۱۳۹۷/۰۱/۲۲
–
۷۱۴ بازدید
سلام خسته نباشید .
چرا برای انجام کار خوب بهونه میاریم
ولی برای انجام کارهای بد بهونه نمیاریم وبیشتر کنجکاویم؟
باسلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛
دوست عزیز! اینکه برای انجام کار خوب بهانه میاوریم ولی برای انجام کارهای بد بهانه نمیاوریم وبیشتر کنجکاویم ریشه در حس تنبلی وراحت طلبی دارد.چرا که غالبا کارهای خوب همراه با مقداری سختی و مشقت است و این با نفس راحت طلب منافرت دارد وشخص زیر بار مسئولیت آن نمی رود و شانه خالی میکند و از طرفی غالبا کارهای بد چون ملایم با نفس است وهمراه با لذت است شخص نسبت به آن کنجکاواست وتمایل بیشتری به پیگیری آن دارد. البته این موضوع کلیت ندارد و در اشخاص مختلف متفاوت است. وخیلی افراد هستند که انجام کارخوب برای آنها نه تنها سخت نیست بلکه همراه با لذت است و انجام کاربد برای آنها سخت و منفور است واصلا نسبت به آن کنجکاو نیستند.
بهانه آوردن . [ ب َ ن َ / ن ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) عذر نابجا عرضه کردن . دست آویز یافتن . با دلایل نابجای شانه خالی کردن از امری : اگر بهانه آرد و آن حدیث قاید منجوق در دل وی مانده است ، این حدیث طی باید کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 343). || سخن بیهوده نمودن …. /لغتنامه دهخدا
همانطور که از واژه مسئولیّتپذیری برمیآید یعنی آنکه اگر کسی وظیفه و یا نقشی را در زندگی خانوادگی و یا اجتماعی خود برگزید همه تلاش خود را در راه انجام موفّق آن بذل نموده و در برابر کم و کیف انجام آن پاسخگو باشد.
مسئولیت پذیری متفرع بر مسئولیت شناسی است جهت رسیدن به این منظور والا اولین قدم بازنگری و اصلاح نگرش به جهان و به عبارتی جهانبینی است، یعنی اینکه دریابیم از کجا آمدهایم، کجا زندگی میکنیم، رهسپار کجاییم و با توجه به مبداء و مقصد وظیفه و تکلیف ما در این جهانی که فعلا در آن می زییم چیست؟ قدم بعدی آموزش مهارتهای زندگی برای رسیدن به مقصود است.
در آموزه های دینی ما به مسأله تنبلی و اهمال کاری توجه خاصی شده است. امام باقر(ع) می فرماید: تنبلی و بی حالی به دنیا و آخرت شما ضرر می زند )بحار، ج 78، ص 180.( و نیز در حدیث دیگر می فرماید: من از کسی که در کارهای دنیا تنبلی می کند، بدم می آید زیرا کسی که نسبت به کارهای دنیا تنبل باشد. نسبت به کارهای آخرت تنبل تر خواهد بود)فروع کافی، ج 5، ص 85). در حدیث دیگری امام علی(ع) می فرماید: هر کس سستی و اهمال کاری را پیشه خود کند وظایفی که بر عهده اش گذاشته شده ضایع می شود (بحار، ج 73، ص 160). تنبلی و سستی در کارها آنچنان نکوهیده و زشت است که در دعاهای زیادی که از معصومین(ع) رسیده درمان آن از خداوند خواسته شده و از ما خواسته شده تا از شر آن به خدا پناهنده شویم (میزان الحکمه، ج 8، ص 396، باب 3491). یکی از صفات ناپسندی که در وجود انسانها ریشه می¬دواند، سستی کردن است که می¬تواند در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی انسانها مانند امور عبادی، دینی، نظامی، تعاملات اجتماعی و… رسوخ کرده، فرد و جامعه را با بحران مواجه گرداند، قرآن نیز در این باب با روشنگری و آگاهی¬ بخشی سعی در ریشه کنی آن و به حرکت در آوردن افراد نموده که به مهمترین آنها اشاره می¬شود:
***عوامل سستی:
1. نا آگاهی و غفلت: یکی از علل سستی، عدم شناخت صحیح و غفلت می¬باشد، زیرا معمولاً افرادی که در عالم بی خبری و بی خیالی سیر می¬کنند، به آسانی در دام ها گرفتار شده و در اعتقادات و انجام فرائض، سست می¬گردند، لذا دین مبین اسلام برای جلوگیری از سست شدن بنیان¬های فردی و اجتماعی، تأکید بسیار زیادی بر تفکر در آیات الهی نموده و تدبّر نکردن در آیات را نکوهیده است تا خود و جایگاه خود را بشناسند و خود را از بند غفلت و جهل رهانیده، به سمت اهداف والا به حرکت در آیند:( مطهری، مرتضی؛ انسان در قرآن، تهران، صدرا، 1386، چاپ26، ص 53 تا 59) «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْباب ؛ ین کتابى است پر برکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند!»( ص/29) خداوند در این آیه هدف از نزول قرآن را تدبّر در آن معرفی نموده تا سرچشمۀ اندیشه و مایۀ بیدارى وجدانها گردد و به نوبه خود حرکتى در مسیر عمل بیافریند. (مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، چاپ اول، ج 19، ص 268)ممکن است انسان مشغول کارهای روزمره گردد و نسبت به وظایف خود در پیشگاه خداوند غافل شود؛ اگر بر اثر این غفلت مدتی نور هدایت از سوی خداوند به قلب او نرسد، در این حالت قلب از انفعال افتاده و انسان دچار قصاوت قلب میشود.
2. نبود انگیزه: یکی از مهمترین عوامل جهش فکری و فرهنگی یک جامعه، داشتن انگیزه است، هر چه انگیزه قوی¬تر باشد، افراد جامعه با قدرت و ارادۀ بیشتری قدم برداشته و در راه رسیدن به هدف، تلاش افزونتری به خرج می¬دهند ولی جامعه ای که از انگیزه بیبهره¬اند و یا انگیزۀ کافی برای آن ندارند، در آغاز و یا در اواسط راه، سست شده و حتی از رسیدن به هدف نیز پشیمان می¬گردند و نسبت به آن بی تفاوت می¬شوند، قرآن به خاطر ایجاد انگیزه برای تلاش و پرهیز از سستی، به انسانها وعدۀ زندگی جاوید در بهشت و استفاده از نعمت¬های بهشتی را داده و یا آنها را از عذابهای جاودان بیم داده( مترجمان، تفسیر هدایت، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس ، 1377 ش، چاپ اول، ج 8 ص 215) قرآن درمورد افرادی که از روی بی¬انگیزگی با مسائل برخورد می¬کنند می¬فرماید: «وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُون ؛ و کسانى که به آخرت ایمان ندارند از راه راست منحرفند » (مؤمنون /74) افرادی که به معاد و زندگی جاوید ایمان ندارند، برای بدست آوردن بهشت و یا فرار از عذاب، انگیزه¬ای نداشته و لذا برای آن تلاش نکرده و دنبال امیال نفسانی خود می¬روند و از مسیر انسانیّت دور می¬گردند.
3.هوس مداری: یکی از بزرگترین عوامل سستی، هوس مداری است، چرا که هوسبازی، انسان را از تمام قیود آزاد کرده، لذا در واجبات دینی و وظایف انسانی سستی مینماید تا هوس خود را ارضاء کند که نتیجۀ¬ آن چیزی جز سستی و به تبع آن، فروپاشی نظام خانواده، جامعۀ انسانی و دور شدن از مسیر سعادت نیست،( ترجمه المیزان، ج 13، ص 120 ) لذا قرآن در آیات متعدّدی به معرفی این پدیده پرداخته و صفات هوی¬پرستان را بیان نموده و مؤمنان را به دوری از آن توصیه نموده است: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُون؛ آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده اى افکنده است؟! با این حال چه کسى مى تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمى شوید؟!»( جاثیة/23) خداوند در این آیه اشاره می¬کند که هوسبازی، قدرت درک صحیح حقایق را از انسان مى گیرد و پرده بر چشم و عقل آدمى مى افکند و لذا در انجام وظایف اصلی خود سستی می¬کند و از مسیر هدایت دور می¬گردد.( تفسیر نمونه، ج 21، ص 266 ) سست ترین پناهگاه: از منظر قرآن کسانی که غیر خدا را برمی¬گزینند به تار عنکبوت تکیه کرده¬ و سست¬ترین پناهگاهها را برای خود برگزیده¬اند و خداوند دربارۀ این پناهگاه سست می فرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوت ؛مثَل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانه اى براى خود انتخاب کرده در حالى که سست ترین خانه هاى خانه عنکبوت است اگر مى دانستند!»( عنکبوت/41) معبودهاى دروغین، نه سودى دارند و نه زیانى و نه در روز بیچارگى پناهگاه کسى هستند، لذا خداوند برای بیان شدّت سستی پناهگاه کفار و بی فایده بودن آن، آنها را به عنکبوت تشبیه نموده که برای حفاظت از خود خانه¬ای سست بنا کرده¬اند. خداوند با این مثل آنها را به وحشت می¬اندازد و به فکر فرو می¬برد.( ترجمه المیزان، ج 16، ص 194 )
*رابطۀ سستی¬ در عبادت با ایمان: سستی در انجام فرائض الهی یکی از نشانه¬های بی ایمانی می¬باشد، چرا که نماز برترین عبادتى است که خداى تعالى در آن ذکر و یاد آورى مى شود و اگر دل علقه و محبتى به پروردگار داشته و به او ایمان آورده بود، در توجه به سوى خدا دچار سستى نمى شد چون قلب به هر چه تعلق داشته باشد، دائما به یاد او خواهد بود( ترجمه المیزان، ج 5، ص 190)و لذا خداوند در توصیف منافقین می¬فرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِین …إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى ؛ منافقان …هنگامى که به نماز بر مى خیزند، با کسالت بر مى خیزند »( نساء/ 142) رابطۀ سستی و تقوا: تقوى یک فضیلت نفسانیست که داراى مراتب بیشماری است که مرتبه کامل آن استقامت در تقوى است و معنای این سخن این است که فرد متّقی هیچ گاه مرتکب گناه نشود و عهد شکنی نکند و در برابر ناگواریها صبر و بردبارى را از دست ندهد و سستی در اجرای وظائف، نشانۀ نقص در مراتب تقواست( حسینی¬همدانی، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق: بهبودی، محمدباقر، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق، اول، ج 3، ص 156و 155) و خداوند در این آیه استقامت در عهد را از تقوى شمرده است:( ترجمه المیزان، ج 9، ص 251 ) «فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِین ؛تا زمانى که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفادارى کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!» (توبه / 7و 8) مفهوم مخالف آیه این است که خداوند پرهیز کاران حقیقی را دوست دارد چرا که آنان اهل استقامت در راه دین بوده و در امر دینداری هیچ سستی به خود راه نمی¬دهند.
موفق ومؤید باشید.
دوست عزیز! اینکه برای انجام کار خوب بهانه میاوریم ولی برای انجام کارهای بد بهانه نمیاوریم وبیشتر کنجکاویم ریشه در حس تنبلی وراحت طلبی دارد.چرا که غالبا کارهای خوب همراه با مقداری سختی و مشقت است و این با نفس راحت طلب منافرت دارد وشخص زیر بار مسئولیت آن نمی رود و شانه خالی میکند و از طرفی غالبا کارهای بد چون ملایم با نفس است وهمراه با لذت است شخص نسبت به آن کنجکاواست وتمایل بیشتری به پیگیری آن دارد. البته این موضوع کلیت ندارد و در اشخاص مختلف متفاوت است. وخیلی افراد هستند که انجام کارخوب برای آنها نه تنها سخت نیست بلکه همراه با لذت است و انجام کاربد برای آنها سخت و منفور است واصلا نسبت به آن کنجکاو نیستند.
بهانه آوردن . [ ب َ ن َ / ن ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) عذر نابجا عرضه کردن . دست آویز یافتن . با دلایل نابجای شانه خالی کردن از امری : اگر بهانه آرد و آن حدیث قاید منجوق در دل وی مانده است ، این حدیث طی باید کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 343). || سخن بیهوده نمودن …. /لغتنامه دهخدا
همانطور که از واژه مسئولیّتپذیری برمیآید یعنی آنکه اگر کسی وظیفه و یا نقشی را در زندگی خانوادگی و یا اجتماعی خود برگزید همه تلاش خود را در راه انجام موفّق آن بذل نموده و در برابر کم و کیف انجام آن پاسخگو باشد.
مسئولیت پذیری متفرع بر مسئولیت شناسی است جهت رسیدن به این منظور والا اولین قدم بازنگری و اصلاح نگرش به جهان و به عبارتی جهانبینی است، یعنی اینکه دریابیم از کجا آمدهایم، کجا زندگی میکنیم، رهسپار کجاییم و با توجه به مبداء و مقصد وظیفه و تکلیف ما در این جهانی که فعلا در آن می زییم چیست؟ قدم بعدی آموزش مهارتهای زندگی برای رسیدن به مقصود است.
در آموزه های دینی ما به مسأله تنبلی و اهمال کاری توجه خاصی شده است. امام باقر(ع) می فرماید: تنبلی و بی حالی به دنیا و آخرت شما ضرر می زند )بحار، ج 78، ص 180.( و نیز در حدیث دیگر می فرماید: من از کسی که در کارهای دنیا تنبلی می کند، بدم می آید زیرا کسی که نسبت به کارهای دنیا تنبل باشد. نسبت به کارهای آخرت تنبل تر خواهد بود)فروع کافی، ج 5، ص 85). در حدیث دیگری امام علی(ع) می فرماید: هر کس سستی و اهمال کاری را پیشه خود کند وظایفی که بر عهده اش گذاشته شده ضایع می شود (بحار، ج 73، ص 160). تنبلی و سستی در کارها آنچنان نکوهیده و زشت است که در دعاهای زیادی که از معصومین(ع) رسیده درمان آن از خداوند خواسته شده و از ما خواسته شده تا از شر آن به خدا پناهنده شویم (میزان الحکمه، ج 8، ص 396، باب 3491). یکی از صفات ناپسندی که در وجود انسانها ریشه می¬دواند، سستی کردن است که می¬تواند در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی انسانها مانند امور عبادی، دینی، نظامی، تعاملات اجتماعی و… رسوخ کرده، فرد و جامعه را با بحران مواجه گرداند، قرآن نیز در این باب با روشنگری و آگاهی¬ بخشی سعی در ریشه کنی آن و به حرکت در آوردن افراد نموده که به مهمترین آنها اشاره می¬شود:
***عوامل سستی:
1. نا آگاهی و غفلت: یکی از علل سستی، عدم شناخت صحیح و غفلت می¬باشد، زیرا معمولاً افرادی که در عالم بی خبری و بی خیالی سیر می¬کنند، به آسانی در دام ها گرفتار شده و در اعتقادات و انجام فرائض، سست می¬گردند، لذا دین مبین اسلام برای جلوگیری از سست شدن بنیان¬های فردی و اجتماعی، تأکید بسیار زیادی بر تفکر در آیات الهی نموده و تدبّر نکردن در آیات را نکوهیده است تا خود و جایگاه خود را بشناسند و خود را از بند غفلت و جهل رهانیده، به سمت اهداف والا به حرکت در آیند:( مطهری، مرتضی؛ انسان در قرآن، تهران، صدرا، 1386، چاپ26، ص 53 تا 59) «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْباب ؛ ین کتابى است پر برکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند!»( ص/29) خداوند در این آیه هدف از نزول قرآن را تدبّر در آن معرفی نموده تا سرچشمۀ اندیشه و مایۀ بیدارى وجدانها گردد و به نوبه خود حرکتى در مسیر عمل بیافریند. (مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، چاپ اول، ج 19، ص 268)ممکن است انسان مشغول کارهای روزمره گردد و نسبت به وظایف خود در پیشگاه خداوند غافل شود؛ اگر بر اثر این غفلت مدتی نور هدایت از سوی خداوند به قلب او نرسد، در این حالت قلب از انفعال افتاده و انسان دچار قصاوت قلب میشود.
2. نبود انگیزه: یکی از مهمترین عوامل جهش فکری و فرهنگی یک جامعه، داشتن انگیزه است، هر چه انگیزه قوی¬تر باشد، افراد جامعه با قدرت و ارادۀ بیشتری قدم برداشته و در راه رسیدن به هدف، تلاش افزونتری به خرج می¬دهند ولی جامعه ای که از انگیزه بیبهره¬اند و یا انگیزۀ کافی برای آن ندارند، در آغاز و یا در اواسط راه، سست شده و حتی از رسیدن به هدف نیز پشیمان می¬گردند و نسبت به آن بی تفاوت می¬شوند، قرآن به خاطر ایجاد انگیزه برای تلاش و پرهیز از سستی، به انسانها وعدۀ زندگی جاوید در بهشت و استفاده از نعمت¬های بهشتی را داده و یا آنها را از عذابهای جاودان بیم داده( مترجمان، تفسیر هدایت، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس ، 1377 ش، چاپ اول، ج 8 ص 215) قرآن درمورد افرادی که از روی بی¬انگیزگی با مسائل برخورد می¬کنند می¬فرماید: «وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُون ؛ و کسانى که به آخرت ایمان ندارند از راه راست منحرفند » (مؤمنون /74) افرادی که به معاد و زندگی جاوید ایمان ندارند، برای بدست آوردن بهشت و یا فرار از عذاب، انگیزه¬ای نداشته و لذا برای آن تلاش نکرده و دنبال امیال نفسانی خود می¬روند و از مسیر انسانیّت دور می¬گردند.
3.هوس مداری: یکی از بزرگترین عوامل سستی، هوس مداری است، چرا که هوسبازی، انسان را از تمام قیود آزاد کرده، لذا در واجبات دینی و وظایف انسانی سستی مینماید تا هوس خود را ارضاء کند که نتیجۀ¬ آن چیزی جز سستی و به تبع آن، فروپاشی نظام خانواده، جامعۀ انسانی و دور شدن از مسیر سعادت نیست،( ترجمه المیزان، ج 13، ص 120 ) لذا قرآن در آیات متعدّدی به معرفی این پدیده پرداخته و صفات هوی¬پرستان را بیان نموده و مؤمنان را به دوری از آن توصیه نموده است: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُون؛ آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده اى افکنده است؟! با این حال چه کسى مى تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمى شوید؟!»( جاثیة/23) خداوند در این آیه اشاره می¬کند که هوسبازی، قدرت درک صحیح حقایق را از انسان مى گیرد و پرده بر چشم و عقل آدمى مى افکند و لذا در انجام وظایف اصلی خود سستی می¬کند و از مسیر هدایت دور می¬گردد.( تفسیر نمونه، ج 21، ص 266 ) سست ترین پناهگاه: از منظر قرآن کسانی که غیر خدا را برمی¬گزینند به تار عنکبوت تکیه کرده¬ و سست¬ترین پناهگاهها را برای خود برگزیده¬اند و خداوند دربارۀ این پناهگاه سست می فرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوت ؛مثَل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانه اى براى خود انتخاب کرده در حالى که سست ترین خانه هاى خانه عنکبوت است اگر مى دانستند!»( عنکبوت/41) معبودهاى دروغین، نه سودى دارند و نه زیانى و نه در روز بیچارگى پناهگاه کسى هستند، لذا خداوند برای بیان شدّت سستی پناهگاه کفار و بی فایده بودن آن، آنها را به عنکبوت تشبیه نموده که برای حفاظت از خود خانه¬ای سست بنا کرده¬اند. خداوند با این مثل آنها را به وحشت می¬اندازد و به فکر فرو می¬برد.( ترجمه المیزان، ج 16، ص 194 )
*رابطۀ سستی¬ در عبادت با ایمان: سستی در انجام فرائض الهی یکی از نشانه¬های بی ایمانی می¬باشد، چرا که نماز برترین عبادتى است که خداى تعالى در آن ذکر و یاد آورى مى شود و اگر دل علقه و محبتى به پروردگار داشته و به او ایمان آورده بود، در توجه به سوى خدا دچار سستى نمى شد چون قلب به هر چه تعلق داشته باشد، دائما به یاد او خواهد بود( ترجمه المیزان، ج 5، ص 190)و لذا خداوند در توصیف منافقین می¬فرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِین …إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى ؛ منافقان …هنگامى که به نماز بر مى خیزند، با کسالت بر مى خیزند »( نساء/ 142) رابطۀ سستی و تقوا: تقوى یک فضیلت نفسانیست که داراى مراتب بیشماری است که مرتبه کامل آن استقامت در تقوى است و معنای این سخن این است که فرد متّقی هیچ گاه مرتکب گناه نشود و عهد شکنی نکند و در برابر ناگواریها صبر و بردبارى را از دست ندهد و سستی در اجرای وظائف، نشانۀ نقص در مراتب تقواست( حسینی¬همدانی، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق: بهبودی، محمدباقر، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق، اول، ج 3، ص 156و 155) و خداوند در این آیه استقامت در عهد را از تقوى شمرده است:( ترجمه المیزان، ج 9، ص 251 ) «فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِین ؛تا زمانى که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفادارى کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!» (توبه / 7و 8) مفهوم مخالف آیه این است که خداوند پرهیز کاران حقیقی را دوست دارد چرا که آنان اهل استقامت در راه دین بوده و در امر دینداری هیچ سستی به خود راه نمی¬دهند.
موفق ومؤید باشید.