عدم اجبار بر پذيرش دين خاصي، دليل بر حق بودن تمام اديان و مسلكها نميباشد بلكه دليل بر احترام به آزادي انسان در انتخاب دين و عدم ثمربخشي، اجبار در گرايش به دين خاص ميباشد.
از سوي ديگر، حق بودن اديان و شريعتها در طول تاريخ، دليلي بر حقيقتجو بودن پيروان آنها، پس از ظهور شريعت كاملتر و تجلي حقِ آشكارتر نخواهد بود.
حقيقت جوي واقعي كسي است كه به تمام مظاهر حق، در طول تاريخ ايمان داشته باشد و به كاملترين شريعت عمل كند. پيروان اديان واقعي آنهايي اند كه به پيامبر عصر خود و تمام پيامبران پيشين ايمان داشته و در برابر آخرين شريعت و فرمانهاي خداوند تسليم باشند. اين مطلب با استناد به آيهي 285 سورهي بقره، تأييد ميشود. براي توضيح بيشتر، به نقل آن چه مرحوم شهيد مطهري در اين باره گفته، ميپردازيم:
… درست است كه در دين، اكراه و اجباري نيست: (لااكراه في الدين) ولي اين سخن به اين معنا نيست كه دين خدا در هر زماني متعدد است و ما حق داريم هر كدام را كه بخواهيم انتخاب كنيم. چنين نيست. در هر زماني يك دين حق وجود دارد و بس. هر زمان پيغمبر صاحب شريعتي از طرف خدا آمده، مردم موظف بودهاند كه از راهنمايي او استفاده كنند و قوانين و احكام خود را چه در عبادات و چه در غير عبادات از او فراگيرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبيا رسيده است. در اين زمان، اگر كسي بخواهد به سوي خدا راهي بجويد؛ بايد از دستورات دين او راهنمايي بجويد.
قرآن كريم ميفرمايد:
(و مَن يبتغ غيرَ الاسلام ديناً فَلَن يقبَلَ منه و هو في الاخرةِ من الخاسرين[2])؛ «و هر كس غير از اسلام ديني بجويد هرگز از او پذيرفته نشود و او در جهان ديگر از جملهي زيان كاران خواهد بود»[3].
اگر گفته شود كه مراد از اسلام، خصوص دين ما نيست؛ بلكه منظور، تسليم خدا شدن است؛ پاسخ اين است كه البته اسلام همان تسليم است و دين اسلام همان دين تسليم است؛ ولي حقيقت تسليم در هر زماني شكلي داشته و در اين زمان، شكل آن همان دينِ گرانمايهاي است كه به دست حضرت خاتم الانبياء ـ صلي الله عليه وآله ـ ظهور يافته است و قهراً كلمهي اسلام بر آن منطبق ميگردد.
به عبارت ديگر، لازمهي تسليم خدا شدن، پذيرفتن دستورهاي او است و روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور خدا، همان چيزي است كه آخرين رسول او آورده است.
در نتيجه، اگر چه نبايد شريعت اسلام را بر پيروان اديان ديگر تحميل كرد؛ امّا اين به معناي امضاي حقانيت اديان به موازات همديگر نيست؛ بلكه بايد با گفت و گو و تبليغ آنان را به سوي جلوهي كامل حق، در اين عصر و زمان – يعني شريعت اسلام – دعوت كرد. روش پيامبر در صدر اسلام و ديگر امامان و بزرگان دين در طول تاريخ اسلام اين گونه بوده است.[4] در قرآن مجيد ميخوانيم: (و قُل للّذين أوتوا الكتاب و الاُميينَ ءَأَسلمتم فإن أسلَموا فقد اهتدوا و اِن تولَّوا فانّما عليك البلاغ)[5]؛ «و به كساني كه اهل كتاباند و به مشركان بگو: آيا اسلام آوردهايد؟ پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدايت يافتهاند. و اگر روي برتافتند، فقط رساندن پيام بر عهدهي توست»
از اين آيهي شريفه به خوبي آشكار ميشود، در پذيرفتن شريعت اسلام هيچگونه اجباري نيست و مسلمان ها هم نبايد ديگران را مجبور سازند؛ اما عدم اجبار دليل بر حقانيت پيروان اديان ديگر نيست؛ بلكه اگر با آگاهي به حقانيت پيامبر اسلام، به انكار بپردازند و كفر بورزند، در «قيامت» جايگاه آنان در جهنم خواهد بود.
در قرآن مجيد ميخوانيم: (اِنّ الذين كفروا مِن اهل الكتب و المشركين في نار جهنم خالدين فيها)[6]؛ «كساني از اهل كتاب كه (به آن چه پيامبر اسلام آورده است)[7]؛ كفر ورزيدهاند و (نيز) مشركان در آتش دوزخاند و در آن همواره ميمانند».
از اين آيهي شريفه به خوبي آشكار ميشود كه مراد از آياتي كه پيروان اديان ديگر را اهل نجات دانستنهاند[8]؛ يقيناً منكران حقانيت اسلام و صف آرايان در مقابل شريعت اسلام، نيستند و چه بسا كساني كه توانايي شناخت حقانيت اسلام را داشتهاند ولي به آساني از كنار شناخت حق گذشتهاند، نيز در قيامت عذري نداشته باشند. به هر تقدير، حق واحد است و دين نيز واحد است چنانکه در كتاب معاني الاخبار صفحه 157 از امام صادق-عليه السلام- نقل شده است: « انما الدين واحد» و قرآن شريف هم مي فرمايد: آن دين واحد اسلام است. بنابر اين حق واحد نمي تواند تقسيم شود و همه اديان از آن بهره ها ببرند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
قرآن وپلوراليزم ديني,محمد حسن قدر دان ملكي.
كتاب نقد ,ش4 ,مقاله نگاهي درون ديني به پلوراليزم ديني, عبد الحسين خسرو پناه.
پي نوشت ها:
[1] . آل عمران/ 85؛ (وَ من يبتغِ غيرالاسلام ديناً فَلَن يقبَل منه و هو في الآخرة مِنَ الخاسرين).
[2] . آل عمران/ 85.
[3] . ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، (عدل الهي)، ج 1، ص 277.
[4] . بنابراين توضيح؛ پلوراليسم به معناي حقانيت همهي اديان، مردود است؛ امّا به معناي زندگي مسالمتآميز پيروان اديان مختلف بلااشكال است.
[5] . آل عمران/ 20.
[6] . بينه/ 6.
[7] . همان.
[8] . مائده/ 69.