خانه » همه » مذهبی » علت بی تفاوتی مسیحیان به دین

علت بی تفاوتی مسیحیان به دین


علت بی تفاوتی مسیحیان به دین

۱۳۹۷/۰۵/۲۶


۸۷۲ بازدید

علت جدایى مسیحیان از دین چیست؟

بشر در کنار ارتباط ناگسستنى با زندگانى جسمانى و رفاه مادى، به دستورهاى معنوى و احکام روحانى نیز محتاج است، تا خلاء فکرى و درونى خود را پُر کند و به خواست فطرى خویش جواب مثبتى بدهد و از انحراف مصون ماند. سفیران الهى و راهنمایان جاده توحید، براى بیدارى و رهبرى این افکار ناخودآگاه و فطرت هاى خفته مأموریت یافته اند تا مردم را از راه هاى ضلالت و گمراهى به راه هدایت و فطرت ارشاد و رهبرى کنند. این حرکت داراى دو مرحله است: 1. تذکر دادن روشن ترین مسئله فطرت، یعنى توحید و خداشناسى و دعوت به صراط مستقیم. 2. تشریع و آشنا ساختن مردم به راه هاى صحیح معیشت و قوانین عالى اجتماعى و اخلاقى و صدها مسئله دیگر مربوط به زیست و مماشات با مردم که متکى به وحى و ارشاد الهى است.
به قول ژان ژاک روسو در کتاب قراردادهاى اجتماعى: «درباره کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد، یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانى را ببیند، ولى خود هیچ حس نکند. با طبیعت هیچ رابطه اى نداشته باشد، ولى آن را کاملاً بشناسد. سعادت او به ما مربوط نباشد، ولى حاضر شود به سعادت ما کمک کند…». زمانى که تاریکى هاى جهالت و پرده هاى ضخیم حوادث و پیشامدها بر صفحات تورات مقدس نشسته و نور درخشنده آن را خاموش و تاریک مى ساخت و سیاست هاى ارتجاعى و استبدادى وقت و عوامل دیگر در صدد آن بودند که تعالیم ارزنده انبیا گذشته را از میان بردارند، حضرت عیسى(ع) از طرف خداوند متعال به رسالت مبعوث گشت تا روح صفابخش توحید و یکتاپرستى را که به وسیله پیامبران گذشته و کتاب هاى پى در پى آنان – به خصوص تورات – در دل مردم نقش بسته بود، تجدید و تکمیل نماید. (انجیل متى، باب پنجم، آیات 17 تا 20)
قرآن مجید طى آیات متعدد به شرح اوضاع و قصص این پیامبر عالى قدر پرداخته و با تجلیل از مقام والاى وى دفاع مى کند، (در 33 آیه از سیزده سوره قرآن از حضرت عیسى(ع) سخن به میان آمده است).
حضرت عیسى(ع) با زحمات طاقت فرسا و فعالیت هاى دامنه دار، مشغول تبلیغ و ترویج رسالت خویش گردید و شاگردان با کفایت و پیروان شایسته اى تربیت نمود که در قرآن مجید، آن ها به نام حواریین نامیده شده اند. آیین وى مشتمل بر قوانین عالى متقن آسمانى بود که براى رفاه و آسایش بشر آن روز، ضرورت داشت. با این همه، عوامل فراوانى در جدایى مسیحیان از این دین و دیگر بازتاب هاى منفى آن دخیل مى باشند که به چند مورد اشاره مى شود:
1. عقیده مسیحیان درباره صلیب آن است که چون انسان نخستین (آدم)، گناه کرده، فرزندان وى نیز ذاتاً گناهکارند. خدا مى خواست نسل انسان را از گناه پاک کند؛ لذا چاره اى جز این ندید که از حقیقت ماوراى ماده (تجرّد) به چهره جسمانى بشرى نمودار شود؛ لذا در رحم حضرت مریم(س) باکره جلوه کرد و به صورت مسیح از وى تولّد یافت و خویشتن را به وسیله عذاب صلیب، ملعون ساخت تا تمامى لعنت هاى گنهکاران را خود یکسره بر عهده گیرد. سه روز از مرگ صلیبى نگذشته بود که از گورستان برخاست و یکسره به دوزخ رفت و آتش دوزخ را با چشم بشرى چشید تا بندگان گنهکار از بند گناه رها شوند و شریعت موجب لعنت پیروانش نگردد؛ زیرا او با این فداکارى، همه لعنت ها را در انحصار خود قرار داده است.
قرآن کریم با بیان هاى گوناگون، عیساى مسیح(ع) را کانون رحمت الهى و سرآمد فداکاران در راه عملى به شریعت الهى خوانده، لکه ننگ و اهانت آمیز صلیب را از ساحتِ قدسى آن بزرگ مرد آسمانى زدوده و موضوع «فداء» و تحمل گناه دیگران را به شدت انکار مى کند، (نساء، 156 – 158).
2. تثلیث، که عقیده مسیحیت درباره خدا است، اساساً مشهورترین عبادت لاهوتى هندوها بوده است که آن را «ترى مورتى» یا سه اُقنومى مى گفته اند. این اقانیم عبارتند از: برهما (اب) آفریننده و خداى اوّل؛ فشنو (ابن) حامى و نگهبان و رهاننده؛ سیفا (روح القدس) مهلک و مُعید. بوداییان نیز به تثلیث اعتقاد داشتند. مسیح انجیل تحریف شده نیز ترجمانى است از خدایان بت پرستان قرون قدیم. براى مقایسه شخصیت مسیح انجیل با بودا و برهما – دو خداى بت پرستان قدیم – رجوع به عقاید مشترک آنان کافى است.
قرآن موضوع فرزند خدا بودن مسیح(ع) را صریحاً و موضوع صلیب را تلویحاً تقلیدى از بت پرستان قبل از مسیح(ع) دانسته و بر خلاف دعوى مسیحیان – که این دو را از امتیازات مسیح(ع) مى دانند – هر دو عقیده مزبور را از خرافات بت پرستان قدیم معرفى کرده است، (توبه/30).
3. انجیل تحریف شده، بن بست هاى فراوانى در عرصه مسائل اساسى مدنیت فراهم آورده است؛ به عنوان مثال تنها مجوز طلاق را وقوع زنا مى داند، (انجیل متى، باب 5، آیه 33) . این سخت گیرى علاوه بر این که موجب ازدیاد فحشا و شیوع زنا در جوامع غربى گشته، خانواده هاى ناسازگار را با بن بستى جدّى مواجه کرده است. اکثر ممالک مسیحى نشین از تحت نفوذ کلیسا بیرون رفته و اکنون جز در ایتالیا و پرتغال، در سایر کشورهاى اروپایى طلاق به موجب قانون مجاز است. زن و مرد در اناجیل فعلى، آزادى فطرى ندارند و همین سخت گیرى ها باعث تفرّق و تشتّت کلیسا شده است.
4. مسیح و انجیل، اساس دین را بر تقلید گذاشته و به جهت تبعیت از کلیسا، به سه خدایى قائل شده است که این، خود تناقض گویى است. اگر از یک عالم مسیحى سؤال شود که اساس دین فعلىِ مسیح چیست، در پاسخ خواهد گفت که این، رمزِ کلیسا است و نمى توان حقیقت آن را دانست. مسیحیت فعلى، با این پاسخ، پایه این دین را بر نافهمى و جهالت مبتنى مى داند، در حالى که به اعتقاد تمام مسلمانان، در اصول دین تقلید جایز نیست زیرا تقلید در اصول دین مثل شک و ظن است و شک کننده در اصول دین کافر است مگر آن که از تقلید براى انسان قطع حاصل شود؛ ولى اغلب، آنچه از تقلید حاصل مى شود، ظن است: «وَ إِنَّ اَلظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ اَلْحَقِّ شَیْئا»؛ گمان هرگز (انسان را) از حق بى نیاز نمى سازد»، (یونس/36). اسلام اساس خود را بر علم و فهم بنا گذاشته و به پیروان خود دستور مى دهد که تقلید را در اصول دین روا ندارند و با نور عقل و فهم راه روند.
5. در انجیلى که در دسترس مسیحیان قرار دارد، به دلیل تحریف در آن، کم ترین توجهى به مسائل اساسى مدنى نشده است؛ بلکه رسوم و تشریفات فرعى آن، زیادتر از قسمت هاى اصلى آن مى باشد. شاید علت جدایى فرقه بزرگى مانند پروتستان از کلیساى کاتولیک هم، همین نقصى بوده است که در کیش مسیحیت وجود دارد و کاتولیک ها با وجود آن همه نقص، بر اجراى آن پا فشارى مى کنند. بالاخره، پروتستان که از خرافات معامله بهشت و دوزخ، تقسیم نان عشاء، غسل تعمید و رسومات دیگر کلیسا به تنگ آمده بود، در قرن پانزدهم میلادى به دست لوتر تأسیس یافت و هدف عمده آن، آزادى فکر و آزادى اظهار عقاید و احکام مذهبى است که کشیش ها و پاپ اعظم آن را ممنوع کرده بودند. البته در اصل تثلیث و خدایى عیسى(ع) با هم اختلافى ندارند. هر چند تعدادى از شعبه هاى فرقه اخیر یعنى پروتستان، از این نظر هم تغییر عقیده داده و به یگانگى پروردگار عالم معتقد گشته اند.
6. در جهان دانش و فرهنگ و پیشرفت هاى عظیم بشرى، هیچ کلیسایى با آن همه آلودگى ها و خُرافات، نمى تواند رهبرى نجات بشر را به عهده گیرد و آن را به آسایش روحانى بکشاند.
7. بر اثر آن همه خلاف گویى و وارونه نشان دادن حقایق دینى و دستورهاى مذهبى، روزى نیست که نویسنده اى به آنان حمله نکند و تعالیم آن ها را به باد استهزاء نگیرد. هر روز دسته دسته جوانان از آیین اجداد خود روگردان شده و نسبت به جنایات و خیانت هایى که در طول تاریخ، دستگاه کلیسا مرتکب آن گردیده است، لعن و نفرین مى فرستند و حتى در نتیجه این فشارها نسبت به مقام شامخ همه ادیان آسمانى توهین مى کنند. جبهه گیرى برخى از اندیشمندان غربى در مقابل کلیسا، مانند گالیله، نیچه و… شاید نتیجه برخورد نامطلوب کلیسا باشد.
علاوه بر نکات فوق، باید گفت که علت اصلى بى تفاوتى مسیحیان نسبت به دین، طرح هایى است که از سوى تئوریسین هاى حکومتى کشورهاى غربى پى ریزى شده است، تا عناصر دینى را از نظام اقتصادى، سیاسى و روابط اجتماعى حذف کنند و اختلاف سلیقه ها و جنگ هاى مذهبى را به حداقل برسانند و بتوانند نظام سیاسى یکپارچه اى را بر کشور حاکم سازند. امّا گذشت زمان نشان داد که حذف دین و معنویت از صحنه اجتماع، جامعه را دچار بحران هاى اخلاقى و به دنبال آن، ناهنجارى هاى اجتماعى مى کند؛ در صورتى که مى توان از عنصر دین، به ویژه دین تحریف نشده، به عنوان بهترین وسیله حضور همیشگى مردم و حفظ وحدت و اقتدار جامعه بهره جست و از آسیب هاى نظام هاى سکولار و پلورالیسم دینى بر کنار بود.
منابع براى مطالعه بیشتر:
1. عبدالرحیم عقیقى بخشایشى، نظرى به انجیل و تعلیمات مسیحیت.
2. دکتر محمد صادقى، مسیح از نظر قرآن و انجیل.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد