طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چگونگی اجرای امر به معروف و نهي ازمنكر

چگونگی اجرای امر به معروف و نهي ازمنكر

چگونگی اجرای امر به معروف و نهي ازمنكر

هیچگونه شبهه ای نیست که امر به معروف و نهی از منکر از اهم واجبات و جزء فروع دین اسلام است و جامعه اسلامی با اجرای این دو فریضه به عنوان یک جامعه زنده و پویا از هر گونه آسیب های معنوی و فساد اخلاقی و اجتماعی مصون می ماند و به یک جامعهء ایده آل تبدیل میشود. اما اجرای این دو فریضه بدون در نظر گرفتن آداب و شرایط نه تنها مطلوب نیست که نتیجه معکوس خواهد داشت. بدین لحاظ برای این فریضه الهی احکام و آدابی در سنت و روش

195dcc56 0332 4dad 8ed7 3dad33d99cb2 - چگونگی اجرای امر به معروف و نهي ازمنكر

0025526 - چگونگی اجرای امر به معروف و نهي ازمنكر
چگونگی اجرای امر به معروف و نهي ازمنكر

 

نويسنده:سید عبدالله رضوی
منبع اختصاصی :راسخون

 

چکیده :
 

هیچگونه شبهه ای نیست که امر به معروف و نهی از منکر از اهم واجبات و جزء فروع دین اسلام است و جامعه اسلامی با اجرای این دو فریضه به عنوان یک جامعه زنده و پویا از هر گونه آسیب های معنوی و فساد اخلاقی و اجتماعی مصون می ماند و به یک جامعهء ایده آل تبدیل میشود. اما اجرای این دو فریضه بدون در نظر گرفتن آداب و شرایط نه تنها مطلوب نیست که نتیجه معکوس خواهد داشت. بدین لحاظ برای این فریضه الهی احکام و آدابی در سنت و روش ائمه ما و همچنین در کتب فقهی آمده که در این نوشته به آن پرداخته ایم نخست به صفات آمر و ناهی یعنی اینکه کسی که این دو فریضه را در جامعه پیاده میکند باید دلسوز و مهربان و دارای خلوص نیت باشد و خودش نیز امر و نهی الهی را در زندگی فردیش رعایت کند و امر و نهیش تاثیر مثبت داشته باشد و از تجسس و پرده‏ درى و دشنام دوری کند زیرا كشاندن امر به معروف و نهى از منكر به حريم خصوصى مردم نوعی تجسس به حساب می آید؛ که باید از آنها پرهيز نماید. و همچنین در اجرای این دو فریضه باید رفاقت و مدارا؛ و صبر و برد باری را بکار بیاندازد. که به طور تفصیل به این موارد خواهیم پرداخت.
کلید واژه ها: آداب، واجب، اجرا ،رعایت ،معروف، منکر ،تاثیر،

مقدمه :
 

دین مقدس اسلام دین راءفت و مهربانی است و تمام برنامه ها و تکالیفی که برای افراد درنظر می گیرد ریشه در لطف و مهربابی پروردگار و در نتیجه رساندن افراد جامعه به سعادت دنیا و آخرت دارد و مسئله امر به معروف ونهی از منکر نیز در جهت همین لطف و سعادت برای جامعه پیش بینی و واجب شده است و اگر مسئله خیر و صلاح و لطف الهی نسبت به بندگانش نمی بود خداوند آنرا واجب نمی کرد، پس همانگونه که فلسفه وجوب آن ریشه در سعادت و خوشبختی جامعه اسلامی دارد در مراحل اجرای این دو فریضه نیز باید مسئله لطف و مهربانی و خیر صلاح افراد جامعه در نظر گرفته شود لذا رعایت آداب و سلسله مراتب این آداب از بحث های مهم و ضروری است که در اجرای این دو فریضه نقش کلیدی دارد و بدون رعایت آداب و عدم آشنایی با آن نمی تواند آنگونه که باید در اجرای این دو فریضه موفق بود لذا آشنایی با این آداب برای آمران به معروف و ناهیان ازمنکر ضروری به نظر می رسد که نمی شود بدون آشنایی با این آداب و صفات یک آمر و ناهی خوب به حساب آمد لذا قبل از اینکه بخواهد امر و نهی را در جامعه اجرا نماید باید از صفات آمر و ناهی به خوبی آگاه باشد و روش و آداب اجرای آن را به خوبی ازمنابع فقهی و روایی بدست آورده باشد ما برای آشنایی آمرین به معروف و ناهیان از منکر همه این شرایط را و آداب این فریضه مهم الهی را در این نوشته به بحث خواهیم گرفت و با استفاده از منابع فقهی خوانندگان را با این آداب و شرایط آشنا خواهیم نمود بعون الله وتوفیقه .

1 : صفات آمر به معروف و ناهی ازمنکر:
 

الف: حس مهربانی و مودت نسبت به افراد:
کسی که امر به معروف و نهی ازمنکر میکند باید مانند طبیب معالج و مهربان و پدر دلسوز با افراد بر خورد نماید و از باب لطف و رحمت این کار را انجام دهد و اخلاص شرط اصلی در این فریضه مهم الهی است که فقط برای رضای الهی آنرا انجام بدهد و خود را برتر از دیگران نداند
ب : تناسب صفات آمر و ناهی با امر و نهی
مناسب ترین افراد برای اجرای این فریضه بزرگ کسانی است که خودآنان عاملان معروف و دوری کنندگان از منکر باشند که تاثیرش بیشتر از همه است مخصوصاً رهبران و علماء دین و روسای مذهب هستند که این لباس بر تن آنان بیشتر می زیبد. و بیشتر از این اینکه اخلاق و منش خود آمر و ناهی، با معروف مطابق و ازمنکر دور باشد و با رفتارش مردم را به معروف نزدیک و از منکر دور سازد .(1)
ج : تاثیر امر و نهی برافرا د
شرط تاثیر از شرایط کلیدی این دو فریضه است :
زیرا از ميان فرايض اسلامى، تنها فريضه‏اى كه مشروط به تأثير است، همين امر به معروف و نهى از منكر است. زیرا در سایر فرایض از ما خواسته شده تا بى‏توجه به تأثير،مثلا : نماز بخوانيم يا روزه بگيريم و… ليكن در مورد امر به معروف، مؤثر واقع شدن آن، يكى از شرايط وجوب محسوب شده است در واقع همه شرايط و مراتب و آدابى كه براى اجراى اين فريضه در نظر گرفته‏ شده ازجانب شارع، چيزى نيست جز كوشش براى مؤثرتر شدن آن..

بنا بر اين آن‏كه در پى امر به معروف و نهى از منكر است، بايد طبيب‏ وار و مشفقانه درد بيمار خود را بشناسد و داروى مناسب آن را تجويز نمايد و در اين راه آدابى را به‏كار بندد كه او را موفق سازد. اما مقصود از آداب، آن چيزهايى است كه رعايت آنها در حصول غرض و گرفتن نتيجه مؤثر است (2)برخى از اين آداب، اختصاص به امر به معروف ندارد و شامل بسیاری از عرصه‏هاى زندگى نيز مى‏شود و پاره‏اى از آنها در پاره‏اى از كتاب‏ها تحت عنوان شرايط امر به معروف و نهى از منكر ذكر شده و يا از مشتقات آنها به‏شمار آمده است.
 

تأمل در اين آداب، ما را متوجه حقيقتى ناخوشايند مى‏كند مثلا: بسيارى از امر به معروف ‏هاى ما، در حقيقت امر به منكر و زير پا گذاشتن حقوق مسلم ديگران و تجاوز به حريم زندگى آنان است(3)كه شارع به هيچ روى بدان خشنود نيست. لذا اگر از قبل بدانیم که امر و نهی ما موثر واقع نمی شود لازم نیست به این امر اقدام کنیم .در نتیجه باید اذعان کرد که اجرای این دو فریضه منوط به این صفات است که آمر و ناهی باید متصف به این صفات مذکور باشند.

2:آداب امر به معروف و نهی از منکر
 

پیشوایان و فقهای مذهبی ما، در كنار تأكيدات بسيار بر اصل اين فريضه، همواره بر آن هستند تا با آموختن آداب آن، ديگران را از كج‏ فهمى و برداشت ناصواب برحذر داشته و شيوه درست آن را به مؤمنان بياموزند. در اين‏ جا پاره‏اى از آداب اين فريضه را از منظر کلام معصومین (علیهم السلام ) نقل مى‏كنيم. مهم‏ترين اين آداب عبارتند از: دوری از تجسس؛ دوری از پرده‏درى؛ 1.پرهيز از دشنام؛ رفاقت و مدارا؛ 2.صبورى و برد باری، اکنون به طور تفصیل به این موارد می پردازیم:

الف -دوری از تجسس
 

امر به معروف و نهى از منكر، ناظر به حقوق اجتماعى مسلمانان است و تنها در اين حوزه كاربرد دارد. از اين‏رو كشاندن آن به حريم خصوصى مردم جز مسخ اين فريضه و مشكل‏سازى نتيجه‏اى ندارد. اساسا تا ترك معروف يا ارتكاب منكرى آشكار نباشد، كسى را حق پى‏جويى و تجسس براى احراز آن نيست. اگر كسى در نهان گناهى مرتكب مى‏شود و يا واجبى را فرومى‏گذارد، تنها به خودش زيان مى‏زند، نه ديگرى. اين مسئله، از مسلمات اسلام است كه هر كس حريم خصوصى خود را دارد و كسى را حق تجسس در آن نيست. داستان خليفه دوم و بالا رفتن از خانه ديگران براى كشف منكر و عكس‏العمل آن مسلمان،( که در نوشته دیگر به آن پرداخته ایم) گواه خوبی برای این مدعا است. آن مرد مدعى شد كه اگر من مرتكب يك منكر شده باشم، تو سه منكر را بجا آورده ای كه يكى از آنها، تجسس است. از نظر اسلام اساسا اگر گناهى در نهان صورت گيرد و يا واجبى ترك شود، تنها عامل و تارك زيان مى‏بيند و از رحمت خدا محروم مى‏گردد، و ديگران از اين كار زيانى نمى‏بينند. فلسفه امر و نهى نيز در درجه اول حفظ سلامت جامعه است. امام علی ‏عليه السلام از رسول‏خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى‏كند كه ايشان فرمود : (هرگاه بنده‏اى در نهان وخفا گناهى را مرتكب شود، جز او زيانى نمى‏بيند و هرگاه آشكارا آن را مرتكب شود و بر او خرده نگيرند، عموم مردم از آن زيان مى‏بينند(4)از نظر امام كيفر و مجازات الهى هنگامى دامنگير جمع مى‏گردد كه گناه فردى آشكارا صورت گيرد: (خداوند سایر مردم را به گناه خاصه، هرگاه او در نهان مرتكب كار زشتى شود و عامه از آن باخبر نشوند، كيفر نمى‏دهد(5)» بدين‏ترتيب قلمرو كاربرد امر به معروف و نهى از منكر، اعمال آشكار و جايى است كه ترك معروف يا ارتكاب منكر، آشكار و عيان باشد. فقها در اين زمينه چندان دقت‏نظر و احتياط به خرج مى‏دهند كه نه تنها گناه نهانى را مشمول امر به معروف و نهى از منكر نمى‏دانند، بلكه معتقدند اگر ترك واجب يا ارتكاب منكر نيز آشكار باشد، اما از سر جهل به موضوع صورت گرفته باشد، باز امر به معروف و نهى از منكر واجب نيست. براى مثال امام خمينى، در اين باب مى‏گويد: (اگر فاعل منكٌرجاهل به موضوع باشد، انكار او و رفع جهلش واجب نيست؛ مانند آن‏كه نماز را از سر غفلت يا فراموشى نخواند و يا بر اثر جهل به موضوع، مسكرى بنوشد.) (6)البته اين مسئله ناظر به موارد عمومى يا جزئى است، اما جايى كه مسئله حياتى باشد، ديگر نمى‏توان سكوت كرد: البته اگر آن مسئله به‏گونه‏اى باشد كه خداوند متعال به هيچ روى ارتكاب و يا تركش را نمى‏پسندد، مانند قتل نفس محترمه، و اقامه [فريضه‏] که درین صورت امر و نهى در اين موارد واجب است. (7)بنابراين در امر و نهى هم بايد ترك واجب يا ارتكاب منكر، آشكار باشد و هم فاعل و تارك دچار فراموشى يا غفلت و يا جهل به موضوع نشده نباشد و گرنه جايى براى اجراى اين فريضه نيست

ب- دوری از پرده‏ درى و افشای گناه
 

انسان، طبيعتا به خطاكارى گرايش دارد، و گرنه ديگر نيازى به امر و نهى نبود. از آن‏جا كه غرايز در او بالفعل و تربيت ‏پذيرى بالقوه است، اگر به خود وا گذاشته شود، به كجروى خواهد افتاد. در اين مرتبه نفس بسيار نيرومند و حاكم و آمر است و همان است كه حضرت يوسف از آن چنين ياد مى‏كند:وَمَااُبَرِّیُ نَفسِی اِنًَ النًَفسَ لَاَمَّارَهً بِاالسُوءِ اِلٌامَا رَحِمَ رَبِی«نفس خود را تبرئه نمى‏كنم كه نفس به بدى فرمان مى‏دهد، مگر آن كه پروردگارم رحم كند(8).بدين‏ ترتيب، حتى در آرمانى ‏ترين جوامع و با بودن بهترين الگوها، نمى‏توان تضمين كرد كه هيچ خطايى رخ ندهد. از اين ‏رو، گفته‏اند: «انسان جايزالخطا ـ و حتى گاه واجب ‏الخطا ـ است.» توجه به اين حقيقت، هشدارى است در باب شناخت بيش‏تر ماهيت انسان و به‏ كار گرفتن درست اصل امر به معروف و نهى از منكر. افزون بر اين، نه تنها ارتكاب فحشا و اعمال ناپسند، از نظر دينى منكر است، گزارش و نقل و نشر آن نيز نوعى منكر به ‏شمار مى‏رود. از اين ‏رو اگر كسى مرتكب گناهى شد، موظف است آن را پنهان نگه دارد و از تجاهر به آن خود دارى كند. رسول‏ خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) پس از آن‏كه مسلمانى را كه زنا كرده و آن‏گاه خود به آن اعتراف كرده بود، حد زد، فرمود :«هر كس بدين ناپاكى‏ ها آلوده شد، سزاوار است كه خود را با پوشش خداوند متعال، بپوشاند و اظهار نكند.(9) امام على(‏عليه السلام) نيز پس از آن‏كه مسلمانى به گناه کبیره ای اعتراف کرد، خشمگين شد و فرمود: «چه‏قدر زشت است كه يكى از شما مرتكب اين‏گونه فحشاها مى‏شود و سپس در برابر همگان خود را رسوا مى‏كند! چرا در خانه‏اش توبه نكرد؟ به خدا سوگند، توبه ‏اش ميان خود و خدا برتر از اجراى حد بر او به ‏وسيله من است. (10)بنابراين نه تنها مرتكب گناه حق ابراز آن را ندارد، بلكه ديگران نيز حق ندارند كه گناه پنهان كسى را آشكار و عيان سازند و آن را منتشر كنند. قرآن كريم نيز، در اين باب تهديد سنگينى كرده است.(11) رعايت ظواهر و پاي بندى به اصول اخلاق اجتماعى، مسئله‏اى است و اخلاقى زيستن در نهان و داشتن خشيت الهى، مسئله ديگرى است. امر به معروف و نهى از منكر در پى تأمين مسئله نخست است. بر اين اساس، هرگونه پرده ‏درى و افشاگرى درباره گناهان نهان، خود نوعى منكر است و مستوجب مجازات. نوشته‏اند: روزى خليفه دوم بر منبر خود با صحابه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله و سلم مشورت كرد و پرسيد: «چه میگوييد، اگر رهبر مسلمین به چشم خويش منكرى ببيند،آیا روا بود كه حد زند؟» گروهى گفتند: «روا بود.(12) اينان فقط مسئله مجازات را مد نظر داشتند، گويى كه هدف اصلى مجازات، تنبيه مجرم است. حال آن‏كه واضع قانون، كه عليم و حكيم است، اهداف ديگرى را نيز براى آن در نظر گرفته است كه مهم‏ترين آن حفظ سلامت جامعه و حفظ ظاهر آن است. امام على‏ عليه السلام كه در آن‏جا حضور داشت، اين پاسخ را نپسنديد و اعلام داشت: خداوند متعال خود، شرط اجراى اين‏گونه حدود را گواهى دو شاهد عادل قرار داده است و امام را كه يك‏ تن است نرسد به استناد گواهى خود حدى اجرا كند. اين كارى است كه خداى ـ عزوجل ـ در دو عدل بسته است، به يك تن كفايت نيفتد. و روا نداشت كه امام به علم خويش در اين، كار كند و واجب داشت فرو پوشيدن.(13) از نظر امام، حفظ سلامت آشكار جامعه، مهم‏تر از اجراى حدود خاص است كه مستلزم رسوا سازى و افشاگرى است. از اين ‏رو طى سخنان كوبنده ‏اى از ياران خود مى ‏خواهد دست از پرده درى بردارند و خود را برتر از گناهكاران ندانند و همواره در نظر داشته باشند كه بسا گناه ديگران آمرزيده شود، اما از آنان، نه. امام در اين باب چنين توصيه مى‏كند:(بر كسانى كه گناه ندارند و از سلامت دين برخور دارند، سزاوار است كه بر گناهكاران و نافرمانان رحمت آورند و شكر اين نعمت بگزارند؛ چندان‏كه اين شكرگزارى آنان را مشغول دارد و به گفتن عيب مردمان نپردازد. تا چه رسد به عيب‏جويى كه برادر را نكوهش كند و به آنچه بدان گرفتار است، سرزنش كند. آيا به خاطر ندارد كه خدا چگونه بر او بخشيد و گناهانش را پوشيد ـ بزرگ‏تر از گناهى كه او را بدان مذمت كند ـ و چگونه او را مذمت كند كه خود چنان گناهى كرده است ـ ليكن پوشيده و در پرده است ـ و اگر چنان گناهى نداشته گناهان ديگرى داشته كه از آن گناه بزرگ‏تر است؛ و به خدا سوگند، اگر گناهى كه كرده بزرگ نيست و گناهى است کوچک، جرأت او را بر زشتى مردمان گفتن، گناهى بزرگ ‏تر بايد شمرد. اى بنده خدا در گفتن عيب كسى كه گناهى كرده است، شتاب مكن! چه، اميد مى‏رود كه آن گناه را بر او ببخشند و بر گناه خرد خويش ايمن مباش! چه، بود كه تو را بر آن عذاب كنند. پس اگر از شما كسى عيب ديگرى را دانست، بر زبان نراند، به خاطر عيبى كه در خود مى‏داند . و شكر بر كنار ماندن از گناه او را بازدارد از آن‏ كه ديگرى را كه به گناه گرفتار است، بيازارد.) (14)

ج- دوری از دشنام و اهانت
 

امر به معروف و نهى از منكر، فريضه و واجب است. اما براى اجراى آن نبايد پا از حدود شرع بيرون گذاشت. اين واجب از آنهايى است كه نمى‏توان براى اجراى آن واجب‏هاى ديگر را فروگذاشت و به محرماتى ديگر مرتكب شد. يكى از محرمات رايج در اجراى اين فريضه، بدزبانى و دشنام‏گويى است، كه آمر و ناهى مى‏پندارد چون حق با او است، مى‏تواند از هر زبانى و واژه ای استفاده كند. منطق قرآن و دستور خداوند متعال به موسى و هارون ‏عليهما السلام(15)بايد در اين زمينه راهنماى هر مسلمانى باشد. قرآن كريم حتى دشنام دادن به مشركان را درست نمى‏شمارد (16) و مؤمنان را كسانى مى‏داند كه از هرگونه لغوى دورى مى‏گزينند(17)و حتى به جاهلان پاسخى در خور و مسالمت‏آميز مى‏دهند.(18) زیرا هدف از امر و نهى، نفوذ در دل‏ها و برانگيختن مردمان در جهت پديد آوردن معروف و از ميان برداشتن منكر است؛ حال آن‏كه دشنام‏گويى مانع از نفوذ و سد راه همدلى است. اگر هم كم‏ترين امكان تأثيرى در ميان باشد، دشنام دادن و بدگويى، آن‏را از ميان مى‏برد. از اين‏ رو در تفکر امام على‏(عليه السلام) جايى براى دشنام دادن وجود ندارد و ايشان روا نمى‏دارد كه مسلمانى دهان خود را بدان بيالايد. حضرت چون در جنگ صفين ديد كه يارانش به لشكريان معاويه دشنام مى‏دهند، آنان را از اين كار برحذر داشت و فرمود: «من خوش ندارم شما دشنام گو باشيد؛ ليك اگر كرده‏هاى آنان را باز گوييد و حالشان را به آنها گوشزد کنید، به صواب نزديك ‏تر بوده و در عذر خواهى رساتر.»(19)

د-نرمش و مدارا
 

از جمله آداب امر به معروف و نهى از منكر در لسان معصومین (علیهم السلام ) تحت عنوان رفق آمده است. مقصود از رفق، ملايمت، نرمى، مدارا و رفاقت با تارك معروف و مرتكب منكر است. نه اين‏كه با او دوستى و رفاقت به معناى مصطلح داشته باشد، بلكه در برخوردها، راه نرمى و مدارا را پيش بگيرد و دوستانه و مشفقانه بكوشد خطا كار را از راه كج باز گرداند. هنگامى امر و نهى ما مؤثر مى‏افتد كه راه همدلى را برگزينيم و تارك معروف را همچون بيمارى بدانيم كه نيازمند كمك ما است. خداوند متعال به پيامبرش‏(صلى الله عليه وآله وسلم) مى‏آموزد تا از منكر بيزار باشد، بى ‏آن‏ كه از عاملان آن بيزارى جويد و به او مى‏فرمايد: «پس اگر تو را نافرمانى كردند، بگو: من از آنچه مى‏كنيد بيزارم.(20) » در نتيجه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) از كردار نادرست آنان بيزارى مى‏جويد، نه از خود آنان. همچنان كه طبيب از بيمار متنفر نيست و بر آن است تا او را درمان كند و از چنگال بيمارى برهاند .

كسانى كه در صدر اسلام مى‏زيستند و از نزديك با تعاليم وحيانى و نبوى آشنا بودند، اين نكته را نيك دريافته بودند. لذا اگر كسى از آنان مرتكب گناهى مى‏شد و براى حد خوردن خود را معرفى مى‏كرد، به رسول‏خدا(صلى الله عليه وآله وسلم )يا امام على(‏عليه السلام) عرض مى‏كرد: طَهِّرنِى؛ یعنی مرا پاکیزه کن. آنان به نيكى مى‏دانستند كه هدف از حد زدن، نه كيفر دادن گناهكار، بلکه پاك ساختن او از گناه است.
 

آن‏ كه در پى امر و نهى است، نيز بايد چنين نگاهى به امر و نهى خود داشته باشد. امام على(‏عليه السلام) از رسول‏خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى‏كند كه فرمود: نبايد امر به معروف و نهى از منكر كند، جز آن كه اين سه صفت در او باشد: «در آنچه بدان امر مى‏كند، رفيق و در آنچه از آن نهى مى‏كند رفيق باشد…(21). تعبير كليدى رفق در گفتار معصومان فراوان وارد شده است. براى مثال امام صادق، پس از نقل ماجرايى عبرت‏آموز مى‏فرمايد: «امامت ما با رفق و دوستى و معاشرت خوب و پرهيزگارى است.(22) » خطبه 140 نهج‏البلاغه كه پيش‏تر ذكر شد، بر اين اصل پا مى‏فشارد كه آنان كه خود را پاك مى‏دانند، چندان غره نشوند و باید به سپاس اين نعمت به بدكاران با چشم رحمت و شفقت بنگرند . همچنين امام از مالك اشتر مى‏خواهد تا مهربانانه با بدكاران برخورد كند و آنچه را كه شايسته پوشاندن است، بپوشاند. سخن كوتاه، اینکه اساس امر به معروف و نهى از منكر، نفوذ و تأثير است و اين بدون رفق و مدارا و نرمى حاصل نمى‏شود.

ر- صبورى و برد باری در راه تحمل مشقت ها
 

مسائل اجتماعى،مولد عوامل بسيارى است كه همگى در طول زمان شكل مى‏گيرند. اگر كسى خیال کند كه با امر و نهى او همه چيز به سرعت درست مى‏شود، خود را فريفته و ماهيت جامعه و سازوكار آن و روحيات مردم را نشناخته است. از اين‏ رو آن كه در پى تحقق اين فريضه است، بايد صبورانه و پيگيرانه به كار خود ادامه دهد و اگر نتيجه كارش نيز ظاهر نشد، نوميد نگردد؛ كه: «شكيبا، پيروزى را از كف ندهد، اگرچه روزگارانى بر او بگذرد. » (23) با همين نگاه است كه امام به فرزندش فرمان مى‏دهد تا امر به معروف و نهى از منكر كند و خود را به سختى عادت دهد و در اين كار صبورى پيشه كند. اساس اثر بخشى اين فريضه آن است كه از حالت اتفاقى و گاه به گاهى بيرون آيد و به شكلى مستمر و خستگى‏ ناپذير صورت گيرد، تا آن‏كه به‏ تدريج معروف در جايگاه درست خود قرار گيرد و منكر از سطح جامعه ناپديد شود. اگر همچنان در سخنان امام و سيره عملى ايشان به كاوش ادامه دهيم، آداب بسيار ديگرى را خواهيم يافت، مانند اخلاص در عمل كه همه‏ جا و به ‏ويژه در اين ‏جا كارساز و حياتى است . داستان مبارزه امام‏ (عليه السلام) با عمرو بن عبدود و اخلاص ايشان در آن جنگ، زبانزد بسيارى از بزرگان است(24). اما این مقال بیشتر از این گنجایش ندارد. این بود نمونه های از آداب و روش امر به معروف و نهی از منکرکه در مقام عمل باید رعایت شود.

نتیجه
 

آنچه از این بحث بدست آوردیم اینکه آداب و شرایط و مراتب و موقعیت ها، در اجرای این دو فریضه باید مورد دقت قرار بگیرد و بدون در نظر گرفتن صفات وآداب و مراتب ،اجرای این دو فریضه مطلوب نخواهد بود که ما به طور جداگانه در همه زمینه های لازم، از صفات آمر و ناهی گرفته تا رعایت آداب و آشنای با این آداب و چگونگی اجرای این دو فریضه با فراگیری آداب و بکار بستن این آداب را با استفاده از سخنان معصومین(علیهم السلام) به طور مستوفی بحث نمودیم .و دیدگاه بلند معارف تشیع که برگرفته از سخنان آن پیشوایان آسمانی است در این زمینه راهگشای خوبی است که ما از آن استمداد جسته و در اثبات این نظریه به آنها استناد نمودیم .و به این نتیجه رسیدیم که اجرای امر به معروف و نهی ازمنکر زمانی می تواند موثر باشد که این آداب و شرایط از طرف آمر و ناهی رعایت گردد و بدون رعایت این آداب، امر ها و نهی های ما راه به جایی نخواهد برد. و زمانی یک آمر و ناهی می تواند نتیجه مطلوب را از امر و نهیش بگیرد که متصف به صفات خلوص ورفق و مدارا و صبر و بردباری دلسوزی نسبت به مردم باشد .

پي‌نوشت‌ها:
 

1.اقتباس ازتحریرالوسیله ج1 ص463
2.راه اصلاح يا امر به معروف و نهى از منكر، ص‏ .37
3.همان
4.ثواب الاعمال و عقاب‏الاعمال، ص 596 0
5.علل الشرايع، ص‏ 522 0
6.تحریرالوسیله، ج1،ص447 0
7.همان0
8.سوره يوسف، آيه .53
9.الاحكام السلطانيه، ص‏ .295
10.فروع كافى، ج‏7، ص‏ 0188
11.سوره نور، آيه 19 0
12.كيمياى سعادت، ج‏1، ص‏ 507 .
13.همان 0
14.نهج‏البلاغه، خطبه 140
15.سوره طه، آيه 044
16.سوره انعام، آيه 010
17.سوره مؤمنون، آيه 3 0
18.سوره فرقان، آيه 63 0
19.نهج‏البلاغه، خطبه 206 0
20.سوره شعراء، آيه .216
21.مستدرك الوسائل، ج‏12، ص‏ .186
22.وسائل الشيعه، ج‏16، ص‏ .165
23.نهج‏البلاغه، حكمت 153.
24.براى مثال ر.ك:، مثنوى معنوی، داستان «آب دهان انداختن خصم در روى اميرالمؤمنين على (ع)»، و كيمياى سعادت، ج‏1، ص‏ .517
 

منابع :
1.قرآن کریم.
2.امام خمینی ره، تحریرالوسیله، ج 1،چاپ بیروت ،1365.
3.ابويعلي، محمد بن حسين الفرا،الاحكام السلطانيه، تهران، 1360 ش ،انتشارات توحید .
4.حاکم نیشابوری ،محمدابن عبدالله ،المستدرك، بیروت ،مکتبه عصریه، 1420ق.
5.دکترشهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج البلاغه، 0نشر فرهنگ اسلامی ،تهران ،1379.
6.شیخ حر عاملی، محمد حسن، وسایل الشیعه، ج 14 ،قم ،موسسه آل البیت،1363 ش.
7.صدوق، محمد بن بابويه، علل الشرايع، بيروت، دارالاحيأ التراث العربى، 1385 ،چاپ دوم.
8.صدوق، محمد بن بابويه، ثواب الاعمال و عقاب‏الاعمال، تهران، انتشارات توحید،1363.
9.صافى، لطف‏اللّه، راه اصلاح يا امر به معروف و نهى از منكر،قم ،دفتر انتشارات اسلامی،1378ش.
10.غزالی ،امام محمد ،كيمياى سعادت، ج‏1، چاپ ارومیه، موسسه انتشاراتی حسینی اصل، 1375 .
11.كلينى، محمدابن یعقوب،فروع كافى، ج‏7، قم، انتشارات دار العلم، بی تا .
12.مولانا جلال الدین بلخی، محمد، مثنوى معنوی، انتشارات سنایی ،تهران،1369.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد