پس از فروپاشي شوروي و پايان جنگ سرد، نظريه هاي مختلفي از جانب نظريه پردازان جهان در باب چگونگي شكلگيري پويش قدرت در روابط بين الملل عرضه شد، يكي از نظرياتي كه جنجال زيادي در محافل علمي و غير علمي ايجاد كرد، نظريه برخورد تمدنها از ساموئل هانتينگتون است. به اعتقاد وي در پايان جنگ سرد دوران رقابت هاي ايدئولوژيك خاتمه مي يابد و دوران جديدي به نام عصر «برخورد تمدنها» آغاز مي شود. طبق اين نظريه مشعل رهبري جهان از نظر سياسي در قرن آينده در دست آمريكا و اروپا خواهد بود. و احتمالاً مركز قدرت از آمريكا به فدراسيون اروپا منتقل خواهد شد.[1]با توجه به انتقادات عديده اي كه به نظريه برخورد تمدنها وارد شده، زمينه براي نظريات رقيب آن آماده شد. يكي از اين نظريات ارائه شده، «گفتگوي تمدنها» نام دارد. اين نظريه در سطح وسيع مورد قبول دولتها و ملتهاي جهان قرار گرفت، البته نزديك به دو دهه پيش، روژه گارودي طرحي را در مورد گفتگوي تمدنها ارائه كرد. اين طرح فراخواني براي ايجاد زمينة تفاهم ملت ها و داراي ويژگي نقد سلطة غرب بر جهان امروز بود. وي غرب را عنصري آسيب رسان به شريعت و نويد دهندة نيستي و نابودي مي داند كه در دوره اي از حياتش است كه به آرامي به سوي فروپاشي و پرتگاه مي رود.
به هر حال، پيشنهاد ايران در خصوص گفتگوي تمدنها ابتدا از طرف پارلمان اروپا و سپس از طرف مجمع عمومي سازمان ملل متحد پذيرفته شد. مجمع عمومي در تاريخ 13/8/1377 به اتفاق آراء پيشنهاد ايران را در مورد نامگذاري سال 2001 ميلادي از سوي سازمان ملل به عنوان سال گفتگوي تمدنها تصويب كرد.
گفتگوي تمدنها هر چند از سوي سازمان ملل متحد و بسياري از كشورهاي جهان پذيرفته شده ولي نبايد ما را در گرداب عميق گفتگوهاي بي حاصل فرو برد. گفتگوي تمدنها آغاز يك راه است كه با درس آموزي از گذشته به سوي بهبود زندگي بشر مي رود.
طرح گفت و گوي تمدنها در واقع تنش زدايي و در روابط بين الملل مي باشد، اما نظريه گفتگوي تمدنها همانند هر نظريه ديگر، ضمن برخوردداري از نقاط مثبت، با محدوديتهايي نيز مواجه است. از جملة اين موارد مي توان به مسائل زير اشاره نمود:
1. آنچه مسلم است اينكه موضوع هنوز به شكل يك نظريه منسجم در نيامده است و شايد مقصود از ارائه گفتگوي تمدنها تنها يك پيشنهاد و راهكار باشد نه پيش بيني وضع آتي و روابط جامعه بين الملل.
2. طرح اين نظريه در راستاي تنش زدايي در سياست خارجي ايران و مجموعاً جهت فرهنگي كردن سياست داخلي و خارجي انجام شد. و اروپا از آن جهت از اين پيشنهاد حمايت كرد كه آن را نظريه اي در مقابل نظريات برخي از انديشمندان آمريكايي مي داند.
3. گفت و گوي تمدنها مبتني بر پذيرش اين است كه ملت ها در هر سطحي از پيشرفت و برخورداري از امكانات مادي. به لحاظ معنوي و انساني با يكديگر مساوي اند.
4. گفتگوي تمدنها مبتني بر اين است كه طرفين گفتگو واقعيت يكديگر را بپذيرند و به يگديگر احترام بگذارند و بنابر داد و ستد باشد.
5. سه – چهار قرن است كه در دنيا فقط يك صدا به گوش مي رسد؛ صدايي كه ديگران بايد آن را بشنوند و بپذيرند روابط دولتها استثماري و تحميلي بوده است، اين رابطه در دل خود ستيز و جنگ را مي پرورد گفتگوي تمدنها اين اساس را بر هم مي زند.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
گفتگوي تمدنها در قرآن و حديث، محمد محمدي ري شهري، مترجم: محمد علي سلطاني.
پي نوشت:
[1]. حقيقت، سيد صادق، گفتگوي تمدنهاي و برخورد تمدنها، قم، موسسة فرهنگي طه، چاپ اول، 1378، ص 26.