طلسمات

خانه » همه » مذهبی » اصطلاحات رجالی

اصطلاحات رجالی


اصطلاحات رجالی

۱۳۹۷/۰۲/۱۰


۱۷۲۳ بازدید

چگونه مرسل بودن یک روایت را تشخیص می دهند؟ مثلا اگر بین معصوم(ع) و کلینی(ره)، اسم ۵ نفر باشد، چطور متوجه می شوند مثلا اسم یکی دو نفر جا افتاده و روایت مرسل است؟ ضمنا جهت آشنائی با جملات و اصطلاحاتی که که در مدح و جرج و تعدیل و… به کار می روند، چه کتابی را توصیه می فرمایید.

بخش اول سوالمحدثان و راویان، احادیث را از جنبه های مختلف به چند دسته تقسیم کرده اند که اساسی ترین و پر کاربردترین تقسیم آن، تقسیم چهار گانه: صحیح، حسن، موثق و ضعیف است. این احادیث چهارگانه یک اصطلاحات مشترک دارند؛ نظیر مشهور، غریب، مجمل، مبین و… که بر تمام روایات صحیح، حسن، موثق و ضعیف صادق است. اما اصطلاحاتی؛ مانند موقوف، مقطوع، مرسل و… از جمله اصطلاحات مخصوص خبر ضعیف اند. در این اصطلاحات برخی ناظر به انقطاع سند و برخی دیگر ناظر به اتصال آن هستند.انقطاع سند مى تواند از آغاز، یا وسط، یا آخر سند و به صورت حذف یک راوى، یا بیشتر باشد، براى هر نوع از انقطاع سند، اصطلاح خاصى وضع کرده اند که ما در این جا به تناسب پرسش به دو مورد آن اشاره می کنیم:مرسل: در حدیث مرسل با حذف سند و برخی از راویان حدیث، قید ربط حدیث برداشته شده است.
مرسل دارای دو اصطلاح و دو معناست:
یکی : معنای عام و آن هر حدیثی است که دچار ارسال و حذف اسناد باشد، اعم از این که همه راویان یا شماری از آنان حذف شده باشند. مرسل به این معنا شامل اصطلاحات حدیثیِ مرفوع؛ یعنی حدیث منتسب به معصوم، موقوف (روایت صحابی)، مقطوع )روایت تابعی)؛ معلق (حذف آغاز سند)، منقطع (حذف یک راوی از وسط سند) و معضل (حذف بیش از یک راوی از وسط سند) می شود.
دوم: مرسل به معنای خاص، مرسل به این معنا به حدیثی گفته می شود که تابعی بدون ذکر واسط (صحابی) از پیامبر اکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) نقل کند؛ مانند این حدیث که سعید بن مسیب که از تابعان اصحاب پیامبر است، بگوید پیامبر (صلّ الله علیه و آله) چنین فرموده است.
مفهوم متداول اصطلاح حدیث مرسل همان معناى نخست است.
بخش دوم سوال:
پاسخ به این سوال مطالبی فراوانی را می طلبد ولی بطور کلی و جهت آشنایی شما با اسناد روایات کافی، خواندن مطلب زیر را خیلی توصیه می کنیم.
روش کلینی در بیان اسناد احادیث کافی به یک نحوه است؛ تعریف رجال سند(1)، استفاده از طرق متعدّد در نقل یک روایت (2)، نقل از رجال متعدّدِ یک طبقه سند، اختصار سند و احاله آن به اسناد سابق، نقل حدیث از غیر معصوم برای اتمام فایده، اضمار، ارسال، تعلیق، وقف و… از اموری است که در اجزاء کافی به چشم می خورد.
کلینی، ملتزم به ذکر تمام سلسله اسناد حدیث کافی بوده و جز در موارد اندک، به این مسلک، رفتار نموده است.
وی گاهی علاوه بر معرّفی اسم راوی، از کنیه، لقب، نسب، شهر، قبیله، صنعت، حرفه، ارحام و مانند اینها نیز یاد کرده است.(3) و گاهی هم در معرّفی راوی، به ذکر یکی از آن امور اکتفا کرده است.(4)
صیغه مورد استفاده کلینی در نقل حدیث، همان صیغه های معمول در بین محدّثان است که مشهور و معمول ترین آنها، صیغه عنعنه است.
در کافی صیغه های اخبرنی (نا)، حدّثنی (نا) که اِشعار به سماع و قرائت دارد نیز به کار برده شده که طبق بررسی ها، کلینی اوّلین احادیث کتب کافی را بیشتر وقت ها با این الفاظ شروع نموده، سپس طریقه عنعنه را دنبال کرده است.5
کلینی، گاهی احادیث کافی را از طریق سماع و قرائت، از مشایخ حدیثی خود روایت کرده است. او گاهی نیز با مراجعه به اصول و کتب اوّلیه و اقتباس از آن کتب، این کار را انجام داده که در این صورت، سند آن کتب را اغلب به واسطه مشایخ اجازه درج نموده است.
کلینی، گاهی برای اجتناب از طولانی شدن سند حدیث، ناچار به اختصار سند شده و این امر؛ به ویژه در موارد تکرار احادیث باب واحد، بسیار است. این اختصار گاهی با حذف صدر سند و احاله آن به سندی که در سابق با متن حدیثی ذکر شده، آمده است و گاه با احاله به سند یکی از شیوخ خود صورت گرفته که آن سند به طور کامل در سابق معرّفی شده است.(6)
کلینی از مصادر متنوّع، حدیث آورده؛ ولی به طور عمده احادیث کتاب او – چنانچه در اوّل این کتاب ملتزم شده – روایات امامان معصوم علیهم السلام است.
کلینی از باب اتمام فایده و گاهی به لحاظ دیگر، از غیر معصوم نیز روایت کرده که این عدّه شامل: صحابه، تابعان، و تابع تابعان شیعه، روات فرقه های مخالف شیعه اثنی عشریه، و زنان راوی است.(7) در کافی از مصادر مجهول مانند: عمّن اخبره، عمّن رواه و … هم روایت شده که معمولاً ماهیّت آنها برای کلینی مشخّص بوده است. در مواردی از کافی، توهّم قطع و ارسال به وجود آمده که منشأ آن غفلت از سند ذکر شده در سابق، مشخّص نبودن افراد عدّه ها، و منقطع یا مرسل به حساب آمدن احادیثِ موصول به ائمّه علیهم السلام نزد غیر امامی است؛ ولی واضح است که متانت و اعتبار یک یک این موارد در جای خود ثابت شده و آنها در واقع به متّصل و مسند برمی گردد.
عدّه های معلوم در اسناد کافی
کلینی به واسطه «عدّه» با عبارت «عدّة من اصحابنا» روایات زیادی نقل کرده که به ظاهر، افراد این عدّه ها برای وی مشخّص بوده اند. تعبیر «عدّه» به جای ذکر اسامی، علاوه بر اینکه سبب اختصار سند است، گفته اند: اکثر افراد «عدّه»ها از مشایخ اجازه کلینی هستند و چون کلینی در صحّت حدیث به اصالت، و درستی متن، توجّه بیشتری داشته تا به شخصیت راوی، معرّفی اسامی این افراد نزد وی تأثیری در صحّت و یا سقم روایت نداشته است.
«عدّه»هایی که کلینی بیش ترین روایات را به واسطه آنها نقل کرده، سه گروه هستند که وی به واسطه آنها از احمد بن محمد بن عیسی، احمد بن محمد بن خالد برقی و سهل بن زیاد روایت نقل کرده است.
طبق آنچه که ابوعبدالله نجاشی و علامه حلّی در کتب رجال خود ثبت کرده اند، کلینی افراد این سه عدّه را به شرح ذیل مشخّص کرده است:
عدّه ای که به واسطه آنها از احمد بن محمد بن عیسی روایت نقل شده: محمد بن یحیی، علی بن موسی الکمیذانی، داود بن کوره قمی، احمد بن ادریس و علی بن ابراهیم بن هاشم.(8)
عدّه ای که به واسطه آنها از احمد بن محمد بن خالد برقی روایت نقل شده: علی بن ابراهیم قمی، علی بن محمد بن عبدالله، بن اذینه، احمد بن عبدالله بن امیه و علی بن الحسن.(9)
و عدّه ای هم که به واسطه آنها از سهل بن زیاد روایت نقل شده: علی بن محمد بن علاّن، محمد بن ابی عبدالله، محمد بن الحسن (فروح) و محمد بن عقیل کلینی.(10)-(11)
صاحب معالم در منتقی الجمان گفته است:
از کلمات کلینی استفاده می شود که محمد بن یحیی العطّار قمی، یکی از عدّه هاست، همان طور که اوّلین روایت کلینی به تعبیر «حدّثنی عدّة من اصحابنا منهم محمد بن یحیی العطّار» را می توان مؤیّد کلام او دانست.
عدّه های مجهول در اسناد کافی
در کافی غیر از عدّه های مزبور که شناخته شده هستند، عدّه های دیگری نیز ذکر شده است. این عدّه خواه در اوّل اسناد احادیث باشد – چنانچه غالباً چنین است – یا در وسط اسناد و یا در آخر آنها، نه به واسطه خود کلینی معرّفی شده اند و نه توسّط محقّقان دیگر.(12)
احتمال دارد این روایات از کتاب هایی نقل شده که در آن زمان معمول بوده، و با تعبیر «عدّة من اصحابنا» و مانند آن – که در نقل کلینی آمده – در آن زمان، این افراد شناخته می شدند.
نیز احتمال دارد افراد این عدّه ها در کتاب الرّجال کلینی که گم شده، مشخّص بوده است. به هر حال، افراد این عدّه ها که طبق بررسی های بعضی از محقّقان در فروع کافی به 24 مورد می رسد، نزد کسانی مجهولند که عصر کلینی را درک نکرده اند؛ اما کسانی که در آن زمان و یا نزدیک به آن زمان می زیسته اند، این اشخاص را می شناخته اند. اگر این چنین نباشد، معنا ندارد کلینی که موثّق ترین و دقیق ترین مردم در امر حدیث بوده، از کسانی حدیث نقل کند که شناختی نسبت به آنها ندارد.
با توجّه به آنچه گذشت، وضع دیگر الفاظ و تعابیر مجهول در اسناد احادیث کافی مانند: «عن بعض اصحابنا»، «عن غیر واحد»، «رجل من اهل فلان»، «شیخ فلان»، «امّ فلان» و… نیز معلوم می شود. گفته شده: شاید عذر کلینی در مواردی که حدیث را بدون ذکر مأخذ و با اشاره نقل نموده، این باشد که آنها را برای احادیث مسند سابق، تابع و شاهد آورده است.(13)
مشایخ حدیث و اجازه مؤلّف کافی
تردیدی نیست که شناسایی استادان حدیث و مشایخ اجازه کلینی، در میزان اعتبار احادیث کافی، نقش به سزایی دارد و کسانی که کلینی با شیوه سماع یا قرائت از آنان حدیث روایت کرده، مشایخ حدیثی، و آنان که به او اجازه نقل کتاب یا احادیث آن را داده اند، مشایخ اجازه کلینی شمرده می شوند.
تاریخ و مصادر عصر کلینی، از تعداد مشایخ وی و مشخّصات آنان اطلاع دقیقی به دست نداده است؛ ولی طبق شواهد موجود در اسناد احادیث کافی و بررسی های محقّقان، تعدادی از این «مشایخ» شناسایی شده اند که بعضی از اصحاب تحقیق، فهرست اسامی آنها را ثبت کرده اند.(14)
مطابق آنچه که آیة الله خویی در معجم رجال الحدیث آورده (15)، عدّه مشایخی که کلینی به واسطه آنان، 15339 حدیث از روایات کافی را نقل کرده، 34 نفرند.
وی از مجموع این روایات، تعداد 15284 حدیث را از طریق 8 نفر از مشایخ؛ یعنی: علی بن ابراهیم قمی، محمد بن یحیی العطّار، ابوعلی اشعری، حسین بن محمد، علی بن محمد، محمد بن اسماعیل، حمید بن زیاد و احمد بن ادریس نقل کرده که پنج نفر اوّل آنان «مشایخ قمی» هستند و در حدود 13922 حدیث نقل کرده اند.(16)
البته آماری را که آیة الله خویی آورده، مربوط به غیر از مواردی است که به واسطه «عدّه» نقل شده، و در جای خود ثابت شده که افراد و مصادیق عدّه و یا اکثر افراد آنها «مشایخ اجازه کلینی» هستند. با این بیان، معلوم می شود که اکثر مشایخی که کلینی را در تألیف کتاب کافی یاری نموده اند، از شهر قم بوده اند و بیش ترین منابع و مصادر این کتاب نیز مربوط به این شهر؛ به ویژه مربوط به کتابخانه علی بن ابراهیم قمی است.
شاگردان حدیث و اجازه مؤلّف کافی
با توجّه به اینکه کلینی در مصادر اوّلیه شیعه، رئیس حوزه علمیه «ری» و پیشوای شیعیان در آن منطقه معرّفی شده (17)، طبق معمول، شاگردان بسیاری از او با شیوه سماع، قرائت و یا اجازه، حدیث دریافت کرده و یا کتاب های او را تلقّی نموده اند، ولی متأسّفانه تعداد کمی از این اشخاص شناسایی شده اند! این عدّه هم بیشتر کسانی هستند که پس از مهاجرت کلینی به بغداد، احادیث کافی را از وی دریافت کرده اند.(18)
از جمله کسانی که توانسته اند اخبار کتاب کافی را از مؤلّف آن، بدون واسطه دریافت نمایند، ابو محمّد هارون بن موسی تلعکبری (متوفّای 385 ق.)، ابوالقاسم جعفر بن محمّد قولویه، صاحب کامل الزّیارات (متوفّای 367 ق.)، احمد بن محمد بن رازی (متوفّای 368 ق.)، ابوعبدالله احمد بن ابراهیم بن صیمری (ابن ابی رافع)، ابوالفضل محمد بن عبدالله بن مطلّب شیبانی، ابوالحسن احمد بن علی بن سعید کوفی، ابوالحسین عبدالکریم بن عبدالله بن نصر بزّاز، احمد بن احمد کاتب کوفی و ابوالحسن (ابوالحسین) عقرانی، هستند.
طبق بررسی های برخی محقّقان، قرائنی وجود دارد که نشان می دهد کلینی در بغداد موفّق نشد تمام احادیث کافی را با شیوه سماع و قرائت انتقال دهد؛ بلکه قسمتی از آن را به نحو سماع و قرائت و قسمت دیگرش را به نحو اجازه عرضه نموده است.(19) همین برآورد را بعضی از مصادر اوّلیه تأیید می کند – چنانچه ابوغالب زراری در رساله خود می گوید – او نیز بعضی از احادیث کافی را به صورت سماع و بعضی دیگرش را به نحو اجازه تحصیل کرده است.محمد بن ابراهیم نعمانی هم که به قولی «کاتب کلینی» بوده، قسمتی از احادیث کافی را به نحو سماع و قرائت و قسمت دیگرش را به شیوه اجازه از مؤلّف آن دریافت نموده است.
در هر صورت عالمان شیعه، احادیث کافی را به هر وجهی که باشد، از کلینی گرفته و پس از وی به مباحثه، مقابله و تنسیخ آن پرداخته اند. چنانچه نجاشی می نویسد:
در مسجد «نفطویّه» کوفه دیدم علمای شیعه حلقه زده و احادیث کافی را مورد بحث قرار داده و به یکدیگر می گفتند: از کلینی شنیدم که چنین می گفت.
جماعتی هم کافی را به واسطه مشایخ پیشین امامیّه نقل کرده اند که بسیاری از اصحاب مصادر اوّلیه و اعاظم شیعه و سنّی را از آن گروه می توان برشمرد. به عنوان نمونه می توان چنین گفت:
1. نجاشی به واسطه شیخ مفید، حسین بن عبدالله غضایری، احمد بن علی بن نوح سیرافی و جعفر بن محمد بن قولویه.(20)
2. صدوق به واسطه محمد بن محمد بن عصام کلینی، علی بن احمد بن موسی، و محمد بن احمد سنانی (زاهری ابوعیسی).(21)
3. شیخ طوسی به واسطه احمد بن عبدون – از شاگردان کلینی – و ابوالحسین عبدالکریم بن عبدالله نصر بزّاز.
این سه دسته، تمام کتب کلینی را نقل کرده اند.(22)
همین طور عدّه زیادی از عالمان شیعه آن را در مصنّفات خود نقل کرده، یا در اجازه های خود به یکدیگر توصیه نموده، و یا مورد استنساخ و مقابله قرار داده اند که نقل و ثبت این عدّه، بدون تردید به تواتر تاریخی آن انجامیده است.
متون اخبار و احادیث کافی
کلینی در متون احادیث تمام اقسام کافی، روش واحدی را دنبال کرده است.
اصول کافی مباحث مختلف اعتقادی؛ اعم از مباحث توحید، عدل، نبوّت، امامت، معاد و دیگر مباحث فلسفی و کلامی را که به نحوی با عقاید اسلامی ارتباط دارد، شامل می گردد.
کلینی در این کتاب، روایات نادری را – که 8 باب به آن اختصاص داده شده – جمع آوری نموده است. گفته شده او با این شیوه، احتمالاً به عدم اطمینان خود نسبت به صحّت این روایات، اشاره نموده است.(23)
در اصول کافی متن روایات بسیاری به مباحث مختلف تاریخی؛ اعم از تاریخ اعیاد، وفیات ائمّه علیهم السلام و غیر آن مربوط می شود.(24)
معرّفی رجال سند، استشهاد به لغت و شعر عربی (25) و الحاق توضیحات خود(26) یا دیگر روات اصحاب ائمّه (27) درباره حدیث، از روش معمول کلینی در متن احادیث این کتاب است. آرا و اجتهادات انضمامی به متون احادیث کتاب کافی، گاه برای شرح کلمات غامض است و گاه برای رفع توهّم تعارض،(28) و گاهی هم برای توجیه مخالفت اجماع عالمان شیعه نسبت به روایتی و حمل آن روایت به موارد خاصّه.(29)
کلینی، الفاظ زاید «روایت» در متن احادیث کافی را؛ اعم از اینکه در خود نص برای تفسیر حدیث آمده باشد،(30) یا در حدیث دیگری، در کتاب کافی ذکر کرده است.(31)
متن احادیث بسیاری؛ به ویژه در فروع کافی با آیات قرآنی که گاه جهت استدلال ائمّه علیهم السلام آورده شده (32) و گاه برای تفسیر و تفهیم آنها مزیّن گردیده است.(33)
احادیث روضه کافی مباحث پراکنده و مختلفی مانند: مباحث اخلاق، آداب، سنن، سیره، موعظه، حکمت، علوم، قصص، تاریخ، تفسیر آیات قرآن و غیر اینها را شامل می شود.
روش کلینی در متن کتاب روضه از حیث بیان الفاظ زائد و ضمیمه کردن اجتهادات خود و یا روات دیگر و غیر اینها، همان است که در کتب اصول و فروع بوده است.
در کافی روایاتی وجود دارد که متن آنها قابل بحث و بلکه بعضی از آنها قابل مناقشه است؛ مانند:
1. روایاتی که امامان معصوم شیعه را بر خلاف مذهب و اعتقادات این طایفه، سیزده نفر می شمارد(34)؛ ولی در جای خود به اثبات رسیده که با توجّه به ضبطهای شیخ صدوق در کتاب اخبار عیون الرّضا، شیخ مفید در کتاب ارشاد، طبرسی در کتاب اعلام الوری (35)، و بعضی دیگر از عالمان شیعه در مصنّفات خود(36) ابتدا این روایات در نسخه های کافی منطبق با عقاید شیعه بوده است و بعد در تجدید چاپ و یا در مواقع دیگر، تصحیف شده اند.
2. روایاتی که به ظاهر از وقوع تحریف در قرآن حکایت می کند.(37) اما فقیهان و مفسّران شیعه در مباحث خود ثابت نموده اند که: شمول این روایات از تحریف الفاظ و آیات قرآن قاصر است و آنها فقط به تفاسیر نادرست و تحریف در معنا، نظر دارند.(38)
3. روایاتی که شائبه غلوّ درباره امامان علیهم السلام را دارد و بر خلاف مذهب مسلّم امامیّه است.(39)
4. روایاتی که از منفردات کتاب کافی به حساب می آید؛ مانند: روایتی که به مضمون آن پس از اقامه حدّ سرقت، سارق را باید نفی بلد نمود.(40) و همین طور حدیثی که به مضمون آن دو سوم وبال عمل جوان زناکاری را که مال پدرش را، وصیّ پدر به او نداده، آن وصیّ می برد.(41) و این هردو مورد، بر خلاف نظر فقیهان و مفسّران است.
5. روایتی که در تفسیر آیه «و انّه لذکر لک و لقومک و سوف تُسئلون»(42) آمده که در آن، کلمه «ذکر» به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و طایفه «مسئولان» به اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است.(43) در این تفسیر چون مخاطب ضمایر «لک»، «و لقومک» مشخّص نشده، مورد اعراض محقّقان و بلکه صریحاً مردود واقع شده است.(44)
مواردِ یاد شده و احیاناً احادیث دیگری در متن کافی که با معتقدات و مذهب شیعه سازش ندارد، از اندک مواردی است که مورد بحث و نظر عالمان و محقّقان قرار گرفته است.(45)
با این حال، هیچ یک از موارد مزبور و مانند آنها، سبب نمی شود که از وجاهت کافی و محتویات آن کاسته شود. زیرا هیچ کتاب جامع و حجیمی مانند: کتاب کافی که تمام موضوعات اسلامی را به خود اختصاص داده، نمی تواند از چنین عوارضی مصون باشد. کتاب کافی، با بیش از 16 هزار حدیث، ضمن اینکه از احادیث صحاح ستّه اهل سنّت بیشتر است، از لحاظ اعتبار متن و سند هم به مراتب، جایگاه برتری را به خود اختصاص داده است.(46)
بخش سوم سوال:
جهت مطالعه و آشنایی بیشتر با علم الحدیث، و علم الدرایة به کتاب های تاریخ حدیث، درایة الحدیث و علم الحدیث از مرحوم کاظم مدیر شانه چی مراجعه فرمایید.
پی نوشت ها:
1. فروع کافی، ج 3، کتاب الطهارة، ب 2، ح 1.
2. همان، ج 4، کتاب الحجّ، ب 7، ح 1.
3. همان، ج 7، کتاب الوصایا، ب 35، ح 3.
4. همان، ج 5، کتاب الجهاد، ب 28، ح 1 و 7.
5. همان، ج 3، کتاب الصلاة، ب 1، ح 1؛ ج 4، کتاب الحجّ، ب 1، ح 1.
6. ر.ک: الکلینی و کتابه الکافی، ص 198.
7. اسامی هر یک از این طوایف و تعداد آنها را محقق عمیدی در کتاب الکینی و کتابه الکافی، ص 302 – 306 مشخّص کرده است.
8. رجال نجاشی، ص 378؛ رجال علامه حلّی، ص 272.
9. رجال، علاّمه حلّی، فائده سوم، ص 272.
10. همان.
11. محقق سیّد ثامر عمیدی در مجله علوم الحدیث، (1/ 252) به واسطه کتاب المستحسنات، سید حسین جلالی، از شیخ آقا بزرگ نقل می کند که او می گوید: در پشت نسخه استبصار به خطّ محمد بن جعفر مشهدی که در سال 573 ق. از کتابت آن فارغ شده است، دیدم: شیخ طوسی از ابو عبدالله محمّد بن محمّد… نعمان حارثی و ابوعبدالله حسین بن عبیدالله غضایری، افراد عدّه های کلینی را سؤال نموده است. آنان افراد عدّه های اوّل و دوم را مجموعاً 9 نفر معرّفی کرده اند؛ منتهی در عدّه دوم بعد از علی بن ابراهیم، علی بن محمد ماجیلوَیْه، محمد بن عبدالله حمیری، محمد بن جعفر و علی بن الحسین آمده است.
12. توضیح المقال ،نجفی، ص 32.
13. الکلینی و کتابه الکافی، ص 354.
14. مقدّمه های کافی، علی اکبر غفّاری – حسینعلی محفوظ؛ الکلینی والکافی، ص 167؛ الکلینی و کتابه الکافی، ص 90.
15. معجم رجال الحدیث، ج 18، ص 54.
16. ر.ک: پژوهشی در تاریخ حدیث، مجید معارف، ص 462.
17. رجال نجاشی، ص 266؛ خلاصةالاقوال، علامه مامقانی، ص 145.
18. مشیخه تهذیب الاحکام، ص 39؛ مشیخه استبصار، ص 302.
19. ر. ک: پژوهشی در تاریخ حدیث، ص 465.
20. رجال نجاشی، ص 267.
21. همان؛ فهرست شیخ طوسی، ص 395.
22. مشیخه استبصار، ص 303؛ مشیخه تهذیب الاحکام، ص 29.
23. ر. ک: الکلینی و کتابه الکافی، ص 123.
24. اصول کافی، ج 1، کتاب الحجّه، ص 439.
25. ر. ک: الکلینی و کتابه الکافی، ص 123 و 124.
26. فروع کافی، ج 3، کتاب الصلاة، ب 7، ح 1.
27. همان، ج 4، کتاب الزکوة، ب 27، ح 1.
28. همان، کتاب الصیام، ب 12، ح 5 و 6.
29. همان، ج 7، کتاب المواریث، ب 25، ح 16.
30. همان، ج 3، کتاب الصلاة، ب 68، ح 7.
31. همان، کتاب الزکوة، ب 28، ح 2.
32. همان، ج 5، کتاب المعیشة، ب 155، ح 2.
33. همان، ج 4، کتاب الحج، ب 1، ح 10، ص 223.
34. اصول کافی، ج 1، کتاب الحجّه، باب «ما جاء فی الاثنی عشر و…»، ح 7 و…
35. عیون اخبارالرضا، ج 1، ص 60، ح 24؛ خصال، شیخ صدوق، ج 2، باب الاثنی عشر، ص 480، ح 49؛ الارشاد، شیخ مفید، باب «فی معرفة حجج الله علی العباد»، ج 2، ص 328؛ اعلام الوری، امین الاسلام طبرسی، ص 290.
36. اخبارالدخیله، محمدتقی تستری، ج 1؛ اصل ابوسعید، ح 4 و 6.
37. اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، باب «انه لم یجمع القرآن کله الا الائمّة(ع)»، ح 1، و…، ج 4، باب «فضل القرآن»، ح 3.
38. ر. ک: تفسیر المیزان، ج 12، ص 116، صیانة القرآن من التحریف، محمد هادی معرفت، ص 218؛ والتحقیق فی نفی التحریف، سید علی حسینی میلانی، ص 75؛ البیان، سید ابوالقاسم خویی، ص 244.
39. فروع کافی، ج 7، کتاب الوصایا، ب 39، ح 9.
40. همان، کتاب النکاح، ب 41، ح 1.
41. همان، کتاب الوصایا، ب 39، ح 9.
42. زخرف / 44.
43. اصول کافی، ج 1، کتاب 4، باب «اهل الذکر هم الائمّة(ع)»، ح 2 و 4.
44. معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 300 و 92؛ الرسائل الاصولیه، وحید بهبهانی، ص 135؛ کلیات فی علم الرجال، ص 374.
45. ر. ک: اخبارالدخیله، ج 1؛ دراسات فی الحدیث والمحدّثین، سیدهاشم حسنی، ص 292 – 300.
46. ر. ک: الذریعه، آقابزرگ تهرانی، ج 17.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد