خانه » همه » مذهبی » بهانه های ترک واجبات

بهانه های ترک واجبات


بهانه های ترک واجبات

۱۳۹۷/۰۷/۲۱


۸۶۹ بازدید

موانع و بهانه هایی که عمل به واجبات و ترک محرمات را با مشکل مواجه می کنند کدامند؟

متاسفانه عوامل فراوانی وجود دارد که مانع پیشرفت انسان در مسیر بندگی و قرب به خدا می باشند. مبارزه با این موانع و برداشتن آنها از مسیر عبودیت خداوند، یکی از دشواری های راه خدا است که بدون آگاهی و عزم و اراده قوی و استعانت از خدای متعال و توسل به ائمه اطهار (ع) برطرف سازی آنها ممکن نمی شود.  اشاره به تمامی عوامل و توضیح تفصیلی آنها در ظرفیت یک پاسخ نیست، اما سعی می کنیم به صورت فهرست وار به برخی از مهمترین آنها بپردازیم و مطالعه و تحقیق در این زمینه را به خوانندگان گرامی واگذاریم.  1.غفلت از یاد و بندگی خدا:
 غفلت، یعنی چیزى حاضر باشد، ولى انسان به آن توجه نکند و آنرا فراموش کند. واین چیزی که به آن توجه نمی شود هر چیزی ممکن است باشد، خدا، قرآن، دین، عمل خوب و یا حتی خود، شخص از خودش گاهی غافل است و راه سعادت خود را نمی داند و به نیازهای واقعی خود توجهی ندارد!
اما اگر به طور مشخص بخواهیم مصداق واقعی غفلتی را که قرآن کریم و روایات به آن توجه دارند، بگوییم، باید به غفلت از بندگی خدا تصریح کنیم.
تمامی غفلت هایی که در آیات و روایات به آنها اشاره می شود که عمده آن غفلت از یاد خدا است، در نهایت به غفلت از بندگی باز می گردد و این غفلت است که برای انسان سرنوشت ساز می باشد.
اگر کسی از یاد خدا و بندگی خدا غافل شد، هلاکت او قطعی است و حتما به گمراهی و شقاوت گرفتار می شود، زیرا انسان غافل از بندگی خدا، اسیر و برده نفس و دنیا می شود و معلوم است که نتیجه شرک و خودپرستی چه خواهد بود.
قرآن کریم در مورد نتیجه ترک یاد و بندگی خدای متعال می فرماید: ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون.(حشر، آیه 19) از کسانی که یاد خدا را فراموش می کنند و در نتیجه حتی از خود نیز غافل می گردند، مباشید، آنان حتما فاسق خواهند بود.  
احساس خدایی و کبر و غرور:
 یکی از اموری که باعث می شود انسان سر تعظیم در مقابل خدای بزرگ و رب العالمین فرود نیاورد و در فضای بندگی وارد نشود و عبادت و نماز برایش بسیار سخت و دشوار باشد، احساس کبر و غرور است.
انسان از آن جهت که مظهر کامل خدای متعال است، نوعی احساس خدایی در خودش حس می کند و خود را بزرگ می پندارد و گاهی نسبت به دیگر بندگان تکبر می ورزد و غرور خاصی وجود او را تصاحب می کند که برایش بسیار مضر است.
همین احساس باعث می شود که در مقابل خدای بزرگ تواضع نکند و سر بر آستان او نکوبد و بنده وار از فرمان او سربپیچد و خودمحوری و خودپرستی و ظلم و ستم پیشه کند.
قرآن کریم می فرماید: انّ الّذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنّم داخرین (77، فرقان ) کسانی که از عبادت من تکبر می ورزند، بزودی با ذلت وارد دوزخ خواهند شد.
در این زمینه اشاره به داستان ابلیس ما را کفایت می کند. و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس ابى واستکبر و کان من الکافرین ( بقره، 34) و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده و خضوع کنید! همگى سجده کردند، جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد. – قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین (سوره اعراف،آیه 13) گفت: از آن(مقام و مرتبه ات) فرود آى! تو حق ندارى در آن (مقام و مرتبه) تکبر کنى! بیرون رو که تو از افراد پست و کوچکى!
در حدیثى از رسول خدا(ص) مى خوانیم: ایاکم و الکبر فان ابلیس حمله الکبر على ان لایسجد لآدم – از تکبر بپرهیزید که ابلیس به خاطر تکبر از سجده کردن بر آدم خوددارى کرد (و براى همیشه مطرود درگاه الهى شد) (کنزالعمال، حدیث 7734.)
فضای بندگی خدای متعال با تکبر و بزرگ انگاری خود سازگاری ندارد و لذا بندگان خدا همگی متواضع و فروتن بوده اند. در خطبه 160 نهج البلاغه آمده است که امام (ع) درباره پیامبراکرم (ص) چنین مى فرماید: و لقد کان یاکل على الارض و یجلس جلسة العبد و یخصف بیده نعله، و یرقع بیده ثوبه و یرکب الحمار العارى و یردف خلفه.
پیامبر اکرم (ص) روى زمین (بدون فرش) مى نشست و غذا مى خورد و با تواضع همچون بردگان جلوس مى کرد و با دست خود کفش خویش را وصله مى کرد و بر مرکب برهنه سوار مى شد و حتى کسى را پشت سر خویش سوار مى کرد. 
خودپرستی و هوای نفس:
هوای نفس که همان خواسته های نفس اماره بالسوء است، یکی از مواردی است که به شدت غفلت زا است و آدمی را از یاد و بندگی خدای متعال غافل می سازد.
نفس انسان خواسته های افراطی فراوانی دارد که اگر بر او حاکم شود، قلب و عقل را به خواب می برد و آدمی را از صراط مستقیم الهی باز می دارد و راه نفوذ شیطان را به کشور وجود انسان باز می نماید.
روح آدمى را یا خدا پر مى کند، و یا هوای نفس، چرا که جمع میان این دو ممکن نیست. هوا پرستى انسان را در خویشتن فرو مى برد و از همه حقایق جهان دور مى سازد!
انسان هواپرست اهل افراط است و جز به اشباع خودخواهی و شهوت پرستی و دنیا طلبی خویش نمى اندیشد. آگاهى، گذشت، ایثار، فداکارى و معنویت و بندگی خدا براى او مفهومى ندارد.
خداوند متعال در خصوص رابطه هواپرستی و غفلت می فرماید :
لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطا (الکهف، 28) از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همان ها که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است.
(تفسیر آسان، ج 10، ص: 282)
در آیه 43 سوره فرقان می خوانیم: ارایت من اتخذ الهه هواه افانت تکون علیه وکیلا – آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را به عنوان معبود برگزیده است؟ آیا می توانی حافظ و نگهبان او باشی؟ قرآن، از هوای نفس، با عنوان «اله » و «معبود» سخن گفته است.
ممکن است کسی عبادت ظاهری داشته باشد، ولی در باطن برده نفس خود باشد، مانند شیطان که سال های زیادی خداوند را عبادت کرد، اما بنده نبود و وقتی خدای متعال به ملائکه فرمان سجده بر حضرت آدم را داد، خودپرستی و هوای نفس باعث شد اطاعت نکند و از بندگی خارج شود.  
دنیاپرستی و آرزوی دراز: 
خداپرستی با دنیاپرستی کاملا در مقابل هم هستند، دنیاپرستی مساوق کفر و شرک است و امکان ندارد کسی همزمان هم خداپرست و مومن باشد، هم دنیاپرست و کافر.
قرآن کریم دنیا را عامل مهم غفلت و فراموشی از یاد خدا اعلان داشته، و نسبت به خطر آن هشدار داده است: یا ایّها الّذین امنوا لاتلهکم اموالکم و لااولادکم عن ذکر اللَّه و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون (170)
ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال و فرزندان شما را از یاد خدا باز ندارد، و هر کس چنین کند زیانکار است.
و سوره مبارکه بقره می فرماید: زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا – دنیادوستی برای کفار زینت داده شده و باعث غرورشان گشته تا جایی که – وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا- باعث شده مومنان و بندگان خدای را مسخره نمایند – وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ – در حالی که بندگان خداوند بر آنها برتری دارند و در قیامت برتری آنان ظاهر می شود و خداوند به ایشان بدون حساب روزی می دهد. (بقره، 212)
ابن عباس مفسر معروف مى گوید: این آیه درباره اقلیت اشرافى و رؤساى قریش نازل شد که زندگى بسیار مرفهى داشتند، و جمعى از مؤمنان ثابت قدم آغاز اسلام همچون عمار و بلال و … را که از نظر زندگى مادى فقیر و تهیدست بودند به باد استهزاء و مسخره مى گرفتند و مى گفتند اگر محمد (ص) شخصیتى داشت و از طرف خدا بود، اشراف و بزرگان از او پیروى مى کردند، آیه فوق نازل شد و به سخنان بى اساس آنها پاسخ داد.
خداوند متعال در حدیث معراج به پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: اى احمد! اگر کسى به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و به اندازه اهل آسمان و زمین روزه بگیرد و مانند فرشتگان چیزى نخورد و مانند برهنگان لباس نپوشد، ولى من ذرّه اى از محبّت دنیا یا سُمعه و ریا یا ریاست دنیا یا زخارف و تشریفات دنیایى را در دل او بیابم، او را از همنشینى خودم محروم مى کنم و محبّتم را از قلبش بیرون مى نمایم.
آمال و آرزوهای دست نیافتنی دنیوی همه فکر و تلاش انسان را به خود مشغول ساخته و او را از بندگی خدای غافل می سازد.
علی (ع) در خطبه معروف به دیباج می فرماید: واعلموا عبادالله ان الأمل یذهب العقل و یکذب الوعد و یحب علی الغفلة و یورث الحسرة؛ بدانید ای بندگان خدا! آرزوهای دراز، عقل انسان را می برد و وعده قیامت را دروغ می شمارد و انسان را بر غفلت ترغیب می کند و سرانجام، حسرت به بار می آورد.
همچنین آن حضرت (ع) در نکوهش پیروی از هوای نفس و آرزوهای دراز مادی در نهج البلاغه فرموده است: اى مردم، ترسناکترین چیزى که بر شما مى ترسم دو چیز است: یکى پیروى هواى نفس، و دیگرى بى مرز بودن آرزو.
اما پیروى هواى نفس انسان را از حق باز مى دارد، و بى مرز بودن آرزو، آخرت را از یاد مى برد.
بدانید که دنیا به سرعت از شما روى گردانده، و از آن جز ته مانده اى که کسى آن را در کاسه باقى نهاده باشد نمانده. و آگاه باشید که آخرت روى نموده است، و براى هر یک از دنیا و آخرت فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشید نه از فرزندان دنیا، زیرا هر فردى در آخرت به مادرش ملحق مى شود. امروز زمان عمل است و باز خواستى نیست، و فردا روز باز خواست است و عملى در آن میسّر نمى باشد. نهج البلاغه، خطبه 42)
گناه و خودمحوری:
 گناه، سرکشی، خودمحوری و خروج از بندگی و اطاعت خدای متعال است، در مقابل آن بندگی، یعنی خدامحوری و اطاعت و سرسپاری نسبت به فرمان الهی.
در قرآن کریم اطاعت و عصیان در برابر هم قرار دارند و آثار کاملاً متفاوت آنها بیان شده است. خداوند در سوره نساء پس از بیان احکام ارث، از قوانین آن به عنوان حدود الهی یاد می کند و آثار اطاعت عصیان را این گونه بیان می فرماید: تلک حدوداللّه و من یطع اللّه و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک الفوز العظیم و من بعض اللّه و رسوله و یتعد حدوده یدخله ناراً خالداً فیها و له عذاب مهین. (مائده 14و 13)
این مرزهای الهی است و هر کسی از خدا و پیامبر او اطاعت کند خداوند وی را به باغ هائی درآورد که همواره آب از زیر درختانش روان است جاودانه در آن می مانند و این پیروزی بزرگی است و هر کس نافرمانی خدا و پیامبر او را کند و از مرزهای او تجاوز کند وی را در آتشی درآورد که جاودانه در آن خواهد بود و برای او عذابی خوارکننده است.
بندگی، اطاعت و تقوا، رعایت همین مقررات و مرزهای الهی است که تحت عنوان شریعت مطرح می شود و در مقابل گناه، انسان را از مرزهای الهی و بندگی خدای متعال خارج می سازد.
لقمه حرام:
اولا خود طلب حلال عبادت است. پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً وَ أَفْضَلُهَا جُزْءاً طَلَبُ الْحَلَالِ؛ عبادت، هفتاد جزء است و افضل آن کسب حلال است. (وسائل الشیعه، حر عاملی، ج 17، ص 24)
ثانیا، حرام خواری اثرات سوء فراوانی دارد که یکی از آنها مانعیت برای عبادت و قبولی آن است. پیامبراکرم(ص) فرمود: العباده مع اکل الحرام کالبناء علی الرمل عبادت، همراه حرام خواری همانند بنای ساختمان، بر شن های روان است.(بحارالانوار، ج103، ص61)
رسول خدا (ص) فرمودند: مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ نماز کسی که لقمه اش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست – وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً – و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد – وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ – و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.(بحار الانوار، مجلسی، ج 63، ص 314)
دهد رزق حلال، آسایش دل
شود بر طاعت دلدار مایل
حرام از دل بَرَد مهر و وفا را
کند ناپاک، قلب باصفا را
در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال می فرماید: فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ؛ بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت می کنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام می خورد.(عدة الداعی و نجات الساعی، ابن فهد حلی، ص 139)
امام حسین (ع) در روز عاشورا وقتی دید که کلام حقش در دل سخت تر از سنگ کوفیان اثر نمی کند علت را این سخت دلی و عدم کرنش در برابر حق را لقمه های حرامی برشمرد که شکم های کوفیان از آن پر شده بود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ؛ شکم هایتان از حرام پر شده و بر قلب هایتان مُهر خورده است.
عجب و خودپسندی:
 عجب، بزرگداشت خود به لحاظ نعمت و فراموش کردن منعم است؛ در حالی که انسان می داند با همه کمالاتی که ممکن است داشته باشد در مقابل عظمت هستى و کمالات آن، سرسوزنى هم به حساب نمى آید.
عجب یکى از هلاک کننده و رذیلانه ترین ملکات بداخلاقى است. رسول خدا (ص) در مذمت عجب فرموده است: سه چیز هلاک کننده ى آدمى است (هلاکت به لحاظ حیات انسانى و ایمان)؛ حرصى که اطاعت و پى گیرى شود، هواى نفسى که تبعیت گردد و عجب انسان نسبت به خودش.
بیشترین مورد عجب و مضرترین قسم آن، عجب در عبادت و اعمال صالح است. اگر انگیزه عجب، عبادت باشد، لازم است بداند که عبادت براى خاکسارى بیشتر و براى کوچک شمردن خود نزد معبود است تا اینکه صفت تواضع و خشوع در انسان ملکه شود.
گنه کار اندیشناک از خداى بسى بهتر از عابد خودنماى
عجب در عبادت آن است که انسان عمل صالح اش را بزرگ و زیاد بشمارد و از آن خوشحال گردد و به خود ببالد.
عجب، از این جهت مانع عبادت است که آن را بی اثر و بی خاصیت می کند و در حقیقت مانع قبولی و تاثیر عبادت می شود.  
ریا و خودنمایی:
 به همان نسبت که اخلاص در عمل، در قبولی اعمال و عبادات نزد خداوند نقش تعیین کننده دارد، آفت ریا و خودنمایی نیز در عدم قبولی آن نقش تعیین کننده دارد.
همین بس که خداوند ریاکار را کافر معرفی کرده، و برای همیشه از رستگاری و هدایت محروم دانسته و عبادت ریایی او را به بذری تشبیه می کند که روی سنگ سختی که لایه ای از خاک بر آن باشد پاشیده شود، و بارانی بر آن ببارد و آن را بشوید و محو کند و در نتیجه هیچ حاصلی نصیب صاحبش نشود.(بقره، آیه 264) 
لذت گرایی افراطی:
 یکی از مشخصه های این دوران که برخی آنرا زمان جاهلیت مدرن معرفی کرده اند، لذت گرایی افراطی مادی است که باعث شده انسان امروزی لذت های معنوی و شیرینی بندگی و عبادت خدا را درک نکند و با تغییر ذائقه ای که عمدتا تحت تاثیر هجوم فرهنگی غرب مدیریت شده، به سمت لذت بردن از موسیقی و رقص و آواز برود.
در این جاهلیت، علم و تکنیک، بهداشت، سیاست، اقتصاد و سرمایه های عظیم مادی و انسانی، وسیله تقویت روح حیوانی بشر شده و فضایل روح انسانی، قربانی لذات شهوانی و غریزی گشته است.
بشر امروزی به جای آن که از فقر زدایی لذت ببرد، از به فقر کشیدن ملت ها لذت می برد. به جای لذت بردن از عفت، پاکدامنی، غیرت، عبادت، مناجات با خدا و معنویت، بخشش، ایثار و…، از فحشا، بی حیایی، ظهور شهوات، رقص و آواز و موسیقی و بی تفاوتی در برابر مسائل معنوی جامعه و… لذت می برد.
گروهی به شیوع شکم پرستی و شهوت پرستی و لذات جنسی مشغول اند و گروهی هم در برابر آنها ساکت نشسته اند و چنین است که هر دو دریک صفت به نابودی انسانیت پرداخته اند.
عقل و دین، دنیای امروز را بر این جاهلیت محکوم می کند، زیرا حقیقت انسان، حقیقتی شهوی نیست، تا تلاش او محصور در رسیدن به لذات شهوانی گردد.
قرآن کریم چه زیبا به این بعد انسان اشاره می کند و می فرماید: زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیوه الدنیا والله عنده حسن الماب(سوره آل عمران، آیه 14)
در چشم مردم آرایش یافته است عشق به امیال نفسانی، دوست داشتن زنان و فرزندان، همیان های زر و سیم، اسبان داغ بر نهاده و چارپایان و زراعت. همه اینها متاع زندگی این جهانی هستند، در حالیکه جایگاه خوب نزد خدا است.
نوعی گرایش به لذت جویی مادی در انسان ها وجود دارد و اساس وجود آن حکیمانه است، اگر انسان از ازدواج لذت نمی برد، ممکن بود سختی آنرا تحمل نکند و نسل بشر منقرض شود، اما وقتی به افراط کشیده می شود و به صورت بت و قبله آمال انسان ظهور می کند، تمام فکر و ذکر انسان را اشغال می نماید و تخریب کننده انسانیت انسان می شود و آدمی را کاملا از یاد خدا، بندگی و کمال معنوی غافل می نماید.
تجمل گرایی افراطی:
یکی از موانع بندگی خدا هم زیبایی گرایی افراطی است که آدمی را به تجمل پرستی می کشاند و از یاد و بندگی خدا غافل می سازد.
انسان فطرتا به زیبایی گرایش دارد، اما در این زمینه باید گرایش به زیبایی مطلق را اصل، و توجه و میل به زیبایی های موجود در پدیده ها را وسیله ای جهت رسیدن به اصل قرار باشد، به عبارت دیگر، میل به زیبایی در موجودات باید در حدی باشد که انحراف اخلاقی و انسانی به دنبال نداشته باشد.
نگاهی – هر چند کوتاه – به جوامع غربی و شرقی امروز به ما نشان می دهد که بعد زیبا گرایی انسان در جهت تمایلات شهوانی و حیوانی و نیز در وسایل مبتذلی که دنیای امروز – به خصوص غرب – رواج دهنده آن است، قرار گرفته است.
به عبارت دیگر، زیبایی و زیباگرایی به انحصار حیوانات در آمده و باعث شده زیبایی دین و انسانیت و بندگی خدا کم رنگ، بلکه در برخی از جوامع بی رنگ شود؛ در روایت دارد که: طاعه الشهوه تفسد الدین (شرح غرر، ج 4، ص 249) پیروی از خواسته های نفسانی و حیوانی، دین را فاسد می کند. بنابراین یک عامل مهم در نفی حکمت و مانع رسیدن به حقایق هستی و عبادت خدا، جمال پرستی است.
در فرهنگ اسلام بر خلاف آنچه در فرهنگ غرب مشاهده می شود، بعد زیبا گرایی، انسان را به سوی یافتن زیبایی مطلق هدایت می کند. به عنوان مثال، انسان مسلمان برای راز و نیاز با خدا در نیمه شب از خواب برمی خیزد، دست به دعا برداشته، عرض می کند: اللهم انی اسلک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل. اللهم انی اسلک بجمالک کله…(قسمتی از دعای سحر در ماه مبارک رمضان )
انسان فطرتا جمال طلب است اما باید این جمال طلبی مدیریت و تربیت شود به گونه ای که جمال الهی را ببیند و از خدای متعال جمال خودش را طلب نماید و همین بهانه ای باشد برای مناجات با خدا و بندگی او.
پرخوری و پرخوابی:
مانعیت پرخوری و پرخوابی برای عبادت و بندگی امری کاملا آشکار است، کسی که شهوت غذا و خواب دارد و از این دو بیش از حد تعادل و نیاز بدن لذت می برد، لذت عبادت را درک نمی کند و فرصت های بندگی را از دست می دهد.
کشش شهوات به قدری است که انسان را به بند می کشد و از بندگی خدا باز می دارد. غذا خوردن زیاد باعث خواب آلودگی و سستی بدن می شود و عقلانیت انسان را زایل می نماید و قدرت و نشاط عبادت را از انسان می گیرد.
امکان ندارد یک آدم شکم پرست، موفق به خداپرستی شود، این دو ضد هم هستند، اگر کسی بخواهد به مقام بندگی برسد، حتما باید شکم و شهوت خود را محدود و مدیریت نماید.
در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم: نزدیکترین حالات بنده به خدا وقتی است که گرسنه باشد و مبغوض ترین حالت او وقتی است که شکم خود را پر کرده باشد…. و اقرب ما یکون العبد من الله اذا جاع بطنه و ابغض ما یکون العبد الی الله اذا متلاء بطنه ( وسائل،ج16، ص407)
رسـول خـدا(ص) فـرمـود: کـل وانـت تـشـتـهـی وامـسـک وانـت تـشـتـهـی؛ زمـانـی کـه مـیل بـه غـذا داری غـذا بـخـور و در حـالی کـه هـنـوز میل و اشتها به خوردن داری، دست از خوردن بکش.
مفهوم این روایت آن است که احساس گرسنگی برای مومن سازنده است و همیشه باید گرسنگی را به همراه داشته باشد.
امام صادق(ع) می فرماید: خواب بسیار، از خوردن آب بسیار ناشى مى شود،( چرا که با خوردن زیاد آب، بلغم و رطوبات در مزاج انسان بیشتر می شود که موجب خواب می گردد) و خوردن آب بسیار، از خوردن غذاى بسیار ناشی می شود. ( شرح مصباح الشریعة، انتشارات پیام حق ، ص288)
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بی خبر از غلغل چندین جرسی (حافظ)
خوردن و خوابیدن باعث می شود انسان فرصت عبادت را از دست بدهد و روز قیامت دست خالی محشور شود. از حضرت رسول خدا(ص) نقل شده است: از خواب بسیار برحذر باشید؛ زیرا خواب زیاد آدمی را در قیامت فقیر میکند. (سفینة البحار و مدینة الحکم و الاثار،ج4،ص592،واژ?«نوم»)
شیطان، دشمن قسم خورده:
منظور از شیطان، تنها شخص ابلیس نیست، بلکه هر نیروی گمراه کننده از مسیر بندگی خدا را شامل می شود. کار اصلی شیطان ایجاد انحراف از صراط مستقیم بندگی خدا و کمال انسانیت است و برای این کار قسم خورده و لذا او را دشمن قسم خورده صراط مستقیم بندگی می دانند.
شیطان می داند که انسانیت انسان به وسیله توحید و خداپرستی شکوفا می شود، به همین خاطر و به خاطر دشمنی با انسان، با توحید و خداپرستی به شدت مخالف است.
راهبرد شیطان هم برای انجام این هدف ترویج و دعوت به پرستش غیر خدا و ایجاد غفلت نسبت به توحید و خداپرستی است.
او در ابتدای خلقت آدم (ع) به همراه تمام ملائکه مامور شد تا بر او سجده کند. و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین. (بقره 34) و یاد آر زمانی را که به ملائکه گفتیم: بر آدم سجده کنند، پس همه سجده کردند مگر ابلیس که از روی استکبار از سجده بر آدم خودداری کرد و از کافران بود.
خدای متعال می خواست با امر به سجده بر حضرت آدم (ع)، به ملائکه بفهماند که موجودی آفریده ام که بر همه حتی ملائکه برتری دارد.
ملائکه سجده کردند و برتری انسان را پذیرفتند، اما شیطان نپذیرفت و سجده نکرد. علت سجده نکردن شیطان این بود که خود را برتر می دانست و گفت من از آتش هستم و آدم از خاک پس من برترم.
شیطان به ظاهر خاکی آدم نگاه کرده بود و عظمت و توانایی های روح او را نمی دانست.
ولی سجده ملائکه بر آدم را دیده بود و حس حسادتش بر آدم برانگیخته شده بود، لذا بعد از اینکه ابلیس از درگاه الهی رانده شد. (قال فاخرج انک رجیم و ان علیک لعنتی الی یوم الدین. خدای متعال فرمود: تو اخراجی و از درگاه خویش او را راند و فرمود: بدرستی که لعنت من تا روز قیامت بر تو خواهد بود) (صاد 77و78)
و لذا دشمنانه گفت: لاقعهدن لهم صراطک المستقیم ، ثم لایتنهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین (اعراف، 16) من بر سر راه مستقیم بندگی تو، در برابر آنها کمین می کنم، سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان می روم، و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت.
شیطان تصمیم گرفت نگذارد انسان با پرستش خدای تعالی به کمال و سعادت واقعی خود برسد، از آنرو شروع کرد به منحرف نمودن انسان از مسیر عبودیت خداوند و ابتدا پیکره تراشی و بت پرستی را به انسان ها آموخت و آنرا ترویج کرد.
سپس وقتی انسان ها کمی هوشیار شدند و فهمیدند که بت ها خاصیتی ندارند، آنان را به انواع پرستش های دیگر مانند نفس پرستی و دنیا پرستی و مال و ثروت و قدرت پرستی و پول پرستی و شهوت پرستی گرفتار نمود و تمام سعی خود را کرد تا همانطور که قسم خورده بود، انسان ها را از مسیر یکتاپرستی دور نماید.

 
 

فصل سیزدهم
تقویت اراده و عزم بندگی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد