خانه » همه » مذهبی » ابتلائات انسان – حکمت بلاها

ابتلائات انسان – حکمت بلاها


ابتلائات انسان – حکمت بلاها

۱۳۹۷/۰۴/۱۸


۳۴۸۵ بازدید

حکمت ابتلای انسان به بیماری چیست؟

روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: « می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می‌دارد.» و سرانجام گنجشک روی شاخه‌ای از درخت دنیا نشست و نگاه به آ‌سمان دوخت. زمان، آکنده از عطر باران بود؛ و مکان. فرشتگان چشم به لب‌هایش دوختند.گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: « با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.»گنجشک گفت: « لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟» و سنگینی بغضی راه کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداخت. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: « ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه‌ات را واژگون کند.آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.» بغض گنجشگ، سنگین‌تر شد و از چشمهایش فروغلطید. خیره در مهربانی خدا مانده بود. خدا گفت: « و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! » اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت …گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد … . زمان، آکنده از عطر باران است؛ و مکان… .
پاسخ را با حدیثی از امام صادق علیه السلام ، آغاز می کنیم : یونس ابن یعقوب از امام صادق(ع) نقل کرده است که: (در خصوص مومنان) هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن وارد نشود، ملعون است و دور از رحمت خداوند،گفتم: واقعاً ملعون است!؟ فرمود: بله. گفتم: واقعاً!؟ باز فرمود: بله .
پس چون امام(ع) سنگینی مطلب برای من را مشاهده کرد، فرمود: ای یونس! از جمله بلا و آسیب به بدن، همین خراش پوست و ضربه خوردن و لغزیدن و یک سختی و خطا کردن و پاره شدن بند کفش و چشم درد و مانند اینها است (نه لزوماً مصیبت های بزرگ). مومن نزد خداوند با فضیلت تر وگرامی تر از آن است که بگذارد چهل روز بر او بگذرد و گناهان او را پاک ننماید؛ و لو به یک غم پنهان در دل، که او نفهمد این غم از کجا حاصل شده است. به خدا قسم، وقتی یکی از شما سکه های درهم را در کف دست وزن می کند و متوجه نقصان آن شده و غصه دار می شود، سپس دوباره وزن می کند و متوجه می شود که وزنش درست بوده، همین غصه کوتاه و گذرا، موجب آمرزش برخی از گناهان اوست، (بحارالانور ، ج 76، ص 354) .
– خدا رحمان و رحیم است؛ امّا به آن معنایی که لایق ذات کامل او باشد. بر این اساس بلاهایی هم که از جانب او بوده، اگر نتیجه ی عمل زشت خود شخص یا ظلم دیگران نباشد، برای به کمال رساندن انسان و عین رحمت است. لذا او تنها کمال بنده ی خود را می خواهد و کاری را با او انجام می دهد که به نفع خود اوست. اگر ثروت و رفاه و سلامتی به نفع کمال حقیقی شخصی باشد، به او ثروت و رفاه و سلامتی می دهد و اگر فقر و بیماری و مشقّت به نفع کمال حقیقی شخصی باشد، فقر و بیماری و مشقّت را نصیب وی می کند.
البته توجّه شود: می گوییم کمال حقیقی نه کمال توهّمی که خودمان برای خودمان بافته ایم و با آنها خودمان را گول می زنیم. از منظر الهی مهندس، پزشک، مجتهد، فیلسوف و … شدن کمال نیست. کمال انسان در یاد خدا و توجه به خدا است. کم سوادی که به خدا توجّه نماید، در عالم واقع، افضل است از آنکه تمام علوم زمان را دارد ولی به خدا توجّه ندارد.
ملخص کلام آنکه خدای متعال خیر حقیقی بنده اش را می خواهد نه خیری را که ما آن را خیر توهّم کرده ایم. «… عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون؛ چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است؛ و چه بسا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است؛ در حالی که خدا مى داند، و شما نمى دانید» (البقرة:216 )
– بلاها و مصیبتها و بیماری ها به منزله ی آمپول و تیغ خدا هستند که با آنها زهر صفات رذیله را از وجود انسان بیرون می کشد. همانگونه که جرّاح پلاستیک با تیغ تیز، عیب را از چهره می زداید. امّا اینکه اکثر مردم بلایای الهی را بد می دانند، ناشی از جهل آنهاست. همانگونه که کودکان، آمپول را بد و پزشک را موجودی ترسناک فرض می کنند. در حالی که بزرگترها عالمند که آمپول خیر است و پزشک فردی است دوستدار انسانها.
– در روایات فراوان تاکید شده که مومن دائما در معرض بلا و گرفتاری و ابتلا و امتحان است و برخی از بزرگان و بندگان صالح خداوند اگر مدتی بلا از آنها دور می شد نگران می شدند که نکند این نوعی عذاب باشد و از لطف و رحمت خداوند دور شده اند.
به تعبیر شهید مطهری (رحمه الله علیه) بلا تازیانه تکامل است و بندگان مقرب خداوند بیش از دیگران در معرض بلا بوده اند.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: « همانا خدا هر که را دوست بدارد او را به شدّت در بلا می پیچد و بلا را به شدّت بر او می بارد. پس چون بنده، خدا را بخواند، می گوید: لبّیک بنده ی من! اگر بخواهم در برآوردن خواسته ات عجله کنم بر آن قدرت دارم و اگر بخواهم، آن را برایت ذخیره می کنم؛ پس چیزی برایت ذخیره نمی کنم مگر اینکه برای تو خیر است.»، (الکافی، ج2، ص253 ) .
البته باید توجّه داشت که منظور از این بلایا، بلایای غیر اختیاری است نه بلایایی که خود شخص با سوء اختیار خویش بر سر خود می آورد. لذا در کنار این احادیث، احادیث دیگری نیز وجود دارند، که برخی بلاها را نتیجه ی طبیعی عملکرد مردم می دانند؛ کما اینکه خداوند متعال فرمود: « ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ فساد و تباهی، در خشکى و دریا ظاهر گشت بخاطر دستاورد مردمان؛ تا خدا بچشاند به ایشان، نتیجه ی بعضى از اعمالشان را، شاید که بازگردند.»، (سوره روم، آیه41) .
– بلا و مصیبت یا برای تنبیه(بیدار نمودن بدکاران) است، یا کفّاره ی گناه مومن است تا عذاب آخروی نبیند، یا برای ارتقاء مقام می باشد در اولیاء. چرا که برخی مقامات عرفانی مثل مقام صبر و مقام رضا پدید نمی آیند مگر در کوره ی حوادث.
حضرت على (علیه السّلام) فرمودند: « إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة؛ بلا و گرفتارى براى ستمگر ادب است، و براى مؤمن امتحان، و براى پیامبران درجه و براى اولیاء کرامت می باشد.»، (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص235) .
یعنی خداوند متعال با مصائب و بلایا ستمگران را مجازات می کند تا شاید ادب شوند و از ظلم خود باز گردند. مؤمنان را گرفتار بلایا می کند تا امتحانشان نماید؛ و امتحان نیز برای شکوفا ساختن استعدادهای الهی است. امّا انبیاء که ظلمی ندارند و استعدادات الهی آنها نیز شکوفاست، به سبب بلایا، اوصاف کمال موجودشان قویتر و شدیدتر می گردد؛ لذا بلا برای آن بزرگواران موجب ارتقاء درجه است. بر همین اساس بود که خداوند متعال حضرت ابراهیم را در انواع سختی ها قرار داد تا به مقام امامت نائل گردد. « وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً …؛ و (به خاطر آورید) هنگامى را که خداوند، ابراهیم را با امور گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده ی این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم» (سوره بقره،آیه124). امّا برای اولیاء الهی، بلا و گرفتاری نشان بزرگواری آنهاست ؛ یعنی موجب می شود که بزرگواری آنها ظهور خارجی یابد و مردم، عظمت روحی آنها را در بلایا مشاهده نمایند؛ یا گرفتاری در بلایای عظیم نشان می دهد که آنها مورد توجّه خاصّ خدا هستند؛ چرا که در پیشگاه خداوند متعال هر که مقرّبتر است، جام بلا بیشترش می دهند.
– انسانها در کمبود امکانات به خودشناسی می رسند؛ و نقایص روحی خودشان را می شناسند؛ و می فهمند که در وادی انسانیّت، چند مَرده حلّاجند. بسیاری از آنها بالعیان می بینند که در نبود امکانات حاضرند بر سر یک مشت برنج از سر و کول هم بالا روند و نوع دوستی را کنار بگذارند. در حالی که بشر در حال عادی خیال می کند که خیلی انسان است. بسیاری از امتحانات و بالا و پایینهایی که خداوند متعال در زندگی برای ما پیش می آورد برای همین است که درون خویش را بی پرده ببینیم. ثروت می دهد تا غرّه شویم، آنگاه ورشکست می کند، تا به خود باز گردیم و بدانیم که خیلی بی جنبه ایم. فقیر می کند تا پیش کس و ناکس دست باز نماییم تا معلوممان شود که عزّت نفس نداریم و دروغ می گوییم که امیدمان تنها به خداست.
– در حقیقت امتحان خدا همان سنّتهای الهی است که نظام هستی بر اساس آنها تدبیر می شود. و این سنّتها به گونه ای تنظیم شده اند که انسان را در مسیر کمال قرار می دهند. چون همه ی عالم خلقت در مسیر الی الله قرار دارند ؛ « لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ »(حدید:5) اگر کسی با سنّتهای الهی همسو شده و آنها را به نفع خود بداند، و در پیشامدها فقط به این فکر باشد که تکلیف الهی خود را در مورد آن پیشامد انجام دهد، او هماهنگ با عالم به سوی کمال محض پیش می رود؛ و الّا در مسیر عکس جریان عالم به حرکت در آمده و زیر چرخ نظام حقّانی عالم خرد می شود.
خداوند متعال می فرماید: « قطعاً همه ی شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش مى کنیم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان. آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى رسد، مى گویند: ما از آنِ خدائیم؛ و به سوى او باز مى گردیم؛ اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایت یافتگان. »، (بقره: 155 ـ 157 ). و البته خدا بر هیچ کس تکلیفی بیش از طاقتش نمی کند. هر پیشامدی که برای انسان رخ می دهد یقیناً انسان تکلیفی در مقابل آن دارد؛ و در پس هر تکلیفی تکاملی موجود است. و البته همراه هر ترک تکلیفی نیز سقوطی هست.
بنا براین ، امتحان الهی چیزی نیست جز سنّتهای الهی حاکم بر عالم، و وظیفه انسان در مواجهه با آنها همسویی با نظام خلقت است. و مسیر نظام خلقت و سنن الهی به سوی خداوند متعال است. و نحوه همسویی با سنن الهی و نظام خلقت را دین تعلیم می دهد. و غرض از امتحان الهی چیزی نیست جز رساندن انسانها به غایت مطلوبشان. در چنین سیری است که انسان از هر گونه شرکی می رهد و جز دست خدا هیچ دستی را در کار عالم مشاهده نمیکند؛ لذا فرشته خو گشته لایق درک خطابات خلفای الهی می شود.
– خدا رحمان و رحیم محال است بدخواه بنده ی خویش باشد. او که قبل از خلقت انسان، غذای او را در سینه ی مادرش قرار می دهد و مهر او را در دل والدینش می کارد تا مراقب و مواظب او باشند، چگونه ممکن است بدخواه انسان باشد؟! آن خدایی که بهترین بندگان خویش را برای راهنمایی بشر فرستاد و فرشتگان را واداشت که بر مقام والای انسان سجده کنند چگونه ممکن است راضی شود که بنده اش بی جهت سختی بکشد؟! آن خدایی که هنگام گناه بلافاصله بنده اش را مجازات نمی کند و به او فرصت توبه می دهد و توبه کنندگان را دوست می دارد، چه سان می تواند به بیهودگی او را در میان دشواری ها اندازد؟! آن خدایی که گناه را یک برابر می نویسد و ثواب را دست کم ده برابر و بلکه بیشتر ثبت می کند و حتّی به نیتهایی هم که به صحنه ی عمل نمی آیند ، ثواب می دهد ، چگونه به آزار بیهوده ی بشر رضایت می دهد؟! چگونه باور توان کرد که بنده اش را در سختی و رنج بی ثمر بخواهد؟!
– در مورد گرفتار شدن مومنین به ابتلائات و بیماری ها در منابع روایی شیعه دلایل متعددی مطرح گردیده است؛ که در اینجا به دو مورد اشاره می کنیم :
الف: کفّاره گناهان و پاکی مومنان از گناهان؛ از پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) روایت است که فرمود: «خداوند سوگند یاد کرده که هر گاه بخواهد بنده اى را از دنیا ببرد در حالیکه او را بیامرزد، و گناهانش را بریزد، در اینصورت یا بیمارش مى کند و یا روزیش را کم مى نماید و یا او را به ترسى مبتلا مى سازد؛ و اگر گناهى باقى بماند، مرگ را بر او سخت مى گرداند، تا گناهانش پاک گردد و با پاکى او را به بهشت داخل نماید.»(ارشاد القلوب، ترجمه سلگى، ج 1ص 473 )
ب : ارتقاء مقام و درجه مومنین؛ اگر مومنی اهل گناه نبوده باشد در اینصورت خداوند وی را به بیماری ها و بلاها مبتلا می نماید تا اجر و قرب او در نزد خداوند بیشتر گردد.امام صادق (علیه السّلام) فرمودنده اند : « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِی جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِیبَةٍ فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِیبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْیَا لِیَأْجُرَهُ عَلَیْهَا؛ خداوند متعال مؤمن را به مصیبت و بلاء گرفتار مى کند و او را به بیمارى در بدن مبتلا مى سازد و یا در مصیبت اهل و فرزند قرار مى دهد و یا یکى از مصیبت هاى دنیا را متوجه او مى کند تا او را پاداش دهد. » ( بحار الأنوار، ج 64، ص 237)
بنابراین بر اساس آنچه که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده، دچار شدن افراد مومن به درد و بیماری قبل از مرگشان موجب پاک شدن گناهانشان می گردد و در صورتی که گناهی نداشته باشند منزلت آنها در نزد خداوند بالا خواهد رفت و به مقامهای والای بهشتی دست خواهند یافت.
– امتحان هر کسی متناسب با استعدادهایی روحانی است که خداوند متعال در وجود او قرار داده است. پس هر که به تکلیف خود در برابر امتحانات الهی عمل نمود به نفع خود عمل کرده و خود را برای آخرت ساخته است و اگر به تکلیفش عمل نکرد، خود را ناقص و شکوفا نشده نگه داشته است. لذا در آخرت با وجودی ظلمانی، ناقص و غیر انسانی ظهور خواهد نمود. « … لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ؛ خداوند هیچ کس را، جز به اندازه ی تواناییش، تکلیف نمى کند. (انسان،) هر کار(نیکى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر کار(بدى) کند، به زیان خود کرده است. » (البقرة:286)
– تنها اموری خاصّ امتحان نیستند؛ بلکه ثانیه ثانیه ی عمر ما امتحان است. خوابیدن، خوردن، تشنه شدن، گرسنه شدن، راه رفتن، نشستن و تمام امور زندگی همگی امتحان الهی اند. لکن در بین این سوالات امتحانی، گاه سوالات بسیار اساسی و تعیین کننده نیز وجود دارند. سوالاتی که نمره های خیلی بالا دارند. کما اینکه برخی سوالات، ارفاقی اند؛ یعنی اگر جواب دهیم، نمره دارد؛ و اگر جواب ندهیم کسر نمره نمی کنند.
– مصائب به طور کلّی بر سه گونه اند: 1ـ مصائبی که نتیجه ی وضعی عملکرد خودمان می باشد. 2ـ مصائبی که از ناحیه دیگران بر ما تحمیل می شود. 3- امتحانات الهی و غرض از امتحان نیز نمی باشد مگر شکوفا ساختن استعدادهای الهی ما.
پس باید توجه داشت که هر مشکل و نارحتی که در دنیا عارض انسان می شود ، چه خود باعث آن باشد و چه خود نقشی در آن نداشته باشد، در هر حال عکس العمل صحیح انسان را می طلبد و عکس العمل صحیح را دین (عقل و نقل ) مشخص می کند. لذا در مواجهه با هر مشکل و درد و رنج و ناراحتی بلافاصله باید دید وظیفه ی دینی ما در مقابل آن چیست؟ اگر کسی توانست وظیفه ی خود را به درستی بداند و به آن عمل کند یقیناً از اجر الهی و رشد روحی برخوردار خواهد شد و خود را برای ابدیّت خواهد ساخت ؛ و الّا دنیای خود را خراب و آخرتش را خرابتر خواهد نمود. رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و اله) فرمودند:« لَا یَزَالُ الْبَلَاءُ فِی الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِی جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ خَطِیئَة؛ مصیبت و گرفتارى همواره گریبان مرد و زن مؤمن را مى گیرد و آنها در مال و یا بدن خود نقصان مشاهده مى کنند و یا فرزندان خود را از دست مى دهند و اینها براى این است که هر گاه در محضر پروردگار حاضر شدند گناهى نداشته باشند.»
ـ امتحان عذاب نیست. بلکه در همه حال، وسیله ی رشد و شکوفایی روح می باشد؛ به شرط آنکه شخص قاعده ی امتحان را مراعات نماید. بلی اگر کسی قاعده ی امتحان را مراعات نکرد، همین عامل رشد، موجب سقوط و مردودی او خواهد شد. قاعده ی این امتحان نیز آن است که پاسخها از متن دین خدا داده شوند نه از متون غیر الهی.
سخن آخر در این باب آنکه:
خداوند متعال با سنّت ثابتی که در عالم خلقت نهاده، همه را به سوی خیرشان رهنمون است، گاه با ظاهری خوش و گاه با ظاهری ناخوش. لذا بیننده باید عاقل باشد تا با نگاه حکیمانه، هدف غایی را دیده و در راستای آن حقیقت حوادث را دریابد. آنگاه قضاوتها تفاوت خواهند نمود. غرض اصلی در امتحان الهی این است که استعدادهای وجودی انسان، به خصوص استعدادهای الهی او رشد کنند؛ لذا گاه خداوند متعال با امتحانی بنده ی خود را متوجّه ضعف خود می کند تا خودش آن ضعف را جبران کند؛ و گاه او را امتحان می کند امّا نه برای متوجّه نمودن او، بلکه برای اینکه خود آن امتحان باعث رشد وجودی شخص می شود.
خداوند متعال می داند که مؤمنین و انبیاء (علیهم السلام) در برابر امتحانات او اعتراضی نخواهند نمود ولی باز آنها را امتحان می کند؛ چرا که با این امتحانها درجه ی وجودی آنها بالا می رود. لذا امتحان خدا همواره از سر لطف است؛ لکن موضع گیری منفی یک شخص در برابر امتحان الهی، باعث می شود که آن امتحان، زمینه سقوط او را فراهم کند. مثل کسی که اگر در امتحان مدرسه شرکت کرده و قبول شود، به کلاس بالاتر راه پیدا می کند؛ ولی اگر در امتحان حاضر نشود یا سر جلسه امتحان، سوالات را عمداً پاسخ ندهد یا آمادگی قبلی برای امتحان را فراهم نکرده باشد، در آن صورت همان امتحان برای او سبب سقوط خواهد بود.
اگر کسی ضعفهای معنوی خود را دانسته و خود اقدام به برطرف نمودن آنها کرد، روشن است که برای برطرف شدن آن ضعفها مورد امتحان قرار نخواهد گرفت؛ چون ضعفی نیست که برطرف شود؛ ولی برای تثبیت آن کمال حاصل شده، ممکن است مورد امتحان قرار گیرد؛ همچنین خود همان درجه حاصل شده ممکن است محملی برای یک امتحان دیگر شود تا شخص، به درجه ای بالاتر نیز ترقّی کند. اساساً باید دانست که دنیا دار امتحان است؛ و امتحان الهی مثل امتحانهای دنیوی سر ترم نیست؛ لحظه لحظه ی زندگی، امتحان است، خوردن، خوابیدن، سخن گفتن، ارزانیها، گرانیها، سلامتی و مریضی، خوش قیافه بودن و بدقیافه بودن، مرد بودن و زن بودن و … همه ابزار امتحان خدا هستند. لذا آدمی تا زمان وارد شدن به عالم برزخ، حتّی یک ثانیه هم از امتحان خدا فارغ نیست. لکن برای اینکه انسان اوّلاً بودن خود در جلسه امتحان الهی را فراموش نکند و ثانیاً در مسیر تکامل مداوم، جهشهای تکاملی نیز داشته باشد، گاه امتحانهای بزرگی نیز از او گرفته می شود.
بنا بر این، همان گونه که مرگ عزیزان، فقر، مریضی، نقص عضو و امثال این امور، امتحان خدا هستند، زنده بودن عزیزان، ثروت، سلامتی، داشتن اعضای سالم و امثال آنها نیز امتحان الهی اند و چه بسا کسانی که در امتحانات قسم دوم مردود می شوند تعدادشان بیشتر از کسانی باشد که در امتحانات قسم اوّل مردود می شوند. در امتحانات قسم اوّل بسیاری از افراد متوجّه خدا شده و از او مدد می جویند ولی در قسم دوم کمتر کسی هست که خدا را یاد کرده و شکر نعمت او کند. لذا خداوند متعال می فرماید:« وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ؛ و عدّه کمی از بندگان من شکرگزارند» (سوره سبأ،آیه 13)
دوست خوبم؛ محال است خداوند رحمان و رحیم بنده ی خود را از کسب کمالات محروم سازد؛ بلکه هر آنچه برای بنده کمال آور باشد، خداوند متعال آن را در اختیار بشر قرار می دهد؛ حتّی بلاها و مصیبتها نوعی وسیله ی ایجاد کمال برای برخی بندگان می باشند. تمام حوادث زندگی امتحاناتی است که می تواند ما را به سعادت برساند. پس تمامی گرفتاری های بشر به خاطر گناهان نیست و برخی از آنها به خاطر تربیت و رشد افراد است و اگر شما دوست عزیز، صبوری کرده ودر برابر مشکلاتی که گرفتار آنها هستید، آنچه وظیفه الهی ایجاب می کند انجام دهید، قطعا خداوند شما را یاری خواهد کرد و فتح و گشایشی در امورتان حاصل خواهد شد.« فان مع العسر یسرا» خدای متعال با تاکید فراوان متذکر می شود که با هر سختی آسانی است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد