خانه » همه » مذهبی » تعریف تولی و تبری

تعریف تولی و تبری


تعریف تولی و تبری

۱۳۹۷/۰۸/۳۰


۸۰۳ بازدید

سلام.معنی تولی وتبری را توضیح دهید.

الف ) تولی و تبری
تولى و تبرى به معنى دوست داشتن و تنفر داشتن است.
مسئله تولّى و تبرّى و لعن از ضروریات اجتماعى و از راه هاى سوق دادن مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و تباهى است. تولی به معنای پذیرش ولایت اولیای الهی با قلب و پیروی از آنها در عمل و نیزدوست داشتن اولیای الهی و دوست داشتن دوستداران آنها است و تبری به معنای بیزاری جستن قلبی و درونی از دشمان خدا و اولیای او و کناره گرفتن از رفتار و مشی آنها در عمل است . انسان مومن باید دارای جاذبه و دافعه باشد و حد و مرزی داشته باشد که جایگاه او را نسبت به اهل ایمان و اهل نفاق و کفر و شرک مشخص سازد . او باید نسبت به مومنان و غیر مومنانی که عنادی با حق ندارند و نسبت به آن جاهلند دارای جاذبه و نسبت به غیر آنها دارای دافعه باشد . ( ر. ک: جادبه و دافعه علی علیه السلام ، شهید مطهری )
فلسفه تولی و تبری مشخص کردن موضع و جهت خود در رابطه با مومنان و غیر مومنان و اعلام موضع در این صف بندی است . تولی و تبری به معنای بی تفاوت نبودن در برابر حق و باطل و یکسان نبودن این دو برای انسان با ایمان و هدفمند و زنده و پویا است . نمی توان مومن و خدا باور بود و به اصول الهی و دینی پیبند بود ولی دارای موضع و جهت نبود و وضعیت و جایگاه اعتقادی خود را به دیگران اعلام نکرد و با همه انسان ها در رفتار و مشی و سلوک برخوردی یکسان و مشابه داشت . فلسفه دیگر تولی و تبری تصحیح جهت اعتقاد و رفتار خود با ملاک های حق در گذر زمان و پرهیز از انحراف از جاده حق و حقیقت است . انسان مومن و خدا جو با تولی و تبری خود را همواره در وسط راه حق و صراط مستقیم نگه داشته و ااز فرو افتادن به گرداب کجی ها و انحرافات مصمون می سازد . تولی و.تبری یاد آوری جایگاه اعتقادی و باور و مسئولیت ها ی انسان مومن و نشانه ایمان پا بر جا و عمیق و ریشه دار او است .
ب ) چه کسى را دوست بداریم و از که متنفر باشیم ؟
اگر ایـن دو اصـل در اصـول اسـاسـى بـرنامه هاى عملى اسلام گنجانیده شده, به خاطر آن است که طـرفـداران حـق و عـدالت و آزادگى و پاکى و درستى , صفوف خود را هر چه فشرده تر سازند و ناپاکان و ستمگران و آلودگان هر چه تنهاتر بمانند و در یک محاصره اجتماعى و اخلاقى از طرف انسانهاى مثبت و ارزنده قرار گیرند . آیـا بـدن آدمـى هـر غـذایى را مى پذیرد ؟ آیا ذائقه انسان یک وسیله تولى و تبرى، براى جدا کردن غـذاهـاى مـفید از زیانبخش نیست ؟آیا به هنگام خوردن غذاهاى مسموم و گرفتار شدن بدن به مسمومیت غذایى, معده راه سازشکارى را پیش مى گیرد و انسان را تسلیم مرگ مى کند یا این کـه تـمـام قـدرت خود را به کار مى اندازد تا از طریق استفراغ تنفر خود را از غذاى مسموم ابراز کـرده, آن را به بیرون پرتاب کند ؟آیا تعادل نیروى جاذبه و دافعه رمز بقاى جهان هستى نیست ؟ چـگونه بقاى جامعه انسانى مى تواند از تعادل این دو نیرو که در شکلى تولى و تبرى ظاهر مى شود مـسـتـثنا بماند ؟اگر به جاى این دو دستور, روح سازشکارى با همه کس و هر مکتب و بى تفاوت بودن دربرابر هر چیز و هر صحنه پیدا شود و عوامل مثبت و سازنده را جذب نکند و عوامل مزاحم و مـنـفـى را از خـود نراند, نابودى چنان اجتماعى سریع خواهد بود .
به همین دلیل, در حدیثى از پـیـامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم) مى خوانیم: « اوثق عرى الایمان الحب فى اللّه و البغض فى اللّه » محکمترین دستگیره هاى ایمان , دوست داشتن براى خدا , و ابراز تنفر کردن براى خداست .
در حدیث قدسی آمده است: «خداوند به موسی(علیه السلام) فرمود: آیا هرگز کاری برای من انجام داده ای؟ موسی عرض کرد: برایت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را یاد کردم؛ خداوند فرمود: نماز برهان و حجت برای توست و روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است و صدقه سایه سرت و یاد من، نوری است برای تو چه کاری برای من کرده ای؟ موسی(علیه السلام) عرض کرد: مرا به کاری که برای توست راهنمایی فرما. خداوند فرمود: ای موسی! آیا هرگز برای من با کسی دوستی کرده ای و برای من با کسی دشمنی کرده ای؟ پس، موسی دانست که برترین اعمال، حب و دوستی به خاطر خدا و بغض و دشمنی به خاطر خداست» (میزان الحکمه، ج 2، ص 944). در روایتى، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم)مى فرماید: «لا یؤمن احدکم حتى اکون احب الیه من ولده و والده و الناس اجمعین» ؛ میزان الحکمه، ج 2، ص 236، ح 3197. «هیچ کس از شماها ایمان ندارد، مگر اینکه من نزد او از فرزندانش و پدرش و همه مردم محبوب تر باشم». حضرت ابتدا اصل ایمان را مشروط به حب خود مى داند و سپس در ضمن آن حب خود را توضیح مى دهد.
ج ) دوستى اهل بیت(ع)
حب اهل بیت و ائمه اطهار(علیهم السلام) باید درحد اعلا باشد و اگر هر اندازه از این حد پایین تر باشد، به همان اندازه ایمان نقص و کاستى دارد. به عبارت دیگر درجات ایمان با درجات حب پیامبر اکرم واهل بیت(علیهم السلام) سنجیده مى شود.
امام محمد باقر(علیه السلام) مى فرمایند: «یا جابر! بلغ شیعتى عنى السلام و اعلمهم انه لا قرابه بینا و بین الله عزوجل و لا یتقرب الیه الابالطاعه یا جابر من اطاع الله و احبنافهو ولینا و من عصى الله لم ینفعه حبنا» ؛ همان، ص 238، ح 3211. «اى جابر! از طرف من به شیعه من سلام برسان و به آنها اعلام کن که هیچ قرابت و خویشاوندى بین ما و خداى عزوجل نیست و فقط با طاعت و بندگى به درگاه الهى تقرب جسته مى شود. اى جابر! هرکس اطاعت خدا را کند و – همراه آن – به ما محبت ورزد و دوست و محب ما مى باشد و هرکس معصیت خدا را کند حب ما برایش نافع نمى باشد».
بنابراین اولین شرط حب اهل بیت(علیهم السلام) اطاعت حق تعالى و پرهیز از گناه مى باشد ممکن است درجه پایین محبت (همان میل باطنى و رغبت درونى) را داشته باشد؛ ولى عملاً اهل معصیت هم باشد، چنین حبى خیلى سود بخش نیست.
حضرت على مى فرماید: «انا مع رسول الله(ص)و معى عترتى على الحوض، فمن ارادنا فلیأخذ بقولنا ولیعمل بعلمنا…» ؛ همان، ح 3212. «من با رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) در حالى که عترت من هم با من هستند بر حوض [کوثر]اشراف داریم. پس هر کس ما را مى خواهد هم باید گفتار ما را بگیرد و هم عمل ما را عمل کند…». بنابراین این حب باید در عمل متجلى شود.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد