اين سوال چند محور دارد كه به هر كدام جداگانه مي پردازيم
1. آيت بودن كشتي:
امام علي ـ عليه السلام ـ در مورد سمبل بودن كشتي و طوفان ميفرمايد:
«… مردم خود را چنان ميجنباند كه باد سخت كشتي را در دل درياها بلرزاند. دستهاي از آنان در دل آب مرده، و دستهاي بر روي موجها جان به در برده.»[1]آيه در قرآن شريف داراي معاني متعدد است. به معناي علامت نشانه عبرت دليل رمز و معجزه نيز آمده است در متن قرآن همهي اين معاني را ميتوان يافت. موجودات عالم را از آن جهت كه نشانههاي وجود خدا و صفات او هستند، آيات الله ميگويند.[2]پس يكي از معاني آيه و آيت عبرت و معجزهي روشنگر است. قرآن کريم ميفرمايد: آنگاه او(نوح) و كشتي نشينان را نجات داديم و آن را آيت و مايهي عبرت جهانيان گردانديم.»[3]در جاي ديگر ميفرمايد:
و قوم نوح چون پيامبران را دروغگو انگاشتهاند، غرقو هلاکشان كرديم تا آنان براي مردم مايهي عبرت باشند(وپس از اين براي ستمكاران عذابي دردناك آماده ساختيم».[4]و در جاي ديگر قرآن داستان كشتي و طوفان را از اخبار غيب معرفي ميكند، ميفرمايد: «تلك من انباء الغيب …» [5]اين از اخبار غيب است كه بر تو وحي ميكنيم، نه تو و نه قومت پيش از اين آنها را نميدانستيد، پس شكيبايي پيشه كن كه نيك سرانجام از آن پرهيزكاران است.»
به هر تقدير سرگذشت نوح تاريخي هزار ساله دارد، كه داستان يك سيل عالمگير، ماجراي انقراض يك نسل و آغاز جامعهاي نوين، تابلويي از پيروزي حق بر باطل، جلوهاي از مستجاب شدن نفرين پيامبر، نمونهاي از قطع رابطهي پدر و پسر به خاطر مكتب، آيتي از تسليم هستي در برابر فرمان خداوند، حفظ نسل حيوانات و كشتي سازي دور از دريا، را در خود جاي داده است[6]و به عنوان معجزه روشنگر و آيتي از آيات الهي معرفي گشته است.
استاد جوادي آملي ميفرمايد:
صاحب معجزه از راه علل خفيهاي كه در كار است، از آن علل خبر دارد كه افراد عادي بشر از علل خفيهي آن خبر ندارند. ماجراي ناقهي صالح و طوفان نوح ـ عليه السلام ـ و ديگر معجزات انبياء الهي و اولياي خداوند، همگي چنين است كه شي ممكنالوجودي كه محال عقلي نيست، ولي به طور عادي زمان زيادي را ميطلبد تا به وجود آيد. در مدت كوتاهي محقق ميگردد.[7]جريان اعجاز در هر امر ممكني ميتواند جاري گردد. در ماجراي طوفان و كشتي نوح نيز مساله چنين است.[8] گفته شد اي زمين، آب را فرو بر، اي آسمان از بارش باز ايست.[9]و اين همان معجزه الهي است. معجزه يعني امور خارقالعادهاي كه از شخص پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ براي اثبات نبوت صادر ميشود.[10]و كشتي نوح ـ عليه السلام ـ آيت و معجزهي الهي است.
در قرآن از كلمهي «معجزه» استفاده نشده است و به جاي آن كلمه «آيه» به كار رفته است و آيات اعجازي پيام آوران الهي، برخي ابتدائا و همراه وحي و رسالت به آنان داده شده و گاهي به درخواست مردم گاهي نيز براي خاتمه بخشيدن به درگيري مردم با پيامبران و به نام عذاب ظاهر شده است كه داستان كشتي و طوفان نيز چنين است.[11]معجزه و آيت دو نوع است:
1. معجزه و آيت فعلي و غير كلامي. مانند شقالقمر كردن، كشتي و طوفان
2 . معجزه و آيت كلامي مانند: سخن گفتن عيساي مسيح در گهواره.
آن چه به طور خلاصه قابل بيان است اين است كه كشتي حضرت نوح ـ عليه السلام ـ به عنوان آيت و معجزهاي الهي محسوب ميشود. اين معجزه فعلي فقط به حضرت نوح و عصر وي مربوط ميشود. معناي آيت و معجزه بودن كشتي هم اين نيست كه چوبهاي كشتي هنور در دسترس باشد و تا قيامت سالم و دست نخورده بماند بلكه كشتي و نجات از غرقاب آيت و معجزه است نه چوب و ميخهاي آن اين آيت و معجزه، براي نسلهاي آينده بلكه براي هر عصري عبرت آميز و درس آموز است. قرآن در مورد عبرت از داستان حضرت نوح ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:
آيا جز پيشينيان از قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اهل مدين و شهرهاي زير و زبر شده(ي قوم لوط) به آنان نرسيده است كه پيامبرانشان معجزات بر ايشان آوردند و خداوند نميخواست بر آنان ستم كند بلكه(آنان) بر خود ستم ميكردند.[12]در جاي ديگر ميفرمايد:
«آنگاه درهاي آسمان را به آبي سيل آسا گشوديم. و از زمين چشمههايي برشكافتيم، سپس آب(بسياري) براي كاري كه مقدر بود به هم برآمد. و او(نوح) را بر (كشتي) ساخته و پرداخته از تختهها و ميخها سوار كرديم. كه زير نظر ما روان بود، اين پاداش كسي بود كه به او ناسپاسي كرده بودند. و به راستي آن را به عنوان مايهي عبرت باقي گذارديم، پس آيا پند پذيري هست؟ پس (بنگر تا) عذاب و هشدار من چگونه است.»[13]مجموعهي اينها آيت و معجزهي الهي است و عبرت براي هر عصري نه آن كه چوب آن پايه در دسترس ما باشد و يا نپوسيده و يا .. .
2. اما كوه جودي و آرارات:
قرآن ميفرمايد: گفته شد كه اي زمين آبت را فرو بر، و اي آسمان (بارانت را) فرو بند، و آب فروكش كرد و كار به سرانجام رسيد و (كشتي) بر (كوه) جودي قرار گرفت، و گفته شد كه لعنت بر ستم پيشگان (مشرك)[14]مراد از «جودي» در اين آيه يا مطلق كوه سخت است كه در اين صورت با روايات و تورات كه به كوه آرارات اشاره دارند، هم خواني دارد و هماهنگ است. و يا اسم كوهي خاص است كه در مورد محل آن در مناطق زير اختلاف است: 1. كوه جودي در موصل عراق است. 2. كوه جودي در حدودث است 3. كوه جودي در ميان موصل و الجزيره است. 4. كوه جودي در عربستان است 5. كوه جودي در سلسله جبال آرارات در تركيه است كه در صورت قائل شدن به قول دوم باز با معناي پنجم هماهنگ است و بين روايات و تورات كه به كوه آرارات اشاره دارند با معناي پنجم كه محل كوه جودي را سلسله جبال آرارات در تركيه ميدانند قابل جمع است.[15]علامه طباطبائي در تفسير «جودي» ميفرمايند:
«جودي مطلق الجبل و الارض الصلبه»[16] يعني جودي همان مطلق كوه سخت است.
علامه براي تاييد قول و نظر خود ميفرمايند:
«چند تن از دانشمندان آمريكا، به راهنمايي عدهاي از ارتشيان تركيه، در قسمتي از قلههاي كوه آرارات، واقع در قسمت شرق تركيه ارتفاع 1400 پايي قطعه چوبهايي يافتند كه طبق محاسبات و قرائن قطعات متلاشي شدهي يك كشتي قديمي است كه در اين محل وجود داشته است. قدمت پارهاي از اين قطعهها به 500 سال قبل از ميلاد ميرسد.
قرائن حاكي است كه اين قطعهها از يك كشتي است كه حجم آن معادل دو ثلث كشتي(كوئن مارس) انگليسي است كه طول آن 1019 پا و عرض آن 118 پا بود. چوبهاي پيدا شده را به سانفرانسيسكو حمل كردند تا دربارهي آنها تحقيق كنند كه آيا با اعتقادات در باب كشتي نوح ـ عليه السلام ـ قابل انطباق هست؟
بنابر اين نظر كوه «جودي» ميتواند همان كوه آرارات باشد و بين روايات و تورات كه به كوه آرارات اشاره كردهاند با معناي مطلق جودي كه به معناي مطلق كوه سخت را گويند قابل جمع باشد و هيچ تنافي با اين دو معنا وجود نداشته باشد. پس جودي يعني كوه و آن كوه آرارات است.
3. تاريخ طوفان و عمر انسان:
آن چه در اين راستا قابل بيان است اين است كه حضرت نوح نخستين پيامبر اولوالعزم است كه خداوند او را با كتاب و شريعت جداگانهاي به سوي مردم آن روزگار مبعوث نمود. تاريخ ولادت حضرت نوح را 1442 سال بعد از هبوط آدم ـ عليه السلام ـ نوشتهاند. 950 سال به پيامبري مبعوث بوده است.[17] مدت عمر ايشان را بيش از هزار سال نوشتهاند خود حضرت آدم نيز عمر طولاني داشته و 930 سال عمر كرده است و … تا به پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه وآله ـ كه ولادت وي را 6163 سال بعد از هبوط آدم ـ عليه السلام ـ نوشتهاند و تا به امروز كه 1425 ه.ق و 2004 ميلادي است حدود 7600 سال ه.ق از خلقت حضرت آدم ـ عليه السلام ـ تا به امروز ميگذرد. در مورد خلقت بشر قبل از آدم ـ عليه السلام ـ نيز اختلاف است به هر تقدير تاريخ دقيقي از تاريخ خلقت بشر و جانوران و نظام هستي در دست نيست. و باستان شناسان تاريخ بسيار طولاني تر از اينها را نيز گفتهاند.[18]اين قدمت عمر دنيا با عمر انسان فعلي هرگز منافات ندارد ؛ بلکه حيات دنيا به يقين بيش از انسان است؛بنابراين قبل از آفرينش انسان شايد موجودي غير ازانسان وجود داشته ؛ازنظر متون ديني اين نظريه قابل انکار نيست .
در مورد آغاز طوفان نوح نيز اختلاف نظر وجود دارد. ابن اثير معتقد است زمان طوفان، در سال ششصدم از عمر نوح بوده است. نويري در اين زمينه ميگويد: «روز اول ماه رجب به هنگام ظهر، از تنور بانگ برآمد كه اي نوح! برخيز و از هر حيواني، يك جفت نر و ماده بر كشتي سوار كن». در جاي ديگر مينويسد: گفته شده سوار شدن نوح و همراهانش به كشتي، دهم ماه رجب و 2250 سال پس از هبوط آدم بود.[19]آن چه به طور خلاصه قابل بيان است اين است كه بارش و جوشش زمان نوح ـ عليه السلام ـ گسترهاش طولاني بوده و سراسر گيتي را فرا گرفته و اين خود معجزهي الهي بوده است. خودكشتي با شدت مراقبت خداوند ساخته شد و خود آيت و معجزهي الهي است گسترهي كشتي هم تا حدودي گسترده بوده است و تا به هفت طبقه نيز نقل كردهاند. در مورد گونههاي حيوانات و جانوران هم كه بحث جفت مطرح است غير از جانوران آبزي كه در طوفان در امان بودهاند جانوران خشك زي هم اگر نجات همه گونههاي آن مورد نظر بوده باشد باز هم هيچ بعيد به نظر نميرسد، چون كشتي ميخواسته 3500 جفت از گونههاي جانوران را در خود جاي دهد و در اين مورد نميتوان گفت: خداوند طرح و نقشهي درست و دقيقي از كشتي ارائه نكرده بود و در نهايت كشتي جوابگوي جمعيت و گونههاي جانوران نبوده است …! چون وقتي همه چيز آيت و معجزهي الهي است، ديگر چنين تصوري درست نيست. خودكشتي هم آيت و معجزه الهي و آيت بودن آن به اين نيست، چوبها و ميخهاي آن نپوسد و يا تا به الان در دسترس باشد. در مورد كوه جودي و كوه آرارات نيز گفته شد كه طبق نظر معروف و مشهور، هر دو يكياند. در مورد تاريخ خلقت بشريت و يا تاريخ آغاز طوفان هم اختلاف نظر وجود دارد و تاريخ دقيق نميتوان ارائه كرد.
كشتي نوحيم در دره كه تا
رو نگرداني ز كشتي اي فتي.[20]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. داستانهاي قرآن وتاريخ انبيا درالميزان ؛عراقي
2. تاريخ انبيا عماد زاده
پي نوشت ها:
[1] . نهجالبلاغه، ح 196.
[2] . قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآني، ج1، ص145.
[3] . عنكبوت/29، 15.
[4] . فرقان/25، 37.
[5] . هود/11، 49.
[6] . تفسير نور، همان.
[7] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قران، قرآن در قرآن، قم، اسري، دوم، 78، ج1، ص91.
[8] . همان.
[9] . هود/12، 44.
[10] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن در قرآن همان.
[11] . همان.
[12] . توبه/9، 70.
[13] . قمر، 54، 11، 16.
[14] . هود، 11، 44.
[15] . تفسير نور، همان.
[16] . تفسير الميزان، ج 10، ص 230.
[17] . عنكبوت/29، 14.
[18] . اميري پور، احمد، راهنماي تاريخ انبياء، صص10، 62.
[19] . نهايهالارب، ج 13، ص 48.
[20] . مثنوي معنوي، دفتر چهارم، بيت 3360، ص 477.