۱۳۹۸/۰۴/۲۱
–
۱۴۹۸ بازدید
سلام خدا قوت
میگن وابستگیهای دنیوی عامل فشار قبره چطور عدم وابستگیها رو تمرین کنم
کارشناس ارشد فقه وحقوق هستم.
الف ) عوامل فشار قبر
با توجه به آیات و روایات آنچه که موجب فشار قبر می شود موارد زیر است :
امیرمومنان، علی علیه السلام فرمود: « عمده ی عذاب قبر برای سه چیز است:
1- سخن چینی.
2- دوری ناجستن از بول.
3- دوری گزیدن مرد از همسرش» (علل الشرایع»، ج1، ص 291. « بحار»، ج6، ص 222).
بنابر آنچه گذشت، موارد زیر، سبب عذاب قبر مومنان و نیکان است:
1- غیبت.
2- نمیمه ( سخن چینی).
3- عیب جویی.
4- بدزبانی.
5- سبک شمردن نماز.
6- دوری نکردن از ترشحات بول (شاید، کنایه از رعایت نکردن پاکی و نجاست باشد).
7- رعایت نکردن حلال و حرام خدا.
8- رباخواری.
9- خوردن مال یتیم.
10- کمک نکردن به نیازمندان.
11- بدرفتاری با خانواده.
12- دوری گزیدن مرد از همسر خویش
در موارد ذکر شده از « وابستگی به دنیا » نام برده نشده است .
ب ) وابستگی به دنیا موجب سختی لحظه احتضار (جان کندن)
خداوند متعال می فرماید : « و حیل بینهم و بین ما یشتهون کما فعل بأ شیاعهم من قبل إ نهم کانوا فى شک مریب » [سباء / 54](سرانجام میان آنها و آنچه مورد علاقه آنان بود به وسیله مرگ جدائى افکنده مى شود، همانگونه که با گروههاى مشابه آنها از قبل چنین عمل شد) (و حیل بینهم و بین ما یشتهون کما فعل باشیاعهم من قبل ).
… در یک لحظه دردناک تمام اموال و ثروتها، تمام کاخها و مقامها، و تمام آرزوهاى خود را مى بینند که از آنها جدا مى شود، آنهائى که سخت به یکدرهم و دینار چسبیده بودند و دل از کمترین امکانات مادى بر نمى کندند چه حالى خواهند داشت در آن لحظه که باید با همه آن یکباره وداع گویند، و چشم بپوشند، و به سوى آینده اى تاریک و وحشتناک گام بردارند؟… [علامه طباطبایی / تفسیر المیزان ]دل آدمی به چیزی که فانی می شود، تعلق نمی گیرد و اگر تعلق بگیرد (از این جهت است که در آن بویی از بقا استشمام می کند). حال هرکس به قدر فهم اش نسبت به بقا و زوال اشیا فکر می کند. در هر چیزی هر قدر بقا ببیند به همان مقدار مجذوب آن می شود و دیگر به فروض فنا و زوال آن توجه نمی کند. بنابراین می بینی که وقتی دنیا به او روی می آورد، دلش بدان آرامش و اطمینان یافته، سرگرم بهره گیری از آن و زینت های آن می شود و از غیر آن یعنی امور معنوی منقطع می گردد. هواها یکی پس از دیگری برایش پدید می آید و آرزوهایش دور و دراز می گردد.
گویی نه برای خود فنایی می بیند و نه برای نعمت هایی که در دست دارد، زوالی احساس می کند و نه برای آن اسبابی که به کام او در جریان است، انقطاعی سراغ دارد و وقتی دنیا به او پشت می کند، به یأس و نومیدی دچار گشته، هر روزنه ی امیدی را از یاد می بردو چنین می پندارد که این بدبختی و نکبتش زوال نمی پذیرد. (این نیز همیشه و تا ابد هست) و سبب همه ی این ها آن فطرتی است که خدا در نهاد او به ودیعه نهاده که نسبت به زینت دنیا علاقه مند باشد تا او را از این راه آزمایش کند.[تفسیر المیزان، ج 13، صص 519، 540 تلخیص]هرکه شد شیفته بر این دنیا کی به خود آید از غرور و از هوا
جز به آژیر نیش حادثه ها که فغانش کنند و ناله به پا [منهاج البراعه، ج 21، ص 442]
یکی از مفاسد بزرگ دنیاگرایی و وابستگی به آن، این است که انسان را از مردن هراسان کند. این خوف که از محبت دنیا و علاقه ی قلبی به آن پیدا می شود، بسیار ناپسند است. این خوف که از محبت دنیا و علاقه ی قلبی به آن پیدا می شود، بسیار ناپسند است. این خوف با خوف از مرجع که از ویژگی های مؤمنان می باشد، تفاوت دارد. همین فشار رفع تعلقات و خوف از خود مرگ است. [اربعین حدیث، صص 123 ـ 124. ] ج) راههایی برای رهایی از دل بسته و وابسته بودن به دنیا
راههای متعددی برای رهایی از دل بسته و وابسته بودن به دنیا ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می گردد:
۱- باور کردن فناء دنیا
باور دل از اعتقاد ذهن خیلى بالاتر است. بسیارى اعتقاد حتى جزمى دارند که مرده ترس ندارد ولى باز هم از مرده مى ترسند این نیست جز این که این اعتقاد باور دل نشده است اما شخص غسال و مرده شوى علاوه بر اعتقاد، دلش هم باور کرده که مرده ترسى ندارد. از این رو ممکن است حتى شب تا صبح کنار چندین مرده راحت بخوابد. بسیارى از ما اعتقاد به فناء دنیا داریم و معتقدیم که یک روزى از دنیا خواهیم رفت. در قرآن خوانده ایم: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ؛ همه کسانى که روى زمین هستند فانى مى شوند»، (الرحمان، آیه ۲۶)، و نیز اعتقاد داریم: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ؛ باقٍ آنچه پیش شماست از بین مى رود و آنچه پیش خداست باقى مى باشد»، (النحل، آیه ۹۶) اما هیچ کدام از این اعتقادات را باور دل نکرده ایم از این رو دل به دنیا بسته ایم، بنابراین باید فناء دنیا را باور دل کنیم تا دل به دنیا بسته نشود و براى کسب این باور باید این کار را دقیقاً و در دراز مدت عمل کرد:
روزى نیم ساعت در مکانى خلوت به مرگ فکر کنیم. کیفیت آن فرق مى کند ولى به هرگونه که انسان بتواند حقیقت مرگ، قبر و بى اعتبارى دنیا را براى خود بیشتر جا بیندازد و با جان درآمیزد، بهتر مى باشد. مثلًا مى تواند خاطرات تلخ و شیرین را چون فیلم از ذهن بگذراند با این توجه که همه اینها چه زود گذشت مخصوصاً خاطرات کسانى که با انسان مأنوس بوده اند و الان از این سراى فانى کوچ کرده اند و این هر چه بیشتر و دقیق تر و عمیق تر باشد دل را بیشتر از این دنیاى فانى جدا مى سازد.
۲- شناخت آخرت
اگر کسى هدف حیات را شناخت و فلسفه حضور خویش در این وادى را دانست و دریافت که حیات اصلى و کامل در آخرت است، باور میکند که دنیا پلى براى گذر و کسب کمالات مى باشد و آنچه که انسان را از توشه گرفتن از این مزرعه و دست یافتن به کمالات بازمى دارد، همان خصلت هاى نکوهیده است. شناخت خصلت هاى ناپسند و پسندیده، شرط اول است. پیامبران الهى نیز- که طبیبان روح و جان بودند- همین منظور را دنبال مى کردند.
ما طبیبانیم شاگردان حق بحر قلزم دید ما را فأنفلق
۳- عمل نمودن بر ضد دنیا دوستی
امام خمینى (ره) در کتاب آداب الصلاة مطلبی در این باره گفته اند: «در روایتى آمده است مولاى عارفان على (علیه السلام) جابر بن عبدالله را دید که آهى بر کشید. فرمودند: اى جابر براى دنیا آه مى کشى؟ جابر عرض کرد: آرى. حضرت فرمودند: اى جابر لذت هاى دنیا در هفت چیز است: خوردنى، آشامیدنى، پوشیدنى، آمیزشى، سوارشدنى، بوییدنى و شنیدنى. لذیذترین خوردنى عسل است و آن آب دهان حشره اى باشد. گواراترین آشامیدنى آب است که بر خاک روان است. بهترین پوشیدنى ابریشم است و آن از آب دهان کرمى باشد. برترین همبسترشدنى زنانند که از زشت ترین عضو آنان خواسته مى شود. بهترین سوارشدنى، اسب است و آن کشنده است. ارزشمندترین بوییدنى مشک است و آن خون ناف حیوانى باشد. بهترین شنیدنى ها غنا و آواز است که آن هم گناه باشد. پس آدم خردمند براى چیزهایى با این اوصاف هرگز آه نمى کشد. جابر بن عبدالله مى گوید: به خدا سوگند از آن زمان به بعد هرگز دنیا بر دلم خطور نکرد». (میزان الحکمه، ح ۶۰۵۸).
سپس امام راحل (ره) در بیان راه عملى علاج فرموده است: «و طریق علاج عملى آن است که معامله به ضد کند: پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبه، ریشه آن را از دل بکند … »، (مصباح الشریعه، باب ۳۲، فى صفه الدنیا).
سرّ دادن صدقات، همین کم شدن علاقه به دنیا است از این رو مستحب است که انسان چیزى را که دوست مى دارد و مورد علاقه اش است، صدقه دهد. باید انسان بداند که دنیا طورى است که هر چه آن را بیشتر تعقیب کند و در صدد تحصیل آن باشد، علاقه اش به آن بیشتر شود و تأسفش از فقدان آن روز افزون گردد گویى انسان طالب چیزى است که به دست او نیست گمان مى کند طالب فلان حدّ از دنیا است تا آن را ندارد تعقیبش مى کند و در راه آن تحمل مشاق (سختیها) مى کند و خود را به مهالک مى اندازد. همین که آن حدّ از دنیا را به دست آورد، براى او یک امر عادى مى شود و عشق و علاقه اش مربوط مى شود به چیز دیگرى که بالاى آن است و خود را براى آن به زحمت و مشقت مى اندازد و هیچ گاه عشقش فرو ننشیند، بلکه هر دم روز افزون شود و زحمت و تعبش بیشتر گردد و این فطرت و جبلت را هرگز وقوفى نیست و اهل معرفت با این فطرت، اثبات بسیارى از معارف کنند که بیان آن از حوصله این اوراق خارج است و اشاره به بعضى از این مطالب در احادیث شریفه شده است، چنان که در کافى شریف از حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) روایت نموده که «مثل حریص به دنیا مثل کرم ابریشم است که هر چه به دور خود آن را بیشتر مى پیچد از خلاص شدن دورتر شود تا آنکه از اندوه بمیرد». و از حضرت صادق (علیه السلام) مروى است که «مثل دنیا مثل آب دریا است که هر چه انسان تشنه از آن بخورد تشنه تر گردد تا او را بکشد». (آداب الصلاة، باب ۱۲).
۴- زیاد یاد مرگ نمودن
از دیگر راههایی که موجب می شود تا محبت دنیا از دل انسان کنده شود این است که انسان زیاد یاد مرگ نماید، ابوعبیده مى گوید به امام باقر (علیه السلام) گفتم: سخنى را برایم بفرما تا به وسیله آن بهره برم سپس حضرت فرمود: اى ابوعبیده بسیار یاد مرگ کن زیرا یادآورى مرگ به انسان نمى افزاید مگر زهد در دنیا را»، (المحجةالبیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج ۸، ص ۲۴۱). و یا در روایت دیگری حضرت على «علیه السلام» مى فرماید: «آنکه یاد مرگ بسیار کند، از دنیا به اندک خشنود شود»، ( نهج البلاغة، حکمت ۹۴۳).
۵- اجتناب از گناه و انجام واجبات
باید توجه داشت گناه، انسان را به دامن دنیا مى اندازد، زیرا نوع گناهان با مشتهیات نفسانى و بعد حیوانى انسان سازگار است و هرقدر انسان به گناهان نزدیک شود در باتلاق دنیا فرو مى رود و دنیا در نفسش شیرین تر مى آید چون کرمى که در لجن مى لولد و از این لولیدن لذت هم مى برد و هر قدر دامن خود را ازغبار تیره گناه بتکاند از بعد حیوانى و لذت دنیوى فاصله مى گیرد و دل را از شیرینى دنیا که ناشى از گناه است مى روید.
از طرفى انجام واجبات بعد انسانى و ملکوتى را جلا مى دهد، زیرا تمامى واجبات با شرایطش انبساط و گشایش روحانى و توجه معنوى مى باشد و اگر دل با واجبات انس گرفت و لذت عبادات را چشید از آن طرف لذت دنیا و دلبستگى به آن رخت بر مى بندد. هر چه اجتناب از گناه و انجام واجبات بیشتر و دقیق تر باشد اثرش بیشتر است.
۶- پرهیز از دوستان ناباب
بر کسى پوشیده نیست که اثر دوست و همنشین بسیار شگرف و عمیق است، مخصوصاً دوستان (و دقیق تر دشمنانى) که انسان را به گناه بکشانند. حضرت على (علیه السلام) مى فرمایند: «صاحب السوء قطعة من النار؛ همراه (و رفیق) بد پاره اى از آتش است»، (سرالاسراء، استاد على سعادت پورر، ج ۲، ص ۳۵۰، روایت ۶).
نه تنها باید از دوستان معصیت کار و معصیت خوان پرهیز کرد، بلکه حضرت بالاتر از این را مى فرمایند: «ینبغى لمن اراد صلاح نفسه و احراز دینه، ان یجتنب مخالطه انباء الدنیا؛ سزاوار است براى کسى که مى خواهد نفس خود را اصلاح کند و دین خود را نگه دارد که از مخلوط شدن با فرزندان (و اهل) دنیا بپرهیزد»،(همان، روایت ۹).
از مهمترین اسباب اصلاح نفس جدایى دل از دنیا و غیرخداست و از مهمترین اسباب جدایى دل از دنیا و غیرخدا، جدایى و پرهیز از اهل دنیا و دنیامداران و مخلوط نشدن با آنان مى باشد تا چه رسد به این که این اهل دنیا دوست همیشگى و همراه انسان باشد و تا چه رسد به این دوست همیشگى هم خود اهل معصیت باشد و هم دیگرى را به معصیت دعوت کند.
۷- توجه به نتایج حب دنیا
با توجه به امتیازات عالم آخرت و برترى زایدالوصف نعمتهاى اخروى و رضوان و قرب الهى بر لذایذ دنیا، جاى تردید نیست که برگزیدن زندگى دنیا بر آخرت، کارى نابخردانه خواهد بود، (ر. ک: اعلى/ ۱۱) و نتیجه اى جز حسرت و پشیمانى و پریشانى نخواهد داشت ولى زشتى و نادرستى چنین گزینشى هنگامى بیشتر ظاهر مى شود که بدانیم انتخاب دنیا و دلبستگى به لذایذ آن، نه تنها موجب محرومیت از سعادت ابدى است، بلکه عامل مهمى براى شقاوت جاودانى نیز مى شود، زیرا اگر انسان مى توانست به جاى سعادت ابدى، لذایذ زودگذر دنیا را انتخاب کند، اما به گونه اى که پى آمد سوئى براى جهان ابدى نداشته باشد، چنین کارى با توجه به رجحان فوق العاده سعادت اخروى کارى ابلهانه مى بود، ولى هچ کس را گریزى از ورود جهان ابدى نیست و کسى که تمام نیروى خود راصرف زندگى دنیا کرده و عالم آخرت را به دست فراموشى سپرده و یا اساسا آن را انکار کرده است نه تنها از نعمتهاى بهشت محروم مى شود، بلکه براى همیشه گرفتارعذابهاى دوزخى خواهد شد و زیان مضاعفى خواهد کرد، (هود/ ۲۲، کهف/ ۱۰۵- ۱۰۳). (ر. ک: محمد تقى مصباح یزدى/ آموزش عقاید، مصباح یزدى- محمد تقى ).
۸- توجه به احوال گذشتگان
فرازهاى ذیل که از زبان مبارک امام على «علیه السلام» نقل شده، براى بیان مقصود کافى است:
«اخبار گذشتگان و آنچه را بر نسل هاى پیشین رفته است، به یاد آور. بر سرزمین هایشان بگذر و در آثار بازماندگان شان نیک بنگر. ببین که چه کردند و از کجا برکنده شدند و به کجا فرود آمدند و جاى گرفتند بى گمان در مى یابى که از میان دوستان به سراى غربت در افتاده اند، و زود باشد که تو نیز سرنوشتى چو آنان یابى»،( نهج البلاغة، نامه ۱۳).
۹- ترک ویژگى هاى اهل دنیا
کسى که مى خواهد از دنیاى مذموم فاصله بگیرد، باید بکوشد تا متصف به اوصاف اهل دنیا نباشد. ویژگى هاى اهل دنیا- بنابر حدیث معراج پیامبر «صلى الله علیه وآله»- بیست مورد است که اهل آخرت نباید بدان ها آراسته باشد. ( براى اطلاع تحصیلى از این ویژگى ها نگا: راهیان کوى دوست، شرح حدیث معراج، ص ۸۳۱- ۱۴۴).
اهل دنیا چنین هستند:
۱. 9 . پرخور و شکم باره اند.
۲. 9 . خنده فراوان مى کنند.
۳. 9 . پرخواب هستند.
۴. 9 . خشم فراوان دارند.
۵. 9 . کم خرسند مى گردند و همواره از دیگران طلب کارند.
۶. 9 . وقتى به دیگران بدى مى کنند، پوزش نمى خواهند.
۷. 9 . عذر دیگران را نمى پذیرند.
۸. 9 . در هنگام عبادت کسل اند و هنگام معصیت شجاع.
۹. 9 . با اینکه مرگشان نزدیک است، آرزوهاى دور و دراز دارند.
۱۰. 9 . به محاسبه و حسابرسى نفس خود نمى پردازند.
۱۱. 9 . به دیگران نفع نمى رسانند.
۱۲. 9 . بسیار سخن مى گویند.
۱۳. 9 . ترس اندک از خدا دارند.
۱۴. 9 . هنگام آماده شدن غذا، شادمانند.
۱۵. 9 . نه هنگام آسایش، شکر مى کنند و نه بر بلا و گرفتارى صابرند.
۱۶. 9 . مردم را به حساب نمى آورند و کارهاى خیرى که دیگران انجام مى دهند، (حتى اگر فراوان نیز باشد) در چشم آنان اندک است.
۱۷. 9 . خود را به کارى که انجام نداده اند، مى ستایند.
۱۸. 9 . چیزى را ادعا مى کنند که در وجود آنان نیست.
۱۹. 9 . همواره تمنا و انتظارات خود را بیان مى کنند.
۲۰. 9 . به عیب گویى از دیگران مى پردازند.
۱۰- متخلق شدن به اخلاق اهل آخرت
آدمى با آراستگى به ویژگى هاى اهل آخرت، از دنیاى مذموم دور مى شود اهل آخرت در حدیث معراج پیامبر «صلى الله علیه وآله» چنین توصیف شده اند:
۱. 10 . چهره شان ملاطفت آمیز و به عبارتى دیگر زرد و ضعیف است.
۲. 10 . حیاى آنان فراوان است.
۳. 10 . حماقت و نابخردى شان اندک است.
۴. 10 . نفع آنها براى مردم فراوان است.
۵. 10 . مکر و نیرنگ شان اندک است و صادقانه با دیگران برخورد مى کنند.
۶. 10 . مردم از دست آنان در آسایش و امنیت اند و خود در سختى و رنج.
۷. 10 . سنجیده سخن مى گویند.
۸. 10 . به محاسبه نفس خویش مى پردازند.
۹. 10 . نفس خویش را [براى تزکیه و تهذیب ] به زحمت مى اندازند.
۱۰.10 . چشمان شان به خواب مى رود ولى دل شان بیدار است.
۱۱. 10 . چشمان شان گریان و دل شان همواره به یاد خداوند است.
۱۲. 10 . در آغاز نعمت حمد و در پایان آن شکر خدا را به جا مى آورند.
۱۳. حتى به اندازه یک چشم بر هم زدن از یاد خدا غافل نمى شوند و چیزى آنان را از ذکر خدا بازنمى دارد.
۱۴. 10 . خواهان پرخورى نیستند.
۱۵. 10 . طالب پرگویى نمى باشند.
۱۶. 10 . خواهان اسراف در لباس نمى باشند.
۱۷. 10 . مردم در نظر آنان مردگانند و خدا در نظرشان حى و کریم است.
۱۸. کسانى را که به آنها پشت کرده اند، از روى بزرگوارى به سوى خود مى خوانند و کسانى را که به آنان روى آورده اند، از روى لطف مى پذیرند.
۱۹. 10 . دنیا و آخرت در نظر آنان یکسان است.
۲۰. 10 . در اثر مبارزه با نفس و مخالفت با هوا و هوس و مجاهدت با شیطان، روزى هفتاد بار مى میرند.
۲۱. 10 . آن قدر لاغر و ضعیف اند که اگر بادى بوزد آنان را تکان مى دهد اما وقتى در برابر خدا به عبادت مى ایستند، چونان سدى آهنین خسته نمى شوند و هیچ چیز آنان را از جاى خود تکان نمى دهد.
۲۲. 10 . لحظه اى دل شان به آفریده اى مشغول نمى گردد. ( براى اطلاع تحصیلى از این ویژگى ها نگا: راهیان کوى دوست، شرح حدیث معراج، ص ۱۵۹- ۱۸۴.)
درنهایت ذکر این نکته لازم است که در روایات رسیده از معصومین (علیهم السلام) دو دید نسبت به دنیا وجود دارد. دنیاى ممدوح و خوب و دنیاى مذموم و بد. در نتیجه به طور مطلق نمى توان گفت که دنیا بد است، زیرا دنیا مزرعه آخرت و راه رسیدن به بهشت و جوار الهى است. حضرت على (علیه السلام) فرمودند: «دنیا چه سراى نیکویى است براى کسى که آن را خانه همیشگى خویش نداند و چه جایگاه خوبى است براى کسى که آن را وطن خود قرار ندهد»، (ترجمه میزان الحکمه، ج ۴).
اما اگر همین دنیا موجب غفلت از آخرت و خداوند گردد و محبت آن در دل آدمى قرار گیرد، فریب خوردن اززر، زور و تزویر را به دنبال دارد.
عن ابى عبداللّه (علیه السلام): «رأس کل خطیئة حبّ الدنیا؛ حب دنیا رأس هر خطا و اشتباهى مى باشد»، (اصول کافى، ج ۲، ص ۳۱۵، روایت ۱، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج ۱، ص ۱۰۲).
بنابراین بهترین راه حل برای داشتن برخوردی صحیح با این دنیا آن است که نسبت به این دنیا دیدگاهی الهی داشته و از آن به عنوان مرزعه ای برای آخرت استفاده نمائیم هر چند لازمه آن کار و فعالیت و کسب درآمد باشد اما چون همراه دلبستگی دنیایی نبوده و در مسیر الهی صرف می گردد رنگ و بوی الهی گرفته و در نتیجه خیر دنیا و آخرت را نسیب انسان می نماید.
پیروز و سربلند باشید.