کمالات و فضايل اهل بيت(ع) در نهج البلاغه (2)
جايگاه و مقام اهل بيت عليهم السلام همانند منزلت قرآن
3.«آنان را به بهترين منزلت ها و مقام هاى قرآنى فرود آوريد».
از اين عبارت دو معنا مى توان اراده كرد:
معناى يكم:
آنان را به همان جايگاه هاى نيكويى كه قرآن را قرار مى دهيد ـ مثل اطاعت و احترام قرآن ـ قرار دهيد.
معناى دوم:
براى آنان بهترين جايگاهى را كه قرآن برايشان در نظر گرفته است، قرار دهيد؛ جايگاه هايى كه شامل موارد ذيل است:
1 . ولايت.
آن سان كه مى فرمايد:
(إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)؛(1)
سرور و مهتر شما تنها خداوند و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند؛ همان كسانى كه نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى پردازند.
2 . پاكى و ناآلودگى،
آن جا كه مى فرمايد:
(إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)؛(2)
خداوند مى خواهد آلودگى را فقط از شما خاندان پيامبر بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.
3 . فرمانبردارى و پيروى همه جانبه،
آن جا كه مى فرمايد:
(أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ)؛(3)
از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و اولى الامر خود اطاعت كنيد.
4 . دوستى و مهرورزى،
آن جا كه مى فرمايد:
(قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى)؛(4)
بگو: از شما هيچ اجر و مزدى نمى خواهم مگر دوستى و مهرورزى به نزديكانم.
و مقامات و مراتب ديگرى كه قرآن براى خاندان پيامبر عليهم السلام برمى شمارد.
نكاتى مهم
در اين گفتار چند نكته مهم را بايد يادآور شويم:
1 . ماندگارى اسلام به ماندگارى اهل بيت عليهم السلام است.
دين، تا زمانى برقرار است كه اهل بيت عليهم السلام باشند. پس آنان ضامن ماندگارى دين و يقين هستند و هستى اين دو به آنان نيازمند است، همان گونه كه ماندگارى ساختمان به ستون و پايه نيازمند است. شايد همين معناى عبارتى باشد كه فرمود: «آنان، پايه ها و كوه هاى دين هستند».
2 . زمين هيچ گاه از آنان خالى نخواهد بود
زيرا خداوند متعال، جاودانگى را بر دين و آيين خود نوشته است و آنان، نشان گران و پرچم هاى هدايت به سوى آن هستند.
امير مؤمنان على عليه السلام در سخن ديگرى مى فرمايد:
ألا إنّ مثل آل محمّد عليهم السلام كمثل نجوم السماء، إذا خوى نجم طلع نجم؛(5)
بدانيد و آگاه باشيد! خاندان محمّد عليهم السلام مانند ستارگان آسمان هستند كه هر گاه ستاره اى افول نمايد، ستاره ديگرى طلوع مى كند.
امير سخن در سخن ديگر به روشنى درباره ماندگارى آنان تا زمانى كه زمين پابرجاست سخن رانده است:
اللهم بلى، لا تخلو الأرض من قائم للّه بحجّة، إمّا ظاهراً مشهوراً وإمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج اللّه وبيّناته، وكم ذا، وأين اُولئك؟ أُولئك ـ واللّه ـ . الأقلّون عدداً، والأعظمون عند اللّه قدراً، يحفظ اللّه بهم حججه وبيّناته، حتّى يودعوها نظراءهم، ويزرعوها في قلوب أشباههم، أولئك خلفاء اللّه في أرضه، والدعاة إلى دينه، آه آه شوقاً إلى رؤيتهم؛(6)
آرى، زمين از كسى كه حجّت برپاى خداوند است، تهى نماند كه يا پديدار و شناخته شده است و يا ترسان و پنهان از ديده ها، تا هيچ گاه حجّت هاى خداوند باطل نشود و نشانه هايش از ميان نرود و اينان چند نفرند و كجا جاى دارند؟
به خداوند سوگند! آنان در شماره اندكند و در نزد خدا بزرگ مقدار كه خداوند حجّت ها و نشانه هاى خود را به آنان، نگهبانى مى كند، تا به همانندهاى خويش بسپارند و در دل هاى همانندگانشان بكارند (و به آنان تحويل دهند)… اينان جانشينان خداوند در زمين هستند و مردم را به دين راستين او فرا مى خوانند، آه! چقدر آرزومند و مشتاق ديدار آنان هستم.
حافظ ابن حجر عسقلانى در اين زمينه گويد:
«و اين روايت كه حضرت عيسى پشت سر يك نفر از اين اُمّت در آخر الزمان نماز به جاى مى آورد، دلالت به نظر درست و اقوال صحيحى دارد كه هيچ گاه زمين از حجّت پابرجاى الاهى خالى نخواهد ماند».(7)
3 . همواره پرسش ها(8) و حركت ها از آن ها و به سوى آن ها بايد باشد.(9)
از اين رو حضرت مى فرمايد:
مانند شتران تشنه و سرگردان كه روى به آبشخور مى نهند به آنان روى كنيد.
تمامى اين نكات از معانى «حديث الثقلين» ـ كه هر دو گروه مسلمانان به صورت همه گير و متواتر نقل كرده اند ـ مى تواند باشد، همان گونه به آن اشاره خواهيم كرد.
ستارگان هدايت
حضرت على عليه السلام در اين گفتار اهل بيت عليهم السلام را به ستارگان آسمان تشبيه كرده است. اين تشبيه به حديثى صحيح از پيامبر اشاره دارد كه احمد بن حنبل و ديگر عالمان اهل سنّت روايت كرده اند. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:
النجوم أمان لأهل السماء، فإذا ذهبت النجوم ذهب أهل السماء، وأهل بيتي أمان لأهل الأرض، فإذا ذهب أهل بيتي ذهب أهل الأرض؛(10)
ستارگان امان و مصونيت اهل آسمان هستند، پس هر گاه ستارگان از بين بروند، آسمانى ها نيز از بين مى روند و خاندان من مصونيت و امان زمينى ها هستند. پس هر گاه از بين بروند تمام زمينى ها نيز از بين مى روند.
جلال الدين سيوطى گويد: حاكم نيشابورى از ابن عباس روايت كرده است كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:
النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، وأهل بيتي أمان لاُمتي من الإختلاف، فإذا خالفتها قبيلة اختلفوا، فصاروا حزب إبليس؛(11)
ستارگان مصونيت زمينيان از غرق شدن هستند و اهل بيت من مصونيت اُمّت اسلامى از اختلاف و دو دستگى هستند، پس هر گاه گروهى با آنان مخالفت نمايد دچار ناسازگارى و اختلاف مى شوند و به حزب شيطان مى پيوندند.
گواه اين تشبيه آيه اى است كه مى فرمايد:
(هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ)؛(12)
او همان است كه ستارگان را براى شما آفريد تا به وسيله آن در تاريكى هاى خشكى و دريا راه بپيماييد و به درستى هدايت شويد.
در روايتى در تفسير آيه آمده است كه امام عليه السلام فرمود:
النجوم آل محمّد عليهم السلام؛(13)
منظور از ستارگان، خاندان محمّد عليهم السلام هستند.
امير مؤمنان على عليه السلام فرمود: « يا ترسان دور از نظرهاست».
اين سخن به حضرت مهدى از خاندان محمّد عليهم السلام اشاره دارد، همو كه «خداوند زمين را به وسيله او از دادگسترى و عدل پر مى نمايد، بعد از اين كه از جور و بيداد پر شده است».
اين موضوع از مطالب روشن و ضرورى است و دليل هاى فراوان و كتاب هاى بى شمارى درباره ايشان نگاشته شده است.(14)
اهل بيت عليهم السلام و اقامه لوازم امامت و مهترى
امامان از اهل بيت عليهم السلام لوازم امامت را به خوبى برپا نمودند كه همان نگهدارى دين و پاسداشت و آموزش آن و نيز دعوت به سوى آن بود. حضرت على عليه السلام در اين باره مى فرمايند:
بنا اهتديتم في الظلماء، وتسنّمتم ذروة العلياء، وبنا أفجرتم عن السرار؛(15)
فقط به وسيله ما در تاريكى ها راهنمايى و هدايت شديد و به قله هاى خوبى و صفات نيكو راه برديد و به كمك ما از تاريكى ها به روشنايى راه پيموديد.
يعنى به وسيله ما از تاريكى هاى نادانى و گمراهى به روشنايى دانش و هدايت راه پيموديد و به همين معنا در جاى ديگر فرموده اند:
بنا يستعطى الهدى ويستجلى العمى؛(16)
هدايت تنها به وسيله ما بخشيده مى شود و تاريكى ها و كورى ها از بين مى رود و روشن مى گردد.
كلينى رحمه اللّه روايتى را در تفسير آيه شريفه ذيل نقل مى كند، آن جا كه مى فرمايد:
(وَمِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ)؛(17)
و از آفريدگان ما گروهى هستند كه به حق و راستى هدايت مى نمايند و فقط به حقيقت راه مى پيمايند.
حضرت فرمودند:
هم الأئمّة صلوات اللّه عليهم؛(18)
منظور از اُمّت (در اين آيه) همان امامان عليهم السلام هستند.
در روايتى امام صادق عليه السلام مى فرمايد: پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمودند:
إنّ عند كلّ بدعة تكون من بعدي يُكاد بها الإيمان وليّاً من أهل بيتي موكلاً به، يذبّ عنه، وينطق بإلهام من اللّه، و يعلن الحق و ينوره، و يردّ كيد الكائدين…؛(19)
همانا نزد هر بدعت و فتنه اى كه ايمان و اعتقاد انسان ها را نزديك است از بين ببرد، امامى از خاندانم قرار دارد؛ در حالى كه وكيل بر آن است و از حق دفاع مى نمايد و به مدد الهام الاهى به زبان مى آيد و مسير حق را روشن و نورانى مى نمايد و مكر تمام مكّاران را باز مى گردانند.
و چقدر مصاديق اين معنا بسيار است؟!
آرى، كسانى كه لباس خلافت و رياست را به زور به تن كردند و بر تمام كارها و برنامه هاى مسلمانان چيره شدند، همواره در مشكلات و سؤالات سخت به امامان از خاندان پيامبر مراجعه مى كردند. حافظ نووى در زندگى نامه امير مؤمنان على عليه السلام مى نويسد:
بزرگان صحابه و ياوران پيامبر از او مسائل را مى پرسيدند و در موقعيّت هاى بسيارى و سؤالات مشكل به فتاواى او و گفتارش رجوع مى كردند و از او جواب مى خواستند و اين موضوع مشهورى است.(20)
اهل بيت عليهم السلام و دفاع از حريم دين الاهى
هم چنين بزرگان اهل سنّت در زندگى نامه ديگر امامان از اهل بيت عليهم السلام گفته اند:
آنان همواره گمراهى و تزوير افراط گران، افكار ابطال گران، تفسير و معناى بى دليل نادانان و شبهات كفرورزان و ملحدان را به صورت كامل از چهره دين الاهى مى زدودند.
احتجاج و مناظرات اهل بيت عليهم السلام، با مخالفان و ديدگاه ها و موضع گيرى ها روشن آنان در نگهدارى و پاسداشت دين، در كتاب هاى حديث شناسان و تاريخ نويسان نگارش يافته است و كاملاً پيداست.
گروهى از دانشمندان اهل سنّت از جمله ابن حجر مكّى در الصواعق المحرقه در زندگى نامه امام حسن عسكرى عليه السلام چنين مى نويسد:
هنگامى كه معتمد پسر متوكّل آن حضرت را در زندان انداخت خشك سالى سختى پيش آمد. پس همه مسلمانان سه روز براى طلب باران به بيابان رفتند، ولى باران نيامد.
در اين هنگام مسيحيان به همراه راهب بزرگشان به بيابان رفتند. همين كه راهب دست خود را به سوى آسمان بلند كرد، آسمان ابرى شد و در همان روز اول، باران باريد روز دوم نيز چنين شد. از اين رو برخى از مسلمانان نادان در دين خود به شك افتاده و برخى ديگر مرتد شدند.
اين وضعيت بر معتمد خليفه وقت گران آمد. از اين رو دستور داد تا امام حسن عسكرى عليه السلام را حاضر كردند و گفت: اُمّت جدّت پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله را درياب پيش از آن كه به هلاكت درافتند.
آن حضرت فرمودند: تمام ياران و شيعيان مرا از زندان آزاد كن!
معتمد همه ياران آن حضرت را آزاد كرد. هنگامى كه راهب با همراهان خود به طلب باران دست به آسمان بلند كرد، آسمان ابرى شد. امام به شخصى دستور داد كه آن چه در دست اوست بگيرد و بياورد.
ناگاه ديدند استخوان انسانى در دست او بود. پس از دست او آن را گرفت و به او فرمود:
حال برو و طلب باران كن!
او دستانش را به سوى آسمان بلند كرد. پس هر چه ابر در آسمان بود از بين رفت و آفتاب نمايان شد. مردم از اين امر در شگفت شدند.
معتمد گفت: اى ابامحمّد! اين چيست؟
حضرت فرمود: اين استخوان پيامبرى است كه اين راهب مسيحى به دست آورده است و هر گاه استخوان پيامبر زير آسمان هويدا شود، آسمان ابرى و بارانى مى شود.
بدين وسيله شبهه و سؤال از مردم دور شد و امام حسن عسكرى عليه السلام به خانه خودشان باز گشتند.(21)
آرى، اين مقام و جايگاه خاندان پيامبر و اين منزلت آن بزرگواران است. امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايد: ـ و ما نيز هم صدا با آن به تمام مسلمانان مى گوييم ـ :
فأين تذهبون وأنى تؤفكون و الأعلام قائمة و الآيات واضحة والمنار منصوبة؟… ألم أعمل فيكم بالثقل الأكبر و أترك فيكم الثقل الأصغر؛(22)
پس به كدام سوى مى رويد! و به كدام سوى مى شتابيد! در حالى كه تمام نشانه ها و علامت هاى هدايت برپاست و تمام آيات و جلوه هاى آن روشن است و مناره آن مشخص و پابرجاست؟
پس به كجاى گمراه مى شويد و چگونه هيچ نمى بينيد در حالى كه خاندان پيامبر بين شما هستند و آنان پيشوايان حق هستند و بزرگان دين و زبان گوياى راستى و درستى هستند. پس آنان را به بهترين جايگاه ها و مقام هاى قرآنى فرود آوريد و مانند شتران تشنه و جگرتافته به محضر زلال آنان بشتابيد… آيا من همواره در بين شما به ثقل اكبر عمل ننمودم و ثقل اصغر را ميان شما بر جاى نگذاشتم؟
پي نوشت ها :
1- سوره مائده: آيه 60.
2- سوره احزاب: آيه 33.
3- سوره نساء: آيه 62.
4- سوره شورى: آيه 22.
5- نهج البلاغه: 146.
6- همان: 297.
7- فتح البارى: 6 / 385.
8- اشاره اى است به آيه شريفه اى كه مى فرمايد: (فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ).
9- اشاره اى است به آيه شريفه اى كه مى فرمايد: (فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَة مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ).
10- الصواعق المحرقه: 140.
11- احياء الميت: حديث 29.
12- سوره انعام: آيه 97.
13- الصافى فى تفسير القرآن: 179.
14- ر.ك: منتخب الأثر، كشف الاستار، المحجّة فيما نزل في القائم الحجّة.
15- نهج البلاغه: 51 .
16- همان: 201.
17- سوره اعراف: آيه 181.
18- الصافى فى تفسير القرآن: 309.
19- الكافى: 1 / 54.
20- تهذيب الأسماء: 1 / 346.
21- الصواعق المحرقه: 2 / 600.
22- مسند احمد: 3 / 14.
منبع مقاله :
ميلاني، سيّدعلي؛ (1389)، اهل بيت عليهم السلام در نهج البلاغه، مرکز حقايق اسلامي، دوم