گواهی پیرمرد
هنگامی که در سال 61 هجری بازماندگان شهدای کربلا را به صورت اسیر وارد دمشق (مقر حکومت یزید)می کردند پیرمردی کنار زنها و بچه های اسیر آمد و با کمال گستاخی گفت: -حمد و سپاس خداوندی را که شما را به هلاکت رساند
هنگامی که در سال 61 هجری بازماندگان شهدای کربلا را به صورت اسیر وارد دمشق (مقر حکومت یزید)می کردند پیرمردی کنار زنها و بچه های اسیر آمد و با کمال گستاخی گفت:
-حمد و سپاس خداوندی را که شما را به هلاکت رساند و شهرها را از خلال شما آسوده ساخت و امیرالمؤمنان یزید را بر شما مسلط کرد.
امام سجاد(ع)به آن پیرمرد فرمود:
-اآیا قرآن خوانده ای؟
-آری.
_آیا این آیه را درک کرده ای که خداوند در سوره شوری آیه 23 می فرماید:
-ای پیامبر، بگو من برای رسالت خود، از شما مزدی جز دوستی با خویشاوندانم نمی خواهم.
-آری این آیه را می شناسم
-خویشاوندان پیامبر(ص)ما هستیم.
ای پیرمرد آیا در سوره اسرا آیه 26 این آیه را خوانده ای:حق خویشاوندان پیامبر(ص)را ادا کن.
-آری خوانده ام.
-آن خویشاوندان ما هستیم.ای پیرمرد آیا آیه 41 سوره انفال را خوانده ای که می فرماید:هر چه سود ببرید پنج یک آن مخصوص خدا است و مخصوص رسول و خویشاوندان رسول خدا است؟
-آری خوانده ام.
-خویشاوندان پیامبر(ص)ما هستیم.ای پیرمرد آیا آیه 33 سوره احزاب را خوانده ای که :خداوند خواسته است ناپاکی را از شما خاندان بردارد و شما را کاملاً پاک فرماید؟
-آری خوانده ام.
-آن خاندانی که خداوند پاکی آنها را خواسته، ما هستیم.
پیرمرد لب فرو بست و آثار پشیمانی در چهره اش نمایان شد و گفت:
-تو را به خدا شما از خاندان پیامبر(ص)هستید؟
امام سجاد(ع)فرمود:
-آری سوگند به خدا ما همان خاندان هستیم و به حق جدمان رسول خدا(ص)ما همان خویشان رسول خدا(ص)هستیم.
پیرمرد منقلب شد و سخت گریه کرد و بر اثر شدت ناراحتی عمامه اش را از سر برداشت.بر زمین کوبید و سپس سر به سوی آسمان گرفت و عرض کرد:
-خداوندا، ما از دشمنان جنی و انسی آل محمد بیزاریم.
سپس به حضرت سجاد(ع)عرض کرد:
-آیا راه توبه هست؟
-آری اگر توبه کنی خداوند آن را می پذیرد و با ما خواهی بود.
-من از گفتار و کردار خود توبه کردم.
یزید از آن جریان آگاه شد دستور داد آن پیرمرد را اعدام کردند.
منبع:نشریه خانواده، شماره 394
-حمد و سپاس خداوندی را که شما را به هلاکت رساند و شهرها را از خلال شما آسوده ساخت و امیرالمؤمنان یزید را بر شما مسلط کرد.
امام سجاد(ع)به آن پیرمرد فرمود:
-اآیا قرآن خوانده ای؟
-آری.
_آیا این آیه را درک کرده ای که خداوند در سوره شوری آیه 23 می فرماید:
-ای پیامبر، بگو من برای رسالت خود، از شما مزدی جز دوستی با خویشاوندانم نمی خواهم.
-آری این آیه را می شناسم
-خویشاوندان پیامبر(ص)ما هستیم.
ای پیرمرد آیا در سوره اسرا آیه 26 این آیه را خوانده ای:حق خویشاوندان پیامبر(ص)را ادا کن.
-آری خوانده ام.
-آن خویشاوندان ما هستیم.ای پیرمرد آیا آیه 41 سوره انفال را خوانده ای که می فرماید:هر چه سود ببرید پنج یک آن مخصوص خدا است و مخصوص رسول و خویشاوندان رسول خدا است؟
-آری خوانده ام.
-خویشاوندان پیامبر(ص)ما هستیم.ای پیرمرد آیا آیه 33 سوره احزاب را خوانده ای که :خداوند خواسته است ناپاکی را از شما خاندان بردارد و شما را کاملاً پاک فرماید؟
-آری خوانده ام.
-آن خاندانی که خداوند پاکی آنها را خواسته، ما هستیم.
پیرمرد لب فرو بست و آثار پشیمانی در چهره اش نمایان شد و گفت:
-تو را به خدا شما از خاندان پیامبر(ص)هستید؟
امام سجاد(ع)فرمود:
-آری سوگند به خدا ما همان خاندان هستیم و به حق جدمان رسول خدا(ص)ما همان خویشان رسول خدا(ص)هستیم.
پیرمرد منقلب شد و سخت گریه کرد و بر اثر شدت ناراحتی عمامه اش را از سر برداشت.بر زمین کوبید و سپس سر به سوی آسمان گرفت و عرض کرد:
-خداوندا، ما از دشمنان جنی و انسی آل محمد بیزاریم.
سپس به حضرت سجاد(ع)عرض کرد:
-آیا راه توبه هست؟
-آری اگر توبه کنی خداوند آن را می پذیرد و با ما خواهی بود.
-من از گفتار و کردار خود توبه کردم.
یزید از آن جریان آگاه شد دستور داد آن پیرمرد را اعدام کردند.
منبع:نشریه خانواده، شماره 394