در مورد چکیدن خون سر مبارک امام حسین(ع) بر ران ابن زیاد، در کتاب «روضة الشهداء» ملا حسین کاشفى سبزوارى(متوفای 910ق) چنین آمده است:
«ابو المفاخر نقل میکند: چون ابن زیاد سر امام حسین(ع) را بر ران خود نهاد، قطرهاى خون بر قباى وى افتاد و قبا و جبّه و پیراهن و إزار، وى را سوراخ کرده به گوشت ران وى رسید، از طرف دیگر بیرون آمد و رخت و تخت را سوراخ کرده بر روى زمین رسید و غایب شد و آن سوراخ در ران او بماند هر چند علاج کردند به(بهتر) نشد، و از زخم او نتنى[1] عظیم، ظاهر گشت، چنانکه هیچ شامّه را تحمّل شنیدن آن نبودى و پیوسته نافه مشک بر آن سوراخ بستى و با وجود آن رایحه کریه آن زخم بر بوى مشک غالب آمدى و به همین بلا مبتلا میبود تا به قتل رسید، و ابراهیم بن مالک اشتر او را در میان کشتگان بدین علامت به شناخت چنانچه در مختار نامه مذکور است».[2]
این جریان در کتاب «تاریخ حبیب السیر»[3] غیاث الدین بن همام(متوفای 942ق)[4] و «دمع السجوم» نیز نقل شده است.[5]
«ابو المفاخر نقل میکند: چون ابن زیاد سر امام حسین(ع) را بر ران خود نهاد، قطرهاى خون بر قباى وى افتاد و قبا و جبّه و پیراهن و إزار، وى را سوراخ کرده به گوشت ران وى رسید، از طرف دیگر بیرون آمد و رخت و تخت را سوراخ کرده بر روى زمین رسید و غایب شد و آن سوراخ در ران او بماند هر چند علاج کردند به(بهتر) نشد، و از زخم او نتنى[1] عظیم، ظاهر گشت، چنانکه هیچ شامّه را تحمّل شنیدن آن نبودى و پیوسته نافه مشک بر آن سوراخ بستى و با وجود آن رایحه کریه آن زخم بر بوى مشک غالب آمدى و به همین بلا مبتلا میبود تا به قتل رسید، و ابراهیم بن مالک اشتر او را در میان کشتگان بدین علامت به شناخت چنانچه در مختار نامه مذکور است».[2]
این جریان در کتاب «تاریخ حبیب السیر»[3] غیاث الدین بن همام(متوفای 942ق)[4] و «دمع السجوم» نیز نقل شده است.[5]
[1]. بوى بد و نامطلوب.
[2]. کاشفى سبزوارى، ملا حسین، روضة الشهداء، ص 455، قم، نوید اسلام، 1382ش.
[3]. در کتاب الذریعة، در باره کتاب «حبیب السیر» و مؤلف آن چنین آمده است: در سه مجلد و به فارسی نگاشته شده است؛ مؤلف آن غیاث الدین محمد بن همام الدین که به “بخواند میر” شهرت داشته، حدوداً سال ولادت او 880 قمری، و سال وفاتش 941 یا 942 بوده است. ر.ک: شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلى تصانیف الشیعة، ج 6، ص 244، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
[4]. خواند میر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 59، تهران، خیام، چاپ چهارم، 1380ش.
[5]. قمى، شیخ عباس، شعرانى، شیخ ابو الحسن، دمع السجوم ترجمه نفس المهموم، ص 365، قم، هجرت، چاپ اوّل، 1381ش.