۱۳۹۷/۰۹/۱۸
–
۴۳۵۸ بازدید
تمام کارهایی که برای زنده کردن آدم منظور زنده کردن دل مرده میشه وسفارش شده چیست؟چه کارهایی دل رامیمیراندوچه کارهایی دل رازنده ومیکند وصفاوصمیمیت . .؟
پرسشگر گرامی جهت دریافت پاسخ به نکات زیر توجه نمایید : در اصطلاح و فرهنگ قرآنی، حقیقت انسانی را همان قلب ( دل ) تشکیل میدهد. پس مراد از قلب این تکه گوشت صنوبری در آدمی نیست، بلکه همان چیزی است که با توجه به تجلیات گوناگون از آن با عناوینی چون روح و نفس و مانند آن یاد میشود .
الف ) چیستی قلب ( دل )
واژه قلب در عربی و دل در فارسی، دارای معانی چندی است. آنچه مراد و منظور از قلب در اینجاست همان قلبی است که حقیقت انسان است و حکیم و فیلسوف،آن را نفس ناطقه مینامد، در اصطلاحات قرآنی با توجه به کارکردها و تجلیات آن در وجود انسان؛ گاه از آن به روح و جان و گاه دیگر به نفس و روان یاد میشود و مسئولیت ادارک و علم و فهم و فقه را به عهده دارد و گرایش به سوی خیر و شر و تقوا و فجور به آن بستگی دارد و مخاطب به خطابات الهی و معاتب و معاقب از سوی خداوند است و هر کجا در قرآن و سنت از قلب نام برده شده، همین معنا مراد و منظور است. (نگاه کنید: کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج2، ص 1335-1334، «القلب»؛ لغتنامه، ج 11، ص 15586-15585، «قلب» و مانند آنها)
ب ) عوامل مردن قلب
دل و قلب آدمی، به عنوان مخاطب الهی باید پذیرای حقایق باشد و اگر به این مسئولیت به درستی پاسخ مثبتی ندهد، گرفتار مرگ و انتقالی از کمال به نقص میشود و در شرایط نامطلوبی قرار میگیرد. اینگونه است که این کانون شناخت و ادراک، با اعمالی چون گناه، رذایل اخلاقی چون فسق و فجور و تکبر و غرور، مهر زده میشود (بقره، آیه۷) و قفلی بر آن میخورد تا فیوضات الهی وارد آن نشود. (بقره، آیه۸۸)
البته این امر بر اساس آموزههای قرآنی یک دفعه انجام نمیشود، بلکه فرآیندی است. به این معنا که نخست گرفتار زنگار میشود (مطففین، آیه۱۴)، سپس گرایش به انحراف پیدا کرده و دنبال متشابهات رفته (آلعمران، آیه۷)، سپس بیمار میشود و قدرت ادراکی خود را از دست میدهد (اعراف، آیه۱۷۹)، سپس گرفتار قساوت و سنگدلی شده (مائده، آیه۱۳؛ انعام، آیه۴۳)، آنگاه قلب، طبیعت خودش را از دست میدهد و طبع دیگر میگیرد و هر چیزی را وارونه میبیند و واژگونه تحلیل میکند (اعراف، آیه۱۰۰) و سپس در قلب قفل و بسته میشود (بقره، آیه۸۸، نساء، آیه۱۵۵)، سپس بر در بسته، مهر زده میشود. (بقره، آیه۷؛ انعام، آیه۴۶)
اینها بخشی از فرآیندی است که از آن به مرگ قلب یاد میشود. براساس آیات و روایات این تغییرات فرآیندی به سبب عقاید و اعمالی است که خود انسان انجام میدهد. (صف، آیه۵؛ تحریم، آیات ۳ و ۴؛ احزاب، آیه۱۲؛ محمد، آیات ۲۰ و ۲۴؛ حج آیات ۵۲ و ۵۳) این اعمال شامل مواردی است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- اشرافیت: باورهای اشرافی موجب میشود تا انسان در مسیری قرار گیرد که موجب کوردلی و در نهایت دلمردگی میشود. (هود، آیات ۲۵ تا ۲۸)
۲- ارتداد: بیماری قلب موجب گرایش به ارتداد و کفر و پذیرش ولایت کافران و مشرکان شده و در نهایت دلمردگی را موجب میشود. (مائده، آیات ۵۱ تا ۵۴)
۳- استهزاء: استهزاء عقاید و افکار و اعمال مؤمنان موجب دلمردگی است. (بقره، آیات ۱۰ تا ۱۴؛ مدثر، آیات ۳۰ و ۳۱)
۴- اعراض از پذیرش ولایت خدا و اولیای الهی: کسی که ولایت الهی و اولیای او را نپذیرد زمینهساز دلمردگی است. (نور، آیات ۴۸ تا ۵۰)
۵- افتراء و اتهام: اتهام و افترا به مؤمنان و خوبان موجب میشود تا قلب گرایش به مرگ پیدا کند. (بقره، آیات ۸ تا ۱۳؛ انفال، آیه ۴۹)
۶- پلیدکاری ( انجام گناه ) : گرایش به پلیدی و رجس موجب میشود تا انسان گرفتار دلمردگی شود. (توبه، آیات ۱۲۵)
۷- پرخوری: پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرماید: یا علی، من اکل شبعا علی شبع مات قلبه، و فسد لحمه، و یخاف علیه المرض؛ ای علی کسی که در حال سیری بخورد و پرخوری کند قلبش بمیرد و گوشتش فاسد شود و مرض بر او چیره شود. آن حضرت (صلی الله علیه وآله) همچنین میفرماید: ای علی، پنج چیز قلب را نورانی میکند: زیاد خواندن سوره توحید، کمخوری، همنشینی با عالم، خوردن دانههای بیابانی، نماز شب.
۸- افراط در پنج عمل: پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرماید: پنج چیز است که قلب را میمیراند و ایمان را دور میسازد، پرخوری، زیاد خندیدن، خواب زیاد، پرگوئی، زیاد غم روزی خوردن و حرامخواری ایمان را از دل میزداید، (منلا یحضره الفقیه، مکتبه الصدوق، تصحیح علیاکبر غفاری، ج ۴، ص ۳۵۲؛ روضه المتقین، نشر بنیاد فرهنگ اسلامی، ج ۱۲، ص ۴) البته در اسلام یکی از صفات مؤمن تبسم و لبخند است، چنانکه در سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمده است و خنده حضرت سلیمان (علیه السلام) چنانکه خداوند تعبیر کرده، خنده مستقل نبوده، بلکه لبخندی بود که همراه با چیزی شبیه خنده بوده است. از این رو، میفرماید: فتبسم ضاحکا من قولها؛ پس ]سلیمان[ از گفتار آن مورچه به لبخندی خندان شد (نمل، آیه ۱۹) علامه طباطبایی مینویسد: بعضی (روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۷۹) گفتهاند: تبسم، کمترین حد خنده و ضحک، خنده معمولی است و اگر در جمله مورد بحث هر دو کلمه را به کار برده، استعمالی است مجازی، که میفهماند تبسم آن جناب نزدیک به خنده بوده است. (المیزان، ذیل آیه ۱۹ سوره نمل) البته در قرآن از خنده ساره همسر حضرت ابراهیم (علیه السلام) سخن گفته شده که خود گواه بر جواز آن است: وامراته قائمه فضحکت: و زن او ایستاده بود. خندید. (هود، آیه ۷۱) خنده ساره نیز به سبب اتفاقاتی بود که میان میزبان و مهمان رخ داد و تلاشهایی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای پذیرایی انجام داده بود. به هر حال، اصل خنده مشکلی ندارد و آنچه که موجب دلمردگی میشود خنده بسیار است که در روایت بیان شده است.
۹- حرامخواری: پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرماید: کسی که از شبهات بخورد، دینش برای او مشتبه میشود و گرفتار شبهات دینی شده و قلبش تاریک شود و هر کس از حرام بخورد قلبش میمیرد و دینش کهنه و یقینش ضعیف و سست شود. آن حضرت در جای دیگر میفرماید: هر کسی از حلال خورد دینش صفا یابد و قلبش نرم و چشمانش از خشیت الهی میگرید و برای دعایش حجابی نیست و اجابت میشود. پیامبر (صلی الله علیه وآله) همچنین میفرماید که یکی از نشانههای ظالم آن است که توجه ندارد از کجا میخورد حلال یا حرام: ولا یبالی من این یاکل. (من لا یحضره الفقیه، مکتبه الصدوق، تصحیح علیاکبر غفاری، ج ۴، ص ۳۵۲؛ روضه المتقین، نشر بنیاد فرهنگ اسلامی، ج ۱۲، ص ۴)
ج ) عوامل نورانیت و زنده شدن قلب
1 . علم و حکمت :
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «احی قلبک بالموعظه… و نوره بالحکمة؛ دلت را با موعظه زنده گردان… و آن را با حکمت روشنایی بخش» (میزان الحکمة/ ج10/ ح17053)
یکی از مهمترین عوامل نورانیت انسان علم است . در روایت هست که العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده. علم نوری
2- ایمان:
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «ان الایمان یبدو لمظة فی القلب کلما ازداد الایمان ازدادت اللمظة؛ ایمان چون نقطه ای سفید در دل پدیدار میشود. هر چه ایمان زیادتر شود آن نقطه بزرگتر میگردد». (همان/ح17054)
انسان میتواند با مطالعه در زمینههای اعتقادی و عمل به آنچه میداند و میآموزد، رفته رفته بر ایمان خود بیافزاید؛ در اینصورت به نورانیت قلب خود افزوده است.
3- یقین:
امام علی (علیه السلام) فرمود: «الیقین نور؛ یقین، نور و روشنایی است». (همان/ ح17055)
«جبرئیل نزد پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمد و گفت: ای رسول خدا؛ خداوند تبارک و تعالی مرا با هدیهای به سوی تو فرستاده که پیش از تو آن را به هیچ کس نداده است. رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: آن هدیه چیست؟ جبرئیل گفت: صبر و بهتر ازن آن… رسول خدا فرمود: گفتم تفسیر یقین چیست؟
گفت: شخصی که یقین دارد، برای خدا چنان کار میکند که گویی او را میبیند؛ زیرا اگر او خدا را نمیبیند، خدا که او را میبیند و به یقین میداند که آنچه به او رسیده، نمیشد که برسد و آنچه به او نرسیده، امکان نداشت که برسد…
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: چهار چیز است که هر کس داشته باشد در نور اعظم خدا غوطهور باشد: کسی که نگهبان کارش، شهادت دادن به این باشد که معبودی جز خدا نیست و من فرستادهی خدا هستم و کسی که هرگاه مصیبتی به او رسد، گوید: انا لله و انا الیه راجعون و کسی که هرگاه به خیر و نعمتی دست یابد، گوید: الحمد لله رب العالمین و کسی که هرگاه گناه و خطایی کند، گوید: استغفر الله و اتوب الیه
4- اندیشیدن و گریستن
کسی که بخشی از روز خود را به تفکر در آیات انفسی و آفاقی بپردازد، و در خلوت خود بر گناهان خویش و از خوف خداوند بگرید، صفای دل یافته، قلبش نورانی میشود.
امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «روشنایی دل را جستم و آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم…» (همان/ ج13/ ح20833).
گریه از ترس و عشق به خداوند و ائمه اطهار ع به خصوص گریه برای سالار شهیدان حضرت حسین علیه السلام از منابع نورانیت انسان است.
5- خواندن نماز، بویژه شب
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمودند: «الصلاة نور؛ نماز نور است». و حضرت مسیح (علیه السلام) در اندرز به قوم خود فرمودند: «حقیقتی را به شما بگویم، خوشا به حال آنان که شب را به عبادت گذرانند. اینانند کسانی که روشنایی همیشگی را به دست میآورند؛ زیرا که در تاریکی شب برمیخیزند.(همان/ ح20836)
خواندن نماز شب حتی چهرهی ظاهر انسان را نورانی میکند! امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «نماز شب چهره را سفید و نورانی میکند، نماز شب انسان را خوشبو میکند، نماز شب روزی میآورد».(همان/ ج7/ ح10763)
6- کمحرفی
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «بسیار خموشی گزین تا اندیشهات بارور شود و دلت روشنایی گیرد و مردم از دست تو در امان مانند». (همان/ ح20837)
چه خوب است که حداقل در هفته یک بار در مجلس سخنرانی علما شرکت کنیم و گوش جان به آیات و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دهیم و قلب خود را از تیرگیهای جهل زدوده، آن را نورانی کنیم
7- اعتقاد و باور به یگانگی خداوند و رسالت حضرت رسول (صلی الله علیه و اله) و معاد؛
اینکه همهی خوبیها را از خداوند بداند و در هنگام گناه، استغفار کند.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: چهار چیز است که هر کس داشته باشد در نور اعظم خدا غوطهور باشد: کسی که نگهبان کارش، شهادت دادن به این باشد که معبودی جز خدا نیست و من فرستادهی خدا هستم و کسی که هرگاه مصیبتی به او رسد، گوید: انا لله و انا الیه راجعون و کسی که هرگاه به خیر و نعمتی دست یابد، گوید: الحمد لله رب العالمین و کسی که هرگاه گناه و خطایی کند، گوید: استغفر الله و اتوب الیه
8- وضو نور است.
در روایات داریم که وضو گرفتن باعث نورانیت می شود و دائم الوضو بودن در این زمینه بسیار موثر است و حتی داریم که وضو علی الوضو نور علی نور. یعنی کسی که وضو دارد و روی آن دوباره وضو می گیرد این کار او نوری بر نور دیگر است.
9 . تلاوت قران و یاد خدای تعالی
چه پند و اندرزی بالاتر از آیات قرآن ؟ لذا یکی از نامهای قرآن , ذکر است.
امام علی علیه السلام می فرمایند : خدای سبحان , هیچ کس را به چیزی مانند قرآن اندرز نداده است…..و برای دل , صیقلی جز آن وجود ندارد.(میزان الحکمه / ج10 / ص 5012)
10 . اطعام مساکین و دست کشیدن بر سر یتیم
پیامبر صلی الله علیه و اله به مردمی که از سخت دلی خود نزد آن حضرت شکوه کرده فرمود : اگر می خواهی دلت نرم شود , مستمند را اطعام کن و بر سر یتیم دست نوازش بکش . (میزان الحکمه / ج10 / ص 5012)
الف ) چیستی قلب ( دل )
واژه قلب در عربی و دل در فارسی، دارای معانی چندی است. آنچه مراد و منظور از قلب در اینجاست همان قلبی است که حقیقت انسان است و حکیم و فیلسوف،آن را نفس ناطقه مینامد، در اصطلاحات قرآنی با توجه به کارکردها و تجلیات آن در وجود انسان؛ گاه از آن به روح و جان و گاه دیگر به نفس و روان یاد میشود و مسئولیت ادارک و علم و فهم و فقه را به عهده دارد و گرایش به سوی خیر و شر و تقوا و فجور به آن بستگی دارد و مخاطب به خطابات الهی و معاتب و معاقب از سوی خداوند است و هر کجا در قرآن و سنت از قلب نام برده شده، همین معنا مراد و منظور است. (نگاه کنید: کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج2، ص 1335-1334، «القلب»؛ لغتنامه، ج 11، ص 15586-15585، «قلب» و مانند آنها)
ب ) عوامل مردن قلب
دل و قلب آدمی، به عنوان مخاطب الهی باید پذیرای حقایق باشد و اگر به این مسئولیت به درستی پاسخ مثبتی ندهد، گرفتار مرگ و انتقالی از کمال به نقص میشود و در شرایط نامطلوبی قرار میگیرد. اینگونه است که این کانون شناخت و ادراک، با اعمالی چون گناه، رذایل اخلاقی چون فسق و فجور و تکبر و غرور، مهر زده میشود (بقره، آیه۷) و قفلی بر آن میخورد تا فیوضات الهی وارد آن نشود. (بقره، آیه۸۸)
البته این امر بر اساس آموزههای قرآنی یک دفعه انجام نمیشود، بلکه فرآیندی است. به این معنا که نخست گرفتار زنگار میشود (مطففین، آیه۱۴)، سپس گرایش به انحراف پیدا کرده و دنبال متشابهات رفته (آلعمران، آیه۷)، سپس بیمار میشود و قدرت ادراکی خود را از دست میدهد (اعراف، آیه۱۷۹)، سپس گرفتار قساوت و سنگدلی شده (مائده، آیه۱۳؛ انعام، آیه۴۳)، آنگاه قلب، طبیعت خودش را از دست میدهد و طبع دیگر میگیرد و هر چیزی را وارونه میبیند و واژگونه تحلیل میکند (اعراف، آیه۱۰۰) و سپس در قلب قفل و بسته میشود (بقره، آیه۸۸، نساء، آیه۱۵۵)، سپس بر در بسته، مهر زده میشود. (بقره، آیه۷؛ انعام، آیه۴۶)
اینها بخشی از فرآیندی است که از آن به مرگ قلب یاد میشود. براساس آیات و روایات این تغییرات فرآیندی به سبب عقاید و اعمالی است که خود انسان انجام میدهد. (صف، آیه۵؛ تحریم، آیات ۳ و ۴؛ احزاب، آیه۱۲؛ محمد، آیات ۲۰ و ۲۴؛ حج آیات ۵۲ و ۵۳) این اعمال شامل مواردی است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- اشرافیت: باورهای اشرافی موجب میشود تا انسان در مسیری قرار گیرد که موجب کوردلی و در نهایت دلمردگی میشود. (هود، آیات ۲۵ تا ۲۸)
۲- ارتداد: بیماری قلب موجب گرایش به ارتداد و کفر و پذیرش ولایت کافران و مشرکان شده و در نهایت دلمردگی را موجب میشود. (مائده، آیات ۵۱ تا ۵۴)
۳- استهزاء: استهزاء عقاید و افکار و اعمال مؤمنان موجب دلمردگی است. (بقره، آیات ۱۰ تا ۱۴؛ مدثر، آیات ۳۰ و ۳۱)
۴- اعراض از پذیرش ولایت خدا و اولیای الهی: کسی که ولایت الهی و اولیای او را نپذیرد زمینهساز دلمردگی است. (نور، آیات ۴۸ تا ۵۰)
۵- افتراء و اتهام: اتهام و افترا به مؤمنان و خوبان موجب میشود تا قلب گرایش به مرگ پیدا کند. (بقره، آیات ۸ تا ۱۳؛ انفال، آیه ۴۹)
۶- پلیدکاری ( انجام گناه ) : گرایش به پلیدی و رجس موجب میشود تا انسان گرفتار دلمردگی شود. (توبه، آیات ۱۲۵)
۷- پرخوری: پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرماید: یا علی، من اکل شبعا علی شبع مات قلبه، و فسد لحمه، و یخاف علیه المرض؛ ای علی کسی که در حال سیری بخورد و پرخوری کند قلبش بمیرد و گوشتش فاسد شود و مرض بر او چیره شود. آن حضرت (صلی الله علیه وآله) همچنین میفرماید: ای علی، پنج چیز قلب را نورانی میکند: زیاد خواندن سوره توحید، کمخوری، همنشینی با عالم، خوردن دانههای بیابانی، نماز شب.
۸- افراط در پنج عمل: پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرماید: پنج چیز است که قلب را میمیراند و ایمان را دور میسازد، پرخوری، زیاد خندیدن، خواب زیاد، پرگوئی، زیاد غم روزی خوردن و حرامخواری ایمان را از دل میزداید، (منلا یحضره الفقیه، مکتبه الصدوق، تصحیح علیاکبر غفاری، ج ۴، ص ۳۵۲؛ روضه المتقین، نشر بنیاد فرهنگ اسلامی، ج ۱۲، ص ۴) البته در اسلام یکی از صفات مؤمن تبسم و لبخند است، چنانکه در سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمده است و خنده حضرت سلیمان (علیه السلام) چنانکه خداوند تعبیر کرده، خنده مستقل نبوده، بلکه لبخندی بود که همراه با چیزی شبیه خنده بوده است. از این رو، میفرماید: فتبسم ضاحکا من قولها؛ پس ]سلیمان[ از گفتار آن مورچه به لبخندی خندان شد (نمل، آیه ۱۹) علامه طباطبایی مینویسد: بعضی (روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۷۹) گفتهاند: تبسم، کمترین حد خنده و ضحک، خنده معمولی است و اگر در جمله مورد بحث هر دو کلمه را به کار برده، استعمالی است مجازی، که میفهماند تبسم آن جناب نزدیک به خنده بوده است. (المیزان، ذیل آیه ۱۹ سوره نمل) البته در قرآن از خنده ساره همسر حضرت ابراهیم (علیه السلام) سخن گفته شده که خود گواه بر جواز آن است: وامراته قائمه فضحکت: و زن او ایستاده بود. خندید. (هود، آیه ۷۱) خنده ساره نیز به سبب اتفاقاتی بود که میان میزبان و مهمان رخ داد و تلاشهایی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای پذیرایی انجام داده بود. به هر حال، اصل خنده مشکلی ندارد و آنچه که موجب دلمردگی میشود خنده بسیار است که در روایت بیان شده است.
۹- حرامخواری: پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرماید: کسی که از شبهات بخورد، دینش برای او مشتبه میشود و گرفتار شبهات دینی شده و قلبش تاریک شود و هر کس از حرام بخورد قلبش میمیرد و دینش کهنه و یقینش ضعیف و سست شود. آن حضرت در جای دیگر میفرماید: هر کسی از حلال خورد دینش صفا یابد و قلبش نرم و چشمانش از خشیت الهی میگرید و برای دعایش حجابی نیست و اجابت میشود. پیامبر (صلی الله علیه وآله) همچنین میفرماید که یکی از نشانههای ظالم آن است که توجه ندارد از کجا میخورد حلال یا حرام: ولا یبالی من این یاکل. (من لا یحضره الفقیه، مکتبه الصدوق، تصحیح علیاکبر غفاری، ج ۴، ص ۳۵۲؛ روضه المتقین، نشر بنیاد فرهنگ اسلامی، ج ۱۲، ص ۴)
ج ) عوامل نورانیت و زنده شدن قلب
1 . علم و حکمت :
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «احی قلبک بالموعظه… و نوره بالحکمة؛ دلت را با موعظه زنده گردان… و آن را با حکمت روشنایی بخش» (میزان الحکمة/ ج10/ ح17053)
یکی از مهمترین عوامل نورانیت انسان علم است . در روایت هست که العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده. علم نوری
2- ایمان:
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «ان الایمان یبدو لمظة فی القلب کلما ازداد الایمان ازدادت اللمظة؛ ایمان چون نقطه ای سفید در دل پدیدار میشود. هر چه ایمان زیادتر شود آن نقطه بزرگتر میگردد». (همان/ح17054)
انسان میتواند با مطالعه در زمینههای اعتقادی و عمل به آنچه میداند و میآموزد، رفته رفته بر ایمان خود بیافزاید؛ در اینصورت به نورانیت قلب خود افزوده است.
3- یقین:
امام علی (علیه السلام) فرمود: «الیقین نور؛ یقین، نور و روشنایی است». (همان/ ح17055)
«جبرئیل نزد پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمد و گفت: ای رسول خدا؛ خداوند تبارک و تعالی مرا با هدیهای به سوی تو فرستاده که پیش از تو آن را به هیچ کس نداده است. رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: آن هدیه چیست؟ جبرئیل گفت: صبر و بهتر ازن آن… رسول خدا فرمود: گفتم تفسیر یقین چیست؟
گفت: شخصی که یقین دارد، برای خدا چنان کار میکند که گویی او را میبیند؛ زیرا اگر او خدا را نمیبیند، خدا که او را میبیند و به یقین میداند که آنچه به او رسیده، نمیشد که برسد و آنچه به او نرسیده، امکان نداشت که برسد…
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: چهار چیز است که هر کس داشته باشد در نور اعظم خدا غوطهور باشد: کسی که نگهبان کارش، شهادت دادن به این باشد که معبودی جز خدا نیست و من فرستادهی خدا هستم و کسی که هرگاه مصیبتی به او رسد، گوید: انا لله و انا الیه راجعون و کسی که هرگاه به خیر و نعمتی دست یابد، گوید: الحمد لله رب العالمین و کسی که هرگاه گناه و خطایی کند، گوید: استغفر الله و اتوب الیه
4- اندیشیدن و گریستن
کسی که بخشی از روز خود را به تفکر در آیات انفسی و آفاقی بپردازد، و در خلوت خود بر گناهان خویش و از خوف خداوند بگرید، صفای دل یافته، قلبش نورانی میشود.
امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «روشنایی دل را جستم و آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم…» (همان/ ج13/ ح20833).
گریه از ترس و عشق به خداوند و ائمه اطهار ع به خصوص گریه برای سالار شهیدان حضرت حسین علیه السلام از منابع نورانیت انسان است.
5- خواندن نماز، بویژه شب
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمودند: «الصلاة نور؛ نماز نور است». و حضرت مسیح (علیه السلام) در اندرز به قوم خود فرمودند: «حقیقتی را به شما بگویم، خوشا به حال آنان که شب را به عبادت گذرانند. اینانند کسانی که روشنایی همیشگی را به دست میآورند؛ زیرا که در تاریکی شب برمیخیزند.(همان/ ح20836)
خواندن نماز شب حتی چهرهی ظاهر انسان را نورانی میکند! امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «نماز شب چهره را سفید و نورانی میکند، نماز شب انسان را خوشبو میکند، نماز شب روزی میآورد».(همان/ ج7/ ح10763)
6- کمحرفی
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «بسیار خموشی گزین تا اندیشهات بارور شود و دلت روشنایی گیرد و مردم از دست تو در امان مانند». (همان/ ح20837)
چه خوب است که حداقل در هفته یک بار در مجلس سخنرانی علما شرکت کنیم و گوش جان به آیات و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دهیم و قلب خود را از تیرگیهای جهل زدوده، آن را نورانی کنیم
7- اعتقاد و باور به یگانگی خداوند و رسالت حضرت رسول (صلی الله علیه و اله) و معاد؛
اینکه همهی خوبیها را از خداوند بداند و در هنگام گناه، استغفار کند.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: چهار چیز است که هر کس داشته باشد در نور اعظم خدا غوطهور باشد: کسی که نگهبان کارش، شهادت دادن به این باشد که معبودی جز خدا نیست و من فرستادهی خدا هستم و کسی که هرگاه مصیبتی به او رسد، گوید: انا لله و انا الیه راجعون و کسی که هرگاه به خیر و نعمتی دست یابد، گوید: الحمد لله رب العالمین و کسی که هرگاه گناه و خطایی کند، گوید: استغفر الله و اتوب الیه
8- وضو نور است.
در روایات داریم که وضو گرفتن باعث نورانیت می شود و دائم الوضو بودن در این زمینه بسیار موثر است و حتی داریم که وضو علی الوضو نور علی نور. یعنی کسی که وضو دارد و روی آن دوباره وضو می گیرد این کار او نوری بر نور دیگر است.
9 . تلاوت قران و یاد خدای تعالی
چه پند و اندرزی بالاتر از آیات قرآن ؟ لذا یکی از نامهای قرآن , ذکر است.
امام علی علیه السلام می فرمایند : خدای سبحان , هیچ کس را به چیزی مانند قرآن اندرز نداده است…..و برای دل , صیقلی جز آن وجود ندارد.(میزان الحکمه / ج10 / ص 5012)
10 . اطعام مساکین و دست کشیدن بر سر یتیم
پیامبر صلی الله علیه و اله به مردمی که از سخت دلی خود نزد آن حضرت شکوه کرده فرمود : اگر می خواهی دلت نرم شود , مستمند را اطعام کن و بر سر یتیم دست نوازش بکش . (میزان الحکمه / ج10 / ص 5012)