از قرآن كريم استفاده مي شود كه دو راه كلي براي شناخت خداوند وجود دارد.
1. معرفت از طريق آيات آفاقي (عالم طبيعت) 2. شناخت از راه آيات و نشانه هاي انفسي.
توضيح اينکه، سراسر عالم سرشار از آيات و نشانه هاي روشن كردگار كريم است. بدست آوردن معرفت راستين و صحيح اين آيات، موجب درك عظمت پروردگار خواهد بود. اين آيات و نشانه ها، يا در آفاق عالم پراكنده است كه آيات آفاقي ناميده شده و يا در درون و باطن انسان است كه به آن آيات انفسي گفته شده است .در راه تحصيل معرفت الهي، مطالعة آيات آفاقي ارزش والائي دارد.[1] زيرا تمام عالم، آيات و نشانه هاي (الله) است و قرآن مجيد، تفكّر در پديده هاي آفرينش را بسيار توصيه و تأكيد نموده است. چنانكه مي فرمايد: ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لَاياتٍ لاولي الالباب.[2] همانا در آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز نشانه هايي براي دانشمندان است.
اما با اين همه سير در آيات انفسي و نشانه هاي دروني، فايده و اهميت بيشتري دارد. حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: معرفة النفس انفع المعرفتين، از آن دو معرفت، معرفت نفس نافع تر است.[3]حال سؤال اينست كه سير دروني و باطني انسان چيست؟ جواب اينست كه سير انسان براي شناخت خود، از دو مرحله تشكيل مي شود. 1. شناخت اعضاء و جوارح كه مربوط به جسم و امور مادي انسان است. انسان با انديشه در وجود خود و عجايب خلقت خويش، به شناخت و علم و قدرت بي انتهاي خداوند متعال دست مي يابد. در ابتدا با دقت در اعضاء و اجزاء بسيار دقيق و ظريف فرد و سپس با تفكّر در عملكرد و هماهنگي بين آنها، نشانه هاي عظمت پروردگار را در وجود خويش درك مي كند. و با ديدن زيبايي هاي وجود خود، جمال و زيبائي بي انتهاي آفريننده خود را مشاهده مي كند. لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم[4]، ما انسان را در زيباترين صورت وجودي خلق كرديم.
2. در مرحلة دوم، شناخت انسان به روح و روان خويشتن است. پس از شناخت بعد جسماني، نوبت به معرفت روح و نفس، و مراتب و مراحل سير در آن مي رسد.
سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبيّن انه الحق[5]، ما آيات قدرت و حكمت خويش را در آفاق جهان و جانهاي بندگان هويدا و روشن مي گردانيم، تا ظاهر و آشكار شود كه خداوند بر حق است.
اگر انسان سير دروني در وجود خويش نمايد و باطن روح را بشناسد، اين معرفت و آگاهي دروني براي او بوجود مي آيد كه پروردگار عالم حق است، آنهم شناختي كه بسيار روشن و واضح است. خداوند متعال در قرآن انسان را به معرفت نفس، امر فرموده است.
يا ايها الذين امنوا عليكم انفسكم[6]، اي كساني كه ايمان آورده ايد، بر شما باد توجه به نفس خود؛ در اين آيه شريفه، در واقع به شناخت نفس و آگاهي از حقيقت آن، و اصلاح و مراقبت از آن، دستور داده است. زيرا انسان در اين راه با شناخت توانائي ها و ابزار و امكانات روح در مرحلة اول، و تهذيب و پاك كردن آن از خصلت ها و صفت هاي ناپسند در مرحلة دوم، مي تواند به خداوند متعال معرفت پيدا كند.
اي آينة جمال شاهي كه توئي
و اي مظهر اسرار الهي كه توئي
بيرون ز تو نيست هر چه در عالم است
در خود بطلب هر آنچه خواهي كه توئي[7]چگونگي اين سير دروني اين گونه است كه انسان با شناخت خود حقيقي (كه خداست) و متمايز كردن آن از خوديّت كاذب خويش، سعي مي كند، با عبادت و بندگي حق تعالي، پشت پا، به خود وهمي و خيالي خويش زده و با تصفيه نفس و روح، از غير حق تعالي، پاك شود، تا معرفت شهودي حق در دل او طلوع كرده، و با ديدن فقر و نياز و ذلت خويش، عظمت و جلال خداوند را در درون خويش مشاهده كند.
توضيح مطلب اين كه، سير در نفس و روح انسان، دو گونه است. 1. مرحلة عملي 2. مرحلة نظري. در مرحلة عملي انسان با شناخت حقيقت وجودي خود، كه روح اوست و تنزيه و تهذيب آن از آلودگيها، آينة وجود خود را آمادة تابش انوار معرفت الهي مي نمايد. زيرا آنچه كه بين انسان و خداي متعال، فاصله ايجاد مي كند، و باعث محجوب شدن انسان مي شود، اعمال و اخلاق ناپسند اوست، امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در دعا به خداوند عرض مي كنند:
و انَّكَ لا تَحتَجِبُ عَن خَلقِكَ الاّ اَن عجُبَهُمُ الاَعمالُ دُونَكَ[8]، همانا حجابي بين تو و خلق نيست، مگر اعمال ايشان، كه بين آنها و تو، فاصله ايجاد مي كند.
انسان با كنار زدن حجابها و ظلمات از دل، زيبائي و جمال حق را مشاهده كرده، و به مقام يقين نائل مي شود.
واعبد ربّك حتي يأتيك اليقين[9]، پروردگار خود را عبادت كن تا به يقين برسي. در اين راه انسان، بسوي رهائي از خوديّت خيالي، و رسيدن به معرفت هر چه بيشتر نسبت به خداوند، پيش مي رود، به گونه اي مي شود كه هر لحظه خود را فقير و محتاج محض، نسبت به خداوند مي يابد. و در اين راه خود را و اعمال خويش را فقط براي رضايت او انجام مي دهد. و اين شناخت، البته معرفتي حضوري و شهودي است نه استدلالي و حصولي.
توضيح اين كه فرق بين علم حصولي و علم حضوري، آنست كه علم و معرفت حصولي محتاج به استفاده از برهان و ترتيب قياس بوده و پايداري معرفت حصولي به اين مقدمات است.[10] ولي معرفت حضوري چنين نيست. چون مراد از آن، عارف شدن به نفس خود و نيروها و عوالم وجودي آن است و اين علم، از قبيل مشاهده دل است. بعبارت ديگر وقتي انسان به مطالعه و سير در نفس خود مي پردازد، احتياج خود را به پروردگارش مي بيند و مي فهمد كه چگونه در تمامي مراحل وجود خود، نيازمند و محتاج به حضرت حق است و در باطن خويش مي يابد كه وجود او از خداوند است. البته اين شهود در معرفت، در اثر بندگي و عبوديّت حق تعالي حاصل مي شود. اما در مرحلة معرفت نظري انسان، اگر در نفس سير كند، مي تواند ظهور حق تعالي را در وجود خود مشاهده كند.
و نفخت فيه من روحي[11]، در انسان از روح خود دميدم. پس در حقيقت، روح انسان از جلوه هاي وجود بي انتهاي خداست و انسان از خود هيچ ندارد، بلكه مرتبه اي از تجلّي و ظهور حق است. براي نزديك شدن اين مطلب به ذهن، مثالي ذكر مي شود. خورشيد در اين عالم، مركز نور و حرارت است، وقتي كه اين نور، به هر جائي برسد، آنجا را روشن مي كند؛ بعنوان مثال: نور از فضاي بيرون منزل، وارد اطاقها مي شود و از آنجا به جاهاي ديگر. در اين صورت، نوري كه وارد خانه مي شود، پرتوي از نور خورشيد است كه در اطاقها و جاهاي ديگر ظاهر شده است.
اكنون در مطلب مورد بحث، آنچه كه انسان از نفس خود دريافت مي كند، يعني (منِ) او، كه حقيقت اوست و در همة لحظات وجودش آنرا احساس و مشاهده مي كند.[12] اين (خود) غير بدن مادي است كه در بند احكام و شرائط ماده است. انسان از اين جهت كه انسان است، چنين شعور و دركي از خود دارد، و نفس خود را وجداناً درك مي كند. اين انسان، كه حقيقت او روح و نفس اوست، به تعبير قرآن از روح خداست، يعني جلوه حق تعالي است و پرتوي از وجود اوست. پس وقتي كه انسان خود را درك مي كند در واقع، نموداري از قدرت و عظمت الهي را مورد ادراك قرار مي دهد. زيرا وجود او از حق است. پس در حقيقت توجه به (نفس) و سير در آن، مشاهدة جلوه اي از هنر نمائي و ظهور حق تعالي است. در نتيجه (مَن) در انسان بعنوان موجود مستقل وجود ندارد. بلكه (خرد) انسان از خداست و مشاهدة روح و نفس، در حقيقت، شهود جلوه و كمالي از وجود بي انتهاي حق است، در اين صورت، انسان فقر و بي چاره گي خود و عظمت و علم بي پايان الهي را در وجود خود درك مي كند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. خود شناسي عرفاني (سيري در الميزان)، حميد رضا مظاهري سيف، انتشارات نشاط.
2. طريق عرفان، استاد علامه طباطبائي، انتشارات كتابسراي اشراق.
پي نوشت ها:
[1] . حميد رضا، كتاب خودشناسي عرفاني، سيري در الميزان.
[2] . آل عمران/ 190.
[3] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج 6، ص 250.
[4] . تين/ 4.
[5] . فصّلت/ 53.
[6] . مائده/ 105.
[7] . خود شناسي عرفاني، ص 15.
[8] . دعاي ابوحمزه ثمالي، مفاتيح الجنان.
[9]. حجر/ 99.
[10] . خود شناسي عرفاني، ص 134.
[11] . ص/ 72.
[12] . خود شناسي عرفاني، ص 20.