خانه » همه » مذهبی » انسان کامل در قرآن و حدیث

دانلود کتاب های امتحان شده

انسان کامل در قرآن و حدیث


انسان کامل در قرآن و حدیث

۱۳۹۸/۱۰/۰۲


۷۵۲ بازدید

پاسخ قانع کننده و راضی کننده نبود. بنده در مورد انسان کامل، برخی از همین کتهابهایی که در منابع آورده اید را خوانده ام و حال شما همان مطالبی را که برای بنده ایجاد سوال کرده دوباره برای من فرستاده اید.
سوال من این است که:
چرا عنوان «انسان کامل» در قرآن و احادیث نیامده؟ آیا فلاسفه و عرفا، فهمیده تر از خدا و معصومان بوده اند که چنین عنوانی را کشف کرده اند؟ اگر بنا شود که ما هر از گاهی یک اصطلاح از خودمان ببافیم و وارد معارف اسلامی کنیم، بعد از قرنها، آیا چیزی اسلام خالص باقی می ماند؟ اصطلاحات قرآنی و حدیثی چه کمبودی داشتند که فلاسفه و عرفا با عنوان «انسان کامل» آن را جبران کرده اند؟

خدا و معصومین علیهم السّلام بنا بر مشهور واژه صریح انسان کامل را بکار نبرده اند . اغلب علمای اسلام، حتّی مخالفان عرفان و فلسفه این تعبیر را بنا بر اینکه از اصطلاحات علمی غیر از متون دینی و مربوط به دین است استعمال می‌کنند. مانند اینکه خیلی از واژه های مهم دیگر در قرآن یا حدیث لازم نیست باشد .
ـ بایدها و نبایدهایی که لازمند تا افزون بر سلامت اصلی و فطری انسان، پرورش یابد. بایدها و نبایدهایی که نتیجه‌ی آن‌ها تزکیه، تطهیر و تصفیه‌ی نفس اخلاق عرفان و سیر و سلوک عرفانی تا همه‌ی استعدادهای او هماهنگ رشد و استعدادهای او فعلیّت یابد .
انسان کامل، انسانی است به دور از افراط و تفریط در گرایش‌های انسانی. عبادت، خدمت به خلق، آزادی، عشق الهی و عقلانیّت، همگی ارزش‌های انسانی هستند؛ امّا به بهانه‌ی عبادت نباید زندگی خانوادگی و اجتماعی را رها کرد؛ به بهانه‌ی خدمت به خلق نباید از کسب علم و عبادت دست کشید؛ و به بهانه‌ی آزادی نباید همه‌ی ارزش‌ها را طرد کرد؛ و به بهانه‌ی عشق، نباید با عقل ضدّیت نمود؛ و به بهانه‌ی عقلانیّت، نباید عشق را محکوم ساخت.
برای بررسی بیشتر :
مجموعه آثار شهید مطهری، ج23، ص112
یادداشتهای استاد مطهری، ج2، ص112
مجموعه آثار شهید مطهری، ج15 ، ص216
مجموعه آثار شهید مطهری، ج23، ص110-125
با توجّه به تعابیری چون «اکمل الناس» و امثال آن، می‌توان تعبیر «انسان کامل» را تا حدودی ـ نه کاملاً ـ اسلامی تلقّی کرد.
شهید مطهری دارند : «تعبیر «انسان کامل» در ادبیّات اسلامى تا قرن هفتم هجرى وجود نداشته است.
ازین مطالب وجود دارد . مانند این ادّعا که ابن عربی، پدر عرفان اسلامی است، و همه‌ی عرفا، شاگردان مکتب ابن عربی هستند، اغراقی بیش نیست. قبل از ابن عربی، عرفای فراوانی بوده‌اند که عرفای بعدی شیعه، تابع آن‌ها بوده‌اند؛ افرادی چون سلمان فارسی و کمیل و میثم تمّار و جابر بن یزید جعفی و امثال این‌ها. عرفایی هم بعد از ابن عربی بوده‌اند که تابع او نبوده‌اند بلکه منتقد اوهم بوده‌اند.
وقتی تعابیری چون «خلیفة‌الله» و «امام» و «ولیّ‌الله» و امثال این‌ها وجود دارد نباید تعبیر ساختگی و مبهم «انسان کامل» را در متن دین جانشین آن تعابیر نماییم.اگر چه در علوم مربوطه کارایی داشته باشند. مرادشان هم مستند به تطبیق در تعابیر دینی بود باید تفسیر ِتعبیر تصریح شود.
در قرآن کریم، امام تعریف شده است به این‌که دریافت وحی می‎کند و به امر خدا اقدام به هدایت خلق می‌کند؛ و نیز از او ظلم صادر نمی‌شود.
در احادیث هم امام را تعریف کردند به کسی که دارای روح القدس است، و مشغول بازی و سرگرمی نمی‌شود.
در هیچ آیه و حدیثی هم ، تلاش و کوشش در دنیای مادی نشان رسیدن به مقام امامت نبوده است . مواردی بر اساس تعاریف علمی وجود دارد که انسان کامل بوده، ولی امام نبوده و نیستند.
فرموده‌اند: «انسان کامل انسانی است که اوّلاً همه‌ی ارزش‌های انسانی او رشد کنند و ثانیاً همه‌ی آن‌ها هماهنگ رشد کنند و ثالثاً رشد هرکدام از آن‌ها در حدّ اعلی باشد.»
«ارزش‌های انسانی» یعنی چه؟ هر کسی و هر مکتبی، چیزی را جزء ارزش‌های انسانی می‌شمارد. بفرمایید ارزش‌های قرآنی تا میزانی برای سنجش داشته باشیم. اساساً تعبیر «ارزش‌های انسانی» شرک‌آلود و اومانیستی است. ارزش مطلق و مقدّس حقیقی، خداست؛ لذا هر چیزی که نمودی از آن ارزش مطلق باشد، ارزش است. پس بفرمایید «ارزش‌های الهی».
منظور از «رشد هماهنگ» چیست؟ معیار سنجش این هماهنگی چیست؟
حدّ اعلای ارزش‌ها هم در اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ است؛ و البته در میان امّت ایشان هم قابلیّت رسیدن به این حدّ اعلی، موجود است. در حالی که طبق صریح آیات، در امّت‌های گذشته هم امام بوده. طبق احادیث، اوّلین امام، حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ است؛ و از زمان آن حضرت تا روز قیامت، زمین خالی از امام نخواهد بود.
خلاصه آن‌که:
تعبیر «انسان کامل» مشکلاتی دارد. خدای متعال و معصومین علیهم السّلام شاید بخاطر آن مشکلات چنین تعبیری را به کار نبردند.
احترام بزرگان، به جای خود، ولی تبعیّت محض، فقط از خدای متعال و انسان معصوم، سزاوار است. آن هم انسان معصومی که حجّت خداست، نه معصومی که فقط عصمت از گناه دارد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها