چکيده
بدون ترديد يكي از مهم ترين موضوعات قرآني، حول محور انسان و ويژگي هاي او سير مي كند. در واقع آن گونه كه قرآن انسان را ترسيم نموده، در هيچ جايي به چنين نحوي، جنبه هاي متفاوت و کرامت انساني در نظر گرفته نشده است. در حقيقت در بين مخلوقات، انسان از ويژگي هاي بسيار متمايزي برخوردار است كه به احسن الخالقين خطاب شده است.
در قرآن در آغاز به خلقت انسان و سير طبيعي آفرينش او اشاره مي شود كه چگونه انسان به دنيا آمد بعد از آن كه به آفرينش زمين و آسمان اشاره مي شود، به اين مطلب اشاره مي نمايد كه:
و لقد خلقنا الانسانَ من صَلصالٍ من حمأ مسنون؛ و همانا ما انساني را از گل و لاي سالخوردة تغيير يافته آفريديم . آن گاه بعد از آن كه در آيات مختلفي به خلقت او مي پردازد به نتيجه اين آفرينش اشاره مي كند كه: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم؛ كه ما انسان را در (مقام) احسن تقويم (نيكوترين مراتب صورت وجود) بيافريديم. در حقيقت از ميان مخلوقات گوناگون الهي، اين انسان است كه داراي ويژگي هاي ممتازي است كه مقام خليفه الهي را در ميان موجودات از آن خود كرده است. اگرچه در اين جا خلافت الهي براي نخستين انسان، يعني حضرت آدم(علیه السلام) ثابت شده، اما منحصر در ايشان نبوده است و عموميت داشته و شامل انسان هاي بعد از او نيز مي شود.
براي عموميت اين منظور الهي مي توان به آيه ديگري در اين باره اشاره كرد كه خداوند مي فرمايد:
هو الذي جعلكم خلائف في الارض.
البته در اين مورد كه چه كساني از فرزندان آدم مي توانند به اين مقام برسند، آنهايي كه علم اسماء را دارا بوده و به آن متصف گشته اند؛ هم چون پيامبران الهي و ائمه معصومين.
علاوه بر مقام خلافت الهي، خداوند به انسان عظمت و شرافت ديگري بخشيده و آن دميدن روح خود در او بوده است بعد از آن كه او را (انسان را) در نيكوترين وجه و زيباتر تركيب آفريد: و نفخت فيه من روحي.
اين كه خداوند از روح خود در انسان مي دمد، نشان گر شرافت و قداست اين مخلوق الهي است و به عبارت ديگر همين روح دميده شده در آدم او را سزاوار و شايستة تقديس و تكريم فرشتگان ساخته است.
چنان كه از قرآن برداشت مي گردد، امر به سجده فرشتگان بر آدم، بعد از تكميل آفرينش انسان و دميده شدن روح در او صادر شده است و اين گوياي شرافت انسان است؛ چرا كه فرشتگاني كه مقربان درگاه الهي بودند، موظف به سجده در برابر او شدند و يكي از آنها (ابليس) با تمام سوابق بندگي و منزلتي كه در نزد حق تعالي داشت، بر اثر عدم اطاعت دستور الهي و سرپيچي از فرمان او و سجده نكردن بر انسان براي هميشه از درگاه الهي رانده شد و از مقام خود سقوط كرد.
كرامت در لغت يعني گرامي داشتن و بزرگداشت ديگران(افرام) كرامت و عزت و بزرگواري جزئي از سرشت انسان است . اين است كه اگر انسان خود را آنچنانكه هست بيابد كرامت و عزت مي يابد.
قرآن در ارتباط با کرامت انساني دو گونه تعبير دارد: در بخشي از آيات قرآن، از کرامت و ارجمندي انسان و برتري او بر ديگر موجودات سخن به ميان آمده و در برخي، انسان، نکوهش و حتي بحث فروتر بودن او از حيوانات مطرح شده است. در سورة اسراء، تكريم خداوند نسبت به بني آدم و برتري آنها بر بسياري از مخلوقات مطرح مي شود: و لقد كرمنا بني آدم و حملنا هم في البر و البحر و رزقناهم من الطّيبات و فضّلنا هم علي كثيرٍ ممّن خلقنا تفضيلا ؛ فرزندان آدم را حقيقتاً گرامي داشتيم و آنان را در خشكي و دريا بر نشانديم و از چيزهاي پاك به ايشان روزي داديم و بر بسياري از آفريده هاي خود، آنان را به گونه اي برجسته برتري داديم .
هم چنين در آيات ديگري بر اين مسئله تأكيد شده كه آن چه در آسمان و زمين است، براي انسان مسخر گشته و يا اين كه براي او خلق شده است: الم تروا ان الله سخر لكم ما في السموات و ما في الارض و اسبغَ عليكم نعَمَهُ ظاهرهً و باطنه؛ آيا مشاهده نكرده و نيانديشيدند كه به راستي خداوند آن چه را در آسمان ها و زمين است براي شما مسخر ساخته و نعمت هاي آشكار و پنهان خود را به طور كامل بر شما فرو ريخت .
اينها همه نشان گر کرامت، شرافت و برتري انسان بر ساير موجودات و مخلوقات هستي است.
پس کرامت انسان در اطاعت خداست. بايد به انسان آموخت که جز در برابر حق تعالي سر خم نکند و جز او را بندگي ننمايد تا گوهر کرامتش آسيب نبيند و به رشد و کمال خود برسد. انسان با اطاعت خداي کريم به اعتلاي روحي مي رسد و از پستي و فرومايگي پاک مي شود. کرامت حقيقي در اطاعت و بندگي حق تعالي است و آن مزيتي که مزيت حقيقي است و آدمي را بالا مي برد و به سعادت حقيقي اش که همان زندگي پاک و ابدي در جوار رحمت پروردگار مي رساند، پروا داشتن از خدا و پاس داشتن حرمت هاي الهي و تقوا پيشه کردن است.
خداي سبحان تقوا را راه تحصيل کرامت معرفي کرده و باکرامت ترين مردمان را با تقواترين آنها مي داند و مي فرمايد: “ان اکرمکم عندالله اتقيکم؛ به درستي که گرامي ترين شما نزد حق تعالي پرهيزگارترين شماست”
کرامت انساني
بدون ترديد يكي از مهم ترين موضوعات قرآني، حول محور انسان و ويژگي هاي او سير مي كند. در واقع آن گونه كه قرآن انسان را ترسيم نموده، در هيچ جايي به چنين نحوي، جنبه هاي متفاوت و کرامت انساني در نظر گرفته نشده است. در حقيقت در بين مخلوقات، انسان از ويژگي هاي بسيار متمايزي برخوردار است كه به احسن الخالقين خطاب شده است. حق كرامت يا حرمت داشتن اشخاص در جامعه همانند حق حيات از موارد بسيار مهم در زندگي اجتماعي است.انسان يك موجود اجتماعي است و هنگامي مي تواند به رشد و تكامل مورد نظر خويش برسد كه بتواند از مواهب و نعمات الهي اعم از مادي و معنوي فردي و اجتماعي استفاده كند لذا براي ايجاد بستر مناسب جهت تكامل انسان در درجه نخست بايستي حرمت و احترام اجتماعي انسان كه نياز طبيعتي و فطري اوست صيانت گردد و مورد تحقير واقع نشود. انساني كه هتك حرمت شود و مورد انواع و اقسام توهينها قرار گيرد فاقد شخصيت خواهد شد و دچار تزلزل و نااميدي مي گردد. در مرحله بعد بايستي اين امكان براي همه انسانها فراهم شود كه بتوانند از امكانات و نعمات موجود در راستاي نيل به تعالي و كمال مطلوب بهره گيرند.
انسان در قرآن
در قرآن در آغاز به خلقت انسان و سير طبيعي آفرينش او اشاره مي شود كه چگونه انسان به دنيا آمد بعد از آن كه به آفرينش زمين و آسمان اشاره مي شود، به اين مطلب اشاره مي نمايد كه:
و لقد خلقنا الانسانَ من صَلصالٍ من حمأ مسنون؛ و همانا ما انساني را از گل و لاي سالخوردة تغيير يافته آفريديم .
آن گاه بعد از آن كه در آيات مختلفي به خلقت او مي پردازد به نتيجه اين آفرينش اشاره مي كند كه: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم؛ كه ما انسان را در (مقام) احسن تقويم (نيكوترين مراتب صورت وجود) بيافريديم .
در حقيقت از ميان مخلوقات گوناگون الهي، اين انسان است كه داراي ويژگي هاي ممتازي است كه مقام خليفه الهي را در ميان موجودات از آن خود كرده است.
انسان موجودي است كه تمام هستي در او ادغام شده، به گونه اي كه مرحوم صدرالمتألهين در اسفار مي فرمايند كه انسان، نمونه اي از مجموعه اسفل السافلين تا اعلي عليّين است؛ در حالي كه موجودات ديگر، هر يك تنها در محدوده خاصي قرار دارند(صدر المتألهين).
در واقع، انسان، كمالات تمامي مراتب و عوالم، از ماده و گياه و حيوان تا عالم عقول و ملائکه و ماوراي تجرّد را داراست و اين همان تعبيري است كه انسان را احسن تقويم مي دانست كه بهترين نوع معماري در ساختمان او به كار رفته است. و انسان آيينة تمام نماي هستي است. فرشتگان در برابر او تعظيم مي کنند و ملائك در خدمت او در مي آيند: خلق لكم ما في الارض جميعا؛ همة موجودات زمين را براي شما خلق كرد.
قرآن در عالي ترين تعبير خود راجع به انسان او را خليفه خدا در زمين معرفي مي كند: اني جاعلٌ في الارض خليفه؛ من در زمين خليفه خواهم گماشت .
گرچه در اين جا خلافت الهي براي نخستين انسان، يعني حضرت آدم(ع) ثابت شده، اما منحصر در ايشان نبوده است و عموميت داشته و شامل انسان هاي بعد از او نيز مي شود.
براي عموميت اين منظور الهي مي توان به آيه ديگري در اين باره اشاره كرد كه خداوند مي فرمايد:
هو الذي جعلكم خلائف في الارض.
البته در اين مورد كه چه كساني از فرزندان آدم مي توانند به اين مقام برسند، آنهايي كه علم اسماء را دارا بوده و به آن متصف گشته اند؛ هم چون پيامبران الهي و ائمه معصومين.
علاوه بر مقام خلافت الهي، خداوند به انسان عظمت و شرافت ديگري بخشيده و ان دميدن روح خود در او بوده است بعد از آن كه او را (انسان را) در نيكوترين وجه و زيباتر تركيب آفريد: و نفخت فيه من روحي.
اين كه خداوند از روح خود در انسان مي دمد، نشان گر شرافت و قداست اين مخلوق الهي است و به عبارت ديگر همين روح دميده شده در آدم او را سزاوار و شايستة تقديس و تكريم فرشتگان ساخته است.
چنان كه از قرآن برداشت مي گردد، امر به سجده فرشتگان بر آدم، بعد از تكميل آفرينش انسان و دميده شدن روح در او صادر شده است و اين گوياي شرافت انسان است؛ چرا كه فرشتگاني كه مقربان درگاه الهي بودند، موظف به سجده در برابر او شدند[15] و يكي از آنها (ابليس) با تمام سوابق بندگي و منزلتي كه در نزد حق تعالي داشت، بر اثر عدم اطاعت دستور الهي و سرپيچي از فرمان او و سجده نكردن بر انسان براي هميشه از درگاه الهي رانده شد و از مقام خود سقوط كرد.
البته بايد به اين مطلب اشاره نمود كه رشد واقعي انسان ها در پناه ايمان به دست مي آيد. به عبارت ديگر، انساني كه از روح خداوند در او دميده شده و شايسته مقام خليفه الهي و سجود فرشتگان است، تنها در سايه ايمان است كه مي تواند به رشد واقعي برسد: فليستجيبوالي و ليومنوا بي لعلهم يرشدون؛ اجابت از من بخواهند و به من ايمان بياورند، شايد كه به رشد برسند و در آيات ديگري با همين مضمون به اين مطلب اساسي اشاره مي كند: فمن اَسْلَم فاولئك تحروّا رشدا؛ آنان كه اسلام آوردند، نهايت كوشش را كرده و به رشد خويشتن رسيده اند.
معناي لغوي كرامت
كرامت در لغت يعني گرامي داشتن و بزرگداشت ديگران(افرام) كرامت و عزت و بزرگواري جزئي از سرشت انسان است . اين است كه اگر انسان خود را آنچنانكه هست بيابد كرامت و عزت مي يابد.
معناي اصطلاحي كرامت
منظور از كرامت اين است كه انسان داراي حرمت است و حق دارد در جامعه به طور محترمانه زيست كند و كسي حق ندارد با گفتار و رفتار خويش حيثيت او را با خطر مواجه سازد. هم چنين قوه مقننه در تدوين قانون و قوه مجريه در اجراي قانون بايد به گونه اي عمل كنند كه موجب بي حرمتي به شخص مجرم نگردد. احترام به انسان در جامعه بعنوان يك اصل مورد پذيرش اسلام بوده و در اين خصوص تاكيدات فراواني صورت پذيرفته است . در روايات بسياري آمده كه هر كس مومني را تحقير نمايد به ذات كبريائي خداوند اهانت نموده و با او اعلام جنگ نموده است.
کرامت انسان در قرآن
قرآن در ارتباط با کرامت انساني دو گونه تعبير دارد: در بخشي از آيات قرآن، از کرامت و ارجمندي انسان و برتري او بر ديگر موجودات سخن به ميان آمده و در برخي، انسان، نكوهش و حتّي بحث فروتر بودن او از حيوانات مطرح شده است.
در سورة اسراء، تكريم خداوند نسبت به بني آدم و برتري آنها بر بسياري از مخلوقات مطرح مي شود: و لقد كرمنا بني آدم و حملنا هم في البر و البحر و رزقناهم من الطّيبات و فضّلنا هم علي كثيرٍ ممّن خلقنا تفضيلا؛ فرزندان آدم را حقيقتاً گرامي داشتيم و آنان را در خشكي و دريا بر نشانديم و از چيزهاي پاك به ايشان روزي داديم و بر بسياري از آفريده هاي خود، آنان را به گونه اي برجسته برتري داديم .
در سورة تين و مؤمنون نيز از اين كه انسان در بهترين نوع خلق شده، سخن گفته شده است: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم؛ حقيقتاً ما انسان را در بهترين بنيان آفريديم، و
فتبارك الله احسن الخالقين؛ خجسته و پر بركت باد بر خداوند كه بهترين آفريننده است.
همچنين در آيات ديگري بر اين مسئله تأكيد شده كه آن چه در آسمان و زمين است، براي انسان مسخر گشته و يا اين كه براي او خلق شده است: الم تروا ان الله سخر لكم ما في السموات و ما في الارض و اسبغَ عليكم نعَمَهُ ظاهرهً و باطنه؛ آيا مشاهده نكرده و نيانديشيدند كه به راستي خداوند آن چه را در آسمان ها و زمين است براي شما مسخر ساخته و نعمت هاي آشكار و پنهان خود را به طور كامل بر شما فرو ريخت .
اينها همه نشان گر كرامت، شرافت و برتري انسان بر ساير موجودات و مخلوقات هستي است.
انواع کرامت انساني از ديدگاه قرآن
1.كرامت تكويني 2. كرامت اكتسابي
كرامت تكويني
با توجه به مطالب گذشته، به اين نتيجه رسيديم كه قرآن براي حضرت آدم به منزله نمونه يك انسان كامل، منزلت ها و برتري هايي را قرار داده است. و هم چنين بيان شد كه اين امتيازات اختصاص به آدم نخستين ندارد، بلكه هر يك از انسان ها و فرزندان آدم كه بتوانند به مقام انسان كامل برسند، شايسته اين امتياز و مقام برتر در نزد پروردگار مي شوند.
در حقيقت، مراد از كرامت تكويني يا ذاتي اين است كه خداوند انسان را به گونه اي خلق كرده كه در مقايسه با ساير موجودات داراي مزاياي بيشتري است. در واقع اين نوع كرامت ناشي از توجه ويژه خداوند به انسان است و تمام انسان ها از اين مقام برخوردارند، يعني انسان چه بخواهد و چه نخواهد از اين كرامت تكويني برخوردار است.
البته در موارد متعددي، قرآن، انسان را شايسته كرامت و فضيلت برتر از اين مقدار نيز مي داند و آن را در ساية مبارزة پيوسته با نفس اماره و شيطان وسوسه گر مي داند. چنان كه در مطالب پيشين نيز گذشت بعضي از آيات قرآن بر كرامت تكويني انسان دلالت دارند از جمله آيات 4 از سورة تين، آية 14 سورة مومنون و آيه 70 سورة اسراء.
نتيجه اين كه كرامت تكويني به آن دسته از شايستگي هاي ذاتي و استعدادهاي انساني اطلاق مي گردد كه مي تواند در معرض هدايت و تربيت تعاليم آسماني پيامبران قرار گيرد و باعث رشد و صعود انسان به مراتب كمال و مقامات والاي انساني شود و انسان را تا سر حدّ فرشته شدن و بالاتر از آن تعالي بخشد، بنابراين مي توان گفت كه كرامت تكويني عبارت است از: برخورداري از شرافت وجودي نشأت گرفته از روح مقدس خدايي.
البته در مورد تفاوت كرامت با فضيلت، علامه طباطبايي، مي فرمايند:
هر يك از دو كلمه تفضيل و تكريم، ناظر به يك دسته از موهبت هاي الهي است كه به انسان داده شده است؛ تكريمش به دادن عقل است كه به هيچ موجود ديگري داده نشد، و انسان به وسيلة آن خير را از شر و نافع را از مضر و نيك را از بد تميز مي دهد… تفضيل انسان بر ساير موجودات به اين است كه از آن چه كه به آنها داده، سهم بيشتري به انسان داده است.
اما در مورد اين كه كرامت انساني ناشي از چيست و مظاهر كرامت تكويني چه مواردي هستند، گفته اند كه مظاهر كرامت انسان در قوه، عقل، آزادي اراده و ساير ويژگي هاي متمايز او از موجودات ديگر است.
در واقع بزرگ ترين ويژگي انسان در دو مورد است: عقل و اختيار. و انسان با كمك قوه عقل و ارادة خود مي تواند به درجات بالاتر نايل آيد.
كرامت اكتسابي
در قرآن بعد از ذكر آياتي كه دلالت بر كرامت تكويني انسان مي كردند، به آياتي نيز دربارة كرامت اكتسابي يا اختياري انسان نيز اشاره مي شود.
منظور از كرامت اختياري، دست يابي انسان به كمالات و ويژگي هايي است كه با اختيار و ارادة انسان حاصل مي شود. بر خلاف كرامت تكويني كه در وجود انسان ها نهفته بود، در اين جا تلاش و سعي انسان به منزله پلي براي رسيدن به درجات بالاتر ايفاي نقش مي كند. در حقيقت انسان ها استعداد رسيدن به كمالات را دارند، ولي برخي با اختيار و ارادة خود به آن دست مي يابند و برخي ديگر راه مقابل را طي مي كنند كه به اسفل السافلين چارپايان منجر مي گردد.
در اين دو تعبير، به سبب آن كه آنها (برخي انسان ها) عقل و انديشه خود را به كار نبسته اند به اين راه ختم شده اند. اما آياتي كه دالّ بر كرامت اكتسابي است، عبارتند از: ان اكرمكم عند الله اتقيكم؛ به راستي كه گرامي ترين شما در پيشگاه خداوند، با تقواترين شماست
و يا آياتي كه بعد از نفي كرامت اكتسابي، برخي از انسان ها را از آن استثنا مي نمايد ؛
ان الانسان لفي خسر. الا الذين آمنوا
ان الانسان خلق هلوعا… الا المصلين.
از آن جا كه تنها معيار كرامت در نزد خداوند، تقواست و راه رسيدن به او همان تقوا پيشه كردن است؛ در نتيجه بايد گفت كه كرامت انسان داراي حد و حدودي نيست؛ چرا كه تقوا كه پايه و اساس كرامت است، محدود نيست.
و هم چنين با توجه به اين كه خداوند تقوا را به خودش نسبت داده است، و بر اساس آيات قرآن، هر چه در نزد خداست، زوال ناپذير است؛ بنابراين با توجه به ثبات خدا، كرامت انسان نيز پايدار و ثابت است، ولي براي رسيدن به كرامت اكتسابي بايد تلاش كند و تقوا پيشه نمايد.
البته در خاتمه بحث بايد به برخي از تفاوت هاي كرامت تكويني و كرامت اكتسابي اشاره گردد:
الف) كرامت تكويني، كمال انسان به حساب مي آيد، ولي ارزش اخلاقي ندارد، اما كرامت اكتسابي جزء كمالات انسان بوده و ارزش اخلاقي محسوب مي شود؛
ب) كرامت تكويني، مقدمه اي براي رسيدن به كرامت اكتسابي به شمار مي رود؛ بنابراين ارزش كرامت اكتسابي بيشتر است و … كه مي توان با مقايسه آيات كرامت تكويني و اكتسابي بدان دست يافت.
درجات کرامت
همه انسانها در برخورداري از کرامت يکسان نيستند وبا همديگر متفاوتند . به همان دليلي که کرامت را متغيرو زوال پذير دانستيم ميتوانيم بگوييم که هر دو نوع کرامت داراي درجات و مراتب مي باشد ، زيرا به نسبت تلاش و کوشش انسان مي تواند کمرنگ يا پررنگ شود . استاد علامه محمد تقي جعفري کرامات را داراي 6 درجه و مرتبه مي داند که به طور اختصار عبارتند از:
1 – انسان طبيعي اولي که رشد شخصيتش به مرحله اي نرسيده که ضرورت و شايستگي هاي زندگي مستند به اصل و قانون را درک نمايد و بپذيرد و بر مبناي آن زندگي کند ، او از انسانيت فقط کالبد جسماني را دارد و مغز ناشکفته و شخصيت در حال بذري که در مزرعه وجودش کاشته شده است .
2 – انسان در مرحله دوم با رشد نسبي شخصيت مي تواند ديگر انسانها را نيز مانند خود درک کند و زندگي خود را بر مبناي اصول و قوانيني قرار دهد و هماهنگي با زندگي ديگر انسانها را مي پذيرد و براي مراعات حال ديگران در درون خود احساس تعهد مي کند .
3- انسان در مرحله سوم مي تواند موجوديت خود را با استناد به آغاز و انجام معني دار هستي تفسير معقول نمايد و معتقد است وجود او از مبدائي بي نياز و توانا سرچشمه گرفته است و بايد در اين دنيا از اراده آن مبدأ که به وسيله عقل و وجدان درک مي شود و به نفع مردم است ، پيروي کنند
4 – انسان در مرحله چهارم از نمايندگان خدا در روي زمين که پيامبران ناميده مي شوند نيز تبعيت مي کند . پيامبراني که اراده خدا را در باره خلقت و انسان براي انسانها تبليغ مي کنند اين گروه از انسانها منحصر در چهار گروهند که عبارتند از يهود – مسيحي – مجوس و مسلمان .
5 – انسان در مرحله پنجم علاوه بر اينکه ساير اديان ابراهيمي را قبول دارد ، اسلام را پذيرفته و به آن معتقد مي شود و معتقد است که اسلام همان دين الهي است که پيامبران از حضرت نوح به اينطرف آن را تبليغ کرده اند .
6- انسان در مرحله ششم ، اسلام را پذيرفته و بدان عمل کرده و کمال او به درجه تقوا رسيده است . مطابق ترجمه آيه کريمه : ان اکرمکم عندا… اتقيکم : عاليترين درجه کرامت مخصوص انسانهاي با تقوا است . انسانهاي با تقوا کساني هستند که ذات خود را از آلودگي ها و عوامل تباه کننده حفظ مي کنند .تقوا در اين تعريف همان صيانت ذات در جاذبه کمال الهي است و تقوا به اين معنا در پنج گروه از گروههاي شش گانه – به جز گروه اول – قابل وصول است.
حق کرامت قابل اسقاط نيست
حق کرامت همانند حق آزادي و حق حيات به معناي معمول در علم حقوق از نوع حکم است نه حق.زيرا حق قابل نقل و انتقال و اسقاط است اما اين حق انساني از نوع حکم است و بنا بر اين هيچ انساني حق ندارد اين موهبت الهي را نقل ؛اسقاط يا سلب کند مثلا کسي حق ندارد از حق حيات در برابر مقداري پول بگذرد و نيز حق ندارد در مقابل مبلغي پول حق کرامت و احترام خود را اسقاط کند.
هيچ کس حق اهانت به کرامت انساني ندارد
از آنجا که همه انسانها داراي کرامت و شرافت ذاتي هستند بنابر اين اگر کسي بخواهد به کرامت و شرافت ديگران اهانت کند نخست کرامت و شرافت ذاتي خود را از دست مي دهد و در نتيجه پست تر از حيوانات نيز مي گردد. هيچ نظام حقوقي حق ندارد به بهانه دفاع از آزادي بيان و قلم به کرامت و شرافت انسانها و مقدسات مقبول و معقول آنها اهانت نمايد. بنابر اين آزادي بيان و قلم مشروط به عدم اهانت و اخلال به کرامت و شرافت انسانها است . پس کرامت انساني بر حق آزادي اولويت دارد. . هر چند که حق آزادي از مهم ترين موهبت هاي خداوندي است که در حرکت به سوي کمالات انسان را کمک مي کند. و لذا حضرت علي (علیه السلام) مي فرمايد : «لا تکن عبد غيرک فقد جعلک الله حرّا.»
از دست رفتن کرامت در صورت نافرماني الهي
در داستان خلقت آدم و زوجش، به فرمان الهي از نزديک شدن و خوردن از درختي منع مي شوند اما به وسوسه شيطان از اين امر الهي سرپيچي کرده و اين نافرماني سبب مي شود که برهنه شوند و زشتي هايشان آشکار شود. چنانچه حق تعالي خطاب به آدم مي فرمايد: “و يا آدم اسکن انت و زوجک الجنه فکلا من حيث شئتما و لاتقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمين؛ اي آدم تو و همسرت در بهشت جاي گيريد و از هر چه مي خواهيد بخوريد اما به اين درخت نزديک نشويد که از ستمکاران خواهيد شد.”
جايگاه کرامت زن و مرد در اين خلقت آن قدر بالاست که خداوند آنها را در بهشت در نزديک قرب خود جاي مي دهد اما به سبب نافرماني، ظالم شمرده مي شوند و به سبب خوردن از درخت منهي، برهنگي آنها (زشتي هايشان) آشکار مي شود و آنها براي پوشاندن خود به چسباندن برگ درختان بهشت مي پردازند.
بنابراين نافرماني امر الهي سبب از دست دادن کرامت نزد پروردگار است و معلوم مي شود که ارزش و کرامت انسان به اطاعت از حق تعالي است، چنانکه مي فرمايد: “فازلهما الشيطان عنها فاخرجهما مما کان فيه و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو ولکم في الارض مستقر و متاع الي حين… قلنا اهبطوا منها جميعا”؛ پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به در آورد، گفتيم: فرود آييد، شما دشمن همديگريد و براي شما در زمين قرارگاه و تا چندي برخورداري خواهد بود. هبوط به معني انحدار و پايين آمدن قهري است مثل هبوط و افتادن سنگ و چون در مورد انسان بکار رود بر سبيل استخفاف و سبک شمردن مي باشد بر خلاف انزال که درمورد چيزهاي شريف استعمال شده، مثل انزال ملائکه و قرآن.
پس کرامت انسان در اطاعت خداست. بايد به انسان آموخت که جز در برابر حق تعالي سر خم نکند و جز او را بندگي ننمايد تا گوهر کرامتش آسيب نبيند و به رشد و کمال خود برسد. انسان با اطاعت خداي کريم به اعتلاي روحي مي رسد و از پستي و فرومايگي پاک مي شود. کرامت حقيقي در اطاعت و بندگي حق تعالي است و آن مزيتي که مزيت حقيقي است و آدمي را بالا مي برد و به سعادت حقيقي اش که همان زندگي پاک و ابدي در جوار رحمت پروردگار مي رساند، پروا داشتن از خدا و پاس داشتن حرمت هاي الهي و تقوا پيشه کردن است.
خداي سبحان تقوا را راه تحصيل کرامت معرفي کرده و باکرامت ترين مردمان را با تقواترين آنها مي داند و مي فرمايد: “ان اکرمکم عندالله اتقيکم؛ به درستي که گرامي ترين شما نزد حق تعالي پرهيزگارترين شماست”
انسان کريم خدايي را که کريم ترين است و کرامت و موهبت اوست، نافرماني نمي کند و گوهر کرامت را به معصيت نمي آلايد، چنانکه اميرالمومنين(ع) فرمود: من کرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته، هر که کرامت نفس داشته باشد، شهوات و تمايلات نفساني نزد او خوار و حقير است.
نتيجه گيري
با توجه به اهميت موضوع انسان و بحث انسان شناسي در دنياي معاصر، و نيز جامع الجوانب بودن انسان، كمتر كسي توانسته به تمام ابعاد وجودي انسان دست يابد. اما قرآن كه كامل ترين كتاب آسماني به شمار مي رود، از انسان به گونه اي ويژه ياد كرده است.
در اين نوشتار بعد از بحث دربارة انسان در قرآن به دو بعد كرامت انساني در قرآن اشاره گشت.
آيات قرآن از دو نوع كرامت دربارة انسان سخن رانده است: الف) كرامت تكويني و ب)كرامت اكتسابي . هم چنين با مرور آيات متعددي كه دربارة انواع كرامت انساني ذكر شد، به اين نتيجه رسيديم كه تمام انسان ها در قياس با ساير موجودات از تكريم بيشتري برخوردار گشته اند كه همان كرامت تكويني است و برخي با تقوا و اختيار و تلاش خود به كرامت اكتسابي دست يافته اند كه از ارزش بالاتري نسبت به كرامت نوع اول برخوردار است.
عزيز صابر، جعفر شجاعي