مقدمه:
قبل از هر چيز لازم است به جايگاه انسان، حقيقت گناه و منشاء اصلي گناه اشاره كنيم. از آنجايي كه هر پديده علتي دارد. گناهان نيز از اين قانون استثناء نيستند. پس ناگزير هستيم كه به عوامل پيدايش گناه اشاره كنيم و در آخر، راهكارهاي عملي خود را ارائه دهيم.
جايگاه انسان
انسان طبق فرمايش قرآن داراي طبيعتي دوگانه و مشتمل بر خيرگرايي و شرگرايي است و همين امر است كه به او اجازه گزينش و انتخاب داده است و انسان را ميتواند ارزشمند (برتر از ملك) يا بي ارزش (پست تر از حيوان)كند. قرآن از انسان به عنوان جانشين و امانت دار و مورد تكريم پروردگار، سخن به ميان آورده است و بر اين نكته تاكيد شده است كه بسياري از پديده هاي جهان مادي مشهود، در جهت منافع او آفريده شده است.[1] در حديثي ميخوانيم كه: اي انسان قيمت تو بهشت (قرب الهي) است؛ خودت را كمتر از آن به نفس و شيطان مفروش.
حقيقت گناه
گناه چه كوچك و چه بزرگ باشد، نقطه مقابل بندگي خداست كه سرپيچي از ساحت عزّ ربوبي است. گناه يعني حركت كردن در جهت خلاف مسير كمال و رشد. گناه جنبة عليت دارد و باعث به وجود آمدن معلولاتي خواهد گشت مثل سقوط نفس، ركود معنوي، نقص در نفس، تاريكي دل، از دست دادن حال راز و نياز، توجه و قساوت قلب كه اينها خود باعث روآوردن به ديگر گناهان خواهد بود و سرانجام خواري دنيا و آخرت را براي انسان ارمغان ميآورد[2]. در روايت داريم: به كوچكي گناه نگاه مكنيد. ببينيد نزد چه كسي گناه ميكنيد و ديگر اينكه گناه يعني پشت كردن به جايگاه والاي انساني.
منشاء اصلي گناهان
خودخواهي سرچشمة همه مفاسد و معاصي است و بزرگترين مانع است كه انسان را از خدا دور ميكند. با غلبه تدريجي خود حيواني (غرايز) بر خود الهي (بعد روحاني)، تمايلات عالي از درون انسان رخت برميبندد به طوري كه او ميماند و تمايلات نفساني.[3] و در واقع ضعف اراده از همين جا شروع ميشود. يعني با قدرتمند شدن غرائز حيواني و ضعيف شدن بعد معنوي. از طرفي از آنجا كه انسان همه چيز را براي خود ميخواهد (پول، شهوت، شهرت …) براي آن هر كاري ميكند و دست به هر گناهي ميزند چرا كه از نيروي كنترل غرائز در وجود او خبري نيست.
عوامل پيدايش گناه
قبل از بيان راههاي عملي جلوگيري از گناه به برخي از عوامل پيدايش گناه اشاره ميكنيم:
1. ناآگاهي ديني (نميدانيم سر سفرة چه كسي نشسته و از جايگاه رفيع انسانيت در جهان بي خبريم).
2. غفلت و هواي نفس كه شيطان از همين كانال با وسوسه و تزيين دنيا و تعلق به آن وارد ميگردد. 3. دوست ناباب. 4. تقليد كوركورانه. 5. لقمه حرام.[4] 6. خودخواهي كه مهمترين عامل است و شيطان با نفوذ از حس واهمه و خيال انسان سعي ميكند اين بعد را با وسوسه و تزيين دنيا و… تقويت كند. اين عوامل برخي (هوا و هوس) و برخي خارجي (شيطان و…) هستند.
راههاي جلوگيري و ترك گناه
1. غفلت زدايي:[5] به زبان آوردن ذكر قلبي (نفسي) نه زباني. اين امر بايد هميشگي باشد تا از غفلت و ثمرة آن (پيروي از هواي نفس و شيطان) در امان باشيم از برنامه اخلاقي علماء استفاده كنيم. هر روز صبح با خود شرط كنيم گناه نكنيم (مشارطه) در طول روز به شرط خود وفادار باشيم (مراقبه) شب به شب به محاسبه اعمال خود بپردازيم(محاسبه) اگر خلاف كرديم، خود را توبيخ كنيم. معذرت خواهي، توبه، نذر، جريمه (معاقبه)
برخي از راههاي غفلت زدائي:
1. ذكر و ياد صفات و اسماء خدا (ذكر قلبي) و تامل در نعمتهاي الهي (معنوي و دنيوي).
2. معاشرت با دوستان متخلق به اخلاق خدا و يا اساتيد اخلاق (حضوري و غيرحضوري).
3. مطالعه روزانه كتابهاي اخلاقي (كم و مداوم) و يادگيري اصول و فروع دين و يافتن پاسخي قانع کننده براي شبهات ذهني خود.
4. بازگشت سريع از اشتباه (توبه، استغفار، معذرت خواهي، اداي حق مردم و خدا و…).
5. ياد مرگ (تشييع، زيارت اهل قبور، نوشتن وصيت نامه و…).
2. اهميت به نماز با آداب ظاهري و باطني آن:[6] قرآن ميفرمايد نماز انسان را از فحشا و منكر (آنچه كه شرع و عقل سالم ممنوع كرده اند) باز ميدارد (حضور قلب، توجه به ذليل بودن خود و عزيز و عظيم بودن خدا). البته عكس رابطة فوق هم صادق است يعني اصرار بر منكرات و گناه هم حال نماز حقيقي را از ما ميگيرد و در نتيجه آن نماز نمي تواند بازدارنده باشد.
3. ايمان قلبي و عاطفي:[7] دل بايد مبدأ و معاد را باور كند چون گاهي انسان ايمان عقلي (برهان و استدلال) دارد. ولي باز هم گناه ميكند ولي ايمان قلبي تنها راه مطمئن براي كنترل غرائز است. البته ايمان عاطفي همراه ايمان عقلي محكمتر است.
راههاي تحصيل ايمان قلبي
1. مقيّد به ظواهر شرع بودن (انجام واجبات).
2. اجتناب از محرمات و صبر بر گناه، طاعت خدا، و مصيبت.
3. انجام مستحبات (در حد نشاط، كم و بادوام).
توسل به اهل بيت و اخلاص نمك ايمان قلبي است.
4. بستن راه شيطان: شيطان از “قوة خيال” انسان كمك ميگيرد و بعد حواس پنجگانه انسان را تحت سلطه خود در ميآورد. شهوت و دنيا را زيبا جلوه ميدهد. پس بهتر است فرمان شيطان را در نطفه خفه كنيم. چون اين انديشه است كه تبديل به عمل، آنگاه عادات و آنگاه شخصيت انسان در ميآيد. قدرت «نه گفتن» خود را به شيطان دروني (هوا) و شيطانهاي بيروني (دوست بد، ابليس) تقويت كنيم و براي اين كار بايد ارادة خود را تقويت كنيم.
5. تقويت اراده: انسان داراي دو بعد ملكوتي (عقل، دل، قلب، وجدان اخلاقي) و ناسوتي (بعد حيواني، جسمي، مجموعة غرائز) است. طبق نظر اسلام هر دو بعد نياز به تغذيه مناسب دارند و اگر سير نشوند اين نياز در دل تبديل به عقده ميشود و اگر تعادل تغذيه آن به هم بخورد باز هم مشكل ايجاد ميكند. هر گاه به بعد جسماني و غرائز رسيدگي شود، طرف مقابل (بعد ملكوتي) ضعيف و لاغر ميشود و اين جاست كه ارادة انسان ضعيف ميشود و در به روي گناهان ديگر باز ميشود. پس بايد توجه داشته باشيم كه تغذيه هر دو لازم است ولي چون اصالت انسان به بعد ملكوتي است، بايد مورد توجه بيشتر قرار گيرد كه اين همان تقويت اراده و متخلق به اخلاق انبياء شدن است. اين جاست كه ديو رذائل از خانه قلب ميرود و فرشته فضائل وارد خانه دل ميشود.
6. ذبح خودخواهي: از آنجا كه خودخواهي منشاء همه مفاسد است، بايد با آن مبارزه كرد. به همين خاطر اسم اين را حجاب و مانع بزرگتر گذاشتند و به مبارزه با آن جهاد اكبر گفته اند. در مقابل بايد به پرورش عواطف انساني بپردازيم (تمرين عفو، تمرين انصاف، تمرين بذل و بخشش، تمرين يتيم نوازي، ايثار و مهر…).
7. گناه بهداشت جسماني و رواني ما را به هم ميزند (توجه به فوائد ترك گناه و مضرات گناه).
1. به هم زدن رابطه ما با ديگران:[8] برخي از گناهان رابطه قلبي ما را با ديگران به هم ميزند (حسد، غيبت، فحش و…) از طرفي پيوند عاطفي يك نياز رواني است كه بايد ارضاء شود اين گناه باعث ميشود انسان دائماً مشغول تعارضهاي دروني ناشي از تنش با ديگران شود. (نقش بين نياز دروني به پيوند و گناه و ديگرگريزي) پرواضح است فكر و روان مثل ميدان جنگي ميشود كه در آن حقد، حسد،و ناسزاگويي در آن رژه ميروند و اين فرد به خاطر اين جنگ از رشد معنوي _ عاطفي و اجتماعي و حتي اقتصادي خود باز ميماند و بهداشت جسماني و روانيش به مشكل بر ميخورد.
2. به هم زدن رابطه فرد با خدا: گناه يعني غفلت از خدا يعني گسستن پيوند خود از بي نهايت و منبع عظمت. كسي كه گناه نميكند با اين منبع در ارتباط است و اين پيوند روح را بزرگ ميكند، ظرفيت و جود ميبخشد، به انسان كمال ميبخشد تا حدي كه پستيها، سوء خلقها، كينه و حسدها و… براي انسان حقير و نفرت انگيز ميشوند و گذشت و ايثار براي او آسان ميشود. انسان به جاي خشم، كينه و حسد آنان را سزاوار بخشش، دلسوزي و… ميبيند چون كه مخلوق او هستند (سلامت رواني و جسماني).
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
3. گناه يعني جنگ با خود و تعارض دروني:[9] انسان داراي بعد ملكوتي است كه اين بعد شامل وجدان، فطرت و عقل است و گناه يعني برخلاف مسير اين نيروها حركت كردن و اين امر باعث تعارض و جنگ دروني ميشود. از آنجائي كه اين نيروهاي اصلاحگر دروني به اين زودي خسته نميشوند اثر آن تعارض به صورت بيماري جسمي رواني و روان تني (psychosomatic) ظاهر ميشود. (مثل زخم معده، سردرد و…)
4. گناه مانع موفقيت:[10] با توجه به مطالب فوق، دانسته شد كه اين گناهان (حسد و…) عوامل مزاحم درونياند كه جنگ دروني ايجاد ميكنند و اين امر باعث ميشود كه انسان نتواند در كارها، عبادات و… تمركز خوب داشته باشد و مسلم است كه تمركز نياز است تا انسان موفقيت را لمس نمايد، پس گناه بايد ترك شود.
نكتة پاياني:
توجه به مطالب فوق در كنار هم (مجموعاً) كارگشا است. ديگر اينكه مبارزه با اين صفات بد بايد تدريجي و معقول باشد و بهترين فصل براي از بين بردن صفات بد، به قول علماء اخلاق،دوران جواني است كه ريشة گناه قوي نگشته است. نكته ديگر اينكه انسان نياز دارد دائماً با كتابهاي اخلاقي و آدمهاي اخلاقي رابطه داشته باشد. در كتابهاي اخلاقي براي تك تك اين صفات درمانهايي ذكر شده كه بايد به قسمت تفصيلي آن رجوع كرد. و در آخر بايد توجه داشت كه گناه نكردن بهتر و راحت تر از درمان گناه است (فرق بين رفع و ترك با دفع و جلوگيري).
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. خلاصه معراج السعاده، شيخ عباس قمي، موسسه در راه حق.
2. چكيدة اخلاق در قرآن، استاد محمدتقي مصباح، به قلم علي شيرواني، انتشارات دار الفكر قم.
پي نوشت ها:
[1] . انسان شناسي، تهيه و تدوين قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1378، ص 81، با كمي تغيير.
[2] . عرفاني فر، داريوش، اخلاق موفقيت در زندگي، قم، نشر خرم، 1378، ص 71، با كمي تغيير.
[3] . سادات، محمدعلي، اخلاق و تربيت اسلامي، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها، 1368، ص 132، با تلخيص.
[4] . حسني، سيد مجتبي، گناه و ناهنجاري، قم، ناشر دارالغدير، 1379، ص 37، 47 و 140.
[5] . همان، ص 231.
[6] . قرائتي، محسن، تفسير سوره عنكبوت، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، ص 79.
[7] . همان.
[8] . اخلاق موفقيت در زندگي، ص 111 و 113.
[9] . همان، ص 16 و 17.
[10] . همان، ص 92، با تغيير.