويست و شصت امام عسكري (ع) خطاب به شيعيانش فرمود: به شما دستور داده بودم كه انگشتري را به دست راست خود كنيد، زيرا ما در ميان شما غايب خواهيم، تا زماني كه خواند، امر ما و امر شمارا ظاهر سازد.اين كارشما بهترين دليل برولايت و دوستي شما نسبت به ما اهل بيت است. حاضران، انگشتر خود را از دست راست بيرون آورده و به دست چپ كردند، آن گاه امام (ع) فرمود: اين موضوع را به اطلاع همه شيعيان برسانيد.
از اين رويت دانسته مي شود كه انگشتر به دست راست نمود، توسط ائمه (ع) رمزي بر پايي دولت حق بوده است.
5) رفتارتقيه آميز
فعاليت در يك محيط آكنده با خفقان و محيط آكنده از جاسوسان و تشديد اعمال و نفي حيات هركس و هر جريان، كار سختي است. از اين رو،تقيه در انديشه اسلامي، يك راه كار براي اين گونه موارد دشوار سياسي، اجتماعي است و تنها راه معقول و منطقي هم شمرده مي شود.
امام سجاد(ع) مي فرمايد: «يغفرالله للمؤمن كل ذنت و يطهر منه في الاخرهًْ ما خلاذنبين ترك التقيهًْ و تضييع حقوق الاحزان (مجلسي، 1987، ج 2 ، 273)؛ خداوند هر گناهي را از مؤمن مي بخشد و او را از تيرگي آن گناه پاك مي كند، مگر دو گناه كه عبارتند از رعايت نكردن تقيه، و تضييع حقوق برادران ديني.
براساس تاكتيك تقيه، مي توان روش امام عسكري(ع)، در مواجهه با حوادث سياسي را به به خوبي ادراك كرد.
6) كمك به جريان ها و فعالان سياسي
يكي از كارهاي ديگر امام عسكري(ع)، آن بود كه به جريان هاي بي مسأله و فعالان سياسي مورد تأييد خودشان كمك هاي مالي و معنوي مي كردند.چنان كه ازجعفري، از اولاد جعفري طيار حمايت كرده و به او كمك كرده، پانصد دينار به او داده و او را بشارت به رحمت الهي داده است.
7) تلاش جهت حفظ شيعه
شيعه دراين دوره، در معرض انواع تهاجمات بوده كه در تاريخ زندگي آن بزرگوار، تلاش هاي عجيبي، در حفظ و بقا و هويت شيعه انجام شده است. يعني مراقب بودند كه افراد شاخص شيعه، شناخته نشوند و اگرهم شناخته مي شدند و احياناً دستگير مي گرديدند، تلاش وصف ناپذيري در استخلاص ايشان انجام مي دادند.
8) فعاليت هاي اجتماعي
با توجه به حاكميت جو خفقان و محدوديت امام عسكري(ع) اقدامات آن بزرگوار در راستاي فعاليت هاي شيعيان علويان متمركز بوده به مشكلات آنان رسيدگي مي كردند. به شيعيان كمك هاي مالي مي كردند و به ارائه رهنمودهاي راه گشايي مي پرداختند، كه گزارش هاي آن در تاريخ، مضبوط است.
9) برگزاري نشست ها و جلسات
يكي از تلاش هاي سازنده امام عسكري(ع) برگزاري جلسات و نشست ها بوده كه در اين نشست ها، گاهي مناظره هاي علمي صورت مي گرفته و گاهي پاسخ به سؤال ها بوده، كه عمدتاً بسيار پربار و راه گشا بوده اند.
همچنين امام،فعاليت هاي بنيادي ديگري داشتند،نظير برملا نمودن چهره ي غاصبانه دستگاه خلافت و غير مشروع بودن آن، اثبات حقانيت اهل بيت (ع) در مقوله امامت و رهبري، گسترش محبت اهل بيت(ع) زدودن شك و دلهره ها، مبارزه با غلات، مبارزه با مغوضه، برائت از واقفيه و…
استراتژي انتقال به دوره غيبت
يكي از فصل هاي شكوه مند زندگي امام عسكري(ع)، استراتژي انتقال شيعه به دوره ي غيبت است. در اين راستا، به تنوير افكار و انديشه ها مي پردازند، شيعه را در حال انتظار تا استقرار دولت كريمه اسلامي قرار مي دهند و در اين راستا، به معرفي امام عصر ارواحنا فداه مي پردازند. ارتباط مسقيم خود با شيعه را كاهش مي دهند و نيز مردم شيعه را به وكلاء ارجاع مي دهند و نيز به كتب معتبره ارجاع داده و شيعه را تشويق مي كنند كه به گرد آوري مجموعه هاي معارفي شيعه دست بزنند و به تنويرافكار درراستاي انتظار و درك فلسفه غيبت بپردازند. در نهايت، به فقيهان ارجاع مي دهند. در اين راستا امام عسكري(ع) فرموده اند:
«فاما من كان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لامر مولاه، فللعوام ان يقلدوه» (حرعاملي، 1995 ، 95)؛ هر فقيهي كه نگهدارنده نفس خود از معاصي باشد، حافظ دين خود از انحرافات و بدعت ها باشد، مخالف هوا و هوس هاي خويش و مطيع فرمان پروردگار خود باشد، برعوام مردم است كه از او پيروي و تقليد نماند.
مثلاً شيخ صدوق را آن حضرت مخاطب ساخته و مي فرمايند:
«اما بعد اوصيك يا شيخي و معتمي و فقيهي ابا الحسن علي بن الحسين البابويه القمي و فقك الله لمرضاته و جعل من صلبك الاولاد الصالحين…» (حر عاملي، 1995 ، 97)؛ اما بعد، ترا اي شيخ من و مورد اعتمادم و فقيهم اباالحسن علي بن حسين بابويه قمي، سفارش مي كنم و خدا تو را موفق بدارد و ازصلب تو اولادي صالح نصيب بفرمايد.
بنابراين همه مردم را به فقيهان ارجاع داده و هم فقيهان را به كتب معتبره.
شهادت امام عسكري(ع)
آن چه كه در اين قابل اشاره است، اين است كه آن حضرت، پيش از شهادت، دچار كسالت شدند و در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260 هجري ازدنيا رحلت نمودند و به شهادت رسيدند، خود آن حضرت فرموده است: «ما منا الا مسموم او مقتول» (مجلسي، 1987، 209)؛ به خدا سوگند، هيچ يك از ما (خاندان) نمي ميرد، جز به قتل و يا سم.
قرائن برشهادت آن حضرت، فراوان است كه خليفه، آن حضرت را سم خورانيده و پس از اين كار پيوسته افرادي را مي فرستاده اند كه ببيند حضرت كي از دنيا مي روند.
نتيجه
ورود جريان امامت به دوره اي پر فراز و نشيب بعد از شهادت علي بن موسي الرضا(ع) از جمله مسائل مهم دوران پاياني جريان امامت است. امام جواد(ع) در عين كمي سن امامت را بر عهده گرفتند. سياست هاي فرهنگي عباسيان منجر به ظهور واقفيه گرديد. تشديد خفقان در سياست هاي اصولي عباسيان قرار گرفت. با توجه به اين واقعيت، دوره ي امام جواد(ع) پر از دشواري هاي فرهنگي و سياسي شد. تقابل عباسيان و خصوصاً مأمون با آن امام همام ،سبب شد كه حضرت،دست به اقدامات مهمي در حوزه ي سياست بزنند. تبيين جايگاه اهل بيت(ع) واثبات عدم اهليت ديگران،عمل به تقيه وانتقال شيعه به فصلي نو در تاريخ امامت ومسائلي از قبيل،امامت را وارد دوره اي بسيار پر تنش نمود. شهادت امام جواد(ع) سبب انتقال امامت به امام هادي(ع) شد. اين دوره نيز مشابه دوره ي امام جواد(ع)بود،امام يك عامل اين وضعيت راتشديد مي كرد و آن ظهور تركان در دستگاه خلافت بود. فساد دستگاه هاي اداري، اقتصادي وسياسي و بروز فتنه وآشوب در قلمرو حاكميت و…دشواري هاي اين فصل را مي نمودند. از طرفي امام هادي(ع) به پشتيباني نهضت هاي علويان پرداختند.اين امر سبب حساسيت دستگاه خلافت، به ويژه متوكل عباسي شد با همين نگرش، متوكل دستور تخريب قبر نوراني امام حسين (ع) را صادر كرد. امام هادي(ع)را به سامرا احضار نموده و براي فريب مردم، به دروغ علاقه مندي خود با امام را سبب اين احضار معرفي نمود. مضيقه ها ومحدوديت هاي فراواني را براي امام ايجاد كرد و نهايتاً امام (ع)را به قتل رساند. تلاش هاي امام هادي (ع) در راستاي دفاع از حوزه ي امامت و ولايت و تفسير ناب ازامامت و تبيين معارف و اثبات غاصبانه بودن دستگاه خلافت و… صورت گرفت.
در دوره ي امام عسكري(ع) تنگناها تداوم يافت، به نحوي كه امام عسكري(ع)به شدت تحت كنترل و نظر قرار گرفته و درمعسكر آن گرامي را جاي دادند.امام (ع)به رهبري همه جانبه امت و مواضع سنجيده سياسي پرداختند و گاهي در برابر حوادث، سكوتي معنادار پيشه مي كردند و رفتاري تقيه آميز را نشان مي دادند. در هر حال يك استراتژي را امام عسكري (ع)اعمال كردند و آن استراتژي انتقال به دوره ي غيبت بود، كه با شهادت ايشان، شيعه،رسماً وارد به مرحله ي پرالتهاب دوره ي غيبت گرديد.
منابع و مآخذ
1) قرآن كريم.
2) خضري، دكتر سيد احمدرضا (1386)، تاريخ تشيع (1) پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
3) ابن شهرآشوب، ابو جعفر محمد بن علي (1376 هـ)، مناقب آل ابي طالب، ج 4، نجف اشرف، مكتبهًْ الحيدريه.
6) كليني، محمدبن يعقوب (1388)، اصول كافي، ج 2 ، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت.
9 ) السيد الحسيني القزويني (1419هـ)، موسوعه ي الامام الجواد(ع) ج 2، 1419 هـ، مؤسسه والعصر للدراسات.
10) الشاكري، الحاج حسين(1420 هـ)، الامام الحسن (ع)، مطبعهًْ ستاره.
11) رفيعي، علي (1376)، تاريخ زندگي امام علي النقي (ع)، قم، مركز تحقيقات اسلامي.
12 )طبري، محمد بن جرير(1978) تاريخ طبري، ج 9، مصر، دارالمعارف.
13) اصفهاني، ابوالفرج (1965)، مقاتل الطا لبيين، مؤسسه دارالطباعهًْ و النشر و مكتبهًْ الحيدريه.
14 ) مجلسي، محمد باقي (1987)، بحارالانوار، ج 51، بيروت دارالعلم.
15 ) حر عاملي، محمد بن الحسن (1104 هـ)، وسايل الشيعهًْ، ج 8، مؤسسه آل البيت لا حياء التراث.
17 ) صدوق، علي بن بابويه قمي (1371)، عيون اخبار الرضا(ع)، قم، جامعه ي مدرسين.
18 ) عظيمي، عبدالبصير (1377)، در آستانه غيبت، تهران، مركز تحقيقات سپاه.
19 ) ابن شهر آشوب، ابو جعفر محمد بن علي (1368)، معالم العلماء، مؤسسه آل البيت.
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389