۱۳۹۷/۰۴/۳۰
–
۲۶۸۶۵ بازدید
با سلام چگونه به حضرت رقیه توسل بجوییم؟
پرسشگر گرامی برای دریافت پاسخ خود به نکات زیر توجه نمایید :الف ) مرحوم میرزا جوادآقا تبریزی از مراجع تقلید که در سال 1381 به سوریه رفت و آنجا کنار مزار حضرت رقیه(سلاماللهعلیها) سخنرانی کرد و به وجود مقدس ایشان در شام تصریح کرد و گفت: «مزار حضرت رقیه(سلاماللهعلیها) از ابتدا در شام مشهور بوده گویا امام نشانی را از خود در این شهر به یادگار گذاشتهاند تا فردا کسانی پیدا نشوند که به انکار اسارت خاندان رسالت و حوادث آن بپردازند؛ از این رو، این دختر خردسال گواه بزرگی است که در میان اسرا حتی دختران خردسال هم بودهاند!»
ب) در روایات و نقل قول بزرگان روش و طریقه خاصّی برای توسل به حضرت رقیه ذکر نشده است ، اما کرامات زیادی از توسل به ایشان ذکر شده که یک نمونه از آن را ذکر می کنیم :
مرحوم حاج میرزا على محدث زاده (متوفاى محرم 1369 هجرى قمرى )، فرزند مرحوم محدث عالیمقام حاج شیخ عباس قمى (312) رضوان الله تعالى علیهما، از وعاظ و خطباى مشهور تهران بودند. ایشان مى فرمود:
یکسال به بیمارى و ناراحتى حنجره و گرفتگى صدا مبتلا شده بودم ، تا جایى که منبر رفتن وسخنرانى کردن براى من ممکن نبود. مسلم ، هر مریضى در چنین موقعى به فکر معالجه مى افتد، من نیز به طبیبى متخصص و باتجربه مراجعه کردم .
پس از معاینه معلوم شد بیمارى من آن قدر شدید است که بعضى از تارهاى صوتى از کار افتاده و فلج شده و اگر لا علاج نباشد صعب العلاج است .
طیب معالج در ضمن نسخه اى که نوشت دستور استراحت داد و گفت که باید تا چند ماه از منبر رفتن خوددارى کنم و حتى با کسى حرف نزنم و اگر چیزى بخواهم و یا مطلبى را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم آنها را بنویسم ، تا در نتیجه استراحت مداوم و استعمال دارو، شاید سلامتى از دست رفته مجددا به من برگردد.
البته صبر در مقابل چنین بیمارى و حرف نزدن با مردم حتى با زن و بچه ، خیلى سخت و طاقت فرساست ، زیرا انسان بیشتر از هر چیز احتیاج به گفت وشنود دارد و چطور مى شود تا چند ماه هیچ نگویم و حرفى نزنم و پیوسته در استراحت باشم ؟ آن هم معلوم نیست که نتیجه چه باشد.
بر همه روشن است که با پیش آمدن چنین بیمارى خطرناکى ، چه حال اضطرارى به بیمار دست مى دهد. اضطرار و ناراحتى شدید است که آدمى را به یاد یک قدرت فوق العاده مى اندازد، این حالت پریشانى است که انسان امیدش از تمام چاره هاى بشرى قطع شده و به یاد مقربان درگاه الهى مى افتد تا بوسیله آنها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت کرده و از دریاى بى پایان لطف خداوند بهره اى بگیرد.
من هم با چنین پیش آمدى ، چاره اى جز توسل به ذیل عنایت حضرت امام حسین (علیه السلام ) نداشتم . روزى بعد از نماز ظهر و عصر، حال توسل به دست آمد و خیلى اشک ریختم و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله ( علیه السلام ) را که به وجود مقدس ایشان متوسل بودم مخاطب قرار داده گفتم : یابن رسول الله ، صبر در مقابل چنین بیمارى براى من طاقت فرساست . علاوه بر این من اهل منبرم و مردم از من انتظار دارند بر ایشان منبر بروم . من از اول عمر تا به حال على الدوام منبر رفته ام و از نوکران شما اهل بیتم ، حالا چه شده که باید یکباره از این پست حساس بر اثر بیمارى کنار باشم . ضمنا ماه مبارک رمضان نزدیک است ، دعوتها را چه کنم ؟ آقا عنایتى بفرما تا خدا شفایم دهد.
به دنبال این توسل ، طبق معمول کم کم خوابیدم . در عالم خواب ، خودم را در اطاق بزرگى دیدم که نیمى از آن منور و روشن بود و قسمت دیگر آن کمى تاریک در آن قسمت که روشن بود حضرت مولى الکونین امام حسین علیه السلام را دیدم که نشسته است . خیلى خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلى را که در حال بیدارى داشتم در حال رویا نیز پیدا کردم . بنا کردم عرض حاجت نمودن ، و مخصوصا اصرار داشتم که ماه مبارک رمضان نزدیک است و من در مساجد متعدد دعوت شده ام ، ولى با این حنجره از کار افتاده چطور مى توانم منبر رفته و سخنرانى نمایم و حال آنکه دکتر منع کرده که حتى با بچه هاى خود نیز حرفى نزنم .
چون خیلى الحاح و تضرع و زارى داشتم ، حضرت اشاره به من کرد و فرمود به آن آقا سید که دم درب نشسته بگو چند جمله از مصیبت دخترم (رقیه ) را بخواند و شما کمی* اشک بریزید، ان شاء الله تعالى خوب مى شوید. من به درب اطاق نگاه کردم دیدم شوهر خواهرم آقاى حاج آقا مصطفى طباطبائى قمى که از علما و خطبا و از ائمه جماعت تهران مى باشد نشسته است . امر آقا را به شخص نامبرده رساندم . ایشان مى خواست از ذکر مصیبت خوددارى کند، حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) فرمود روضه دخترم را بخوان . ایشان مشغول به ذکر مصیبت حضرت رقیه علیه السلام شد و من هم گریه مى کردم و اشک مى ریختم ، اما متاسفانه بچه هایم مرا از خواب بیدار کردند و من هم با ناراحتى از خواب بیدار شدم و متاسف و متاثر بودم که چرا از آن مجلس پر فیض محروم مانده ام ، ولى دیدن دوباره آن منظره عالى امکان نداشت .
همان روز، ویا روز بعد، به همان متخصص مراجعه نمودم . خوشبختانه پس از معاینه معلوم شد که اصلا اثرى از ناراحتى و بیمارى قبلى در کار نیست . او که سخت در تعجب بود از من پرسید شما چه خوردید که به این زودى و سریع نتیجه گرفتید؟
من چگونگى توسل و خواب خودم را بیان کردم . دکتر قلم در دست داشت و سر پا ایستاده بود، ولى بعد از شنیدن داستان توسل من بى اختیار قلم از دستش بر زمین افتاد و با یک حالت معنوى که بر اثر نام مولى الکونین امام حسین علیه السلام به او دست داده بود پشت میز طبابت نشست و قطره قطره اشک بر رخسارش مى ریخت . لختى گریه کرد و سپس گفت : آقا، این ناراحتى شما جز توسل و عنایت و امداد غیبى چاره و راه علاج دیگرى نداشت .
ج ) حقیقت توسل به اولیاى الهى، تمسک به اسباب و وسایل قرب به خداوند است. در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهاى هم نوعان و عباداتى همچون نماز و روزه – که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهى تشریع شده است – مى توان به انسان هاى پاک و معصوم و وارسته اى که مرضى خداوند و از مقربان درگاه الهى اند، همچون انبیاى الهى و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع) توسل جست.
توسل به اولیاى الهى، به معناى واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسان هاى پاک و مقرب درگاه الهى و طلب دعاى خیر آنان در حق متوسّلان است .
* بنابراین شما می توانید ایشان را واسطه قرار داده و برای ایشان نذر ( صلوات ، برگزاری جلسه روضه و نذرهای دیگر که معمول است) قرار دهید و دعاها و خواسته های خود را از ایشان بخواهید ؛ اما اجابت آنها در دست خداوند است و او هرچه اراده کند ، همان می شود . هر چند بهتر است انسان دعاهای غیر معمولی و غیر عادی نداشته باشد .
ب) در روایات و نقل قول بزرگان روش و طریقه خاصّی برای توسل به حضرت رقیه ذکر نشده است ، اما کرامات زیادی از توسل به ایشان ذکر شده که یک نمونه از آن را ذکر می کنیم :
مرحوم حاج میرزا على محدث زاده (متوفاى محرم 1369 هجرى قمرى )، فرزند مرحوم محدث عالیمقام حاج شیخ عباس قمى (312) رضوان الله تعالى علیهما، از وعاظ و خطباى مشهور تهران بودند. ایشان مى فرمود:
یکسال به بیمارى و ناراحتى حنجره و گرفتگى صدا مبتلا شده بودم ، تا جایى که منبر رفتن وسخنرانى کردن براى من ممکن نبود. مسلم ، هر مریضى در چنین موقعى به فکر معالجه مى افتد، من نیز به طبیبى متخصص و باتجربه مراجعه کردم .
پس از معاینه معلوم شد بیمارى من آن قدر شدید است که بعضى از تارهاى صوتى از کار افتاده و فلج شده و اگر لا علاج نباشد صعب العلاج است .
طیب معالج در ضمن نسخه اى که نوشت دستور استراحت داد و گفت که باید تا چند ماه از منبر رفتن خوددارى کنم و حتى با کسى حرف نزنم و اگر چیزى بخواهم و یا مطلبى را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم آنها را بنویسم ، تا در نتیجه استراحت مداوم و استعمال دارو، شاید سلامتى از دست رفته مجددا به من برگردد.
البته صبر در مقابل چنین بیمارى و حرف نزدن با مردم حتى با زن و بچه ، خیلى سخت و طاقت فرساست ، زیرا انسان بیشتر از هر چیز احتیاج به گفت وشنود دارد و چطور مى شود تا چند ماه هیچ نگویم و حرفى نزنم و پیوسته در استراحت باشم ؟ آن هم معلوم نیست که نتیجه چه باشد.
بر همه روشن است که با پیش آمدن چنین بیمارى خطرناکى ، چه حال اضطرارى به بیمار دست مى دهد. اضطرار و ناراحتى شدید است که آدمى را به یاد یک قدرت فوق العاده مى اندازد، این حالت پریشانى است که انسان امیدش از تمام چاره هاى بشرى قطع شده و به یاد مقربان درگاه الهى مى افتد تا بوسیله آنها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت کرده و از دریاى بى پایان لطف خداوند بهره اى بگیرد.
من هم با چنین پیش آمدى ، چاره اى جز توسل به ذیل عنایت حضرت امام حسین (علیه السلام ) نداشتم . روزى بعد از نماز ظهر و عصر، حال توسل به دست آمد و خیلى اشک ریختم و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله ( علیه السلام ) را که به وجود مقدس ایشان متوسل بودم مخاطب قرار داده گفتم : یابن رسول الله ، صبر در مقابل چنین بیمارى براى من طاقت فرساست . علاوه بر این من اهل منبرم و مردم از من انتظار دارند بر ایشان منبر بروم . من از اول عمر تا به حال على الدوام منبر رفته ام و از نوکران شما اهل بیتم ، حالا چه شده که باید یکباره از این پست حساس بر اثر بیمارى کنار باشم . ضمنا ماه مبارک رمضان نزدیک است ، دعوتها را چه کنم ؟ آقا عنایتى بفرما تا خدا شفایم دهد.
به دنبال این توسل ، طبق معمول کم کم خوابیدم . در عالم خواب ، خودم را در اطاق بزرگى دیدم که نیمى از آن منور و روشن بود و قسمت دیگر آن کمى تاریک در آن قسمت که روشن بود حضرت مولى الکونین امام حسین علیه السلام را دیدم که نشسته است . خیلى خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلى را که در حال بیدارى داشتم در حال رویا نیز پیدا کردم . بنا کردم عرض حاجت نمودن ، و مخصوصا اصرار داشتم که ماه مبارک رمضان نزدیک است و من در مساجد متعدد دعوت شده ام ، ولى با این حنجره از کار افتاده چطور مى توانم منبر رفته و سخنرانى نمایم و حال آنکه دکتر منع کرده که حتى با بچه هاى خود نیز حرفى نزنم .
چون خیلى الحاح و تضرع و زارى داشتم ، حضرت اشاره به من کرد و فرمود به آن آقا سید که دم درب نشسته بگو چند جمله از مصیبت دخترم (رقیه ) را بخواند و شما کمی* اشک بریزید، ان شاء الله تعالى خوب مى شوید. من به درب اطاق نگاه کردم دیدم شوهر خواهرم آقاى حاج آقا مصطفى طباطبائى قمى که از علما و خطبا و از ائمه جماعت تهران مى باشد نشسته است . امر آقا را به شخص نامبرده رساندم . ایشان مى خواست از ذکر مصیبت خوددارى کند، حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) فرمود روضه دخترم را بخوان . ایشان مشغول به ذکر مصیبت حضرت رقیه علیه السلام شد و من هم گریه مى کردم و اشک مى ریختم ، اما متاسفانه بچه هایم مرا از خواب بیدار کردند و من هم با ناراحتى از خواب بیدار شدم و متاسف و متاثر بودم که چرا از آن مجلس پر فیض محروم مانده ام ، ولى دیدن دوباره آن منظره عالى امکان نداشت .
همان روز، ویا روز بعد، به همان متخصص مراجعه نمودم . خوشبختانه پس از معاینه معلوم شد که اصلا اثرى از ناراحتى و بیمارى قبلى در کار نیست . او که سخت در تعجب بود از من پرسید شما چه خوردید که به این زودى و سریع نتیجه گرفتید؟
من چگونگى توسل و خواب خودم را بیان کردم . دکتر قلم در دست داشت و سر پا ایستاده بود، ولى بعد از شنیدن داستان توسل من بى اختیار قلم از دستش بر زمین افتاد و با یک حالت معنوى که بر اثر نام مولى الکونین امام حسین علیه السلام به او دست داده بود پشت میز طبابت نشست و قطره قطره اشک بر رخسارش مى ریخت . لختى گریه کرد و سپس گفت : آقا، این ناراحتى شما جز توسل و عنایت و امداد غیبى چاره و راه علاج دیگرى نداشت .
ج ) حقیقت توسل به اولیاى الهى، تمسک به اسباب و وسایل قرب به خداوند است. در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهاى هم نوعان و عباداتى همچون نماز و روزه – که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهى تشریع شده است – مى توان به انسان هاى پاک و معصوم و وارسته اى که مرضى خداوند و از مقربان درگاه الهى اند، همچون انبیاى الهى و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع) توسل جست.
توسل به اولیاى الهى، به معناى واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسان هاى پاک و مقرب درگاه الهى و طلب دعاى خیر آنان در حق متوسّلان است .
* بنابراین شما می توانید ایشان را واسطه قرار داده و برای ایشان نذر ( صلوات ، برگزاری جلسه روضه و نذرهای دیگر که معمول است) قرار دهید و دعاها و خواسته های خود را از ایشان بخواهید ؛ اما اجابت آنها در دست خداوند است و او هرچه اراده کند ، همان می شود . هر چند بهتر است انسان دعاهای غیر معمولی و غیر عادی نداشته باشد .