براي مستند كردن سؤال و روشن شدن جواب آن، بيان چند نكته ي به هم پيوسته لازم و ضروري است. 1. بيان آياتي روشن در راستاي سؤال: در برخي از آيات، به طور صريح و روشن به اين نكته اشاره شده و آمده است:
«ما در آسمان برج هايي قرار داديم؛ و آن را براي بينندگان آراستيم. و آن را از هر شيطان رانده شده اي حفظ كرديم؛ مگر آن كس كه استراق سمع كند (و دزدانه گوش فرا دهد) كه شهاب مبين او را تعقيب مي كند (و مي داند[1]).
در جاي ديگر آمده است: «ما آسمان نزديك (= پايين) را با ستارگان آراستيم، تا آن را از هر شيطان خبيثي حفظ كنيم. آن ها نمي توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند، (و هرگاه چنين كنند) از هر سو هدف قرار مي گيرند. آن ها به شدّت به عقب رانده مي شوند؛ و براي آنان مجازات دائم است. مگر آن ها كه در لحظه اي كوتاه براي استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آن ها را تعقيب مي كند[2]».
هم چنين در سورة جنّ آمده: «و اين كه ما آسمان را جستجو كرديم و همه را پر از محافظان قوي و تيرهاي شهاب يافتيم. و اين كه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمان ها مي نشينيم؛ امّا اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابي را در كمين خود مي يابد[3]».
در جاي ديگر آمده: «ما آسمان پايين را با چراغ هاي فروزاني زينت بخشيديم و آن ها (= شهباب ها) را تيرهايي براي شيطان قرار داديم، و براي آن ها عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم[4]».
هم چنين در آخرين آيه، در اين راستا آمده: «سوگند به آسمان و كوبندة شب. و تو چه مي داني كوبندة شب چيست؟ همان ستارة درخشان و شكافندة تاريكي هاست[5]».
2. تحليل و تفسيري پيرامون آيات فوق:
با دقت در آيات فوق، به بخش عمدة سؤال، جواب داده مي شود. آن چه در اين مقال قابل بيان است، اين است كه به نظر صاحب نظران و مفسران پرداخته شود. نظر مفسران بزرگ در اين جهت، گونه گون و مختلف است.
1. عده اي از مفسران، همانند صاحب تفسير مجمع البيان، مسئلة استراق سمع جنيان و شياطين و به دنبال آن نگهبانان و شهاب باران شدن آنها را، امري حقيق مي دانند، ولي مي گويند: ادراك و اطلاع بيشتر آنرا به آينده واگذار مي كنيم و هم اكنون مسئله چندان بر ما روشن نيست.
2. برخي ديگر از مفسران، ظاهر آيات را كاملاً حفظ كرده مي گويند:
آسمان، شيطان، جنيّان، استراق سمع آن ها، شهاب سنگ ها و نگهبانان آسماني، همه امر واقعي و دست يافتني است.
3. جمعي ديگر از مفسران مانند علامه طباطبايي در الميزان و طنطاوي در تفسير الجواهر، تعبيرات آيات فوق را تشبيه و كنايه دانسته و آن را از باب بياني سمبوليك گرفته و آن را با بياني گونه گون بيان داشته اند. به عنوان مثال آسمان را عالم ملكوت گرفته و بيشتر آن را به امور معنوي حمل كرده اند[6].
اگر چه به طور صريح و روشن، نمي توان در اين راستا قضاوت كرد: چون علم بشري محدود است وجهان هستي و موجودات مرئي و نامرئي در آن نامحدود،تا جايي كه درروايات وارد شده كه «اَلف اَلف عالم[7]» در جهان هستي وجود دارد. يعني هزاران عالم در جهان هستي وجود دارد و در تعبير قرآني به هفت آسمان و هفت زمين[8] نيز اشاره شده است.
آن چه در راستاي آيات فوق قابل بيان است اين است كه:
1. مراد از آسمان، آسمان ظاهر است.
2. مراد از شهاب، سنگ هاي ويژة آسماني است كه پرتاب و مشتعل[9] مي شود.
3. شيطان و جنّ هم موجود واقعي هستند كه وجود خارجي دارند، اگر چه نامريي و پنهان هستند.
4. استراق سمع از ناحية شيطان و جنيّان يك امر حقيقي است و كار اصلي شيطان نيز چنين است.
5. محافظان و نگهبانان آسماني، همانند فرشتگان، هم يك امر حقيق و واقعي است.
6. بلي دانشمندان ستاره شناس به شهاب سنگ هاي آسماني دست يافته اند و از آن ها خبر داده اند. اما از اين كه آيا شهاب هايي كه قرآن شريف از آن خبر مي دهد، از جنس همان شهاب سنگ هايي هستند كه دانشمندان ستاره شناس به آن دست يافته اند يا خير؟ چندان روشن نيست و به صراحت نمي توان اثبات كرد، كما اين كه انكار آن هم مشكل است. و از اين كه دانشمندان ستاره شناس چه كار كنند تا كه آن شهاب هايي كه قرآن شريف از آن خبر مي دهد كه همسان تير به سوي شياطين و جنيان كه براي استراق سمع به سوي آسمان مي روند پرتاب مي شود دست يابند و با چه راه كاري مي توانند بر آن دست يابند؟ نمي توان قضاوت كرد و تا به حال از ناحيه هيچ فرد يا مؤسسه اي، راه كار خاصي ارائه نشده است.
چون ممكن است طبق نظر برخي از مفسران همانند علامه طباطبايي، مراد قرآن شريف از آن شهاب ها، يك امر كنايي و ملكوتي و معنوي باشد.
در روايت نيز آمده است: ابليس تا آسمان هفتم پيش مي رفت. وقتي حضرت عيسسي ـ عليه السّلام ـ متولد شد، سه طبقة آسمان به روي ابليس ملعون بسته شد و با تولد رسول اسلام، كل آسمان هفت گانه به روي او بسته شد و به وسيلة ستاره ها وبا ستاره تير باران شد[10].
هيچ امر غير واقعي و غير حقيقي و خيال محض و رمان گونه در قرآن شريف نيامده است. تمام امور قرآني، چه مريي و چه نامريي، واقعي و حقيقي است و وجود خارجي دارد.
در اين كه اين نكات قرآني امر واقعي و حقيقي است، شكي نيست. اما در اين كه بشريت هم مي تواند بر همة علوم قرآني احاطه پيدا كند يا خير؟ بحثي است ديگر…
تازه اگر بشر با عقل وعلم اندك خود[11]، نتواند بر يك موجود نامريي و يا آسماني دست يابد، اين دليل بر عدم وجود و نبودن، نيست. چون طبق قاعدة عقلي و فلسفي، «عدم الوجدان لا يدلّ علي عدم الوجود».
به قول مولانا:
ديدة حسّي زبون آفتاب
ديدة ربانيّ جو و بياب[12]به عنوان مثال حضرت سليمان زبان حيوانات را مي خواند و باد و جنيان را در تسخير خود داشت[13]. ديگران هم مي توانند جنّ را تسخير كنند و اگر نمي تانند بحث ديگري است و از ناتواني انسان هاست.[14]به هر تقدير آن چه به طور خلاصه قابل بيان است اين است كه:
1. شهاب سنگ هاي آسماني كه مورد نظر دانشمندان ستاره شناس است دست يافتني و واقعي است.
2. شهاب سنگ هاي مورد نظر قرآن يك امر واقعي است، ولي آيا قابل حس و دست يافتني هم هست يا خير؟ به صراحت نمي توان قضاوت كرد. پرونده اين بحث هم چنان باز است و به گذشت زمان واگذار مي شود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. به تفاسيرذيل آيات اشاره شده در متن پاسخ مراجعه شود.
2. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن اثر رضايي اصفهاني.
3. محدوده ي كره ي زمين، اثر فرانيس دولوبو، ترجمه محمود اسراري، چاپ سوم، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي.
پي نوشت ها:
[1] . حجر/15، 16، 8.
[2] . صافات/37، 6 ـ 10.
[3] . جنّ/8 ـ 9.
[4] . ملك/67، 5.
[5] . طارق/1ـ3.
[6] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ چهاردهم، 1376، ج 11، ص 43 ـ 51.
[7] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج20
[8] . اسري/17، 44.
[9] . قرائتي، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگي درس هايي از قرآن، چاپ اول، 1378، ج6، ص280.
[10] . تفسير نورالثقلين، قم، دارالتفسير، چاپ اول، 1382، ج3. ص5.
[11] . نجم/53، 30.
[12] . مثنوي معنوي، دفتر 4، بيت 595.
[13] . صاد/36.
[14] . جاثيه/13.