کتاب المعیار والموازنة از کیست؟
در مورد کتاب المعیار والموازنة اصولا دو بحث مستقل قابل طرح است، یکی اینکه آیا ابو جعفر اسکافی کتابی به نام المعیار والموازنة داشته است و دیگری اینکه آیا نسخه موجود حقیقتا همان کتاب المعیار والموازنة است و یا کتابی دیگر تألیف او و یا حتی کسی دیگر. نخستین باز ظاهرا محقق کوشا آقای سید جعفر مرتضی در مجله تراثنا در ضمن یادداشتی کوتاه این نکته را مطرح کرد که کتاب المعیار والموازنة تألیف ابو جعفر اسکافی نیست و بلکه نوشته فرزند او أبو القاسم جعفر است. وی این مطلب را مستند به فهرست ابن ندیم (نک: ص ۲۱۳؛ مقایسه شود با صفدی، الوافی بالوفیات،۱۱/۱۲۹) مطرح کرد. پس از آن در اهل البیت فی المکتبة العربیة، دانشمند عالی مقام محقق طباطبایی در معرفی کتاب المعیار والموازنة این مطلب را رد کرد و با استناد به مطالبی از نویسندگان کهن کوشید انتساب کتاب المعیار والموازنة را به ابو جعفر اسکافی ثابت داند. آن مرحوم برای نخستین بار نسخه های دیگری از کتاب المعیار والموازنة را معرفی کرد که در چاپ کتاب از آنها استفاده نشده بود. از جمله این نسخه ها، نسخه ای است در مجموعه ای یمنی در کتابخانه علامه روضاتی در اصفهان که عکسی از آن در اختیار نویسنده این سطور هست. سالها بعد البته من با نسخه های یمنی دیگری از این کتاب آشنا شدم. دانشمند عالی مقام استاد فان اس در مقاله اسکافی در دائرة المعارف ایرانیکا (جلد ۸، ص ۶۰۱-۶۰۲) ابراز می دارد که معلوم نیست کتاب چاپ شده المعیار والموازنة از آن اسکافی باشد. اما از عبارت او بر می آید که تنها نسبت به ریشه نسخه این کتاب تردید دارد.
مقاله دائرة المعارف بزرگ اسلامی در مورد اسکافی، چهارمین موردی است که در آن در مورد انتساب کتاب المعیار والموازنة بحثی کوتاه ارائه شده است. جالب است که نویسنده این مقاله بی اطلاع از ریشه این کتاب و ریشه انتساب آن به اسکافی به این دلیل واهی که محقق کتاب هیچ اطلاعی از نسخه/ نسخه های خود ارائه نداده است، انتساب آن را یکسره به اسکافی مردود می پندارد. تصورش را بکنید اصالت متنی که از آنِ نیمه آغازین سده سوم قمری و بازمانده از مهمترین دوره شکل گیری اعتزال است و مشتمل بر بخشی از اندیشه های متکلمان معتزلی درباره امامت است، چنین شتابزده و بی تحقیق مورد تردید قرار گیرد. درست است که محقق این کتاب، از نسخه اساس تحقیق خود اطلاع درستی نمی دهد، اما طبعا این دلیلی برای نفی کلی کتاب نمی تواند باشد.
به نظر ما نه تنها ابو جعفر اسکافی کتابی با عنوان المعیار والموازنة داشته، بلکه نسخه کنونی نیز بی تردید مربوط به همین متن است. هر گونه تردید درباره این انتساب ناشی از بی اطلاعی از متون معتزلی است. تشخیص اینکه این کتاب متنی کهن از معتزلیان است، مشکل نیست. جدا از دلایلی که برای انتساب این کتاب به ابو جعفر اسکافی وجود دارد، تحلیل درون متنی و مقایسه آن با کتاب نقض العثمانیة نشان می دهد که ما در اینجا با متنی کهن و از یک نویسنده واحد سر وکار داریم. پس از این درباره این موضوع بیشتر بحث می کنیم؛ اما لازم است در اینجا درباره موضوع کتاب و عنوان کتاب هم نکته ای بیان شود:
این کتاب در حقیقت درباره موضوع مهمی است که در دوره سده های سوم و چهارم و اندکی بعد شماری از متکلمان معتزلی و غیر معتزلی مانند زیدیه را به خود مشغول می داشته است. این کتاب درباره موازنه فضائل صحابه و معیار درست درباره تشخیص اندازه ثواب در اعمال و ملاک در تشخیص افضلیت در میان صحابه است. البته به نظر مؤلف بی تردید حضرت امیر (ع) مصداق افضل الصحابه است. این مطلب با آنچه از شماری از معتزلیان و به ویژه از معتزلیان بغداد می شناسیم، هماهنگ است. البته اسکافی در قول به افضلیت حضرت امیر بر سایر صحابه حتی در میان معتزلیان بغدادی، شهرت بیشتری دارد (به طور خاص نک: مسعودی، مروج الذهب، ۳/۲۳۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱/۷، ۴/ ۶۳ ؛ ۱۷/۱۳۳؛ ابن طاووس، بناء المقالة الفاطمیة، ص ۳۳۰-۳۳۱). عنوان المعیار والموازنة هم اشاره به همین موضوع دارد و به طور خاص تعبیر “الموازنة” در کتابهای کلامی و از جمله در کتاب المغنی قاضی عبدالجبار در این بحث به کار می رود. بنابراین عنوان کتاب به خوبی گواه است که این کتاب ریشه در سنتی کهنسال دارد.
در مورد انتساب این عنوان به ابو جعفر اسکافی، نخست مناسب است که نگاهی به آثار منسوب به او در موضوع حضرت امیر بیاندازیم. ابن ندیم در الفهرست از دو کتاب او در مورد حضرت امیر نام برده است، یکی كتاب المقامات فی تفضیل علی علیه السلام و دیگری كتاب فضائل علی علیه السلام (نک: الفهرست، ص ۲۱۳). ذهبی نیز از کتابی از او به نام تفضیل علی نام برده است (نک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۰/۵۵۰). از دیگر سو ابن شهر آشوب ظاهرا مقصودش از یک اسکافی که نام می برد و می گوید که او کتاب الامامة دارد، همین ابو جعفر اسکافی است (نک: معالم العلماء، ص ۱۷۸). اما در کتاب مناقب او نقلی از اسکافی در این مورد نیست. شریف رضی نیز در نهج البلاغة از کتاب المقامات اسکافی نقل می کند (نک: نهج البلاغة، چاپ محمد عبده، ۳/ ۱۱۱). ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغة نیز از کتاب التفضیل اسکافی در حدود ده صفحه خلاصه ای نقل می کند(۴/ ۶۳-۷۳). تا اینجا می بینیم که در میان آثار منسوب به او سخنی از المعیار والموازنة به میان نمی آید، بلکه برعکس همانطور که گفتیم، ابن ندیم در الفهرست از المعیار والموازنة به عنوان کتابی از فرزند اسکافی نام می برد. اما در یک مورد در کتاب طبقات المعتزلة ابن المرتضی(ص ۸۴) مطلبی در خصوص کتاب المعیار والموازنة اسکافی به نقل از یک “ابوالحسن” نامی نقل شده که دانشمند نکته سنج محقق طباطبایی نخستین بار به آن استناد کرده اند و این مطلب نتیجه تحقیق را تغییر می دهد. البته این مطلب در حقیقت در کتاب شرح عیون المسائل حاکم جشمی، نویسنده زیدی و معتزلی سده پنجم نقل شده و از آنجا به طبقات ابن المرتضی راه یافته است. این کتاب جز قسمتی کوتاه از آن تاکنون منتشر نشده و لذا مرحوم محقق طباطبایی هم به آن ارجاع نداده اند. هم اینک شماری از محققان در آمریکا و اروپا همراه اصل متن عیون المسائل، انتشار کل این متن بزرگ و با اهمیت را در دست دارند که امید می رود تا سال ۲۰۰۹ میلادی منتشر شود. در اینجا مناسب است عین مطلب شرح عیون المسائل حاکم جشمی را در موضوع المعیار والموازنة و بر اساس نسخه خطی لیدن آن کتاب که در اختیار اینجانب است نقل کنم: “… قال أبو الحسن: والرافضة لجهلهم بأبی علی ومذهبه یرمونه بالنصب وكیف وقد نقض كتاب عباد فی تفضیل أبی بكر ولم ینقض كتاب الإسكافی المسمى المعیار والموازنة فی تفضیل علی على أبی بكر.” در این عبارت مقصود از ابو علی، ابو علی جبایی، متکلم طراز اول معتزله است و مقصود از عباد هم عباد بن سلیمان، دیگر متکلم معتزلی است. مرحوم محقق طباطبایی احتمال داده اند که در اینجا ابوالحسن تصحیفی است از ابوالحسین و مقصود از وی ابوالحسین خیاط است؛ در حالی که آن دو معاصر بوده اند و خیاط ظاهرا اندازه ای هم پیرتر از ابو علی جبایی بوده است. در اینجا در حقیقت مقصود از ابوالحسن، ابو الحسن ابن فرزویه، از شاگردان جبایی است که اخبار زیادی درباره جبایی نقل می کرده است. بنابراین می بینیم که کتاب المعیار والموازنه بدین ترتیب به اسکافی نسبت داده شده شده است و روشن است که مقصود از اسکافی، متکلم مشهور است و نه فرزندش که شهرتی برای معتزلیان نداشته است. فرزند اسکافی گویا اصلا اهل مطالعات کلامی نبوده و یا دست کم شهرتی به آن نداشته، بلکه اهل ادب و امور دیوانی بوده است. ابن ندیم (ص ۲۱۳) درباره او می نویسد که: ” وهو أبو القاسم جعفر بن محمد الاسكافی ، وكان كاتبا بلیغا ، ورد الیه المعتصم أحد دواوینه ، وتجاوز كثیرا من الكتاب ، وله من الكتب كتاب: المعیار والموازنة فی الامامة.” طبیعی است که عنوان “الاسکافی” به پدر مربوط است و نه پسر و بسیار بعید است که در اینجا بحث از امکان ردیه نویسی متکلمی به پایه ابوعلی جبایی بر کتاب ابن اسکافی مطرح باشد. بنابراین باید گفت که ابن ندیم در انتساب کتاب المعیار والموازنه به فرزند اسکافی به خطا رفته بوده است. اصولا نسخه هایی که از المعیار والموازنة می شناسیم، همگی کتاب را به اسکافی پدر، یعنی متکلم معروف نسبت داده اند؛ و تازه وجود این نسخه ها در یمن خود گواهی است بر اینکه به هر حال اصل این کتاب به اوساط معتزلی باز می گردد.
چنین پیداست که کتاب المعیار والموازنة در اختیار ابن ابی الحدید نبوده و می دانیم که از آن نقلی در شرح نهج البلاغة وجود ندارد، در حالی که وی “کتاب التفضیل” او را در اختیار داشته است. حال پرسش ما این است که چه نسبتی میان کتاب المعیار والموازنة با کتابهای دیگری که به اسکافی در زمینه فضائل حضرت امیر نسبت داده شده است، وجود دارد؟ در عین حال باید این پرسش را نیز مطرح کرد که اگر عنوان المعیار والموازنة به اسکافی نسبت داده شده، آیا متن موجود عینا همان کتاب است و آیا می توان آنرا تألیف اسکافی دانست؟
از بررسی مطالب کتاب و مفاهیم و موضوعاتی که مطرح کرده به خوبی روشن می شود که کتاب تألیف یکی از معتزلیان مکتب بغداد است؛ نقد درون متنی کتاب کاملا با وضعیت و عقاید و واژگانی که از نیمه نخست سده سوم می شناسیم سازگار است و تردیدی در اصالت متن باقی نمی گذارد. از این دوره آثار متعددی از جاحظ و نیز برخی از معاصران معتزلی و غیر معتزلی در اختیار داریم که با مقایسه آنها با متن کنونی کاملا روشن می شود که متن ما متنی اصیل است. نویسنده ضمن آنکه با گرایشات “جماعت” و “سنت” مخالف است، مخالفت خود را با عقاید “رافضه” ابراز می دارد و بر “نظر” تأکید می کند و از “حشویه” انتقاد سخت می کند. این موارد کاملا با دلمشغولی معتزلیان آن دوره سازگار است. به حق باید گفت این اثر از نوادر روزگاران است که به دست ما رسیده و به ویژه باید تأکید کرد که نویسنده در بیان سیره و جایگاه حضرت امیر در میان صحابه و رفتار دوران خلافتش به شیوه ای بسیار تأثیر گذار قلم فرسایی کرده است. به هیچ وجه کتاب اثر نویسنده ای امامی و یا زیدی متأخرتر فرا نمی نماید؛ بلکه با دقت در ظرافتهای کلام نویسنده و با نقد درون متنی و تحلیل تاریخی داده های آن به خوبی روشن است که کتاب اثری است به قلم یکی از نویسندگان معتزلی بغدادی که می دانیم گرایش ویژه ای به افضلیت حضرت امیر داشته اند. مقایسه متن المعیار والموازنه با تکه های باقی مانده از نقض العثمانیة اسکافی نیز می تواند این نظر را که نویسنده هر دو متن یکی است کاملا تأیید کند. با این وصف دانسته نیست چرا نویسندگان شیعی در سده بعد در بغداد یعنی متکلمان برجسته ای مانند شیخ مفید و یا شریف مرتضی نامی از این اثر در کتابهای خود نبرده اند؛ البته می دانیم که همواره اسکافی به عنوان دانشمند متکلمی با گرایشات خاص شیعی برای متکلمان دوره های بعد مطرح بوده است و حتی ابوطالب هارونی، معاصر شیخ مفید و سید مرتضی در کتاب الدعامة که به نام کتاب الزیدیة و منتسب به صاحب بن عباد منتشر شده بر این مطلب گواهی دارد. اما احتمالا به دلیل اختلاف نظری که میان امامیه و معتزله بغداد وجود داشته، کتاب اسکافی چندان در اختیارشان نبوده است. در کتاب المراتب (یا الدرجات) ابوالقاسم بستی، متکلم زیدی و معتزلی معاصر همین دوره نیز اثری از بهره وری مستقیم او از کتاب المعیار والموازنة دیده نمی شود؛ در حالی که موضوع این کتاب هم مانند المعیار والموازنة است[۱].
در مورد اینکه آیا متن کنونی عینا کتاب المعیار والموازنة است، باید نخست این نکته را روشن کرد که در منابع کهن نقلی از کتاب اسکافی با عنوان المعیار والموازنة تاکنون دیده نشده است. اما در دو کتاب شرح الأخبار قاضی نعمان و کتاب المغنی قاضی عبدالجبار از اسکافی مطالبی نقل شده که برخی از آنها در کتاب موجود قابل بازیابی است. این نکته بسیار مهم است و برای سرنوشت بحث ما بی نهایت اهمیت دارد:
در شرح الأخبار، قاضی نعمان چند صفحه از کتابی از اسکافی نقل می کند که مواردی از آنها در متن ما دیده می شوند. در آغاز این نقل وی چنین می نویسد:
شرح الأخبار از القاضی النعمان المغربی، ج ۲ ص ۲۲۶:
“وقد ذكر محمد بن عبد الله الاسكافی ، وهو من أهل الكلام والجدل من العامة – اختلاف الفرق فی تفضیل علی علیه السلام على سائر الصحابة والتفضیل علیه بعد أن ذكر فضله. فقال : ونحن ذاكرون قول الذین قدموا غیره علیه وأفرطوا وقصروا فیه بین حروری وخارجی وبین حشوی ومعتزلی . فقال هذا القائل : ففرقة زعمت أن أبا بكر أفضل الناس بعد رسول الله…” بعد از آن چند صفحه در پی می آید که قاضی نعمان مطالبی از کتاب اسکافی را نقل کرده است. گرچه در پاورقی شرح الأخبار، محقق مواردی از این نقلها را در کتاب المعیار والموازنة نشان داده اند؛ اما به درستی معلوم نیست که این موارد از کتاب المعیار والموازنة نقل شده باشد و طبعا این احتمال هست که کتاب دیگری از اسکافی منبع قاضی نعمان بوده است؛ به ویژه که ساخت نقلها نشان می دهد که اختلاف زیادی میان المعیار والموازنة و آن کتاب دیگر اسکافی بوده است و کتابی که منبع نقل قاضی نعمان است، کتابی منظم تر بوده و از بحثهای نظری و فرقه شناسی دقیقتری برخوردار بوده است.
در کتاب المغنی قاضی عبدالجبار هم در ذیل بحث افضلیت در قسمت دوم جلد بیستم المغنی[۲]، نقلهایی از اسکافی در این موضوع آمده است: وی (ص ۱۲۰) طریقه معتزله بغدادی را در بحث افضلیت و استفاده از شیوه موازنه اعمال و فضائل بیان می کند و در عین حال استادش ابو عبدالله بصری را نیز بر طریقه آنان می داند؛ البته بصری بیش از موازنه اعمال بر مسئله وجود اخبار قطعی تکیه می کرده که در افضلیت حضرت امیر موجود است. می دانیم که ابوعبدالله بصری کتابی به نام الدرجات در همین موضوع داشته است[۳]. از نقلهای قاضی عبدالجبار روشن می شود که کتاب ابو عبد الله بصری شامل بحث موازنه اعمال نیز می شده است؛ کما اینکه از عنوانش بر می آید. قاضی عبدالجبار، در صفحه ۱۲۱ پس از بررسی شیوه بحث درباره افضل تذکر می دهد که در بحث از مسائل این باب بر ابو عبد الله بصری و ابو جعفر اسکافی اعتماد می کند: ” ونحن نبین الآن کلا الطریقین ونذکر ما اعتمد علیه شیخنا أبو عبدالله ومن تقدم کأبی جعفر الاسکافی وغیره فالمعتمد فی ذلک علی ما أوردوه.” آنگاه از صفحه ۱۲۲ به بعد بحثهای مطرح شده از سوی ابو عبد الله البصری و اسکافی را مطرح می کند. این بحث تا صفحه ۱۴۴ ادامه پیدا می کند. البته اعتماد قاضی عبد الجبار طبیعی است که بیشتر بر استادش ابو عبد الله البصری است تا بر ابو جعفر اسکافی و از نقلهایی که از بصری در این موضوع می آورد روشن می شود که مباحث او در مقایسه با کتاب موجود المعیار والموازنة اسکافی بیشتر جنبه کلامی و جدلی داشته است. قاضی در صفحه ۱۲۲ در مقایسه میان اسکافی و ابو عبد الله البصری می نویسد که:” قد استدل شیخنا أبو عبد الله علی ذلک بأمور واستدل بها الاسکافی لکنه فی نصرته بلغ ما لم یبلغه”. همانطور که می بینیم قاضی در این موارد از کتابی ویژه از ابو جعفر اسکافی نام نمی برد و تنها اشاره ای به نوشته ای از او دارد. پیش از این بحث، قاضی عبدالجبار در بخشی دیگر از همین مجلد هم از اسکافی نام می برد؛ اما در این بخش وی در پاره ای موارد مستقیما از کتاب المقامات او نام برده و از آن نقل می کند. برخی از این مطالب در المعیار والموازنة هم دیده می شود:
۱- ص ۶۵: وذکر الاسکافی فی کتاب المقامات کیفیة البیعة لأمیر المؤمنین…؛ در المعیار، ص ۵۰ عینا همان عبارات دیده می شود.
۲- ص ۷۳: وذکر أبوجعفر الاسکافی أن الناس فی ذلک فرق…؛ درباره قتال حضرت امیر با اهل قبله
۳- ص ۸۰: وذکر الاسکافی فی کتاب المقامات عن الزبیر…
۴- ص ۱۰۷: وقد قال شیخنا أبو جعفر الاسکافی ما یدل علی أن أمیر المؤمنین لم یرض بالتحکیم فی الحقیقة…؛ این نقل در صفحه ۱۷۵ کتاب المعیار والموازنة دیده می شود.
۵- ص ۱۱۴: اشاره به قولی از اسکافی در موضوع تفضیل
تا اینجا معلوم شد که بخشی از آنچه که به اسکافی در دو کتاب شرح الأخبار و المغنی نسبت داده شده، در کتاب المعیار والموازنة عینا دیده می شود. برخی از این موارد مشترک به کتاب المقامات اسکافی مربوط است که از نام آن و موضوعش که ابن ندیم به آن اشاره کرده، معلوم می شود که کتابی بوده همانند المعیار والموازنة و در موضوع خاص افضلیت. پیشتر گفتیم که شریف رضی هم در نهج البلاغة از کتاب المقامات نقلی آورده، اما باید گفت که این نقل در المعیار والموازنة موجود نیست. از دیگر سو کما اینکه پیشتر گفتیم، ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغة از کتاب التفضیل اسکافی موارد زیادی را در یکجا نقل کرده است(۴/ ۶۳-۷۳). کتاب التفضیل ظاهرا همان کتابی بوده که ابن ابی الحدید در جای دیگری از آن نام می برد و مطلبی از آن نقل می کند که برای بحث ما مفید است:
۱۲۰:- شرح نهج البلاغة از ابن أبی الحدید ج ۱۱ ص ۱۱۹
“… ثم وقع بیدى بعد ذلك كتاب لشیخنا ابى جعفر الاسكافی ذكر فیه أن مذهب بشر بن المعتمر وابى موسى وجعفر بن مبشر وسائر قدماء البغدادیین أن افضل المسلمین على بن ابى طالب ثم ابنه الحسن ثم ابنه الحسین ثم حمزة بن عبد المطلب ثم جعفر بن ابى طالب ثم أبو بكر بن ابى قحافه ثم عمر بن الخطاب ثم عثمان بن عفان. قال والمراد بالافضل اكرمهم عند الله واكثرهم ثوابا وارفعهم فی دار الجزاء منزلة…”
این مطلب در کتاب المعیار والموازنة نیامده و ساخت آن شبیه به آن چیزی است که قاضی نعمان از اسکافی نقل می کند. ابن ابی الحدید در شرح در موارد دیگری هم از اسکافی مطالبی نقل می کند که حسب الظاهر ربطی به نقض العثمانیه او ندارد وظاهرا همه این موارد به همین کتابی باز می گردد که به دست او افتاده بوده است[۴].
با مقایسه موارد نقل از اسکافی در کتابهای چهارگانه فوق و با تذکر این نکته که ابن ندیم علاوه بر کتاب المعیار والموازنة که به ابن الاسکافی نسبت داده، از دو کتاب اسکافی یکی المقامات و دیگری فضائل علی علیه السلام یاد می کند و با توجه به اینکه انتساب اثری به نام المعیار والموازنة به اسکافی ثابت شده است و پاره ای از نقلها از اسکافی که در منابع دیده می شود، در متن موجود هم یافت می شود، باید نتیجه گرفت که اسکافی ظاهرا دست کم دو کتاب در مورد حضرت امیر داشته، یکی کتاب المقامات فی تفضیل علی علیه السلام که گویا کتابی مرتب تر از المعیار والموازنة بوده و در آن بحث از اختلاف نظرات میان فرق در مورد حضرت امیر مطرح شده بوده و دیگری کتاب المعیار والموازنة که گویا مراد از کتاب فضائل علی علیه السلام در الفهرست ابن ندیم همین کتاب بوده است. عنوان کتاب التفضیل که مورد بهره وری ابن ابی الحدید قرار گرفته، به احتمال قوی نام دیگر کتاب المقامات فی تفضیل علی علیه السلام بوده که به اختصار از آن به کتاب التفضیل یاد می کرده اند. حسب آنچه که گذشت، پاره ای از نقلهای این دو کتاب مشترک بوده و لذا برخی از آنچه که از المقامات نقل شده در المعیار والموازنة دیده می شود. با این همه این احتمال هست که نسخه های کتاب المعیار والموازنة که امروزه در اختیار است، همانطور که از پایان آن هم بر می آید، ناقص بوده و بنابراین بخشهایی که از اسکافی نقل شده و در این اثر دیده نمی شوند، مربوط به تکه پایانی کتاب المعیار بوده اند. در این صورت می توان گفت که کتاب المعیار والموازنة عینا کتاب المقامات بوده است که ابن ندیم هم از آن نام می برد. یک مسئله این احتمال را تقویت می کند و آن اینکه در نسخه کتاب المعیار والموازنة که در کتابخانه علامه روضاتی در اصفهان موجود است، در کنار نام المعیار والموازنة، نام دیگر کتاب، المقامات والشواهد بیان شده که نشان می دهد عنوان المقامات بر نسخه کتاب المعیار والموازنة اطلاق می شده است. با این وصف تفاوت ساختاری پاره ای از نقلهای کتاب المقامات با المعیار این فرض را که او دو کتاب در این موضوع داشته، بیشتر تأیید می کند. مناسب است که بخشهای نقل شده از کتاب المقامات اسکافی بازسازی شده و در پایان چاپ جدید کتاب المعیار والموازنة قرار داده شود.
در پایان این بحث خوب است اشاره ای به نسخه های یمنی این کتاب در ایران نیز داشته باشم: نسخه مرعشی، شماره ۴۵۵۷ (نک: فهرست، ۱۲/۱۳۰-۱۳۲)، ضمن یک مجموعه. طبق گواهی محقق طباطبایی چاپ کتاب بر اساس این نسخه بوده است؛ دیگری نسخه کتابخانه علامه روضاتی در اصفهان باز در ضمن یک مجموعه یمنی و زیدی که پیشتر از آن نام بردیم. سومین نسخه که آنرا هم محقق طباطبایی معرفی کرده، نسخه کتابخانه مجلس است که گرچه متأخر است اما ایشان متذکر شده اند که بر اساس نسخه کهنی کتابت شده است. در این مورد باید تحقیق کرد و دید ریشه این نسخه دقیقا چیست.
در کتابهای زیدیان یمن اشاره به کتاب اسکافی هست؛ فی المثل در کتاب معجم گونه تفریج الكروب وتكفیر الذنوب فی مناقب علی بن أبی طالب اسحاق بن یوسف زیدی مذهب (د. ۱۱۷۳ ق) که نسخه های زیادی از آن در دست است و هنوز به چاپ نرسیده است، از “کتاب مشهور” اسکافی در مورد افضلیت حضرت امیر نام برده شده و آن را “من أنفس الكتب وأجلها” می خواند[۵].
در پایان باید گفت که کتاب المعیار والموازنة در راستای بیان معیارهای افضلیت امیر المؤمنین بر سایرین به بحث در مورد جوانب مختلف زندگی و خلافت و سیره حضرت دست زده و بنابراین این اثر محدود به بحث افضلیت نیست و وارد مباحث تاریخی زیادی شده و فوائد زیادی از این کتاب قابل بازیابی است.
پینوشتها:
[۱] برای آن، نک: مقاله من در مورد ابوالقاسم بستی در کتاب ماه دین. چاپ محقق دانشمند آقای محمد رضا انصاری قمی بر اساس یک نسخه این کتاب صورت گرفته، در حالی که نسخه ای دیگری هم از آن در کتابخانه ناصریه هند موجود است که عکسی از آن در اختیار اینجانب است. نسخه اساس چاپ آقای انصاری را اینجانب از دوست دانشمندم آقای ماهر جرار، استاد کرسی ادب عربی در دانشگاه آمریکایی بیروت سالها پیش در آن شهر دریافت کردم که به لطف عکسی از آن را که اصلش در مجموعه لاندبرگ کتابخانه ییل ایالات متحده موجود است، در اختیار اینجانب قرار داد. همینجا از ایشان تشکر می کنم. ایشان هم اکنون پس از سالها تحقیق درباره زیدیه، مطالعاتی درباره رمان نویسی عربی جدید را پی می گیرد.
[۲] نک: قاضی عبدالجبار الهمدانی، المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الجزء المتمم العشرین، القسم الثانی: فی الامامة، تحقیق عبدالحلیم محمود و سلیمان دنیا، مراجعة ابراهیم مدکور، اشراف طه حسین، قاهره، الدار المصریة للتألیف والترجمة.
[۳] عجالتا نک: المغنی قاضی عبدالجبار، ۲۰ (۲)/ ۱۱۲؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص ۱۶۸؛ نیز: مناقب آل أبی طالب، ۲/۱۷۳-۱۷۴؛ ابن ابی الحدید، ۱/۸، ۱۱/۱۲۰
[۴] نک: ابن ابی الحدید، ۴/۶۳ به بعد؛ ۹۶؛ ۱۰۳؛ ۱۰۷ .
[۵] نک: ذیل عنوان المعیار والموازنة در اهل البیت فی المکتبة العربیة محقق طباطبایی.
منبع مقاله :
http://ansari.kateban.com/