طلسمات

خانه » همه » مذهبی » کارايي روش هاي علم کلام در علوم قرآن

کارايي روش هاي علم کلام در علوم قرآن

کارايي روش هاي علم کلام در علوم قرآن

کلام دانشي است که دفاع عقلاني از آموزه هاي ديني را بر عهده دارد؛ از اين جهت در تعريف آن گفته اند: علم به عقايد ديني از روي ادله يقيني است.

02333 - کارايي روش هاي علم کلام در علوم قرآن
02333 - کارايي روش هاي علم کلام در علوم قرآن

 

نويسنده: ابراهيم فتح اللهي

 


کلام دانشي است که دفاع عقلاني از آموزه هاي ديني را بر عهده دارد؛ از اين جهت در تعريف آن گفته اند: علم به عقايد ديني از روي ادله يقيني است.
پيدا است که با اين تعريف، کلام با مباحثي از قبيل: نبوت عامه و خاصه و مباحث مربوط به آن سروکار دارد و تبيين چگونگي وحي درباره پيامبران و چند و چون وحي بر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تبيين معجزه ي اثباتگر رسالت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) يعني قرآن و وجوه اعجاز آن، تحدي قرآن و ناکامي معارضان آن در عرصه هماوردي و اثبات تحريف ناپذيري آن از جمله مباحث کلامي است که با علوم قرآن نيز اشتراک دارد؛ زيرا تبيين چگونگي وحي و وجوه اعجاز قرآن از جمله وظايف اصلي علوم قرآن است. از سوي ديگر در يکي از مباحث گسترده و پرچالش علوم قرآن يعني محکم و متشابه نيز علم کلام حضوري پررنگ دارد؛ زيرا در بررسي متشابهات و محکمات قرآن انواع نحله هاي کلامي از قبيل اشاعره، معتزله، اماميه، ماتريديه، کراميه و … و چگونگي برخورد آنان با اين دسته از آيات بررسي مي شود. علاوه بر آن از نظر علم کلام، قرآن سخن خدا و آواي وحي است. لذا از نخستين روزهاي آغاز بحث هاي کلامي، قرآن به عنوان کلام خدا از دو منظر مورد بحث و جدال واقع شده است: قديم يا حادث بودن کلام الهي، اعجاز قرآن.
موضوع بحث اول اين بود که آيا قرآن يعني کلام خدا قديم است يا حادث؟ و در نتيجه آيا از مقوله صفات است يا از مقوله ي افعال الهي؟ اين بحث هر چند جدال پرماجرايي را در تاريخ علم کلام به دنبال داشته است لکن از ديدگاه تفسيري تأثير قابل بحثي را برنيانگيخته است و ديدگاههاي مختلف پيرامون حدوث يا قدم کلام الهي، تفاوتي در روش تفسير به وجود نياورده است.
اما بحث دوم يعني اعجاز قرآن بعنوان دليلي بر حقانيت نبوت و رسالت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و بر اساس تحدي قرآن کريم، همواره مطرح بوده است. در اين نگاه، قرآن به مثابه دليل کلامي براي اثبات مهم ترين اصل اعتقادي اسلام يعني نبوت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مورد بررسي قرار گرفته است و با اثبات ابعاد مختلف اعجاز قرآن، مقصد کلامي حاصل آمده است.
در اين نگاه کلامي، بعد تفسيري قرآن پايه استدلال عقلي و کلامي واقع شده و از مفاد آيات مختلف اعجاز قرآن به اثبات رسيده و از آن، استنتاج کلامي به عمل آمده است. در واقع محقق کلامي در اين راستا همچون يک مفسر عمل نموده و از خط مشي معيني در رسيدن به مقصود خود بهره جسته است. ليکن از آن جا که متفکران و دانشمندان مسلمان در رسيدن به نتيجه اعجاز قرآن و اثابت حقانيت رسالت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) از طريق قرآن اتفاق نظر داشته اند در اصول و مباني تفسيري متکلمان، جدال را روا نداشته و به لحاظ صحت نتيجه به بررسي روش تفسير آنان نپرداخته اند.
متکلمان در جدال هاي مذهبي و اعتقادي سخت به قرآن و مفاهيم آن نيازمند بودند و در اثبات مدعاي خود و نيز براي رد معتقدات مخالفان از آيات قرآن بعنوان مهم ترين ابزار جدل استفاده مي کردند. في المثل، در جدال کلامي بين اشاعره و معتزله حرف اول را تفسير قرآن مي زد و طرفين از همه شيوه ها و روش هاي متداول تفسيري براي موفقيت در اين جدال سود مي بردند، و يکي از علل شيوع تفسير به رأي به رغم ممنوع بودن آن در اسلام، نياز شديد مباحثات جدلي بين مذاهب مختلف کلامي بوده است.
بي گمان، قرآن بدون تفسير براي تأمين اين نياز کافي نبوده، لذا صاحبان مذاهب کلامي به آيات استناد کرده و معني مورد نظر را به آن مي دادند و در جدال هاي کلامي آنرا مورد بهره برداري قرار مي دادند. ولي چون طرفين جدال آيات قرآن را بر حسب ذهنيت هاي از پيش ساخته، به دلخواه خود تفسير مي نمودند لذا تمسک به قرآن در حل و فصل نزاع کلامي سودمند نمي افتاد. اين نکته را امام علي (عليه السلام) به هنگام بروز اختلاف و جدال سياسي در مسائل حکومتي و شورش خوارج و اعزام ابن عباس براي گفتگو با آنان گوشزد نمود که مجادله با آيات قرآن با جماعتي چون خوارج نتيجه مثبتي نخواهد داشت و هر دو طرف ممکن است از طريق قرآن انديشه مورد نظر خود را ارائه دهند و سخن يکديگر را پذيرا نباشند.
« و لا تخاصمهم بالقرآن فانه حمال ذو وجوه تقول و يقولون. » (1) اين سخن بدان معني است که تا خصومت در ميان است امکان رهيافت به توافق از طريق تفسيرهاي متفاوت وجود ندارد. امام علي (عليه السلام) در توصيف قرآن مي فرمايد:
« انما هو مستور بين الدفتين، لا ينطق بلسان و لابد له من ترجمان » (2)
منظور امام علي (عليه السلام) از بيان اين جمله آن است که قرآن خود زبان خويش نيست و فقط در فکر و زبان انساني که آنرا مي فهمد متجلي مي شود. اما اين سخن امام (عليه السلام) بدان معني نيست که هر کس با هر انديشه و پيش فرضي، ترجمان و زبان قرآن باشد بلکه به اين معني است که هر کس بايد سعي کند انديشه اش را با قرآن شکل دهد و بر زبانش قرآن جاري شود. نگاه او و حتي گوش او با قرآن معني پيدا کند و قرآن در همه وسائل ادارکي او تجلي يابد. لذا امام (عليه السلام) مي فرمايد:
« کتاب الله تبصرون و تنطقون به و تسمعون به و ينطق بعضه ببعض » (3)
يکي از مصاديق کلام امام علي (عليه السلام) در جمله معروف « ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ينطق، لکن اخبرکم عنه » (4) مجادلات کلامي است که هر کس با قرآن گفتگو کند جواب دلخواه خود را در آن مي يابد لذا بدون يک معيار دقيق و درست نمي توان حق و باطل را از قرآن بدست آورد. و اين امام ناطق است که از حقيقت قرآن خبر مي دهد و به لسان قرآن سخن مي گويد. (5)

1. نحوه ي استفاده از روشهاي علم کلام در علوم قرآن

بسياري از صاحبان نظران علوم قرآن، علم کلام را نيز در رديف مقدمات علمي مفسر بر شمرده و آگاهي بر مباحث و موضوعات آن را براي مفسر ضروري دانسته اند، (6) بر اساس اين ديدگاه، پرداختن به تفسير قرآن قبل از معرفت کامل صفات الهي و عدل و ساير مسائل علم کلام، به منزله ي پرداختن به فرع قبل از محکم نمودن اصل است. به نظر آنان، اين نياز از آن رو است که اين علم نقش مؤثري در توضيح آيات اعتقادي قرآن- که بخش قابل توجهي از آن را تشکيل مي دهد- ايفا مي کند.
اهميت بررسي آيات اعتقادي قرآن و توضيح بيشتر آن، موجب گرديده است که برخي از مفسران، علاوه بر تبيين و تفسير اين آيات در تفاسير خود، جداگانه به تأليف آثاري پيرامون اين دسته از آيات پرداخته و کتابهايي تحت عنوان متشابهات القرآن و با الاسماء و الصفات و … را پديد آورند. (7) ذيلاً به اهم موارد کاربرد روشهاي کلامي در علوم قرآن اشاره مي شود.
1. قرآن در بسياري از آيات خود، به موضوعاتي نظير صفات خداوند متعال و وحي و نبوت، رستاخيز و ديگر موضوعات کلامي پرداخته و براي اثابت آنها اقامه ي دليل نموده است. دانشمندان علم تفسير در بحث از اصول تفسير گفته اند که يکي از قرائني که در تفسير اين گونه آيات، توجه به آن لازم است، آشنايي با مشخصات موضوعاتي است که اين آيات بدان پرداخته اند. بنابراين، روشن شدن جايگاه و قلمرو اين موضوعات و براهين عقلي و نقلي اي که در کتب کلامي بر آنها اقامه گرديده و از آن بحث شده است، مي تواند در فهم آن قسم از آياتي که به بيان عقايد اسلامي پرداخته اند نقش مهمي داشته باشد. همچنين در خصوص آياتي که در آنها از عقايد يهود و مسيحيت سخن به ميان آمده، مي توان از مباحث کلامي يهود و مسيحيت براي شناخت مشخصات موضوع آن آيات و ديگر عقايد اين مذاهب نيز بهره گرفت. البته، مقصود، هرگونه اعتقادي نيست که امروزه به عنوان معتقدات اهل کتاب مطرح مي شود؛ زيرا چه بسا آنچه در زمان نزول قرآن در ميان اهل کتاب مطرح بوده، در طول زمان متحول شده باشد و مفسر بايد در فهم اين گونه آيات، به عقايد مطرح در زمان نزول- که مورد اشاره آيات است- توجه کند و در مواردي که از عقايد تحريف نشده پيامبران سخن به ميان آمده، سخن مسيحيان زمان نزول نيز معيار نيست؛ زيرا بسياري از تعاليم آسماني پيامبران گذشته، طبق شواهد قرآني و تاريخي، پس از آن پيامبران و قبل از نزول قرآن، دستخوش تحريف شده است.
علاوه بر اين، توجه به مباحث جديد علم کلام، نظير رابطه ي علم و دين و ديگر موضوعاتي که به « کلام جديد » شهرت يافته اند، نيز امري مفيد است؛ چه اينکه اين مباحث افق جديدي پيش روي مفسر مي گشايد و زمينه ي مناسبي براي فهم ديگر ابعاد قرآن پديد مي آورد.
2. استدلالهايي که قرآن بر اين موضوعات نموده، در برخي موارد به خاطر فشردگي و اختصار، نياز به توضيح و تبيين بيشتري دارد. از آنجا که اين استدلالها نوعاً در مباحث علم کلام به نحوه گسترده مورد بحث و اثبات قرار گرفته، بنابراين، آشنايي با علم کلام و مباحث و براهين آن، در فهم آيات و مفاد آنها تأثير به سزايي خواهد گذاشت، چنان که در برخي موارد، گريزي از اين بهره گيري نيست. مثلاً خداوند متعال در آيه کريمه « لَوْ کَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا » (8) براي اثبات توحيد برهان اقامه نموده است. در اين برهان، ملازمه اي بين تعدد معبودها ( آلهه ) و فساد جهان برقرار شده است. آشنايي با مباحث کلامي مي تواند در تبيين اين ملازمه نقش اساسي داشته باشد و با روشن شدن ملازمه مزبور، مقصود خداوند از اين آيه دقيقتر فهميده مي شود. (9) همچنين در آيه « وَ مَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِل?هٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِل?هٍ بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ » (10) بر توحيد در ربوبيت اقامه برهان شده و اين آيات و استدلال مربوطه در علم کلام مورد بحث قرار گرفته است. لذا آشنايي با اين علم، در شناخت اين براهين و مبادي و نحوه ي دلالت آنها و در نتيجه تفسير و توضيح مراد اين قبيل آيات مؤثر خواهد بود.
3. دانشمندان علم تفسير در بحث از قرائن گفته اند که توجه به صفات و خصوصيات متکلم، از جمله قرائني است که در فهم کلام او بايد مورد دقت قرار گيرد. بنابراين، از آنجا که شناخت خوصيات متکلم ( ذات بار يتعالي ) در علم کلام صورت مي گيرد، و از سوي ديگر، مفاد ظاهري برخي از آياتي که به صفات و اسماي الهي اشاره کرده اند، متناسب با عقايد صحيح اسلامي نيست، لذا تفسير و تبيين صحيح اين گونه آيات اقتضا مي کند که مفسر از عقايد و باورهاي ديني در مورد اسماء و صفات الهي- که پس از بحث و بررسي او از مسلمات شمرده شده اند- به عنوان قرينه اي استفاده کند. مثلاً مفاد ظاهري آياتي مانند « ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ » (11) و « جَاءَ رَبُّکَ » (12) و نيز « يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ » (13) به گونه اي است که گويي براي خداوند صفات جسماني اثبات مي کند، ولي نادرستي اين گونه برداشتهاي ظاهري را مي توان با دلايلي، از جمله دلايل عقلي و نقلي علم کلام، به اثبات رساند و به مقصود واقعي آيات پي برد.
4. گرايشهاي کلامي در انتخاب روش تفسيري نيز مؤثر بوده است. مثلاً اهل حديث که ظواهر نصوص ديني را در اصول و فروع دين معتبر دانسته و آنرا انديشه و عمل و ميزان وثاقت معرفت ديني مي دانستند در مقام تعارض عقل و نقل، به نقل اولويت داده و به ناتواني و محدوديت عقل در درک حقايق ديني فتوا مي دهند. و لذا به تفسير روايي روي آورده اند. علامه طباطبايي درباره ي ديدگاه اهل حديث چنين مي نويسد: « اهل حديث به تفسير روايي از پيشينيان صحابه و تابعين اکتفا کرده، در سير و سلوک علمي تا آنجا که روايات آنان را پيش مي برد جد و جهد مي ورزيدند، و در تفسير آياتي که درباره ي آنها روايتي در دسترس نبود و معنايشان ظهور غير قابل مناقشه اي نداشت سکوت مي کردند و به کلام خداوند « و الراسخون في العلم يقولون آمنابه کل من عند ربنا » تمسک مي کردند. » (14) مرتضي مطهري در تحليل ديدگاه اين گروه مي نويسد: « يديهي است که عامه مردم از اهل تعلق و تفکر و تجزيه و تحليل نيستند، همواره تدين را مساوي تعبد و تسليم فکري به ظواهر آيات و احاديث و مخصوصاً احاديث مي دانند، و هر تفکر و اجتهادي را نوعي طغيان عليه دين تلقي مي نمايند… و حملات اخباريين علي اصوليين و مجتهدين و حملات برخي از فقها و محدثين عليه فلسفه در جهان اسلامي از چنين امري ريشه مي گيرد. » (15)
مثال ديگر را مي توان از برخي پيروان مشرب فکري عقلي و رهيافت عام آنان در تفسير قرآن آورد. علامه طباطبايي درباره ي اين گروه مي نويسد: « ديدگاههاي مذهبي متکلمان نيز در عين اختلاف، آنان را به تفسير ( قرآن ) بر طبق آنچه که موافق مذهب ( کلامي شان ) بود و برگرفتن آياتي که با مذهبشان موافق بود و تأويل آياتي که مخالف مذهبشان بود دعوت مي کرد… فيلسوفان علي الخصوص مشائيان، نيز در همان گردابي گرفتار آمدند که متکلمان در آن غرق شده بودند، يعني گرداب تطبيق و تأويل آياتي که ظاهرشان با مسلمات فلسفه، به معني اعم که شامل رياضيات، طبيعات و الهيات و حکمت عملي مي شود، ناسازگار است، و آيات ناظر به حقايق ماوراء طبيعت و آيات خلقت و حدوث سماوات و ارض و برزخ و معاد را تأويل کردند و آيات ناسازگار با فرضيه ها و اصول موضوعه اي را که در طبيعات درباره ي نظام کلي و جزئي افلاک و ترتيب عناصر و احکام فلکي و عنصري و غير اين امور مي يابيم هم دست به تأويل سپردند. در عين اينکه تصريح مي کردند که اين نظريات مبتني بر اصول موضوعه اي است که نه بيّن است و نه مبيّن. » (16)
5. گرايشهاي کلامي تأثير زيادي در متشابه شدن آيات قرآن داشته است. در توضيح مطلب بايد گفت: که تشابه در آيات قرآن دو گونه است: تشابه اصلي و تشابه عرضي. تشابه اصلي آن است که کوتاهي لفظ موجب نارسايي در افاده ي بلنداي معني شده و احياناً شبهه انگيز شود. اين آيات بيشتر در مورد اصول معارف و معرفت شناختي است. تعداد اين قبيل آيات متشابهه نسبت به مجموع آيات قرآني اندک است و با مراجعه به آيات محکمه که « ام الکتاب » مي باشند و نيز احاديث پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليه السلام) اين گونه تشابه قابل رفع است. اما تشابه عرضي آن است که بر اثر برخورد و تضارب آرا و عقايد و پيدايش مذاهب و گرايش هاي مختلف که در زمانهاي متأخر از عصر نزول در جامعه اسلامي رخ داد، به وجود آمد و هر فرقه و گروه براي پشتوانه مذهب خود و يافتن دست آويزي عوام پسند، به سراغ قرآن رفته، آياتي را که تا آن زمان محکم بودند با تفسيرهاي خود خواهانه متشابه ساختند. بيشترين آيات متشابهه که امروزه مطرح است از اين قبيل مي باشد. به عنوان مثال اشاعره با تمسک به آياتي از قرآن قائل به تحيز خدا شده اند. منظور از تحيز، اشغال کردن مکان و داراي جهت خاص شدن است. اين صفت از ويژگيهاي موجودات مادي بوده و لازمه جسميت است. اشاعره با تمسک به آيه « الرَّحْم?نُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى‌ » (17) و همچنين آيه « يَخَافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ » (18) و آيه « أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ » (19) قائل به تحيز شده و خدا را داراي مکان و در جهت فوق ( بالا ) مي دانند. در حاليکه اماميه و معتزله با در نظر گرفتن آيه « لَيْسَ کَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ » (20) که از آيات محکمه است، خدا را از هر گونه شباهت به مخلوق مبرا دانسته اند و آيات ياد شده- را که امثال اشعري متشابه ساخته اند- تأويل مي برند. (21)

پي‌نوشت‌ها:

1- نهج البلاغه، نامه شماره 77.
2- همان، خطبه، 125.
3- همان، خطبه 133.
4- همان، خطبه 158.
5- ر.ک: عباسعلي عميد زنجاني، مباني و روشهاي تفسير قرآن ( تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379 ش ) ص 193.
6- ر.ک: جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج2 ( قاهره: مطبعه حجازي، چاپ سوم، 1360 ش ) ص 399.
7- مانند: متشابه القرآن، اثر: قاضي عبدالجبار و کتاب الاسماء و الصفات، اثر: احمد بن حسين بن علي بيهقي.
8- انبياء: 22.
9- ر.ک: جعفر سبحاني، الالهيات علي هدي الکتاب و السنه و العقل، ج2 ( قم: المرکز العلمي للدراسات الاسلاميه، 1411 ق ) ص 68.
10- مؤمنون: 91.
11- يونس: 3.
12- فجر: 22.
13- فتح: 10.
14- سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج1 ( قم: اسماعيليان، 1412 ق ) ص5.
15- مرتضي مطهري، آشنايي با علوم اسلامي، بخش کلام ( تهران: صدرا، 1370 ش ) ص 169.
16- سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج1 ( قم: اسماعيليان، 1412 ق ) صص (7-6).
17- طه: 5.
18- نحل: 50.
19- ملک: 16.
20- شوري: 11.
21- ر.ک: محمد هادي معرفت، علوم قرآني ( قم: مؤسسه انتشاراتي التمهيد، چاپ اول، 1378 ش ) ص 294.

منبع مقاله :
فتح الهي، ابراهيم؛ (1388)، متدولوژي علوم قرآني، تهران: دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد