خانه » همه » مذهبی » گرایش به موسیقی-لذت موسیقی

گرایش به موسیقی-لذت موسیقی

هر گرایش طبیعى و درونى پاسخى مى طلبد. جذابیت موسیقى از این قاعده مستثنا نیست؛ اما باید دانست پاسخ به غرایز ابتدایى و نیازهاى پس از رشد یافتگى، میان تمام اقوام و فرهنگ ها و پیروان ادیان مشترک است؛ مانند آن که همگان براى رفع تشنگى از «آب» استفاده مى کنند. تفاوت از آن جا آغاز مى شود که براى رفع این نیاز اصلى در پى آماده سازى و پیشنهاد نوشیدنى هاى متنوع باشیم. این جا است که نظریه هاى انسان شناختى و فاکتورهاى اقتصادى، سیاسى، فرهنگى رخ مى نماید و کنش ها و واکنش ها بروز مى کند. پیچیدگى ها و ابهام ها آنگاه فزونى مى یابد که در عصر ارتباطات تنوع پاسخ بسیار مى شود و از میان آن همه، انتخاب «پاسخ درست» و «بدون عوارض» و پیاده سازى «جایگزین» کارى بس دشوار است و تلاش همگانى مى طلبد. موسیقى به طور کلى دو نوع است:
1. موسیقى غنایى: هرگونه آهنگى است که به لحاظ شکل یا محتوا موجب تحریک شهوت و متناسب با مجالس گناه است. این گونه موسیقى، گاه آرامش تخدیرگونه براى اعصاب دارد و گاه هیجانات ناهنجار براى روان؛ و غفلت از یاد خدا و پرده پوشى عقل از آثار نمایان آن است.
2. موسیقى غیرغنایى: شامل صوت قرآن، موسیقى عرفانى، مارش هاى حماسى، آواز حُدى(براى حرکت دهى حیوانات) و حتى موسیقى مناسب براى رشد گیاهان. این نوع موسیقى مى تواند پاسخگوى نیاز انسان باشد و با اجراهاى متنوع جایگزین موسیقى غنایى شود.
قرآن کریم نثرى هم آوا دارد و این خاصیت یکى از ابعاد اعجاز قرآن است. قرآن از جهات گوناگون معجزه است از جمله فصاحت و بلاغت، اخبار غیبى، عدم اختلاف در مفاد آن، از حیث آورنده آن که فردى امى و بى سواد بوده است و …. از تشویقى که درباره آهنگین و نیکو خواندن قرآن وجود دارد، نتیجه مى گیریم براى بهره مندى بیش تر از کلمات و به منظور تحصیل آرامش روانى و صفاى دل، به طور طبیعى به صوت دلنشین نیازمندیم. به همین جهت، تلاوت قرآن با صداى نیکو مستحب و محبوب خداى متعال است.
غزلیات و اشعار عرفانى معنایى پرجاذبه دارد؛ شنیدن و زمزمه آن با صداى خوش بسیار آرامش بخش و آگاهى ساز است و مى تواند جایگزین مناسبى براى موسیقى غنایى باشد. افلاطون حکیم مى گوید: «آن کسى که همه عمر را به ترنّم نغمات و حظّ از زیبایى صوت مى گذراند، همان طور که آهن در اثر آتش نرم مى شود، عنصر «غیرت» در نفس وى ملایم مى گردد و طولى نخواهد کشید که «شجاعت» وى نیز تحلیل رود».2
از امام خمینى(ره) در این باره آمده است: «اى عزیز، بکوش تا صاحب عزم و اراده شوى که خداى ناخواسته اگر بى عزم از این دنیا رحلت کنى، انسانِ صورىِ بى مغزى هستى در آن عالم که محل کشف باطن و ظهور سریره است؛ و جرأت بر معاصى کم کم انسان را بى عزم مى کند و این جوهر شریف را از انسان مى رباید. استاد معظم ما – دام ظله – مى فرمودند: بیش تر از هر چه گوش دادن به تغنّیات [موسیقى ها] سلب اراده و عزم از انسان مى کند…»3. ابوعلى سینا نیز در این باره مى نویسد: «آهنگ خوش، آن مقدار که حکمت لازم مى شمارد، جوهر نفس آدمى را تقویت مى کند و قواى باطنى او را تمرکز مى بخشد نه آن آهنگى که امور شهوانى را در انسان تحریک مى کند».4 به امید آن که با همفکرى و خویشتن دارى به بالندگى معنوى خود و جامعه کمک کنیم.
براى پاسخ به پرسش شما، مبنى بر نیاز روحى انسان به موسیقى، توجه به نکات زیر مفید است:
1. زیبایى دوستى یکى از امیال فطرى انسان است و ابعادى وسیع دارد. آنچه در گزینش ها مهم مى نماید این است که رابطه هر چیز و هر رفتار را با کمال نفسانى انسان بسنجیم و آنگاه مورد ارزیابى قرار دهیم. از آن جا که کمال مطلق خدا است، هر چه انسان را از خدا دور سازد یقیناً مایه خسرانش خواهد شد. در آیات و روایات، ضمن تأیید میل زیبایى دوستى، اولاً به زیبایى معنوى بیش از زیبایى ظاهرى و مادى بها داده شده است؛ و ثانیاً خدا جمیل مطلق است. از این روى فرمود: «الابذکراللَّه تطمئن القلوب»رعد(13): 28. . اگر انسان به این حقیقت مطلق روى آورد، از بسیارى اوهام یا واقعیت هاى کم بها رویگردان خواهد شد.
2. اگر بر فرض ثابت شود موسیقى آثار مثبتى در نفس دارد – این مسأله، خصوصاً به گونه اى که عمیق و ماندگار باشد، به شدت محل تأمل است – ر.ک: کتاب موسیقى از دیدگاه فلسفى و روانى، استاد علامه محمد تقى جعفرى. همان طور که استاد شهید مطهرى فرموده اند باید توجه داشت که: «خیلى چیزها فایده هایى بر وجودشان مترتب است ولى این ها جاى چیزهایى را اشغال کرده اند که اگر آن ها مى بودند فواید خیلى بیش ترى مترتب مى شد…ما نمى توانیم به آن سبک «ویلیام جیمز»(بنیان گذار مکتب پراگماتیسم) بیندیشیم که هر چیزى که یک اثر مفید داشته باشد، پس حق است…هرگز شما نمى توانید به صرف این که یک شى ء آثار مفیدى داشته باشد آن را صحیح و واقعى و از جانب خدا بدانید».نواندیشان مسلمان در اندیشه استاد مطهرى، على دژاکام، ص 103ù102. در توضیح این دو نکته باید گفت: بى تردید در ساختمان وجودى انسان هیچ میل اصیلى به گزاف نهاده نشده است و همواره بین امیال و کشش هاى فطرى انسان و واقعیات جهان هستى، هماهنگى کامل وجود دارد. اگر انسان یک یا چند میل و کشش فطرى و اصیل داشته، از امکان ارضاى آن ها برخوردار نباشد، دراین صورت باید معتقد شد در کار خلقت فریبکارى و گزاف وجود دارد؛ در حالى که با مطالعه در جهان خلقت در مى یابیم همه امور، از کوچک ترین آن ها تا بزرگ ترینشان، بر اساس طرحى دقیق و هدفى کاملاً حساب شده خلق شده اند. از سوى دیگر، باید به این حقیقت نیز توجه کرد که امیال فطرى انسان از قبیل حقیقت جویى، زیبایى دوستى و قدرت طلبى ما را در شناخت کمال وجودى انسان کمک مى کند، اما شعاعشان تا بى نهایت امتداد مى یابد و هیچ یک از آن ها در مرتبه معینى اقتضاى محدودیت و توقف ندارد. خواسته هاى نامحدود و بسنده نکردن به کامیابى هاى موقت و محدود از خصایص بارز انسان است. بى نهایت بودن خواست هاى فطرى انسان از مهم ترین اختلافات اساسى انسان و حیوان به شمار مى رود. آن که امیال فطرى انسان به امور مختلف تعلق مى گیرند، اما سرانجام همه آن ها به هم مى پیوندند و ارضاى کامل و نهایى شان در پرتو ارتباط با سرچشمه علم، قدرت، جمال وکمال تحقق مى یابد. تنها در نزدیکى به خدا و اتصال به معدن جمال و کمال تمام خواست هاى فطرى انسان ارضا مى گردد و انسان به مطلوب نهایى اش دست مى یابد. همه اهداف و مقصدهاى دیگر با آفت نقص و محدودیت رو به رویند و به همین جهت، نمى توانند فطرت بى نهایت طلب انسان را پاسخ دهند.
تأکید مى کنیم گاه امورى در مرتبه طبیعى براى بشر مفید مى نمایند؛ اما براى حیات معقول و طیبه اش زیانبارند. از انسان هاى فهیم انتظار مى رود در سنجش ها و گزینش ها حیات معنوى و معقول را درنظر بگیرند. گناهان و بى بندوبارى ها مرتبه طبیعى حیات انسان را پوشش داده، ارضا مى کند؛ اما درخت وجودش – موجود بى نظیرى که ظرفیت وجودى اش نیل به خلافت الاهى است – را از ریشه مى خشکاند. ر.ک: خودشناسى براى خودسازى، آیت اللَّه مصباح یزدى؛ اخلاق اسلامى، محمد على سادات. همان طور که قرآن کریم مى فرماید:«أذهبتم طیّباتکم فى حیاتکم الدّنیا و استمتعتم بها؛ شما در آخرت سرمایه اى براى حیات ابدى که حیات حقیقى شما است، ندارید؛ چون شما نیروها و سرمایه هاى پاکیزه خود را در زندگانى دنیوى از دست دادید و از آن ها بهره مندگشتید.» احقاف(46): 20.
این آیه درباره کسانى است که در این دنیا کفر ورزیدند و در رستاخیز با عذاب الاهى رویاروى مى شوند؛ ولى ملاک، تمتع و برخوردارى از تمایلات و خواست هایى است که موجب از بین رفتن سرمایه حیاتى مى شود.موسیقى از دیدگاه فلسفى و روانى، محمد تقى جعفرى، ص 65-63.
پرسش هاى مهمى در خصوص موسیقى مطرح است از جمله این که:
1. آیا موسیقى هیجان انگیز و لذت بخش و نشاط آور است؟ اگر چنین است، پس فلسفه ممنوعیت و محرومیت از آن چیست؟
2. تفاوت موسیقى هاى روحانى و غیرروحانى، خوب و یا بد و حلال و حرام در چیست؟
3. آیا موسیقى به تلطیف روح یا نفس مى انجامد؟
4. علت گرایش به موسیقى در میان شخصیت هاى کمال یافته چیست؟
5. تأثیر موسیقى بر شخصیت آدمى چگونه است؟
6. موسیقى درمانى چیست و تا چه اندازه بر اصول علمى استوار است؟
علامه محمد تقى جعفرى در کتاب «موسیقى از دیدگاه فلسفى و روانى» دست کم به ابعادى از پاسخ این پرسش ها اشاره کرده است.
در پاسخ به سؤال نخست شما مبنى بر وجود شکاف یا دوگانگى بین آنچه در اسلام آمده و آنچه در حکومت اسلامى ما اجرا مى شود، ضمن اعتراف به این واقعیت در بسیارى از موارد، مى توان آن را معلول عوامل گوناگون دانست. شمارى از این عوامل عبارت است از:
1. دورى از زمان معصوم(ع) که از حیث معرفت ناب به آموزه هاى اصیل اسلامى محرومیت هاى بسیار بر ما تحمیل مى کند.
2. فقدان تجربه حکومتى: حکومت اسلامى مبتنى بر فرهنگ شیعى که حقیقتاً در صدد اجراى فقه جعفرى باشد، به این وسعت و مقیاس، جز در مدت زمانى کوتاه در عصر معصومان(ع) تحقق نیافته است؛ به عبارت دیگر، حکومت اسلامى مبتنى بر فقه آل محمد(ص) نهالى نوپا است که اُفت و خیزهایش در مقام عمل طبیعى است؛ به تعبیر مقام معظم رهبرى، فقه ما یک فقه مغلوب است؛ یعنى شیعه به این گستره حاکمیتى نداشته است؛ و واضح است که آموزه هاى عرشى تا فرشى و زمینى نشود قابلیت اجرا ندارد. در این مرحله مشکلات بشر رخ مى نماید و فقدان تجربه حکومتى و ناپختگى ها زمینه پیدایش سردرگمى ها مى شود.
3. نهادهاى حکومتى نوپا نمى توانند پاسخ گوى مناسبى براى نیازهاى مردمى در گستره وسیع باشند و همه طیف ها را شامل مى شوند. در این موقعیت، عدم تربیت دینى قوى مردم سبب مى شود آن ها براى ارضاى نیازهاى خود به برخى راه هاى جایگزین یا نامشروع روى مى آورند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد