خانه » همه » مذهبی » گدای سمج!!

گدای سمج!!

گدای سمج!!

گاهی انسان برای رسیدن به مقصود، راهی را طی می‌کند که نه تنها مطلوب و مقصود او در پیمودن آن راه نخواهد بود بلکه بر عکس نتیجه‌ای که عائد او می‌شود خلاف چیزیست که برای آن تلاس نموده است.

0041882 - گدای سمج!!
0041882 - گدای سمج!!

 

نویسنده:مسعود رضانژاد فهادان
منبع:راسخون

 

شرح حدیث إنّ اللَّهَ یُبْغِضُ السّائِلَ الْمُلْحِف همراه با تبیین رابطه منطقی سماجت و نفرت.

چکیده:

گاهی انسان برای رسیدن به مقصود، راهی را طی می‌کند که نه تنها مطلوب و مقصود او در پیمودن آن راه نخواهد بود بلکه بر عکس نتیجه‌ای که عائد او می‌شود خلاف چیزیست که برای آن تلاس نموده است.
یکی از آن‌ موارد، سماجت است انسانی که در مطالبه‌یِ از دیگران به صورت بیجا اصرار می‌ورزد نه تنها عائد و دارا نمی‌گردد بلکه بزرگ‌ترین سرمایه اجتماعی خود یعنی مقبولیت نزد جامعه را نیز از دست خواهد داد.

کلید واژه:

سماجت، اصرار، گدایی، نفرت، الحاف، نهج‌ الفصاحه، نهج الدرایه، شرح حدیث.

اصل مقاله:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: إنّ اللَّهَ یُبْغِضُ السّائِلَ الْمُلْحِف؛1 همانا خداوند از متقاضی سمج، متنفر است.

شرح لغوی:

ابن فارس در معجم مقاییس اللغه، معنای ریشه‌ای لغتِ لحف را اشتمال و ملازمه گرفته است.2 مصطفوی در التحقیق کلمات مشتمل بر این سه حرف را به معنای انطباق و همراهی چیزی بر چیز دیگر به نحوی که باعث پوشش دادن به آن شود اخذ کرده است.3
به نظر حقیر، بار معنایی اشتمال و ملازمه برای بیان معنای لحف، کافی نبوده بلکه لحف به غیر از ملازمه و همراهی و اشتمال، متکفل بیان معنای قوی‌تری بوده لذا نظر ابن فارس صحیح نمی‌باشد. علامه مصطفوی نیز به سبب قیود انطباق و ملازمه، که در معنای ریشه‌ای این لغت ذکر نموده معنای لحف را به موارد خاصی محدود کرده است. لذا بهتر آن است که به تبعیّت از خلیل بن احمد فراهیدى در کتاب العین، معنای اصیل لغات مشتمل بر لحف را تغطّی و پوشاندن بگیریم.4
در زبان عربی و فارسی به جامه‌ای که موقع خواب برای پوشاندن تمام بدن از آن استفاده می‌شود لحاف گفته می‌شود. الحاف نیز از این قاعده، مستثنی نبوده بلکه بدین سبب به اصرار زیاد، الحاف گفته می‌شود که گویا اصرار کننده با پوششی که بر فکر و اراده طرف، ایجاد می‌کند قصد دارد اراده و انتخاب را از وی سلب ‌کند.
این کلمه و مشتقات آن تنها یک مورد در قرآن به کار رفته است. خداوند متعال در آیه 273 سوره مبارکه بقره در مدح فقراء آبرومند مسلمان و به جهت تشویق دیگران به دست‌گیری از همانانی که در موقع نیاز به جای جزع و فزع، آبروداری کرده و خویشتن‌داری می‌کنند می‌فرماید: “لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ‏ إِلْحافا”؛ چیزی را به اصرار از مردم، طلب نمی کنند.
راغب در مفردات، «بُغض» را این گونه تعریف کرده است: تنفّر و إنزجار نفس از چیزى که باعث بى‏میلى و دورى از آن شود.5
کلمه «سائل» در لغت به معنایِ طلب کننده چیزی است که به جهت توسعه در حدیث آن را به معنای «متقاضی» معنا می‌کنیم بنابراین معنای این حدیث شریف، به این صورت خواهد بود که: خداوند سُبحان، از مُتقاضی سِمِج، متنفر است.

شرح محتوایی:

فرمایش نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در این حدیث موجز، مطلق بوده و هم درخواست مصرانه انسان از خدا و هم سماجت در مطالبه چیزی از انسانی دیگر را شامل می‌شود.
این حدیث، حال انسانی را به تصویر کشیده است که در بردارنده دو صفت مذموم است:
1. گدایی؛
2. سماجت در گدایی.
خداوند، کمال مطلق است و تنفر خداوند از چیزی یا کسی، نشانه خُبث و قُبحِ ذاتی آن چیز است به همین دلیل وقتی احدی از معصومین علیهم‌السلام، چه در این حدیث و چه در احادیث دیگر می‌فرمایند: خداوند از فلان چیز، بیزار است دلالت بر قبح ذاتی آن دارد لذا هر انسانی، متعلق به هر زمان و مکان و فرهنگی که باشند با اندکی تأمل می‌توانند قبح آن را درک نماید.
تنفّر دیگران از آدم سِمِج، دلایل متعددی دارد بخشی از آن به این خاطر است که او طرفِ مقابل خود را به انجام کاری خاص، مجبور و مُلزَم کرده است و این به معنای سلبِ اختیار است، «اختیاری» که سرمایه هستی انسان و مُمیّز انسان از غیر انسان است.
به عبارت دیگر، میان سماجت در اصرار و نفرت که یک حالت نفسانیست منطقی روشنی وجود دارد و آن اینکه یکی از تفاوت‌های آشکار انسان با حیوان در قدرت تفکر و اراده و انتخاب است. خداوند از میان تمام حیوانات، انتخاب از روی تعقل و فهم را تنها به انسان‌ها اختصاص داده است گرچه حیوانات نیز انتخاب می‌کنند اما انتخاب آن‌ها نه از روی تعقل بلکه از روی غریزه است لذا این انتخاب با آنچه در انسان وجود دارد کاملاً متفاوت است. بر همین اساس، کسی که با سماجت یا به هر شکل دیگری از اراده و حق انتخاب و تعقل دیگران جلوگیری کرده و برای آن مانع ایجاد می‌کند گویا بخشی از انسانیّت آن‌ها را مورد هدف قرار داده است و این چیزی نیست که دیگران در ازاء آن سکوت کنند حتی اگر در ظاهر هم برخوردی نداشته باشند بی‌اختیار در باطن خود، جبهه گرفته و از وی بیزاری می‌جویند.
شخصی را تصور کنید که عامدانه و بدون دلیل به ماشین شما صدمه وارد می‌کند مسلماً علاوه بر اینکه به وی اعتراض می‌کنید در درون شما هم نسبت به وی تنفر ایجاد می‌شود. بالاتر از آن را بگویم نسبت به کسی که بی‌‌جهت و عامدانه به عضوی از اندام و بدن شما صدمه وارد کند چه حسی پیدا می‌کنید؟! چگونه می‌توان برای اراده و حق انتخاب، ارزشی کمتر از ماشین و دست و پا قائل شد؟!
بنابراین از آنجایی که شخص اصرار کننده و سمج، اراده و حق انتخاب طرف مقابل را که بخشی از انسانیت و هستی وی محسوب می‌گردد را نادیده گرفته و سلب می‌کند مورد بغض دیگران قرار می‌گیرد.
چنانچه تعلیل مذکور را بپذیریم می‌توان حکم به ایجاد نفرت در پسِ سماجت در گدایی را به هر عملی که موجب نادیده انگاشته شدن حق انتخاب و قدرت اراده می‌شود تسری داد.
اما راجع به خداوند سبحان، از آنجایی که اراده او عین ذات او و مبتنی بر حکمت است سماجت بیجای بندگان به معنای عدم رضایت به قضاء و قدریست که ذره، ذره آن مطابق مصلحت در نظر گرفته شده است. همچنین سماجت در درخواست از خدا نیز اگر به معنای سلب اراده از خدا باشد از آنجا که صفات او عین ذات اوست علاوه بر سلب اراده از او به معنای سلب ذات او نیز می‌باشد.
خداوند، حکیم است و اقتضاء حکمت الهی، عملِ مطابق با حکمت و مصلحت است؛ همچنین تحقق بسیاری از امور از جمله سنت‌های الهی، قائم به تحقق زمینه‌هاست؛ سماجت بیجا در درخواست از خدای متعال به معنای اجبار او به عملی خلاف مصلحت یا ایجاد سنتی پیش از تحقق شرایط و زمینه‌های آن است و این، هر دو مذموم و قبیح است.
این حدیث حاوی نکات تربیتی ارزنده‌ ایست از جمله اینکه حتی در امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد دیگران نیز، اصرار و الحاح و الحاف، مذموم و مشمئز کننده است و نه تنها اثر تربیتی ندارد بلکه طرف مقابل را به لجاجت وا خواهد داشت بنابراین خصوصاً در امر به معروف بایستی به گونه‌ای عمل شود که منجر به سماجت نگردد.
مُطابق قانون کلی مذکور، گداییِ محبّت نیز مذموم و ناپسند است. لذا کسی که به دیگری محبت داشته و به او عشق می‌ورزد اگر در محبّت، گدایی کُند خصوصاً اگر سماجت ورزد نتیجه‌ای که عائدش می‌شود معکوس خواهد بود و اویی که برای جلب محبّت، اصرار می‌ورزید کف دستش تنفّر خواهند گذاشت.
بر همین اساس در باب معاشرت، هر اقدامی که باعث اجبار طرف به دوستی گردد از جمله: هدیه دادن، ابراز دوستی و علاقه و مواردی از این قبیل اگر با حالت گدایی یا سماجت باشد بسیار مذموم بوده و اثر آن معکوس خواهد بود.
إبن اثیر در کتاب النهایة فی غریب الحدیث و الأثر حدیثی را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که می فرمایند: “مَن سَألَ و لَهُ أربعونَ دِرهماً فَقَد سَأل‏َ النَّاسَ‏ إِلْحافاً”؛6 هر کس، گدایی کند و در نزد او چهل درهم (مبلغ ناچیزی) پول باشد سِمِج است.

نتیجه‌گیری و خاتمه:

در بررسی این حدیث از کلام نورانی رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله، إبتداء واژه‌های لحف و بغض و سؤال مورد واکاوی و بررسی قرار گرفت. سپس در ادامه به تبیین رابطه منطقی حاکم بر سماجت و نفرت پرداخته و بیان شد از آنجایی که سماجت، موجب نادیده گرفتن اختیار و اراده و تعقّل و مصلحت‌اندیشی در طرف مقابل می‌شود ثمره‌ای جز نفرت نخواهد داشت به طوری که طرف مقابل را از باب اعتراض به جبهه‌گیری وا می‌دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. نهج الفصاحة، حدیث 794 ـ مجمع البحرین‏، 5/119
2. اللام و الحاء و الفاء أصلٌ یدلُّ على اشتمالٍ و ملازَمة. (معجم مقاییس اللغه، 5/238)
3. هو انطباق شی‏ء على شی‏ء و تغطیته مع ملازمة. (التحقیق، 10/190)
4. اللَّحْف‏: تغطیتک الشی‏ء. (کتاب العین، 3/232)
5. نفار النفس عن الشی‏ء الذی ترغب عنه، و هو ضد الحبّ، فإنّ الحب انجذاب النفس إلى الشی‏ء، الذی ترغب فیه‏. (مفردات، 1/136)
6. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، 4/237

کتابنامه:
1. قرآن کریم
2. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد؛ (1367) النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، محقق: محمود محمد طناحى، قم، انتشارات موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم.
3. ابن فارس، احمد بن فارس؛ (1404 ه.ق) معجم مقاییس اللغه‏، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول‏.
4. پاینده، ابو القاسم‏؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنیاى دانش، چاپ چهارم.
5. راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ (1412ق) مفردات ألفاظ القرآن‏، بیروت، انتشارات دار القلم‏، چاپ اوّل.
6. طریحی، فخر الدین بن محمد؛ (1375) مجمع البحرین‏، محقق: احمد حسینی اشکوری، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ سوم.
7. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ (1409ه.ق) کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم.
8. مصطفوی، حسن؛ (1430ق) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت ـ قاهره ـ لندن، انتشارات دار الکتب العلمیة- مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد