نحست لازم است، نيم نگاهي به آن علمي كه نور است بيفكنيم و سپس از زبان و گفتار كساني كه در اين وادي قلم و قدم زده اند، پاسخ شايسته دهيم. چنان كه استحضار داريد، علم، داراي معاني و تفاسير گوناگون مي باشد، و يكي از تفاسير علم، نور است كه مفسران به آن پرداخته اند.
به طور كلي مي توان گفت: يكي از تقسيمات علوم،تقسيم علم، به دو قسم علوم لدنّي و اكتسابي است. برخي از بزرگان معتقدند كه مراد از علم، در اين حديث شريف، غير از عالم ربّاني است كه علم او لدنيّ و حاصل موهبت الهي است- مثل علوم انبياء- امام خميني «قدس سره» جناب صدرالمتألهين را صاحب اين عقيده مي داند . امام راحل «قدس سرّه» مي فرمايد:«در حديث معروف وارد است، العلم نور يقذفهُ الله في قلب من يشاء و از براي نور مراتبي است، به حسب مراتب ايمان و علم اهل آنها. و بايد دانست كه اين نور حقيقي كه در قلوب اهل ايمان و علم است، چون از انوار عالم آخرت است، در آن عالم به مقتضاي فعاليت نفس ظهور به نورانيت حسيّه نمايد و همين نور است كه صراط را روشن نمايد. و يك دسته نورشان مثل نور شمس و ديگري مثل نور قمر، تا برسد به آنكه فقط نورش، جلو پايش را روشن نمايد.»[1]براي رسيدن به اين علم و نور عالمان اخلاق و عرفان، راهكارهايي را ارائه مي دهند و يكي از آن كساني كه به واقع صاحب اين نور بود، خود حضرت امام قدس سرّه است. ايشان در آثار متعددشان انسان ها را به سوي همين نور حقيقي رهنمون شده اند. با استفاده از آثار و اعمال ايشان و ديگر عرفا مي توانيم بگوئيم قدم اول يقظه و بيداري است كه متوقف بر شناخت نفس است. «شناخت صورت اصلي، خود، بهترين انگيزه و محرك است كه انسان به منظور تزكيه خود از حجاب هايي كه روي چهرة اصلي وي را گرفته و او را به اسفل السافلين كشيده و محجوب از وجه الله و شهود جمال او نموده است، به مجاهده پرداخته و سختي هاي اين مجاهدت و هجرت را تحمل كند.» [2] «بدان كه كليد سعادت دو جهان، شناختن نفس خود است؛ زيرا كه شناختن آدمي خويش را، کمک بر شناختن آفريدگار مي نمايد. چنانكه حق تعالي مي فرمايد: سنريهم آياتنا في الآفاق و في انفسهم حتي يتبَّين لهم انه الحق. يعني به زودي آثار قدرت كاملة خود را به ايشان بنماييم، تا به آنان روشن گردد كه اوست پروردگار حق ثابت. و از حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ منقول است كه«من عرف نفسه فقد عرفه ربه» يعني هر كس خود را بشناسد، به تحقيق پروردگار خود را شناخته است.[3] بعد از شناختن حقيقت نفس، انسان انگيزه لازم را جهت ساختن نفس خويش و دريافت علم و نور الهي پيدا مي كند. «مبارزه با نفس در ديد اسلام از آن نظر در خور اهميت است كه پاية نظم و مدار حسن جريان زندگاني انسان مي باشد. و اگر زندگي تنها بر محور ارزشهاي مادي دور بزند و از معنويت روحانيت و ملكات فاضله بهره اي نداشته باشد، بشر را بيش از پيش با تيره روزي، بي بند و باري، قانون شكني، سلب آسايش، عدم اعتماد و اطمينان به يكديگر و …. دست به گريبان ساخته و سوي پرتگاه سقوط و نابودي مي كشاند.»[4]بعد از يقظه،اولين قدم در سلوك الي الله، توبه يا بازگشت است. با الهام گرفتن از آثار علماي اخلاق و عرفان و عالمان رباني، مي توان، منازل سير و سلوك را طي كرد، تا به جايي رسيد كه آن علمي كه نور است به او افاضه شود. البته در اين مسير بايد از استاد و عالم رباني كامل، براي مصون ماندن از انحرافات بهره گرفت. علاوه بر رعايت تقواي الهي انسان براي رسيدن به علم و نور حقيقي از راه اخلاص در كارها، مي تواند نور حقيقي را دريافت كند .«عبوديت بدون اخلاص در حقيقت عبوديت نيست و تحقق عبوديت و حصول آن فقط با اخلاص است و بس. اگر اخلاص را حذف بكنيم، عبوديت حق را حذف كرده ايم …. قرآن كريم در آية 11 سوره زمر مي فرمايد:«قل إني امرت ان اعبدالله مخلصاً له الدين.» يعني اي پيامبر، بگو من مأمورم فقط خداي متعال را پرستش كنم و سيرعبودي خود را براي او خالص بگردانم.»[5]بالاخره اگر انسان به مقتضاي ايمانش رفتار كند، طبق آية شريفة قرآن كه مي فرمايد:«أَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ»[6] «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»[7] آيا كسي كه مرده(در جهل و ضلالت بود ما او را زنده كرديم و به او روشني علم و ديانت داديم كه با آن روشني ميان مردم، سرافراز رود؛ مَثَل او مانند كسي است كه در تاريكي هاي(جهل و گمراهي) فرو شده از آن بيرون نتواند گشت. آري كردار بد كافران در نظرشان چنين جلوه گر شده است كه اعمال زشت خود را از زيبا ببينند) .مومن داراي نوري خواهد بود كه در طول حيات و زندگي اجتماعي از آن بهره مند خواهد شد. «اين نور، اثرش در مؤمن اين است كه«يمشي به في الناس» يعني بوسيله آن بصيرت لازم در حيات اجتماعي ظلماني خود پيدا خواهد كرد، تا بتواند اعمالي كه درست در سعادت او نقش دارند انتخاب و آنچه كه براي او مضر است ترك كند.»[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. المراقبات، آية الله ميرزا جواد آغا تبريزي.
2. روح مجرد، آية الله سيد محمد حسين حسيني تهراني.
3. تفسير الميزان و ترجمه الميزان، علامه طباطبائي.
4. اخلاق در قرآن، آية الله مصباح يزدي.
5. مقالات، محمد شجاعي، جلد 3.
پي نوشت ها:
[1] . همان، ص 419.
[2] . شجاعي، محمد، مقالات، مباني نظر تزكيه، انتشارات سروش، چاپ اصل، ص 16.
[3] . نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، چاپ هما، ص 7.
[4] . امام خميني، مبارزه با نفس يا جهاد اكبر، ناشر انتشارات امير كبير، چاپ اول، ص 8.
[5] . همان، ص 280.
[6] . انعام/ 122.
[7] . ترجمه الهي قمشه اي، ذيل آية 22.
[8] . طباطبائي، الميزان، چاپ اسماعيليان، جلد 7، ص 339.