کرامات اولیای الهی
حتماً تا به حال شنیده و یا خوانده اید که برخی از اولیاء خدا کرامات خارق العادهای دارند؛ مثلاً چشم باطن بین و برزخی دارند، قدرت طی الأرض دارند (در یک لحظه میتوانند درآن سوی عالم حضور داشته باشند)، زبان حیوانات را میفهمند، از آینده خبر میدهند؛ حتی ممکن است شما نیز آنها را از نزدیک دیده باشید و تحت تأثیر شخصیت آنها قرار گرفته باشید؛ اما سؤال اینجاست که چرا با همهی این ویژگیها و تواناییهایی که دارند، از این راه برای گسترش اسلام استفاده نمیکنند و از این طریق موجب گرایش جوانان دنیا به اسلام نمیشوند؟ و چرا خود این بزرگان در زمان حیاتشان از این کرامات سخنی نمیگویند و آن را مستند نمیکنند؟
کرامات اولیاء چیست؟
کرامات از نظر قرآن یعنی بزرگداشت و اکرام نزد خداوند، و بنده ای که نزد خدا محترم وبا ارزش باشد دارای کرامات است .در قرآن آمده که بالاترین معیار سنجش کرامت میزان تقوا است. اما اصطلاح کرامات در متون عرفانی به عمل خارقالعاده ای گفته میشود که به اذن خداوند برای برخی از بندگان خالص خدا و یا همان اولیاء الله بخاطر نشان دادن بزرگی و مکرم بودنشان پیش میآید. اگر این عمل خرق عادت از پیامبر به قصد عاجز ساختن طرف مقابل صادر گردد به آن «معجزه» می گویند مثل زنده کردن مرده توسط حضرت عیسی مسیح و تبدیل عصا به مار که حضرت موسی (ع) انجام داد و مثل قرآن عظیمالشان که خداوند آنرا معجزه دایمی برای پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) قرار داده است.
تفاوت کرامات اولیاء و معجزه پیامبران
تفاوت کرامات اولیاء و معجزات پیامبران در این است که پیامبران مامور به اعلام آن هستند تا در برابر مردم حجت و دلیلی داشته باشند؛ اما صاحب کرامت برای پوشیده نگهداشتن کرامت سعی و کوشش مینماید مگر هنگامی که برای قانع کردن گمراهان مجبور به نشان دادن آن شود.
فلسفه کتمان کرامات اولیاء در اسلام
باید گفت که دین اسلام دینی است که نسبت به «عقل و عقلانیت» توجه ویژهای دارد؛ در کتاب شریف «کافی» که گنجینهی ارزشمندی از معارف اهل بیت علیهمالسلام است، شیخ کلینی قبل از بیان هرچیزی، کتاب عقل و جهل را میآورد و احادیث وارده در این باب را ذکر میکند؛ در روایات ما عقل به عنوان حجت نهان، و پیامبران و امامان به عنوان حجت آشکار نام برده شده اند.
قرار نیست عقل و امور عینی را کنار بگذاریم و با غیب و پیشگویی به دنبال اصلاح جامعه برویم؛ تاکید اسلام بر عقلانیت است؛ البته عقلانیتی که از وحی کمک میگیرد؛ زیرا عقل انسان به تنهایی نمیتواند عاری از خطا باشد؛ در واقع عقل برای پیمودن مسیر کمال، لازم است، اما کافی نیست؛ از اولین کلام وحی «اقرء» تا آیات «أفلاتعقلون»، «قل هاتوا برهانکم» و .. بشر موظف است با استعانت از عقل، راه مستقیم را پیدا کند.
بنابراین راه تبلیغ اسلام، کرامت رو کردن نیست که اگر چنین بود اهل بیت و حضرت رسول صلوات الله علیهم، به مباحثه و مناظره و برهان عقلی روی نمیآوردند؛ عصر، عصر عقلانیت است و برای دفاع از دین خدا، عقل و برهان، بهترین سلاح است که بسیاری از علما از همین طریق به محاجه با ملحدین، اهل کتاب و.. پرداخته اند.
علت کتمان کرامات اولیاء توسط علماء
۱ – تناسب گمنامی و کتمان با تقوا و اخلاص
عارف واقعی با رعایت تقوا، نخست بر اعضای بدن خود مسلط میشود؛ سپس رفته رفته میتواند بر دیگر انسانها نیز تسلط روحی پیدا کند و در مرحله بالاتر، قدرت روح او به حدی میرسد که باطن شخص مقابل را تشخیص میدهد که از این قدرت معنوی به «چشم برزخی» و «نگاه باطنبین» تعبیر میشود؛ لذا تقوا و اخلاص با گمنامی و کتمان تناسب دارد و به تعبیری کتوم بودن (پنهان کردن و فاش نکردن) یکی از مراحل تکامل معنوی انسان است.
۲ – پرهیز از استفاده از موقعیتها و فرصتها
آنچه از کرامات اولیاء الله نقل شده خیلی از اوقات حاصل نقل حالاتشان توسط اطرافیان آنهاست؛ زیرا آنان در صدد نبودند که از این فرصت و موقعیت، مانند بعضی از عرفانهای نوظهور امروزی، دکانی برای خود درست کنند و اگر غیر از این باشد، باید در درستی و راستی آنها شک کرد؛ البته گاهی اوقات به صورت موردی، بنابه دلایلی مطالبی را به عدهای میگفتند و یا اتفاقاتی رخ میداد که دیگران پی به بعضی از حالات آنها میبردند؛ گاهی اوقات نیز تاکید بر این داشتند که تا زنده اند نباید ماجرا بازگو شود.
۳ – هدف نبودن صدور کرامات
صاحبان کرامات معتقدند این قبیل کرامات، در مقابل آنچه از خدا دریافت کرده اند (محبت خدا) ناچیز است، پس چرا باید برای داشتنش مباهات کنند؟ یعنی آنها به قصد اطاعت فرمان الهی مقید به آداب شرع مقدس میشوند و اطلاع از امور غیبی و صدور کرامات و کارهای خارق العاده، از کمترین چیزهایی است که نصیب آنها شده است؛ چه دارای کرامت باشند و چه نباشند، اعتراضی به درگاه الهی روا نمیدارند؛ نکته اینجاست که اگر آنها به قصد رسیدن به مقامات عرفانی و کرامات و جلب توجه مردم، به عبادت بپردازند، دچار خودبینی و هواپرستی و در واقع مبتلا به شرک شده اند؛ آنها معتقدند که خدا را فقط برای رسیدن به او باید پرستید.
فرق بین مرتاض و اولیاء خدا
فرق اساسی بین مرتاض و، ولی الهی این است که یکی برای جلب توجه مردم ریاضتهای سخت میکشد تا از ظرفیتهای روح خدادای و نیروهای موجود در طبیعت سوء استفاده کند، و دیگری برای رضای خدا، خود را ملزم به رعایت واجبات و مستحبات، و ترک محرمات و مکروهات میکند و از این طریق به دنبال جلب محبت و رضای الهی است؛ خداوند نیز به او قدرت تصرف در عالم را میدهد؛ و او هم از آنجایی که به دنبال هوای نفس نیست، از این قدرت خود سوء استفاده نمیکند؛
یکی فقط در همین دنیا تواناییهایی – آن هم به شکل محدود – دارد و دیگری علاوه بر اینکه در این دنیا از مرتاض بالاتر است – و اگر بخواهد میتواند همه آنچه را که مرتاض برای خود دستاورد یک عمر تلاش میداند، با استعانت از قدرت لایزال الهی باطل کند و از بین ببرد، در آخرت نیز به خواست الهی سربلند خواهد بود.
ملاک تاثیرپذیری از اولیاء الهی
البته باید توجه داشت که بین اولیاء الهی، از نظر درجه و طی کمالات، فرق وجود دارد؛ همه به یک اندازه توانایی ندارند و همه به یک اندازه قدرت تأثیرگذاری ندارند؛ نباید غافل شد که هرکسی لیاقت ولی خدا و عبد صالح خدا بودن را ندارد؛ بنابراین باید مواظب بود تا فریب برخی از رفتارهای عوام فریب عدهای را نخورد؛ و باید ملاک را بر رفتار و کردار افراد و مطابقت آنها با مسلمات قرآن و روایات قرار داد.
منبع: سایت ستاره