شراب، عقل انسان را به تعطيلي مي كشاند و اثرات مخرّب روحي و جسمي بر روح و بدن بر جاي مي گذارد. در روايتي امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «شراب خواري، كليد هر بدي است و شراب خوار، كتاب خداي عزوجل را دروغ مي شمارد، زيرا اگر آن را باور داشت، حرام آن را بر خود حرام مي دانست».[1] امام رضا ـ عليه السلام ـ اين طور مي فرمايند: «خداوند شراب را حرام فرمود، زيرا شراب تباهي مي آورد، عقل شراب خواران را ، دگرگون مي كند و آنان را به انكار خداي عزوجل و دروغ و تهمت بستن به او و پيامبرش، وا مي دارد و ديگر اعمالي چون تبهكاري و قتل كه از شراب خواران سر مي زند».[2] شخصي به نام مفضّل در مورد علت تحريم شراب از امام صادق ـ عليه السلام ـ ، سوال مي كند. آن حضرت در جواب مي فرمايند: «خداوند شراب را به علّت تأثير بد و فسادي كه به وجود مي آورد، حرام كرده است؛ زيرا ميگسار دچار رعشه (اندام) مي شود، نورانيت دلش از بين مي رود، مردانگي و مروّت را از دست مي دهد، در ارتكاب كارهاي حرام و خونريزي و زنا، گستاخ و بي پروا مي شود و در حال مستي و نابخردي هيچ بعيد نيست كه به محارم خود، تجاوز كند. شراب بر شرابخوار جز شرّ و بدي نمي افزايد».[3]با اين مقدمه، چنين قضيه اي راجع به پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، كذب محض مي باشد و در مصادر تفسيري و روائي چنين مطلبي وجود ندارد.
قرآن و عقل سليم و سيره پيامبر اكرم، كذب بودن اين قضيه را ثابت مي كند. ايشان در موارد مختلف، بر پليدي و خباثت شراب، تأكيد و حتي چند گروه را در مورد شراب، لعن نموده اند. خداوند در سورة مائده، آية 90 مي فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا إنّما الخمر و الميسر و الأنصاب و الأزلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون»؛ اي مردم مؤمن، شراب و قمار و بتها و تيرها، جز پليدي عمل شيطان، نيستند، بنابراين از آنها اجتناب كنيد، شايد رستگار شويد.
نويسنده تفسير شريف مجمع البيان اين چنين مي گويد: «اين آيه، از چهار جهت بر حرمت خمر و قمار و بت پرستي و برد و باخت با تيرها، دلالت دارد:
1. خداوند آنها را «رجس» معرفي كرده. «رجس» چيز نجس است. شكي نيست كه چيز نجس، حرام است.
2. آنها را به عمل شيطان نسبت داده و عمل شيطان، حرام است.
3. دستور داده كه از آنها اجتناب كرده و دستور خدا واجب الإطاعة است.
4. رستگاري و سعادت را در اجتناب از آنها دانسته است. بديهي است كه شرب خمر و قمار و بت پرستي، عمل شيطاني هستند، ممكن است ضمير «فاجتنبوه» به «رجس» باز گردد. در اين آيه، خداوند متعال شراب را در رديف بت پرستي قرار داده تا نسبت به حرمت آن شدت، نشان دهد.[4]اما رواياتي از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ :
ايشان مي فرمايند:
1. «الخمر امّ الفواحش و الكبائر»؛ شراب مادر زشتكاري ها و گناهان بزرگ است.[5]2. «الخمر امّ الخبائث»؛ شراب منبع پليدي هاست.[6]3. «جمع الشرّ كلُّه في بيتٍ و جعلِ مفتاحُه شربُ الخمر»؛ پليديها همه در يك خانه جمع شده اند و كليد آن خانه، شرابخواري است.[7]4. «من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فلا يجلس علي مائدة يشربُ عليها الخمر»؛ كسي كه به خدا و روز واپسين ايمان داشته باشد، نبايد بر سر سفره اي كه در آن شراب خورده مي شود، بنشيند».[8]5. «ملعونٌ ملعونٌ من جلس طائعاً علي مائدةٍ يُشرب عليها الخمر»؛ ملعون است، ملعون است، كسي كه با ميل خود بر سر سفره اي كه در آن شراب نوشيده مي شود، بنشيند.[9]6. «لعن الله الخمر و عاصرها و غاسرها و شاربها و ساقيها و بائعها و مشتريها و آكلَ ثمنها و حاملها و المحمولة إليه»؛ لعنت خدا بر شراب و شراب گير و آن كه درختي را براي تهية شراب بكارد و شرابخوار و ساقي شراب و شراب فروش و خريدار شراب و كسي كه پول شراب فروشي را، بخورد و آن را جابجا كند و كسي كه شراب برايش حمل شود.[10]آن چه از آيات شريفه و سيرة پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، استفاده ميشود اين است كه چنين قضيه اي راجع به پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ صحت ندارد، بلكه قرآن و سيرة پيامبر اكرم، خلاف آن را ثابت مي كند. خواه آن مقدار شرابي كه مصرف مي شود، انسان را مست كند يا اين كه به حدّي نرسد كه انسان را مست كند کم باشد يا زياد. علاوه بر اين، وقتي امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: «… شراب، هميشه حرام بوده است…»[11] را كنار مطالب فوق قرار دهيم، مطلب كاملا روشن مي شود. هم چنين عقل سليم اين را نمي پذيرد كه پيامبري كه آمده است تا مكارم اخلاق را تمام كند، به شخصي يا اشخاصي اجازة شراب خوردن را بدهد و يا كار آنها را تأييد كند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير الميزان، آيه 219، علامه طباطبايي (رحمة الله عليه).
2ـ بحار الانوار، علامه مجلسي (رحمة الله عليه) ، ج 76، باب 86.
پي نوشت ها:
[1] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، چاپخانه دار الحديث، چاپ اول، 1377ش، ج4، باب الخمر.
[2] . همان.
[3] . همان.
[4] . طبرسي، ابو علي فضل بن الحسن، تفسير مجمع البيان، مترجمان: سيد ابراهيم ميرباقري و ديگران، انتشارات فراهاني، چاپ اول، 1360ـ1350ش، ج7، ص164ـ165.
[5] . ميزان الحكمه، همان،
[6] . همان.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . همان.