خانه » همه » مذهبی » حضور قلب-جدید-

حضور قلب-جدید-


حضور قلب-جدید-

۱۳۹۷/۰۳/۱۳


۵۰۶ بازدید

باسلام میخاستم بپرسم من هروقت میرم سرنمازفکرم میره جاى دیگه بایدچکارکنم که اینجورنشم ؟ولى نمازمودرست میخونم

روح اسلام، توحید و مقصد توحید، پرستش خدای یگانه و حقیقت پرستش، توجه به خداوند یکتا و ترک توجه به دنیا است. بنابراین موضوع توجه در عبادت بسیار مهم و تعیین کننده است. در این راستا منظور از حضور قلب تمرکز داشتن بر یاد خداوند و توجه به اذکار و افعال نماز است.
راه چاره واقعی حواس پرتی در نماز تمرکز روی هستی بی نهایت است. اگر بتوانی هستی بی نهایت را که همان خدای متعال است به خوبی بشناسی و در نماز ذهنت را روی هستی بی نهایت متمرکز کنی و با هستی بی نهایت با اذکار نماز صحبت کنی و ارتباط برقرار کنی به حضور قلب می رسی و چنان لذتی از این ارتباط می بری که حتی نمی خواهی ارتباطت قطع شود. اهل معرفت چنین ارتباطی دارند که به حضور قلب می رسند. البته برای مبتدی سخت است و باید تمرین و تحصیل فراوان کنی.
همچنین برای داشتن حضور قلب درنماز لازم است به معانی کلمات و اذگاری که گفته می شود توجه شود. برای این منظور لازم است انسان معانی کلمات نماز را بداند درست مانند زبان مادری خود که وقتی سخن می گوید کاملا می داند چه می گوید. ما در زبان مادری خود حضور قلب داریم چون می دانیم چه می گوییم. اما معمولا وقتی زبان عربی صحبت می کنیم بدلیل اینکه معانی آن را درست نمی دانیم نمی توانیم به راحتی حضور قلب داشته باشیم.
بعضی کارهای انسان بدنی است مانند خوردن و خوابیدن و برخی روحی است . نماز یک عمل روحی است که باید انسان آن را با روحش انجام دهد. حضور قلب یعنی انسان با روحش و قلبش نماز بخواند نه صرفا با بدنش. وقتی انسان حضور قلب ندارد، نمازش بدنی می شود و ارزش و تاثیر خود را از دست می دهد و لقلقه زبان می شود.
حضور قلب برای موفقیت در هر کاری لازم است و انسان وقتی مشغول کاری هست, در صورتی موفق میشود که کاملا روی آن کار تمرکز داشته باشد و حواس اش پرت نباشد. مثلا وقتی مطالعه می کند در صورتی این مطالعه موثر است که در آن هنگام فقط مطالعه کند و کار یا فکر دیگری انجام ندهد. در عبادت هم وضع به همین منوال است. عبادت در صورتی موثر است که انسان در هنگام عبادت فقط عبادت کند و فکر وکار دیگری انجام ندهد.
حضور قلب در نماز هم به این معنا است که انسان فقط نماز بخواند و کار دیگری انجام ندهد.
نماز مهمترین عملی است که انسان مومن در راستای بندگی خدا انجام می دهد و در حقیقت اوج بندگی است. وقتی کسی در نماز حضور قلب دارد که در خارج از نماز در طول روز هم بنده خدا باشد و خدا را فراموش نکند. کسانی که در طول روز به خدا وانجام وظایف بندگی فکر می کنند و برای خود شغلی جز بندگی خداوند نمی شناسند، در داخل نماز هم حضور قلب دارند. کسی که بنده خدا است در نماز همچون بندگان خداوند در مقابل او می ایستد و با او سخن می گوید و خود را بنده کسی و چیزی نمی داند که حواسش به او پرت شود. ما اگر حواسمان پرت می شود به خاطر این است که در خداپرستی محض نیستیم و مشکل توحیدی داریم. انسان موحد و یگانه پرست در نماز هم یگانه پرست است و تمرکز دارد.
تا زمانی که انسان مشغول خود است (خودپرستی) و دچار کثرت ها است حضور قلب داشتن در نماز برایش مشکل خواهد بود و راهش این است که انسان در تمام زمان ها و حالات زندگی مشغول خدا باشد (خداپرستی) و از خودش بگذرد (تزکیه نفس) تا بتواند در نماز هم مشغول خدا باشد و حضور قلب داشته باشد.
اگر کسی بخواهد به حضور قلب دست یابد، باید فناء فی الله داشته باشد. این تنها راه است. البته شدنی هم هست چون فناء فی الله برای همه امکان پذیر است و به تدریج حاصل می شود، تمام راه بندگی خدا از اول تا آخر، طی کردن مراتب فناء است. به هر مقدار که انسان در راه خدا پیش می رود و از دنیا دور و فانی در خدا می شود،‌ به همان میزان در عباداتش تمرکز خواهد داشت زیرا مانع بزرگ این مهارت معنوی، فناء در دنیا است. تا زمانی که انسان همه فکر و ذکرش دنیا است این مشکل وجود دارد. فناء فی الله یعنی بکوشی به تدریج تمام فکر و ذکر و عملت خدا و بندگی او شود.
بنابراین نهایت مو فقیت در موضوع حضور قلب خاص اولیای خدا است یعنی کسانی که فانی فی الله هستند و سایر مردم هر کسی به مقداری که فنای فی الله دارد و در طول روز و زندگی مشغول خدا است و یاد خدا را فراموش نمی کند، در نماز هم حضور قلب خواهد داشت و کسی که فانی در دنیا است و صاحب غفلت کامل است به کلی از حضور قلب محروم است.
بهترین راه رسیدن به حضور قلب خودسازی و سیر و سلوک موثر است. در این زمینه باید توجه داشته باشید که خودسازی دو جنبه دارد. یکی مبارزه با نفس و هواهای نفسانی و دیگری اطاعت و عبادت خداوند. کسانی در حضور قلب موفق هستند که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس موفق بوده باشند, چون مهمترین مانع اطاعت و عبادت خداوند و حضور قلب در نماز و عبادت از ناحیه نفس و اشتغالات نفسانی ایجاد می شود. اگر نفس تذکیه شود, انسان آزاد و رها شده و بهتر می تواند در یاد خداوند متمرکز گردد. سر اینکه گفته اند اول تذکیه کنید, بعد کسب علم و عبادت, به خاطر این است که نفسانیت همواره مانع رشد آدمی است. تا انسان اسیر نفس است نمی تواند در مسیر خدایی شدن و قرب الهی متمرکز و موفق باشد.
البته تمرکز در نماز و حضور قلب یکی از حالات بلند عرفانی و معنوی است و سال های متمادی و پیاپی زمان می خواهد تا انسان به این مقام برسد که در عبادات مخصوصا در نماز حضور قلب و تمرکز داشته باشد و به هیچ وجه حواس اش به غیر عبادت پرت نشود.
باید دانست حضور قلب کامل نتیجه معرفت کامل خداوند و رفع غفلت از خدا و تمرکز روی خداپرستی توحیدی است. به عبارت دیگر این مقام عرفانی نیاز به سیر و سلوک و حرکت توحیدی دارد, یعنی حرکت از کثرت دنیا به وحدت حق تعالی و انس به خداوند و عشق به او.
برای رسیدن به این منظور باید انسان از طریق معرفت و شناخت, ریاضت و عبادت های گوناگون انس اش را به خداوند زیاد نماید و در نتیجه انس اش به دنیا کم شود. در غیر این صورت وقتی که فکر و ذهن اش به دنیا و کثرات مشغول است و با امور دنیوی انس دارد نباید از خودش توقع داشته باشد که وقتی به عبادت مشغول می شود و یا به نماز می ایستد، ذهن و دل اش کاملا در اختیار خداوند باشد و به سمت دنیا نرود. این افراد که اکثریت مردم هستند، به هر مقدار که بخواهند ذهن خود را کنترل کنند که منحرف نشود، با اندک غفلتی مهار آن را از دست می دهند و ناگهان می بینند که در همان حالت نماز خواندن، مدتی است که غرق در دنیا و رتق و فتق امور آن در ذهن خود هستند، زیرا هر کسی به هر چیزی که علاقه و انس دارد در همان زمینه می تواند تمرکز داشته باشد.
انسان از انس است و مانند کبوتری که به لانه خود انس می گیرد و او را از هر کجا که رها سازیم، به سمت لانه خود تمایل می یابد و حرکت می کند به اموری که به صورت مستمر بدان می پردازد و در فکر آن است انس پیدا می کند. راهکار درمان این حالت این است که موضوع انس را عوض کنیم و سعی کنیم به خداوند انس پیدا کنیم و از دنیا و انس به آن فاصله بگیریم.
عامل حقیقی تمرکز حواس و حضور قلب, گرایش های عاطفی انسان است. علاقه ها, دلبستگی ها و به خصوص عشق که همان شدت حب و دلبستگی است, تعیین کننده ترین علت تمرکز انسان بر یک موضوع است. کسی که عاشق تحصیل دانش است, تمرکز بیشتری در درس و مطالعه دارد تا کسی که علاقه چندانی به آن ندارد. کسی که عاشق کسی شده است شاید تمام فکر و ذکرش یاد او شود و دائم به فکر او باشد. همین طور در مورد نماز و عبادت کسی که عاشق خدای متعال و پرستش او است, در نماز بیشتر از هر زمان و موقعیت دیگری, حضور قلب دارد؛ زیرا نماز دقیقا هنگامی است که اجازه یافته با معشوق خویش سخن بگوید و راز و نیاز عاشقانه داشته باشد و در این حالت آنقدر در جذبه حق است که امکان ندارد حواسش از محبوب به چیز دیگری که بدان چندان علاقه ای ندارد, پرت شود؛ از آن رو بهترین و بالاترین درجه حضور قلب مخصوص عارفان حقیقی و عاشقان خدا است و سایرین نیز هر یک به نسبت معرفت و عشق و علاقه که به خداوند دارند, از حضور قلب برخوردار می شوند.
در مقابل این علاقه و احساس حضور, علاقه و دلبستگی به دنیا و لذت های مادی و مانند آن قرار دارد که باعث می شود انسان حواس و تمرکزش به سمت دنیا گرایش پیدا کند و در نتیجه نسبت به امور معنوی بی توجه گردد و در نماز که یک امر معنوی است, حضور قلب کمتری داشته باشد.
منتهی نکته ظریف دیگری در این زمینه وجود دارد که حاکی از حالت بسیار دقیقی است که معمولا اهل معرفت قادرند آن را در خویش به وجود بیاورند. آنها می توانند با ادراک عظمت هستی و تنظیم و کوک کردن ذهن با هستی بی نهایت چنان محو جمال ذات وجود شوند که نه تنها مشکل تمرکز و حضور قلب نداشته باشند، بلکه گاها خارج شدن از این حالت برایشان دشوار است. اگر کسی موفق شود ذهن خود را با هستی مرتبط و همراه کند، می تواند به حضور قلب کامل دست یابد، ولی رسیدن به این مقام چندان آسان نیست و نیاز به عرفان و شناخت وحدت هستی و تمرین و ریاضت و فراغت دارد.
پس از آشنایی با معیار اصلی حضور قلب اکنون شما نیاز به یک بررسی دارید, شاید دلیل کم شدن تمرکز و حضور قلب شما در تقویت گرایش های عاطفی نسبت به دنیا و لذت های مادی باشد, در این صورت اگر بخواهید این حالت را درمان کنید, لازم است رابطه محبت آمیز خود با خدای متعال را تقویت نمایید. برای این منظور شناخت هر چه بیشتر و حقیقی تر خدای متعال و رابطه از طریق دعا, مناجات و اظهار محبت به او و در مقابل کم کردن مشغله های دنیوی و قطع علائق مادی راه درمان واقعی است.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد تدریجی بودن وصول به مقامات معنوی است. حضور قلب هم از این قاعده مستثنی نیست. باید سعی کنیم با دور شدن از علاقه به کثرات مادی به تدریج در یاد خداوند متمرکز شویم و درجه حضور قلب خود را نسبت به خداوند در نماز و عبادت افزایش دهیم.
راهکاری از علامه طباطبایی( ره)
یکى از شاگردان علامه طباطبایى(ره) از نداشتن خشوع در نماز و عدم حضور قلب رنج مى برد به خدمت علامه(ره) رسید و راهکاری خواست. ایشان نخست از پاسخ خودداری کردند، پس از چندبار اصرار به شاگرد خود رو کردند و فرمودند: «شما نمی توانی!» شاگرد گفت: آقا شما بفرمایید حداقل اگر کسی پرسید به او بگویم.
علامه(ره) فرمودند: «فکر در نماز دنباله افکار شبانه روز است. کسی که صبح تا ظهر به یاد خدا نبوده نمی تواند هنگام نماز یاد خدا را استمرار دهد.
بنابراین توصیه می شود محیط زندگى و کار و فعالیت و همچنین فضای ذهنی خود را سالم کرده و با نیت خالص و پاک همه امور آنرا با یاد و نام خداوند پیگیری نمود و همچنین آنرا از حالت یکنواختى و خسته کننده بیرون آوره و با یک برنامه ریزى مناسب به کارهاى شخصى، درسى، کاری و روابط خوب با دیگران بپردازید، و به همه کارهاى روزانه خود رنگ خدایى بدهید و پیش خود بگویید: «خدایا من در طول روز در کلاس و هنگام فعالیت آن چه تو دوست داری انجام مى دهم و تو هم قلب مرا از محبت خود پر گردان و نگرانی از آینده را از دل من بر طرف بگردان. چنین رازگویی و نیازخواهی صادقانه با خدا دریچه ای از نور و عرفان به سوی انسان می گشاید. و تداوم این عهد و پیمان، مشکلات را یکی پس از دیگری برطرف می سازد.
کسی که در ابتدای راه کمال و خودسازی قرار دارد نباید از خود انتظار حضور قلب کامل داشته باشد بلکه باید آن را به تدریج تمرین کند و بدست آورد. برای نمونه راههای حضور قلب در نماز و دعا می توانید از راه هاى زیر استفاده کنید:
1- دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با معنویت، انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و…
در کتاب هاى حدیث آمده است: شخصى از پیامبر(ص) درخواست کرد که راهى به او بنمایاند تا حضور قلب بیشترى در نماز پیدا کند حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان دادند. بنابراین وضوی شاداب و با آداب خود در حضور قلب انسان در نماز مؤثر است.
2- گزینش مکان مناسب، دورى ازجاهای شلوغ و پر سر و صدا و پرهیز از هر آنچه که موجب انحراف توجه از خداوند شود.
3- گزینش وقت مناسب و تا آن جا که ممکن است اول وقت خواندن نماز.
4- تا حد امکان در مسجد و با جماعت نماز خواندن و دعا کردن (به ویژه در جماعاتى که بعد معنوى بیشترى دارد).
5- نماز را با طمأنینه و دقت در مفاهیم و معانى آن خواندن و دعا را با توجه به عظمت خداوند و کوچکی خود به جا آوردن.
6- در نماز در حال ایستاده به مهر نگریستن و در رکوع پایین پا و در تشهّد به دامن خود نظر نمودن.
7- تخلیه دل از حب دنیا و امور دنیوى وآن را مالامال از عشق خدا ساختن. توضیح: ذهن انسان همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مى ورزد؛ همانند عاشقى که آنى از فکر معشوق خود بیرون نمى رود. این که ما در نمازهایمان همواره به فکر مسائل دیگر هستیم، به خاطر تعلق شدید نفس به دنیا و حب آن است. اما آن که عاشق حق شد، در هر حال و در هر کارى به یاد خدا خواهد بود به طورى که گویى همیشه در نماز است.
8- توجه به این که مبدأ و منتهاى انسان خداوند است وآنچه در این بین است براى امتحان آدمى و ابزارى جهت رشد و کمال اوست.
9- ضبط قوه خیال. توضیح : پرنده لجام گسیخته خیال، چکاوکى است که هر آن بر شاخسارى مى نشیند. ازاین رو همیشه افکار انسان به این طرف وآن طرف متوجه بوده و قرار و آرامى ندارد؛ اما اگر آدمى با دقت و هوشیارى در کنترل آن بکوشد پس از چند صباحی رام و مطیع شده و به هر سو که اراده شود متوجه می گردد. بنابراین انسان باید در نماز از اول با قاطعیت بنا را بر این بگذارد که تمام توجه خود را به سوی پروردگار معطوف دارد و هر گاه پرنده خیال از چنگ او گریخت، بلافاصله آن رابه همان جهت برگرداند. اگر چندین مرتبه در ایام متوالى چنین کند، کم کم ذهنش عادت خواهد کرد.
10- توجه به عظمت و هیبت پروردگار و فقر و فاقه خود. روشن است اگر آدمى بداند با چه بزرگى روبه رو است و خود در مقابل او هیچ بلکه عین احتیاج و فقر و فاقه است، با تمام وجود و ذهن و اندیشه خاضع خواهد گردید.
یکى از اولیاى خدا توصیه نموده اند که مدتى قبل از شروع نماز حداقل 15 دقیقه به حسابرسی و تخلیه درون بپردازید و به صورت ارادی عوامل پریشانی خاطر را تعدیل بخشید. با گفتن ذکر های مستحبی و دعاهای افتتاح نماز و استغفار خود را براى نماز مهیا سازید
در سخنی از امیرالمؤمنین -علیه السلام- آمده که: « سجده اول یعنی من از خاک هستم. سر برداشتن از سجده اول یعنی من از خاک برآمده ام. سجده دوم یعنی من به خاک باز می گردم و سر برداشتن از آن یعنی دوباره برای قیامت سر از خاک بر می دارم». اگر مدتی نماز را به همین صورت بخوانید هم نگاهتان به دنیا و سختی های آن تغییر خواهد کرد، و نیز از جهت روحی رشد خاصی خواهید نمود.
– «انس به دنیای مذموم با حضور قلب نمی سازد» باید انسان انسش به دنیا کم شود. وقتی به نماز می ایستد، ذهن و دلش کاملا در اختیارش باشد و به سمت دنیا نرود. منتهی باید توجه داشته باشد که رسیدن به توحید ، مستلزم تلاش فراوان و برنامه ریزی و عمل است. با مشغله فکری و کاری ، امکان حضور قلب کامل بسیار کم است.
– کسی که عاشق خدای متعال و پرستش او است در نماز بیشتر از هر زمان و موقعیت دیگری حضور قلب دارد ، شناخت هر چه بیشتر و حقیقی تر خدای متعال و رابطه با او از طریق دعا، مناجات و اظهار محبت به او و در مقابل کم کردن مشغله های دنیوی در بیشتر شدن حضور قلب تأثیر بالایی دارد.
– «حضور قلب حوصله می خواهد»حضور قلب باید به تدریج مستقر شود بنابراین کسی که در ابتدای راه کمال و خودسازی قرار دارد نباید از خود انتظار حضور قلب کامل داشته باشد و باید آن را به تدریج تمرین کند و بدست آورد. باید با نفس مانند کودکی نوآموز مدارا کرد و به تدریج و با آهستگی آن را مهار و رام نمود. بنابراین باید از مقدار بسیار کم شروع کرد و به تدریج بر میزان تمرکز و توجه و حضور قلب افزود.
– در پایان گفتنی است: حضور قلب شرط کمال نماز است و نمی توان به بهانه نداشتن حضور قلب نماز را ترک کرد و گفت فایده ای ندارد, زیرا همین نماز دست و پاشکسته ای که می خوانیم فواید و آثار فراوانی دارد و ما را از گناه و انحراف کلی از خدای متعال محافظت می کند. حضور قلب نیز دارای مراتب است و کسی می تواند آن را تحصیل کند که اهل نماز و عبادت باشد..
مطالعه کتاب هایى همچون «آداب الصلوه» یا «پرواز در ملکوت امام خمینى» و «اسرار الصلوه» مرحوم میرزا جواد آقا ملکى بسیار نافع است.
دو کتاب دیگر نیز در این مورد پیشنهاد مى کنیم:
1. حضور قلب در نماز، على اصغر عزیزى تهرانى
2. حضور قلب در نماز، محمد بدیعى.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد